فراشعر " سالگرد "،
آن زمان که
ترانه های اشک
شب هنگام در غربت نور ،
آهنگ رفتن سر دادن
تا پرواز تو را
خبر آورند
قاصدک ها
ترانه هایشان را در جاده های انتظار نواختند ،
و عروج ملائک
را نظاره گر شدند ،
آری با تو هستم
به کدامین
جلوه ی عشوق لبیک گفتی
و در کدامین لحظه
که اینگونه عاشقانه
اما مظلوم ،
مظلومیت
_ یا حسین ع
و پیکرت را
به عطر شقایق ها معطر نمودی ،
و صادقانه همنشین لاله ها ،
محبوب دلها شدی؟
اشکهایش را بر پیکرت تسلیم نمود
و نماز عشق را
باورم نمیشود
که تسبیح گویی بدون سری ،
و تسبیح گویان آسمان
تو را فریاد می زنند
باورم نمیشود که
ماه نیز اشک میریزد
ننگ بر آن لحظه ای
که اسارت لاله ها را
فریاد زد
و شرم
بر آن قلبی که
لحظه ها را شمرد
و قداست گلوله ها
« را فریاد زد »
و شرم بر آن قلمی
که اشتیاق دیدار
معبود را مقدس ندانست
مشتها را گره خواهیم زد
و قلبها را وصل ...
و گامهایمان را استوار
و با هم پیوسته ،
فریاد خواهیم زد:
_انتقام ... انتقام ...
هیچ باورم نمی شد
که لاله ها هم پرواز میکنند
و تا نهایت بندگی خالصانه
اوج ملکوت را
به نظاره خواهند نشست
باورم نمی شد آن لحظه ی ،
آسمانی شدنت را ..
_دل زمین پر کشید.
و سکوت قلبها
در قابی
به تصویر کشیده شد
بار دیگر
سکوت تنهایی هایش
را بر قلم خاطرات مسکوت نمود
و ماندن در غربت را بر گزید
و آهنگ هجرت
از پی ناله های شبانه ات را
تا فصل عروج
از پی اشکهای غیرت
با تو خواهند ماند
و عاشقانه
_بر قامت خاک بوسه می زنند
_تا شاهد رویاهایت باشند
اشک را باید هدیه نمود
که پیکر بی جانت را جان دهد
و ناله های پنهان قلب
را پاسخ دهد
که اشک یارای آن نیست
که بخواهد مدعی شود
و باور کند
که دیگر تو نیستی
اکنون که آمدید
_با من بگو
_با کدامین
حوصله ستاره ها را بشمارم.
نخواهند توانست
پیروزی خون بر شمشیر را
انکار کنند
چرا که هنوز هم
پرواز عاشقانه ات
دل تاریخ را به درد آورده است
و چونان رودی
استوار بر پیکره ی زمین
باقی خواهد ماند .
و هنگامه ی نگاهت ،
روزها را
در پی زمستانی سخت
به زانو در آورد
تا که پیراهن سفید خویش
را بر تن کند
که مباد
فرار لحظات بیقرار ،
تا که آوازش
خاک را بر کشد
و اینگونه بر ماه رخصت دهد
و سراپرده های انسانیت را
در قرار
دلتنگی های نور
در قاب رنگی زمین
نگاه دارد
و اینگونه
در زمستانی سخت
کلام را آغشته ی باد نماید
و رود را به
تماشاخانه عشق
دعوت کند
و سرود زیستن را
با موسیقی
سکوت بنوازد
◾️جرعه ای حرف
در پیاله های زمان
بر قلب های فسرده
در فرداهای تاریک
بر زبان جاری کند
تا که هنگامه افق های سبز
بر چشمان
همیشه عاشق
روزنه ای
برای خود نمایی شود
و قلم را به قدمهای
غیرت گونه ی رود
همراه شود
و اینگونه در تعریف زمستان
مهمان شود
و عطر شیعه بودن
را بر لب شقایق های
برافروخته ی جاری سازد
و لبیک گویان
داستان زندگی را
با ضریحش
به تصویر کشد
اثری از:
#لیلی_اشراق.
👇👇👇@sher_khobe __________________#آرش_آذرپیک #امپراطور_واژههای_جهان#تئورسین_و_نظریه_پرداز_مکتب_عریانیسم#اندیشکده_کلمه_گرایان_ایران_
#مکتب_عریانیسم_و_اعلام_عرفان_بس_در_تمدن_ایرانی_اسلامی#به_اعتقاد_عریانیسم_عرفان_خون_ما_ایرانی_ها_تا_مرز_توهم_زدگی_بالا_رفته_است#به_اعتقاد_عریانیسم_خرد_فلسفی_ما_تا_مرز_سکته_فرهنگی_پایین_آمده_است#در_باور_مکتب_عریانیسم_تا_تفکرانتقادی_جایگزین_باور_جاهلانه_مرادومریدی_نشود_تمدن_ما_احیا_نخواهد_شد#در_باور_مکتب_عریانیسم_تنها_راه_نجات_تمدن_ما_۱خردفلسفی_۲خردفلسفی_۳خردفلسفی_است