زندگی به سبک شهدا

#تا
Channel
Logo of the Telegram channel زندگی به سبک شهدا
@shohada72_313Promote
643
subscribers
32.4K
photos
32.4K
videos
2.4K
links
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥یکی از طرفدار رژیم جعلی اسرائیل رفت پرچم فلسطین رو از تو خیابون لندن کشید پایین و یکی از راننده ها وقتی این صحنه رو میبینه از خودرو پیاده میشه و اینجوری از خجالت این حامی جنایتکاران در میاد...

#طوفان_الاقصی
#القدس_لنا
#اسرائیل_نابود_خواهد_شد
#تا_ظهور ✌️

🆎 @shohada72_313
💡 #چرا_راهپیمایی_۲۲_بهمن_؟؟؟

⁉️ آيا در #قرآن، دليلى براى شركت در #راهپيمايى و #تظاهرات داريم...؟

🔍 خداوند در قرآن می‏فرمايد:
«ولايَطؤون مَوطئاً يَغيظُ الكفّار... الاّ كُتب لهم به عَملٌ صالح»
سوره توبه، آيه ۱۲۰
| هيچ حركت دسته جمعى كه كفّار را عصبانى كند، صورت نمیگيرد مگر اين كه براى آن، پاداش عمل صالح ثبت میشود.|

🔅 آرى، راهپيمايى‏ هايى كه دشمنان اسلام و مسلمين را عصبانى كند، عمل صالح است.
اين راهپيمايى ‏ها (بخصوص كه از طريق وسايل ارتباطى و ماهواره‏ها منعكس می‏شود) نوعى حضور در صحنه، عبادت دسته جمعی و عامل تقويت روحيّه مردم و مقابله با دشمن است.

#یوم_الله_۲۲_بهمن
#تا_من_هستم_نخواهم_گذاشت...
#می_آیم_چون...

‌‌‌
#کانال_زندگی_به_سبک_شهــدا
📡 @shohada72_313👈

کانال مادرسروش:
http://sapp.ir/shohada72_313

کانال مادر ایتا:
eitaa.com/shohada72_313
https://t.center/shohada72_313
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 فیلمی که #یهودی ها به دنبالش میگردند تا آن را #نابود کنند!!!

📍حتماً آن را #ببینید و #نشر دهید؛
#تا_بماند

#کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
زندگی به سبک شهدا
"رمان 📚 #از_روزی_که_رفتی 🍃🍃 #قسمت8⃣6⃣ #روز_تولد_بود و #فخرالسادات هم #آمده بود. #صدرا و #رهایش با #مهدی کوچکشان. #سیدمحمد و #سایه ی این #روزهایش . #حاج_علی و #زهرا خانم که #همسر و #خانم خانه اش شده بود. آن هم با #اصرارهای_آیه_و_رها...! #محبوبه…
"رمان 📚

#از_روزی_که_رفتی 🍃🍃

#قسمت96⃣


#آرمیا_پاکت_نامه_را_باز_کرد:

سلام...!

امروز #تو توانستی #دلی را به دست آوری که روزی #دنیارابرای #آیه زیر و رو میکردم...!
#تمام_هستی_ام_را...


#جانم را، #روحم را، #دنیایم را به دستت #امانت میدهم...! #امانتدار باش...!

#همسر_باش...!
#پدر_باش..!


#جای خالی ام را #پر کن...! #آیه ام شکننده است...!
#مواظب_دلش_باش..!


#دخترکم_پناه میخواهد،
#پناهش_باش...!
#دخترم و #بانویم را اول به #خدا و بعد به #تو_میسپارم...


#ارمیا نامه را در #پاکت گذاشت و پاکت را در #جیبش.

لبخند جزء #لاینفک صورتش شده بود.

انگار #زینب_پدردار شده بود..!


صدرا: گفته #باشم‌_ها...!

ما #آیه خانم و
#زینب_سادات رو نمیدیم #ببریا،
تو باید بیای #همینجا..!

ارمیا: خط و نشون نکش..!
من تا #خانومم نخواد کاری نمیکنم،
شاید جای #بزرگتری بخواد...!


آیه #گونه_هایش رنگ گرفت.
رها: یاد بگیر #صدرا، ببین چقدر
#زن_ذلیله...!


ارمیا: دست شما درد نکنه...!
#آیه_خانوم چیزی به #دوستتون نمیگید...؟


آیه رنگ آمده‌ به #صورتش، پس رفت..!
زهرا خانم: #دخترمو اذیت نکن #پسرم...!


فخرالسادات: #پسرم گناه داره، #دخترت خیلی #منتظرش گذاشته...!


#ارمیا نگاهش را با #عشق با #فخرالسادات دوخت، #مادر داشتن چقدر
#لذت_بخش_بود.


محمد: #داداشم داره #داماد میشه...!

ِکل کشید و #صدرا ادامه داد:
_پیر پسر ما هم #داماد شد...!

ارمیا به سمت حاج علی رفت:
_حاجی،
#دخترتون_قبولم کرده...!
شما چی...؟

#قبولم_میکنید...؟

حاج علی: وقتی #دخترم قبولت کرده، من چی بگم..؟

#دخترم حرف
#دل_باباشو میدونه،
#خوشبخت_بشید...!

#ارمیا دست #پدر را بوسیده بود.
این هم
#آرزوی_آخرش
"حاج علی پدرش شده بود."


ساعت 9 #شب بود و بحث #عقد و #مراسم بود.

#محمد و #صدرا سر به سر #ارمیا میگذاشتند و گاهی #آیه را هم #سرخ و #سفید میکردند.


#تلفن_خانه_زنگ_خورد.
#حاج_علی بلند شد و
#تلفن خانه را جواب داد.

#دقایقی بعد #تلفن را قطع کرد و رو به
#آیه کرد:

_آیه بابا به آرزوت رسیدی..!
#آقا داره میاد
#دیدن_تو و #دخترت...!

#پاشو..

#تا_یک_ساعت_دیگه_میان...!
#ارمیا به چهره ی #بانویش نگاه کرد.


#یاد_فیلمی افتاد که #صدرا برایش #تعریف کرده بود.

آنقدر #اصرار کرده بود که آنرا #نشونش دادند
#هقهقهایش را
شنیده بود.

آرزوهایش را...!

#ارمیا همه را میدانست #جز اینکه چرا #آیه در
تنهایی هایش هم #حجاب داشت...!


#ارمیا که از #موهای_سپید شده ی
بانویش نمیدانست...!

نمیدانست که
غمها #پیرش کرده اند...!
که اگر میدانست
#سه_سال صبر نمیکرد...!


صدای #زنگ در که آمد،
#آیه_جان_گرفت...


آیه #دستپاچه بود...!
همه دستپاچه بودند جز
#ارمیا که
#بانویش را نگاه میکرد...!

"به #آرزویت رسیدی #بانو...؟

#مبارک_است..."


¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤


اذنی بده؛ روی ارتش ما هم حساب کن
بی بی شام بلایم شتاب کن

این سیل کوفه ی پیمان شکن که نیست
با خون این جماعت اشقی خضاب کن

ارتش که خواب ندارد برای،برای تو
روی سه ساله دخترما هم حساب کن

این روسیاهی دنیا به آخر است
کاخ تمام بی صفتان را خراب کن

فروردین 95


🌷نویسنده: #سنیه_منصوری

#پایان......

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
زندگی به سبک شهدا
"رمان📚 #از_روزی_که_رفتی🍃🍃 #قسمت5⃣6⃣ #دستی_روی_صورت_دخترکش_کشید: از #زبان حال #دخترکش برای #بابای بچه اش #نجوا کرد... _امشب تو #کجایی که ندارم #بابا 😭 #من بی تو #کجا خواب ببینم #بابا..؟ #برخیز ببین #دخترکت میآید #نازک بدنت آمده اینجا #بابا 😭
"رمان 📚

#از_روزی_که_رفتی🍃🍃

#قسمت66⃣



#خودش_کمکم_کرد...

#راه رو #نشونم داد... #راه رو برام #باز کرد...


#روزی که این کوچولو به #دنیا اومد، من #اونجا بودم..! همه ی #آرزوم این بود که #پدر_این_دختر_باشم...!


#آرزوم بود #بغلش کنم و #عطر تنشو به #جون بکشم...! حس #خوبیه که یه موجود #کوچولو مال #تو باشه...


#که_تو_آغوشت_قد_بکشه...!


حالا که #بغلش کردم، حالا که #حسش کردم #میفهمم چیزی که من #خیال میکردم خیلی خیلی کوچکتر از #حسیه که #الان دارم...!


#تا ابد #حسرت_پدر شدن با #منه... #حسرت_پدری کردن برای این #دختر با من #میمونه...


#من از شما به #خاطر_زیبایی یا #پولتون #خواستگاری نکردم...!


#حقیقتش اینه که #هنوز چهره ی #شما رو #دقیق ندیدم...!
#شما همیشه برای #من با این #چادر_مشکی هستید.



#اولا که شما #اجازه نمیدادید کسی #نگاهش بهتون #بیفته، الان #خودم نمیخوام و به خودم این #اجازه رو نمیدم که پا به
#حریم_سید_مهدی_بذارم.



از شما #خواستگاری کردم به #خاطر_ایمانتون، #اعتقاداتتون، به خاطر #نجابتتون...!
روزی که این #کوچولو به #دنیا اومد، #مادرشوهرتون اومد #سراغم.


اگه #ایشون نمی اومدن من #هرگز_جرات این کار رو #نداشتم...


#شما_کجا_و_من_کجا....؟؟!

من #لایق_پدر این #دختر شدن نیستم، #لایق #همسر شما شدن #نیستم،


#خودم اینو میدونم....! اما #اجازه شو
#سید_مهدی بهم داد...!
#جراتشو_سید_مهدی بهم داد.


اگه #قبولم کنید تا #آخر عمر باید #سجده_ی شکرکنم به
#خاطر_داشتنتون...!


اگه #قبولم نکنید، بازم #منتظر میمونم. #هفته_ی دیگه دوباره
#میرم_سوریه...!

هربار که #برگردم، میام به #امید شنیدن #جواب_مثبت شما.


#ارمیا دوباره #زینب را بوسید و به سمت #آیه گرفت #دخترک کوچک #دلنشین را...



#وقتی خواست #برخیزد و برود
#آیه گفت:
_زینب... #زینب_سادات،
#اسمش_زینب_ساداته..!

ارمیا #لبخند زد، سر تکان داد و #رفت...


#آیه ندید؛ نه آن #لبخند را، نه سر #تکان دادن را...

#تمام مدت نگاهش به #عکس حک شده روی #سنگ_قبر_مردش_بود...


#رها کنارش نشست. #صدرا به دنبال #ارمیا رفت. #مهدی در آغوش #پدر خواب بود.


رها:چرا بهش یه #فرصت نمیدی..؟
آیه: هنوز دلم با #مهدیه، چطور میتونم به کسی #فرصت بدم...؟


رها: بهش #فکر میکنی...؟
آیه: #شاید یه روزی؛
#شاید...

#صدرا به دنبال #ارمیا میدوید:
_ارمیا...
#ارمیا_صبر_کن...!


#ارمیا ایستاد و به #عقب نگاه کرد:
#تو اینجا #چیکار میکنی...؟

صدرا: من و #رها پشت سر #آیه خانم ایستاده بودیم،
#واقعا ما رو #ندیدی..؟
ارمیا: نه...

واقعا #ندیدمتون...!
#چطوری...؟
#خوشحالم که #دیدمت...!


صدرا: باهات #کار دارم...!
ارمیا: اگه از #دستم بر بیاد #حتما..!

صدرا: چطور از #جنس_آیه شدی...؟
چطور از #جنس_سید_مهدی شدی..؟


ارمیا: کار #سختی نیست، #دلتو_صاف کن و #یاعلی بگو و برو دنبال #دلت؛
#خدا خودش #راهو نشونت میده...!



صدرا: میخوام از #جنس_رها بشم،
اما #آیه_ای ندارم که منو
#رها_کنه...!


ارمیا: #سیدمهدی رو که داری،
برو دنبال
#سیدمهدی.....

#اون_خوب_بلده....!


صدرا: #چطور برم دنبال #سید_مهدی...؟
ارمیا: ازش #بخواه، تو بخواه
#اون_میاد...!

ارمیا که رفت، #صدرا به راهی که رفته بود #خیره ماند.

" #از_سید_بخواهم...؟

#چگونه...!!؟"


🌷نویسنده: #سنیه_منصوری

#ادامه_دارد...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
زندگی به سبک شهدا
"رمان📚 #از_روزی_که_رفتی 🍃🍃 #قسمت1⃣6⃣ #سه_ماه_گذشته_بود. سه ماه از حرفهای #ارمیا با #حاج_علی و #آیه گذشته بود... #سه ماه بود که #ارمیا کمتر در #شهر بود... #سه ماه بود که کمتر در #خانه #دیده_شده_بود... #سه ماه بود که #ارمیا به خود #آمده بود..!…
"رمان 📚

#از_روزی_که_رفتی 🍃🍃


#قسمت26⃣


#آیه به سختی #چشم باز کرد. به #سختی لب زد:
#مهدی...!


صدای رها را شنید:
_آیه... #آیه جان...!
#خوبی_عزیزم...؟

#آیه پلک زد تا #تاری دیدش #کم شود:
_بچه...؟


لبخنِد رها زیبا بود:
ِ _یه #دختر کوچولوی #جیغ_جیغو داری...! یه کم از #پسر_من یاد نگرفت که.....

#پسر دارم آروم، #متین...!
#دختر_توجغجغه‌ست؛ اصلا برای #پسرم نمیگیرمش....!

آیه: کی #میارنش....؟

رها: #منتظرن تو بیدار بشی که #جغجغه رو تحویلت بدن، #دخترت رو #مخ همه رفته....!


صدای #در آمد. #حاج_علی و #فخرالسادات، #محمد، #صدرا، #ارمیا وارد شدند. با #گل و شیرینی....!
#سخت_جای_تو_خالیست_مرد... 🥀
#چرا_نیستی...! 🥺


#آیه که تازه به #سختی نشسته بود و #رها چادر گلدارش را روی سرش گذاشته بود. با #بی‌حالی جواب #تبریکها را میداد.


مادر #شوهرش گریه میکرد،
#جایت خالیست #مرد...
#خیلی_خالیست.


#صدای گریه ی #نوزادی آمد و #دقایقی بعد #پرستار با #دخترِک آیه آمد.


رها: دیدید گفتم #جغجغه‌ست..؟
#صداش قبل از خودش میاد #وروجک...! همه #سعی داشتند #جو_را_عوض کنند....!


صدرا: #رها جان #قول_پسر ما رو ندیا...! بچه #بیچاره‌م دو روزه َر میشه...!
حاج علی: حالا کی به تو #دختر میده...؟


همین #دختر بیچاره #حیف شد، بسه #دیگه..!
صدرا: داشتیم #حاجی...؟
حاج علی: #فعلا که داریم...!
سیدمحمد: ای #قربون دهنت #حاجی...!


حالا فکر میکنه #پسر خودش چیه، #خوبه همین یک #ماه پیش دیدمش...!

پسره‌ی #تنبل همه‌ش یا خوابه #یاخمار خوابشه هی #خمیازه میکشه...
#انگار_معتاده...!


صدای #خنده در اتاق پیچید.
#طولی نکشید که #خنده‌ها جمع شد و #آیه لب
زد:


_بابا...
حاج علی: #جان_بابا...؟

آیه #بغض کرد: 🥺
_زیر #گوش_دخترکم_اذان_میگی...؟

#دخترکم_بابا_نداره....! 😭


فخرالسادات #هق‌هقش بلند شد. #رها رو برگرداند که آیه #اشکش را نبیند.

چیزی میان #گلوی_ارمیا بالا و پایین میشد.


#حاج_علی زیر گوش #دخترک_اذان گفت و #ارمیا نگاهش را به #صورتش دوخت

" #چقدر_شیرینی_دختر_سید_مهدی..!"❤️


نتوانست #تحمل کند، #بغض گلویش را گرفته بود. از #اتاق آرام و بیصدا #خارج شد.


وقتی #اذان را گفت، #صدرا سعی کرد #جو را عوض کند:


_حالا #اسم این #جغجغه خانم #چی هست...؟
آیه: به #دخترم نگید #جغجغه، گناه داره...!

#اسمش_زینبه...!💚


#فخرالسادات: عاشق #دخترش بود.
اینقدر #دوستش داشت که انگار #سالها با این #بچه زندگی کرده، چه

#آرزوها_داشت_برای_دخترش...! 🥺



#فخرالسادات نگاهی به افراد #اتاق کرد و گفت:
_شبیه مادرشه، #مهدی_همه‌ش میگفت #دخترم باید شبیه #مادرش باشه...!


وقت #ملاقات تمام شد و همه #رفتند، قرار بود #رها پیش آیه بماند.


#رها برای #بدرقه‌شان رفت و وقتی برگشت، #نفس_نفس میزد.
آیه: چی شده چرا #دویدی....؟



رها: #باورت نمیشه چی #شنیدم...!
آیه: مگه چی #شنیدی....؟



رها: داشتم #میرفتم که دیدم #حاج_خانم، آقا #ارمیا رو کشید #کنار و یه چیزی بهش #گفت.


نشنیدم چی گفت اما #آخرش که داشت میرفت گفت تو مثل #مهدی_منی...!


#ارمیا هم رو #زانو نشست و #چادر حاج خانم رو #بوسید...!


آیه: #گوش_وایستادی....؟
رها: نه... داشتم از #کنارشون رد میشدم...! اونا هم بلند #حرف میزدن...!
همه‌ی حرفاشونو که #نشنیدم...!


آیه: حالا کی
#مرخص_میشم...؟!

رها: حالا استراحت کن،

#تا_فردا....



🌷نویسنده: #سنیه_منصوری


#ادامه_دارد....

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
◽️رزمنده است دیگر غیرت دارد، قرار نیست به همین راحتی از پا بیفتد؛ مردانی که کابوس شب و روزهای دشمن بودند ...

#تا_آخر_ایستادن🕊🌷


.....مـردانِ مـرد التماس دعا.....
.... شهــادت رویای ناتمـومه.....


🌷شــهــداء زنده اند🇮🇷

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
🌷#تا_عروج #حاج_قاسم :

می جوشد تو رگ هر ایرانی.
خون حاج قاسم سلیمانی.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
تنها غرور است
که انسانیت را به باد
میدهد.
#ما_از_مشتی_خاکیم
وبه آن برمیگردیم
#تا_میتوانی_دستی_بگیر
که وقتی خاک شدی
#خاکی_پاک_باشی
و دستی تورا مشت کند
#و_پای_درختی_بریزد.

#جملات_زیبا
💠 @shohada72_313
#کجادنبال_مفهومی_برای_عشق_می‌گردی؟
که من این واژه را #تا_صبح 
معنا می‌کنم #هر_شب...

#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
╭─🌷┅─╮
📡 @shohada72_313
╰─🌷┅─╯
🛑تصویری از یک سامانه جدید پدافندی که امروز برای اولین‌بار در رزمایش نمایش داده شد.

‏امروز در رزمایش مدافعان آسمان ولایت از پدافندی ناشناخته با موشک های عمود پرتاب رونمایی شد 👌😌😎

اینو احتمالا برای #الهام‌جون رو کردن 😂

فعلا فقط حاج امیرعلی اسم شو میدونه👌

#تا_کور_شود_هر_آن_کسی_که_چشم_به_خاک_ایران_دارد🤨

#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
#اول_ربیع_تبریک_ندارد

🔴 امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
خدا شيعيان ما را رحمت كند كه از زيادی طينت ما آفريده شده‌اند و با آب ولايت ما عجين گشته‌اند و در ايام حزن ما محزون و در ايام سرور ما شادمان هستند.

🔺 ملاک شیعه در عزاداری و شادی و تفریح، دستورات اسلام و اهل بیت علیهم‌السلام است. اگر زمانی زمان شادی اهل بیت باشد ما شادیم و اگر زمان ناراحتی آنها باشد ما هم ناراحتیم.


🔻 و اما وقایع اول ربیع‌الاول:

1⃣ هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

2⃣ لیلة المبیت (شبی که حضرت علی علیه‌السلام برای نجات جان پیامبر در رختخواب ایشان خوابیدند)

3⃣دفن بدن مطهر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

4⃣ سالروز برپایی کودتای سقیفه بنی ساعده است که در نتیجه آن در روز اول ربیع‌الاول♦️

5⃣ خلافت را از امیرالمومنین علیه‌السلام غصب کردند

6⃣ و بر خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها وحشیانه حمله بردند و درب خانه ایشان را به آتش کشیدند

7⃣ و سبب شهادت حضرت محسن ابن علی علیه‌السلام شدند

8⃣و به ساحت امیرالمومنین صلوات الله علیه هتاکی شد و دستان مبارک ایشان را با طناب بستند و به کوچه بردند

9⃣و همچنین در این روز امام عسکری علیه‌السلام را مسموم کردند

#ایام_محسنیه
#تا_روز_هشتم_ربیع_عزاداریم

🕊به اندازه ارادتت به #شهدا فراورد کن و به اشتراک بزار🕊
📡 @shohada72_313
وطنم
حجت اشرف زاده
🎧 زخمی عشقی وطنم

🎤 حجت اشرف زاده

#تا_انقلاب_مهدی

@shohada72_313
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥🎹🎧 آهنگ شکست #کرونا☺️
👌👌👌
🦠آهای کوید نوزده،میخای بری تو قلبم
💪می مونم توی خونه،شکست میخوری کم کم

همبستگی ملی 🌹سلامت همگانی
#در_خانه_می_مانیم
#همه باهم🤝 #تا_نابودی_کرونا
‌‌‌‌‌‌‌‌#رعایت_فاصله_اجتماعی
‌‌‌‌‌‌‌‌
🆔 @shohada72_313
‍ نوشتیم #بسیجی
کوفیان خواندند #لباس_شخصی_نظام

نوشتیم #شهید
کوفیان خواندند #مزدوران_نظام

نوشتیم #امام_خامنه‌ای
کوفیان خواندند #رهبری

نوشتیم #جمهوری_اسلامی
کوفیان خواندند #جمهوری_ایرانی

هر کس بخواهد ما را بشناسد داستان #کربلا را بخواند...

گر #کرب و #بلا نبوده ایم، حال هستیم
گر #شام_بلا نبوده ایم، حال هستیم

ای مردم عالم همگی گوش کنید
#تا_آخرخون_مطیع_رهبر_هستیم...

#مگر_میشود_عشق_را_تحریم_کرد؟

@shohada72_313
#شهدا در کدامین شب قدر تقدیر شهادتشان مقدر شد

شب‌های ماه مبارک رمضان در جبهه‌ها حال و هوای دیگری داشت چرا که خون سرخ #شهدا و رزمندگان در این شب‌ها سعادت و رستگاری را برایشان رقم می‌زد.

شب‌های قدر فرصت مناسبی برای بیداری دل‌ها و بازگشت به سوی پروردگارت است چرا که در این شب‌ها بندگانی با زمزمه‌های یا «رب» و «الغوث» گفتن سنگر دیگری از عبادت را برای خود می‌سازند.

#شهدا در کدامین شب قدری تقدیر #شهادتشان مقدر شد؟!
شاید در یکی از این شب‌های قدر در گوشه‌ای با خود خلوت کرده و از امام زمان‌شان تقدیر بودنشان در جبهه را خواستند تا در همین دنیا قطعه‌ای از بهشت را همراه با جلوه‌ای از بهشتیان درک کنند.

آن‌ها در میدان انجام تکلیف و عشق به خدا آسمانی شدند و به مقام #شهادت که بالاترین مقام بود، رسیدند.
#شب_قدر
#تا_شهدا

@shohada72_313
حتی جنازه هایمان هم استکبار را به وحشت می اندازد، و از خروش بانگ تکبیرمان سنگ های انقلاب سر "سازشکاران" را می شکند و "خون" جوانانمان "حنای سران سیاست باز" را بی رنگ میکند؛ هم قدم با آزادگان جهان اسلام همچون #حاج_احمد و #حاج_عماد ان شاءالله ...

#تا_نابودی_اسرائیل


@shohada72_313
ما می رویمـ
این شما
و این انقلابی کهـ
خون ما
خون بهایش شد...

پ.ن:
#تا_پای_جان
#ایستادند
#پای_حرف_امام...

@shohada72_313
More