#معنای زندگی(قسمت سوم)
1⃣درست است که هیچ موجودی از
#معنا خالی نیست و این فقط
#انسان است که می تواند این معنا را بازخوانی و گاه انکار کند و باز درست است که مشکل
#پوچی و بی معنایی، مشکلی انسانی است و در هیچ موجود دیگری آن را سراغ نداریم.
2⃣اما هنوز نکته ای باقی مانده و آن، همان سوالی است که قسمت پیشین بحثم را با آن به پایان بردم: آیا انسان می تواند به معنای مطلقی دست یابد که هیچگاه از بین رفتنی نباشد؟
3⃣به نظرم رسید که اگر بی معنایی ناشی از عدم درک نسبت خود با
#هستی است و هستی، سراسر معنا و زندگی است پس اساس مشکل از
#خودیت بر می خیزد.
🙇یک لحظه یاد آیه ای از
#قرآن می افتم که شاید به همین پاسخ اشاره دارد:
"و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله" کسی که هجرت کنان از خانه خویش به سوی خدا و رسولش رود و مرگ او را دریابد پاداشش به عهده خداوند است(نساء،۱۰۰)
4⃣تا در قید خودمانیم و معنا را در محدودیت ها می یابیم، احتمال از دست دادن آن می رود چرا که بالاتر از آن قابل فرض است ولی یافت
#مطلق ما را به معنای مطلقی می رساند که ورای او چیزی نیست.
5⃣این یافت به هجرت از خانه
خودیت و مسافرت به سوی مطلق حاصل می شود که نتیجه ای جز
#مرگ #خود و اجری جز خودِ
#مطلق ندارد.
🙇بله، فکر میکنم اگر به جای آنکه دنبال نسبت خود با هستی باشیم به دنبال نسبت هستی با خودمان باشیم، سرشاری معنا را خواهیم یافت، چون زندگی هست و هستی، زندگی است. گذر از خودی است که سرشاری معنا را به بار میآورد.
🔰و چه زیباست بیان حکیم ایرانی
#ملاصدرا در
#مفاتیح الغیب(ص۲۷۱) که گفته است:
«ان معنی الحیوان غیر الحی لان الحیاه التی فی الحیوان نقیضها الموت و الحیاه التی بلاترکیب ماده و صوره نقیضها الجهل المطلق و العدم الصرف...و شتان بین حیاه مادیه آئله الی الموت و بین حیاه طیبه بسیطه صوریه باقیه دائما».
6⃣اهل دقت را به تامل در بیان این
#فیلسوف شهیر توصیه می کنم اما علی الحساب می گویم که چقدر فرق است میان این دو نوع
#خودکشی! یعنی میان انتخابِ مرگ ناشی از پوچی و آرزویِ مرگِ پدید آورنده حیات و زندگی همیشگی و آیا این، جز همان مرگی است که
#سقراط در
#فایدون آرزویش را داشت:
مرگ اگر مرد است گو پیش من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او جانی ستانم جاودان
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
🖌 دکتر مجید احسن(پژوهشگر حوزه فلسفه و دین)
@majidahsan62