شعرهای یواشکی

#اشرف_گیلانی
Channel
Music
Art and Design
Blogs
Politics
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel شعرهای یواشکی
@sherhaye_yavashakiPromote
1.74K
subscribers
578
photos
52
videos
52
links
ترجیح می دهم شعر شیپور باشد نه لالایی «احمد شاملو» 🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki

#یک
خسته از انقلاب و آزادی
فندکی در میاوری شاید
هجده ِ تیرِ بی سرانجامی
توی سیگار ِ بهمنت باشد
#سید_مهدی_موسوی

#دو
سال خیابان‌های آتش،سال اشک‌آور
سال کبوتر پر، پدر پر،هم کلاسی پر

درگرگ و میش لحظه‌هایی شوم کز کردن
درضربه‌های خونی باتوم کز کردن

سال طپیدن‌های آخر،سال حسرت...آه
سال غم جانکاه، سال کوی دانشگاه....
#حامد_ابراهیم_پور

#سه
تبرئه شدند
جرمشان تنها سرقت ماشین ریش تراش دانشجویان اعلام شد

#چهار
با بطریِ نوشابه تلافی کردند

#پنج
همدست شدیم باهم اما
صد دست تهی صدا ندارد
این شهر مگر خدا ندارد
که بال فرشته را شکستند
#اشرف_گیلانی

#شش
#یادآر
#فرشته_علیزاده
#هجده_تیر
#کوی_دانشگاه
#علیه_فراموشی

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
Forwarded from شعرهای یواشکی (Mojtaba)
@sherhaye_yavashaki

. . .

ما بهمنیم در شرف سرریز
در مشتمان همیشه هوا گرم است
ای کوه های سر به فلک داده!
ما پشتمان به عشق شما گرم است

ما بی شمار شور پریدن ها
شور کبوترانگی یکسر
در قلب ماست جای شما، اما
هشتگ زدیم : شهر! به یادآور

ما یک تلنگریم به آنها که
باور نمی کنند پریدن را
تهران دل شکسته! به یادآور
تصویر بیست و پنجم بهمن را

ما بیست و پنج بهمن خونینیم
خون یورش دوباره به بیداری
- خونخواهی شهادت "صانع"ها
خونخواهی " محمد مختاری"

- ما بیست و پنج بهمن در حصریم
در بند ترس ممتد نامردیم
با بال های بسته پریدن را
دیوانه وار تجربه می کردیم

دلگیری از تصور آزادی
از بس که خیل بند و قفس دیدی
در آسمان که جای کبوترهاست
با چشم های خیس مگس دیدی!

امیدوار باش به آزادی
از میله ها نترس! پر پرپر!
تهران! تو بیست و پنجم بهمن را
با قلب پر امید به یادآور

#اشرف_گیلانی


#محمد_مختاری
#صانع_ژاله
#حصر
#یادآر
#علیه_فراموشی


🆔 @sherhaye_yavashaki ◀️join
@sherhaye_yavashaki


اینجا سکوت از مرگ سرشار است از ما!
وارطان! بگو شعر رهایی چند بخشی ست؟
این شعر چیزی نیست جز چیزی که باید
این شعر طرح رنج #اسماعیل_بخشی ست

می خواست دست یاری از یاری بخواهد
ما مشت ها زیر پتو بودیم با هم !!!
وقتی کتک می خورد تا فریاد باشد
سرگرم بحث و گفتگو بودیم با هم .

می خواست دست یاری از یاری که...ای داد!
ما دست را روی گلوی هم فشردیم
در کشتگاه پایِ از بنیان خطاکار
بن بست ها را پیش روی هم فشردیم .

می خواست دست یاری از یاری... چه کردیم؟!
با دست کوبیدیم وقت گفتنش را
_وارطان سخن گفت از گلوی خلق از خون
ما شاعران خواندیم از فقدان تنش را! _ .
.

در حیرتم از این چنین بی چیز بودن
اینجا که میدانی به نام انقلاب است
بر ما جمیع هرزگان هیچ بی هیچ!
مغضوب پااندازها بودن عذاب است

#اشرف_گیلانی .
.

وارطان سخن نگفت
چو خورشید
از تیرگی در آمد و در خون نشست و رفت... شاملو

#وارطان_سالاخانیان
#اسماعیل_بخشی

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki

.
.

ما به درک ما به جهنم به هیچ!
قفل شو از حادثه دروازه را
کش بده این نام پر آوازه را
ای که به پندار تو خندید شاه

از تو کلیدی به گشایش نبود
آمدم از زیر و بم مردگان
یک نفر از نسل ترک خوردگان
بانگ برآورد که : جاوید شاه! .
.

تاج فرح را به تو بخشید و رفت
حال شو از رفته به حالا بیار
در لگن خاصره بالا بیار!
ای تن تن داده به هر نسبتی!

روی زمین شرم تهیگاه نیست
زلزله شد از تو فرو ریختم
لب به لب دار تو آویختم
خانه شب یکسره شد لعنتی! .
.

نسبت زانی به تکلم زدی
واژه زنازاده ی فی نفسه شد
حرف که آماده ی فی نفسه شد
دید که در نقطه ی پایانی است

آخ سخن! آخ سخن! آخ! آخ!
رای نیاورده ی در حوزه ای
خلط به جا مانده ی در لوزه ای
یکسره در حال سخنرانی است .
.

ما به سخن ساز نظر داشتیم؟!
ما و سخن سازی از دیگری؟!
منتسبانیم به ویران گری
جعل نسب کرده شد و گم شدیم

زاد و ولد کردن هر هیچ تر
سوژه درگیر فضا ساختن
سوژه ی فعال به انداختن
زخمی مردان توهم شدیم .
.

یک تنه ی سخت جهش یافته
مشت به قابی که ورافتاد زد
رهگذری با هیجان داد زد:
گم شده ایم آی! بیابیدمان!

گم شدن دوست همان، «آن» همان
رفتن از دست به این سادگی
غرق زمین خوردن و افتادگی
این همه برجای ، بیابیدمان! .
.

گوش فلک پر شده از های و هوی
گوش فلک پر شده از قیل و قال
معنی پر واضح هر ابتذال
کاهش میل تو به ما... می شود؟! .
.

قفل کن از حادثه دروازه را
ای همه تسلیم! فقط گوش کن
ما خود حرفیم فقط گوش کن
هر نفس این خاک صدا می شود

#اشرف_گیلانی

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki

دور و بر هرکجای این زندان
رخوت و سستی است و بی حالی
از درون نعره های پوشالی
با صدایم سرود می خوانند!
پیچش دل ... مچاله می کردم
شعرهای عجیب و نغزم را
ریده بودم تمام مغزم را
روده هایم سرود می خوانند!

بِکَن از تن لباس را و بیا
آسمان با زمین که قهر شده
خشکسالی نصیب شهر شده
نوبت توست... وقت آبتنی ست
سر ِ چسبیده اند روی زمین
هوس خوردن از دهانه ی قیف
قهرمان های زنده اه اه و پیف
پهلوان پنبه دوست داشتنی ست

مُردم از اشتیاق و از هیجان
غش غش خنده بود و دور شدند
گوش هایی که ناصبور شدند!
گل یخ گریه کرد تا پژمرد
نرسیدن به عمق! قصه پر از
داغی سنگریزه و ریگ است
عظمت در وجود  ته دیگ است!
معده از اعتصاب خواهد مرد

زل زدم به خودم که بی رمق است
به چه چیزی امید داشته ام
که تو را توی مشت کاشته ام؟
آینه جیغ زد مرا ترساند
دست سردی که هیچ وقت  نبود!
لخت ، در انتظار آبتنی
این همه خوب و دوست داشتنی
به خودش تیغ زد مرا ترساند

بیصدایان ِ بعد ِ داد شدن
با گلویم سرود را خواندند
هرچه در سینه بود را خواندند
به گناه نکرده خواهی سوخت
در همین لحظه مشت ها همگی
بسته بودند و خواب می دیدند
خواب داغی آب می دیدند
ماه در وحشت از تباهی سوخت

از قضا و قدر به سمت غذا!
سیلی محکمی که خورده شده
رمز شب به قفس سپرده شده
همه ی نام ها نمی میرند
برو ای دوست! اندکی خوش باش
از غم مَردمان بگو و بخند
مغزهایی که هرز و فاحشه اند
حرف ما را به هیچ می گیرند

#اشرف_گیلانی

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki

...
گلپونه های وحشی دشت امیدم!
با چشم من بر بی سرانجامی بگریید
با این گلوی خسته از آشفتگی ها
هر لحظه بر اندوه بسطامی بگریید

گلپونه ها! گلپونه ها! غم ها مرا کشت
دی ماه از آغاز ویرانی خبر داد
ما پلک هامان از غم این خانه خیس است
با گاز اشک آور نباید گریه سر داد!

دی ماه، ماه خون و شمشیر است و طغیان
دیوارها از راز ما با شهر گفتند
باید که دست باد را با خود نگهداشت
تا برگ های سبز از جنبش نیفتند!

#اشرف_گیلانی

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki
.
.
ما خونه ی آبا و اجدادی نداریم
جیبامون از هر چیز این عالم تهی بود
سیفون نکش! چسبیده تاریکی به تاریک!
دنیای ما بیچاره ها کونش گهی بود!

با هم خیابونا رو گز کردیم، با هم
در مورد خالی شدن ها بحث کردیم
من خان خوارزمم تو سردار بخارا!
خالی نمی بستیم اما بحث کردیم!

توو پایتخت دود و دم منقل پزونه
من پک زدم تو هوورت قلیونو کشیدی
من موز دادم دست تو، تو‌ اون طرف تر
شکل حماقت های میمونو کشیدی!

من از سقوط بولدوزر رو سقف خونه
تو از لودر گفتی که از دیوار می گفت
از حفر گور دسته جمعی توی ایوون!
از کشتن و از لذت کشتار می گفت

من کِل زدم رقصیدی از تکرار لرزش
این شونه ها از بردن اجساد خسته ست
این نیمه جونو برندار از پای موندن
مرزا به روی آدم بدبخت بسته ست

هرکی که کوله بارش از تحقیر پر بود
رد شد که دیگه روی آوارو نبینه .
"ما" موند و این دستای از تردید خسته
. "ما" مُرد تا اون روی اجبارو نبینه!

ما پای رفتن تا به قبرستونو کندیم
باید چشامونو به این خالی بدوزیم
سیفون نکش! آب از گلوی خاک رفته!
باید که توو آتیش جا موندن بسوزیم

#اشرف_گیلانی

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki

بیاد #نرگس_محمدی و #گوهر_عشقی و تمام زنان و مادران سرزمینم

زنان #روسپی را دوست دارند!!!
صدای آخرین هشدار! ای یار!
مرا تا وقت زاییدن نگه دار!
مگر از گوسفندان سگ بسازند!
پشیمان نیستیم از زنده بودن!
تکان خوردیم تا جانی بگیریم
از این دلشوره پایانی بگیریم
کمک کردیم تا #هشتگ بسازند!




#ندامتگاه ما را زنده تر کرد
در این جا- این #قفس،این #حبس، این #بند-
خدایانی که می بخشند،خوبند!
سراپا حسرتی بدخیم بودیم
تلاشی بی ثمر کردیم شاید
در این اندوه بی پایان بخندیم
چراغی مرده از دیوار کندیم
اسیر سایه ای #دژخیم بودیم!




زمان زخم و خونریزی ست ای چسب!
تب #کمپین ها باید بخوابد
هراس از #کودتا باید بخوابد
خبرچینان خبر را پس گرفتند!
صدای دادن ِ دشنام آمد!
خودم را ناگهان در دام دیدم
تو را در حجله ای ناکام دیدم!
صداها دردسر را پس گرفتند





تو را در قابی از تهمت فشردند
خیابان قسمت قوّادها شد
و #زندان عادت فریادها شد!
چه چیزی از تو شب را داغ کرده؟!
تمام مردهای شهر رفتند
فرو در خواب سوراخی که کندند
فرو ماندند تا در خود بگردند!
قفس این میله را انفاق کرده!





خراب چاه های #نفت بودم
نه اینکه چون اجاقم ناگزیرم؛
خودم می خواستم آتش بگیرم
چه نانی داشتم از داغ آجر!
تمام مردهای شهر خوابند
میان خواب درگیر #تجاوز
سراسر سبقت و دشنام و ترمز
خیابان در خیابان از لجن پرُ!



زنان روسپی! زن های هرزه!
شما ای غده های سخت بدخیم!
بفرمایید تا با هم بخوابیم!!!
همین غوغای خاموشی مرا کشت
کسی در حبس در زندان ترک خورد
زنان و مردهای درد سیری!
هیولاهای مست از جفت گیری!
غم سخت #فراموشی مرا کشت

#اشرف_گیلانی

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki

در شماره ی 654 مورخ 8 اسفند 94 نشریه ی چلچراغ، 11شاعر به نامهای #امیر_ارجینی #نیما_تقوی #ایلناز_حقوقی#مجتبی_صادقی #آبا_عابدین
#طاهره_کوپالی #اشرف_گیلانی #حدیث_لزرغلامی
#مزدک_موسوی #سمانه_نائینی و #الهه_ملک_محمدی ، با شعر مشترکشان، یک نیاز را به سمت مخاطب فریاد زده اند: «یادآر ز شمع مرده یادآر !

در سایه سرو احمدآباد
قد می کشد از زمین نهالی
آینده جنگلی ست با او
آینده سبز بی زوالی
می خواهد تا ابد بروید
بی هیچ هراس خشکسالی
ای سایه تو پناهگاه است
در یورش شب به این حوالی!

در هجمه بادهای بسیار
یادآر ز شمع مرده یادآر

یاران موافقی که رفتند
تنهایی مان در این شب سرد
«اختر به سحر شمرده یاد آر »
از سبزی برگها که هی زرد...
رفتیم به باد و مانده در یاد
هر آن چه که مانده بود از آن مرد
از آه کشیده روی لب ها
که گریه دگر اثر نمی کرد

من ماندم و خاطرات بیمار
یاد آر ز شمع مرده... یاد آر

در خاطره ام نشسته مردی
مردانه تر از درخت در باد
«یک شاخه به سوی نور » با او
در ظلمت شب کشید فریاد
آزاد شد از حصار نفرت
مردی که به دام عشق افتاد!

با نام بلند مرد این بار
یاد آر ز شمع مرده یاد آر

یك مرد همیشه بینهایت
بشکوه و سترگ و کوه ایمان
دل خسته ی مام میهن خویش
دل زخمی روبهان دوران
دستش به هصا به ظاهر اما
در اصل عصای دست ایران
آیینه ی صادق مصدق
می ماند تا ابد درخشان

با بازی روزگار هر بار
یادآر ز شمع مرده یادآر

مرد است اگرچه کوچه ای را
در شهر به نام او نکردند
سبز است و همیشه بی نیاز است
از روی خوشی که رو نکردند
جان و دلش آبرو خریدند
با این همه های و هو نکردند
زیر سرشان برای این شهر
جز خواب خوش آرزو نکردند
دست از سر این سکوت بردار
یادآر ز شمع مرده یاد آر

وقتی که درخت در کنارت
تب لرزه زده،تنش خمیده
تاول زده خنده ی شکوفه
از کتف بهار خون چکیده
قصاب پرنده شقه شقه
قمری زده،کبک سر بریده
با مرگ بساز و در دل شب
در سوگ ستاره و سپیده

در ظلمت لحظه های بیمار
یاد آز ز شمع مرده یاد آر

باران بنویس جای اسفند
آتش بنویس جای مرداد
تقویم کدام سال تاریخ
مرداد تو را ادامه می داد
تعبیر گل و گلوله و عشق
تمثیل سکوت و بغض وفریاد
از عشق گریز نیست اما
نام تو به عشق آبرو داد
نام تو که آبروی عشق است
تا روز همیشه جاودان باد

هرچند که گفته ای به ناچار
یادآر ز شمع مرده یاد آر

هرقدر که بادها بخواهند
بی وقفه و بی امان بکوبند
بر قلب پرنده های عاشق
بر سینه ی آسمان بکوبند
از شدت خشم مشت ها را
بر جنگل نیمه جان بکوبند
بر پیکر پاره پاره ی شهر
صد پتگ به ناگهان بکوبند

ای نقطه ی امن!ای سزاوار
یاد آر ز شمع مرده یاد آر

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki

[ناگهان زنگ می زند تلفن...]
و خبر می دهند... باخته ایم؟!!!
نه عزیزم! شکست حق تو نیست
ما که با هرچه #رنج ساخته ایم

ما که #تبعید می شویم همه
ما که محکوم #حبس تا ابدیم؛
ما که با دردها بزرگ شدیم
قلع و قمع شکست را بلدیم

آبروی نمانده ی شب را
گریه ی مرد بی پناهی برد
شیون مادری که فرزندش
در خیابان #گلوله خواهد خورد

#شیون توده ای رها شده که
حس تعلیق در تنش مانده
توده ی بی دفاع غضروفی
که فقط رنج بودنش مانده!

شیون توده ای #شکنجه شده
شانه هاشان به زور می لرزد
لاشبرگ و تن نحیف درخت!
جنگلی توی گور می لرزد

نه عزیزم! شکست حق تو نیست
ناله ای از زمین نمی شنویم
#سرخ و سرخیم و #سبز تا به ابد!
من و تو غیر از این نمی شنویم

#اشرف_گیلانی
#متحد_شوید
#اعتراضات_مدنی
#نه_دی

پ.ن:
[ناگهان زنگ می زند تلفن...
#سید_مهدی_موسوی ]

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
به:
#فرشته_علیزاده
و
#سعید_زینالی



در سالروز یورش تاریکی
در لحظه ی جدا شدنم از ماه؛
یاد تویی که گمشده می افتم
می ایستم مقابل #دانشگاه



یاد تویی که گمشده می افتم
آزادی از نبود تو مجنون شد
#رسوایی بزرگ به بار آمد!
دیوار خوابگاه پر از خون شد

زل می زند به پرده ی بی پرده
چشمان گیج توده ی سرگردان
امثال هرچه #ده_نمکی دارند
تف می کنند روی سر میدان!

با تیرماه دلزده از شادی
از داغ روزهای خطر گفتم
می ایستم مقابل دانشگاه
یاد تویی که گمشده می افتم

با یاد هم اتاق که پرپر شد
با بغض و اضطراب خودم هستم
از ابتدای بغض #امیر_آباد
تا جیغ #انقلاب خودم هستم!

تب لرزه های هجده تیرم را
توی سکوت، یکسره می بارم
در سالروز یورش تاریکی
تا صبح گاه حادثه بیدارم!

دیدی چه ساده #اشرف_گیلانی!
تصویر خون به پرده هویدا شد!
#رسوایی بزرگ چه با سرعت
در صدر پرفروش ترین ها شد!

#اشرف_گیلانی

#هجده_تیر
#کوی_دانشگاه
#عزت_اله_ابراهیم_نژاد

#مسعود_ده_نمکی
#انصار_حزب_الله
#علیه_فراموشی

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki
#آتنا_دائمی
#مبادا_فراموشش_کنیم
#صدای_آتنا_باشیم

"مردانگی" زیر شکم مانده ست و گندیده ست
"مردانگی" زیر شکم از یادتان رفته
این دسته ی بی دست و پا این توده ی گریان!
از زوزه ی زیر شکم فریادتان رفته

من با شمایم آااای!آقایان قدرتمند!
من کاسه ی صبرم که با بیداد سر کرده!
با رنج های خواهرانم غصه باریدم
شلوارهای خوابتان را ترس تر کرده!

من با شمایم آاااه!می دانم که در خوابید
شب بی پناه و بی سپر درگیرتان بوده
از صبح تا شب خط به خط از بوق سگ تا صبح
جنبنده ای زیر لباس زیرتان بوده!

جنبنده ای که مغزتان را خورده از ریشه!
-یک مشت کاه و یونجه ی در معرض بادید-
وقتی که خواهرهام پژمردند،قانون را
با حالت زیر شکم تطبیق می دادید!

قانون؟!!!بله!یک دستمال تیره ی بدبو!
که چشم های خواهرانم را به آن بستید
سرهای ما می رفت تا بالای بالاها
اما طناب دار را تا آسمان بستید!

"مردانگی" زیر شکم های شما گندید
"مردانگی" قانون نوشتن با شکم بوده!
نشخوار می کردید و می دیدم که در قصه
جای دو خط انسانیت ای داد! کم بوده


#اشرف_گیلانی
#Save_Atena
#All4atena

🆔 @sherhaye_yavashaki ◀️join
@sherhaye_yavashaki

. . .

ما بهمنیم در شرف سرریز
در مشتمان همیشه هوا گرم است
ای کوه های سر به فلک داده!
ما پشتمان به عشق شما گرم است

ما بی شمار شور پریدن ها
شور کبوترانگی یکسر
در قلب ماست جای شما، اما
هشتگ زدیم : شهر! به یادآور

ما یک تلنگریم به آنها که
باور نمی کنند پریدن را
تهران دل شکسته! به یادآور
تصویر بیست و پنجم بهمن را

ما بیست و پنج بهمن خونینیم
خون یورش دوباره به بیداری
- خونخواهی شهادت "صانع"ها
خونخواهی " محمد مختاری"

- ما بیست و پنج بهمن در حصریم
در بند ترس ممتد نامردیم
با بال های بسته پریدن را
دیوانه وار تجربه می کردیم

دلگیری از تصور آزادی
از بس که خیل بند و قفس دیدی
در آسمان که جای کبوترهاست
با چشم های خیس مگس دیدی!

امیدوار باش به آزادی
از میله ها نترس! پر پرپر!
تهران! تو بیست و پنجم بهمن را
با قلب پر امید به یادآور

#اشرف_گیلانی


#محمد_مختاری
#صانع_ژاله
#حصر
#یادآر
#علیه_فراموشی


🆔 @sherhaye_yavashaki ◀️join
🆔 @sherhaye_yavashaki ◀️join

سینه می زد کسی روی دستم! گریه کردیم و از غم شکستم
از غم سخت فرزند آدم،از غم کل عالم شکستم
از لگد خوردنم در خیابان،تا کتک خوردنت کنج زندان
هرچه میدان به میدان ترک داشت زیر ماشین که رفتم شکستم!


سینه می زند کسی نوحه اش را!حالم از نیمه ی جان به هم خورد
حالت از خون داغی که می ریخت بر غروب خیابان به هم خورد
گریه کردیم و از ضجه هامان،اشک ویرانه ها هم درآمد!
از هیاهوی شمشیر و آتش،خلوت این بیابان به هم خورد


بند ِ در پای آزادگان را وا نکردند و بالی نمانده
روزگاری گذشته ست و دیگر جز تباهی خیالی نمانده
سینه می زد کسی...از ابالفضل راه و رسم رفاقت بیاموز!
ما که در اعتصاب غذاییم گرچه جز خشکسالی نمانده!


خواب باران که دیدن ندارد! یکنفر نوحه می خواند و مُردیم
رد شدیم از هیاهوی میدان دل به لبخند خنجر سپردیم
از حسین از حسین از ...تو می خواند! روی هر شاخه داری بنا کرد
فحش و مشت و لگد – هرچه باشد!- جان به در از خیابان نبردیم!


گریه کردیم و از غم شکستیم،تازه کردیم داغ جوان را
درس آزادگی؟! چیده بودند بال ناباور آسمان را
می شد از غصه ها پشته ای ساخت می شد از هرچه انسان تهی شد
وا نکردند و محکم فشردند بند ِ در پای آزادگان را!


سینه می زند کسی، نوحه می خواند! خیمه ها را به آتش که بستند؛
جیغ هشتاد و هشت از تو پیچید! خواب غمگینمان را شکستند
ما پر از شور آینده بودیم دیگران در خیال "نبودن"
ما چه بودیم و آنها چه بودند؟! ما چه هستیم و آنها چه هستند؟!

#اشرف_گیلانی

انتشار آثار سوخته با شعرهای یواشکی👇👇

🆔 @sherhaye_yavashaki ◀️join
🆔 @sherhaye_yavashaki ◀️join

همیشه تهمتی در کاسه ام بود
که با سر بر سر دیوار خوردم
نوشتم: ((باید از آزادگی گفت))
غلط کردم! گه بسیار خوردم

غلط کردم که گفتم: (( می شود آاااای
تمام مردمان! در تاب و تب زیست
اگرچه صورت خورشید خونی ست
به عشق شعله ای در نیمه شب زیست))

غلط کردم اگر از درد گفتم
سرم بالاتر از بالای دار است!
که من با درد مردم پا گرفتم
مرا با خیل بی دردان چه کار است؟

نوشتم: (( دستتان را دوست دارم))
که تا دنباله ی هم را بگیرند
غلط کردم گه بسیار خوردم
که از جا پا شدم تا پا بگیرند!

غلط کردم که گفتم از رهایی
قفس یک بند دیگر دست و پا کرد
تمام شیشه ها را پرده انداخت
مرا در شهر سنگستان رها کرد

غلط کردم غلط کردم دویدم
زمین را زیر پایم سر بریدند
غلط کردم که با فریاد خواندم
صدا را در صدایم سر بریدند

#اشرف_گیلانی


انتشار آثار سوخته با شعرهای یواشکی👇👇

🆔 @sherhaye_yavashaki ◀️join
@sherhaye_yavashaki

به: مادرم
که در آیینه زندگی می کرد
و شکل پیری من بود
(فروغ)


شب با صدای بــــاد تبانی کرد دیدم که روو به بادم و خوابم برد

حتی صدای گریه نمی آمد فحشی رکیک دادم و خوابم برد!

در پیش روو نهایت تاریکی در پشت سر نهایت تاریکی

در امتداد این همه تاریکی بی سایه ایستادم و خوابم برد

می ترسی از سیاهی شب مادر؟! فانوس شب برای تو می سوزد

لرز صدات را بتکان، زشت است! دلشوره با صدای تو می سوزد

دیوارهای شهر پر از دشنام دیوارهای شهر پر از نفرت

اینجا بهشت، مال هیولاهاست خورشید زیر پای تو می سوزد

من مرده ام شکست حقیقت داشت آرام گریه کن که تنم لرزید

می خواست تا ابد بتپد،خون شد قلبی که زیر پیرهنم لرزید

از مردچکمه پوش هراسی نیست هذیان ناسزاست که می گوید

بغضی دریده است گلویم را با چارتا ستون بدنم لرزید


مادر! نترس اشرف تو اینجاست ما سبز مانده ایم که داسی نیست!

از لحظه های سخت گذر کردیم از مرد چکمه پوش هراسی نیست

پتیاره های شهر نمی دانند! از لات های شهر نپرسیدیم

فریادمان تمام جهان پیچید: (( آغوش امن یـــــار سیاسی نیست))

مادر! نترس شب پر ِ دلتنگی ست . شب، مهربان و خوب و بی آزار است

غم روی شانه اش بتکان، انگار هر لحظه اش شبیه تو بیدار است

یک روز می رسد که دو چشمش را وا می کند به دیدن چشمانت

دل می دهد به روشنی خورشید . - خورشـــــیـــد در فضااات گرفتار است –


تا آخرین نفس، سر من سبز است ازدست های شک زده بیزارم

از هر زبان سرخ، که از وحشت در کام غم، کپک زده بیزارم

پرخاش شهر از سر ِ دلتنگی ست پرخاش شهر از سر ِ مستی نیست

باید نشست و دید چه خواهد شد؟!!! از چشم های لک زده بیزارم
#اشرف_گیلانی

انتشار آثار سوخته با شعرهای یواشکی

@sherhaye_yavashaki
بدون هیچ مقدمه ای فقط و فقط صرفأ جهت یادآوری برای دوستان و کسانی که توی این ماه دست به #اعتصاب_غذا زده اند و کسانی که #روزه_ی_مبارک میگیرند

درود به شرف #اشرف_گیلانی عزیز که👇👇

@sherhaye_yavashaki

ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻟﺐ ﺗﻮ ﭘﯿﺸﮑﺶ !
ﺍﯾﻦ ﻟﺐ ﻣﺎﺗﻢ ﺯﺩﻩ ﻓﺮﺗﻮﺕ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﭘﺮ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﯿﻠﻪ ﺍﺳﺖ
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺼﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﯿﺴﺖ؟ !!!
ﺣﺮﻑ ﻏﺬﺍ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩﻥ ﻭﻟﯽ
ﺳﯿﺮ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺳﺮ ِ ﺗﻮﯼ ﮐﺘﺎﺏ !
ﻣﻮﻗﻊ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﻏﻤﺖ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﺳﺖ
ﮐﺮﺩﻧﯽ ِ ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﺼﺎﺏ !
ﻟﺐ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﻏﻤﺖ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ !
ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻏﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﯼ ﺯﺩﻧﺪ
ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ
ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﻟﺒﺖ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ
ﺳﯿﺮ ... ﮐﻪ ﻧﻪ ! ﺁﺍﺍﺍﻩ ! ﮐﻪ ﺗﺮ ﻫﻢ ﻧﺸﺪ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻧﻮﺷﺘﯿﻢ : ﺭﻫﺎﯾﺶ ﮐﻨﯿﺪ
ﻣﯿﻠﻪ ﯼ ﺑﯽ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﺸﺪ !
ﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﻨﯿﻢ؟ ! ﺁﻩ ! ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺘﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣﺎ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺷﺮﻑ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺳﺎﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻋﺸــــﻖ ﺳﺮﻭﺩﯾﻢ ﻣﺎ
.
.
.
ﺍﺷﺮﻑ ﮔﯿﻼﻧﯽ ﺳﺮﺧﻮﺭﺩﮔﯽ !
ﺑﺲ ﮐﻦ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﻮ، ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ؟ !
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﻭ ﺩﻟﺖ ﺑﻐﺾ ﺷﺪ
ﮐﻮ ﺑﻐﻞ ﻭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﯼ؟

#اشرﻑ_ﮔﯿﻼﻧﯽ

#ﺟﻌﻔﺮ_ﻋﻈﯿﻢ_ﺯﺍﺩﻩ
#نرگس_محمدی
#اعتصاب_غذا


انتشار آثار سوخته با شعرهای یواشکی

@sherhaye_yavashaki
@sherhaye_yavashaki


[ناگهان زنگ می زند تلفن...]
و خبر می دهند...
باخته ایم؟!!!
نه عزیزم! شکست حق تو نیست
ما که با هرچه #رنج ساخته ایم

ما که #تبعید می شویم همه
ما که محکوم #حبس تا ابدیم؛
ما که با دردها بزرگ شدیم
قلع و قمع شکست را بلدیم

آبروی نمانده ی شب را
گریه ی مرد بی پناهی برد
شیون مادری که فرزندش
در خیابان #گلوله خواهد خورد

#شیون توده ای رها شده که
حس تعلیق در تنش مانده
توده ی بی دفاع غضروفی
که فقط رنج بودنش مانده!

شیون توده ای #شکنجه شده
شانه هاشان به زور می لرزد
لاشبرگ و تن نحیف درخت!
جنگلی توی گور می لرزد

نه عزیزم! شکست حق تو نیست
ناله ای از زمین نمی شنویم
#سرخ و سرخیم و #سبز تا به ابد!
من و تو غیر از این نمی شنویم

#اشرف_گیلانی

#علیه_فراموشی
#انتخابات_۸۸
#حصر

پ.ن:
[ناگهان زنگ می زند تلفن...
#سید_مهدی_موسوی ]

انتشار آثار سوخته با شعرهای یواشکی 👇👇👇👇

@sherhaye_yavashaki
@sherhaye_yavashaki

ای ابر پر محبت آبستن
با سینه های سفت ورم کرده!
قدری ببار و خاک مرا تر کن
این سرزمین له شده دم کرده!



ای ابر پر محبت آبستن!
این خاک شور یائسه را تر کن
طعم تنش فشرده ی ویرانی ست
احساس گنگ لامسه را تر کن!



اسپرم های منتظر غمگین
پرپر زده به خاطر زهدانت؛
از لوله های بسته هراسیدند
خالی شدند در کف میدانت!



چیزی بگو که حاملگی سخت است
در روزگار این همه نازایی
وقتی تمام اهل زمین خوابند
شب را به جای این همه می پایی!



بیداری ات جنون توهّم زاست
زخمی شده ست صورت و دستانت
می خواهی از خودت بگریزی...آه!
دردی نشسته در نوک پستانت



قدری ببار و چرک و کثافت را
در زیر خاک یخ زده مدفون کن
این سرزمین تشنه لبش خشک است
هر دشت را ملخ زده مدفون کن



بیداری ام جنون توّهم زاست
هر لحظه از خیال جهان خونی ست
با چشم های اشرف گیلانی
خون گریه کن که حال جهان خونی ست



#اشرف_گیلانی

انتشار آثار سوخته با شعرهای یواشکی 👇👇👇👇
@sherhaye_yavashaki