روزچین | شیما‌نهضت

#شعر
Канал
Логотип телеграм канала روزچین | شیما‌نهضت
@shimanehzatПродвигать
85
подписчиков
45
фото
1
видео
187
ссылок
در اینجا حرف‌ها‌یم را در گوش شما زمزمه می‌کنم. و قطعه قطعه‌های زندگی را با رد پایم امضاء می‌کنم.
نویسنده

دقیقه‌ها را دزدیدم
روبانی از واژه دورشان پیچیدم
آنها را به تو، در وصف تو،
اِی «خودم» هدیه دادم


✍️شیمانهضت
#شعر

۶/مهر/۰۳
*پرواز را به خاطر بسپار

در تجربه‌ی پرواز با بالهای تو بود
که قهقهه‌ی ابر محومان کرد.
نور که مرخص شد ترسیدم.
گواهی مرگم روی «باند»، با اعتماد به تو باطل شد.

✍️شیمانهضت

*فروغ فرخ زاد

#شعر

۲۳/شهریور/۰۳
Shimanehzat.com
چطور یا علی گفت و بندگی کردم؟

روزم را با بدرقه‌ی احساس آغازیدم
گریه‌ای از سر شوق

پذیرشی از جانب خدا
سرم را بر سجاده‌ی ادراک گذاشتم
تسبیح‌م را با دانه‌های عشق شمردم
خدا را شکر کردم
آسیمه بودن‌م پذیرای‌ش بود
طنین نگاه قلب‌م اجیرم کرد بی‌دستمزد
گوشزد کرد آدم بودن‌م را
خدا را شکر کردم
بندگی‌م را برازنده‌ی نگاه‌ش دید

#شعر
۱۹/تیر/۰۳

Shimanehzat.com
 
📍ژرفای کلمه
 
شعری بدون واژه را لمس می‌کنم»

سطر را پاره می‌کنم
دانه‌های کلمه را بر سجاده‌ای سفید حواله می‌کنم
خود را سیال در واژه روانه می‌کنم

قطره می‌شوم
سوار ایده می‌شوم
در ذهن‌ت پراکنده می‌شوم

تو را می‌شنوم
جیر‌جیر قلم‌ت را می‌شنوم

«بهار» شعری بدون واژه را لمس می‌کند

و چه حیف که من آن را نه، می‌بینم و نه، می‌شنوم
 
*از داستان «از پرو تا تهران» نوشته‌ی «بهار رهادوست»
 
 
 
#شعر
#یادداشت‌روزانه
Shimanezat.com
Shimanehzat.ir
شعر خوابی‌ست که مرا با چشم‌های مادرم می‌بیند
#آرش‌جودکی

خواب مادرم را دیدم
مادرم خواب مرا می‌دید
من در خواب او بودم
یا او در خواب من

#شعر
@shimanehzat
Shimanehzat.com
📍باد می‌آید و نگاهم را جا‌به‌جا می‌کند

من نگاه می‌کنم
به دریا نگاه می‌کنم
به آب‌هایی که روی صفحه‌ی نقاشی آبی‌ست و اینجا سبز،
نگاه می‌کنم
به رنگ‌های سبز متفاوت دریا
نگاه می‌کنم
به نقطه‌های سفیدی که روی دریا لاک‌پشتی راه می‌روند،
نگاه می‌کنم
به مسافرینی که در خیالم روی قایق‌ها با بی‌خیالی لَم داده‌اند،
نگاه می‌کنم
به خانه‌های پولدارنشینی که سهم زندگی ماهی‌ها را در دل خلیج گرفته‌اند
نگاه می‌کنم
به ماشین‌های گران‌قیمت که زیر پایم مثل اسباب‌بازی این‌طرف و آن‌طرف می‌روند نگاه می‌کنم
به زُلفِ درخت‌های نخل که سعی دارند خود را به زمین گرم برسانند،
نگاه می‌کنم
به آرامش نگاه می‌کنم.

باد می‌آید
باد می‌آید و از روی تنم رَد می‌شود
باد می‌آید و نگاه من را جابجا می‌کند.

مادرم می‌گوید هیچ برگی به اِذن خدا نمی‌افتد.

من فکر می‌کنم
به برگی که رقصان زمین را لمس می‌کند،
فکر می‌کنم
به برگی که روی سر بچه‌های خیابانی می‌نشیند و نگاه‌شان نمی‌کند،
فکر می‌کنم
به برگی که آهِ مادر را از سرِ بی‌پناهی نمی‌بیند
فکر می‌کنم
به برگی که شرمندگی پدر را از بی‌پولی نمی‌فهمد
فکر می‌کنم
به برگی که تن‌فروشی دختر را برای نجات درک نمی‌کند،
فکر می‌کنم
به برگی که اینجا با زمین خوردنش آرامش پخش می‌کند،
فکر می‌کنم
به برگی که آنجا صدای زمین خوردنش گوش را کَر می‌کند،
فکر می‌کنم

من نگاه می‌کنم
به دریا نگاه می‌کنم
به آرامشی که در خانه‌ی همسایه‌ام به آن پناه برده‌ام، نگاه می‌کنم.

باد می‌آید
باد می‌آید و نگاه من را جابجا می‌کند
مادرم می‌گوید هیچ برگی به اِذن خدا نمی‌افتد.

۱۰/فروردین/۰۳
#شعر

@shimanehzat
Shimanehzat.com
Shimanehzat.ir
📍پنجره

پنجره را کنار می‌زنم
باد نوازشم می‌کند
سردم می‌شود
مقاومت می‌کنم
ابر سیاه از پشت کوه
دست در دست باد
چون عروسی سیاه‌پوش
به وصال زمین میآید
چه سرعتی دارد باد
چه عجله‌ای دارد ابر
بمان ابر
بمان و تمام میوه‌ات را
بر سر شهرم فرو ریز
بمان و با رقصی خودت را تکانی بده
بگذار تمام شوی

با درخت چکار داری
تو را میگویم باد
دستت را،
دور کمرش حلقه زده‌ای
به روی صحنه آورده‌ای
و با او تانگو میرقصی؟
آنقدر به تو ایمان دارد
که بچه‌هایش را با تو راهی میکند.
چه درختِ خوش پنداری داریم ما.

@shimanehzat
#شعر
Shimanehzat.com
📍خدا حرف دارد با زمین

آسمان خاموش
زمین خاموش
چراغها خاموش
خدا حرف دارد با زمین
حرفی از روی خشم
خشمی ناهمگون
نُطقی تکه‌تکه
تکه‌هایی آب دیده
حرفهایش زیاد است
بی‌‌ثمرست اما
تکراریست به گوش زمین
خدایی نشسته در پشت کوه
از همانجا، بانگ میزند
به زمین
به ما
به من
چه میخواهی خدا
چقدر دردودلت زیاد است
آنقدر حرفها را در دلت نریز،
که شود سیلی خروشان بر زمین
دیگر نه زمین می‌فهمدت
نه، ما
نه، من
اما…
باز هم حرف بزن
بگذار خالی شوی
غمت را به زمین بسپار
تا با غمت شکوفه زند
غمت را به ما بسپار
تا با غمت نفسی تازه کنیم
غمت را به من بسپار
تا با غمت واژگانم را
از خودم دور کنم

@shimanehzat
#شعر
Shimanehzat.com
به باد اعتماد کن

چه استقامتی داری. به چه امیدی چسبیده‌ای برگ.
اطرافت را نگاه کن. تنها تو مانده‌ای.
بگذار باد تو را در آغوش بگیرد. خودت را به دست باد بسپار. به باد اعتماد کن.
گذشته ‌را رها کن. امید دیگری در دور دستها انتظارت را می‌کشد.
بر بال باد بنشین تا سبکبال شوی. رویای دیگری تو را صدا میزند.
به باد اعتماد کن.
به باد اعتماد کن.
@shimanehzat
#شعر
Shimanehzat.com
📍با کلمات که گرم بگیری شعر می‌شوند

با کلمات گرم‌ می‌گیرم
واژه می‌شوند،
در میان دستانم.
واژه‌هایی ستودنی.
در پس نگاهم، افکار را می‌بینم
یادها را جستجو می‌کنم.
به صف می‌شوند کلمات
 در امتداد قلمم حرکت می‌کنند
با کرشمه‌هایی به نام شعر
 شعر‌هایی که در خوابهایم رویا می‌شوند 
در رویاهایم جان می‌گیرند.
آنها خود من هستند
دست در دست واژگان
لوحی ساده را زرنگار می‌کنم
طلاکوبهایی که بعد از من هم خواهند ماند
حتا بدون قلمی در دستهایم،
رویایی شیرین در خوابهایم
یا کلماتی غمزده در افکارم.
با کلمات که گرم بگیری شعر می‌شوند.

@shimanehzat
#شعر
Shimanehzat.com