بیعنوان | از این بیعنوانها در زندگی زیاد داریم، مینویسی اما نمیدانی کدام قسمتش را باید «عنوان» کنی
امروز با سر درد از خاب بیدار شدم. البته خودم میدانم علتش چیست. خوردن بیش از اندازهی کربوهیدرات در روز گذشته.
همیشه بعد از نوشتن صفحات صبحگاهی برنامهی روزم را در یک ورق کوچک چسبدار مینویسم و در انتهای نوشتهها میچسبانم.
برنامهی امروز ماندن در خانه و رسیدن به کارهای عقب افتاده بود. میخاستم کلی کتاب بخانم و آزادنویسی کنم. اما با سردرد چه میتوان کرد؟
راهکارهایی تا الان پیش گرفتم. پیاده روی. رفتنِ لب ساحل. اما افاقهای نداشت. حتا سر دردم با دیدن توریستهایی که لب دریا ریلکس کرده بودند بیشتر هم شد. چرا مردم سرزمین من نباید انقدر راحت و فارق از روزگار و آینده زندگی کنند؟
با قیمت فضایی دلار، دیگر اَدویل هم ناتوان شده. خودم را با نوشتن سرگرم کردم تا کمتر به درد فکر کنم. کی گفته حواسپرتی درد را کم میکند؟
قبلن وقتی آقای همسر از بالا رفتن دلار پریشان میشد. تعجب میکردم. بهش میگفتم چرا ناراحتی؟ همانطور که بقیه زندگی میکنند ما هم زندگی خاهیم کرد.
اما حالا با زدن آنلاینشاپ و تبدیل تومن به دلار و ضرری که در این میان با بالا رفتن آن متقبل شدم، تازه فهمیدم زندگی به راحتیای که من در دنیای خانه میدیدم نیست.
گاهی فکر میکنم توی این سن من را چه به این کارها. دنبال حراجیها بگرد. عکس و فیلم ازشان بذار. کلی آدمها را ترغیب به خرید جنس خوب با کیفیت بالا کن. بعد ناراحت بشی چرا دوست و آشنا درک نمیکنند که این خرید به نفعشان است. درسته که من هم این وسط سود میبرم، اما بیشتر دلم میخاهد برندهای خوب را با قیمتهای مناسب به دست اهلش برسانم.
تقریبن سه هفته است کار را شروع کردهام. باورتان میشود شاید ده بار خاستم کلن کانالم را پاک کرده و به منطقهی امن خودم باز گردم.
ولی میدانید بیشتر از همه از چی میترسم؟
از اینکه ده سال دیگر به خودم بگویم ببین شیما تو میتوانستی باری از روی دوش خانواده برداری. یا مثلن بگویم کارت راه میفتاد و اطرافیانت باورت میکردند، اگر کمی تحمل میکردی.
امروز قرار است در خانه بمانم. بخانم و آزادنویسی کنم. عکس و فیلم از حراجی ها بذارم. اطرافیانم را ترغیب به خرید جنس خوب با قیمت مناسب کنم.
میخاهم با دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی بیشتر، با جسارت، دوباره از منطقهی امنم خارج شوم تا ده سال دیگر خودم را سرزنش نکنم. اگر شد که چه بهتر ولی اگر نشد حداقل میتوانم بگویم من کردم قسمت نبود.
شاید هم بتوانم اسم مطلب را همین بذارم. «انجامش میدهم، تا قسمت چه باشد»
#روزچین
@shimanehzat