🖌 کیکاووس، مغرور از پیروزی در برابر هاماوران و دل شاد از پیوند با دختر زیبا و بی همتای پادشاه هاماوران با خود فکر میکرد که دیگر از طرف شاه و مردم هاماوران آسیب و گزندی به او نمی رسد.
او با وجود آگاه بودن از خشم و نارضایتی شاه هاماوران و علی رغم توصیه های سودابه (همسرش و دختر شاه هاماوران) مبنی بر نرفتن به جشن و مهمانی ای که پادشاه هاماوران ترتیب داده بود، همراه با جمعی از پهلوانان و دلاوران ایران زمین راهی جشن شد.
کیکاووس با رفتن به این مهمانی باعث اسیر و دربند شدن خود و پهلوانان ایران شد و از همه مهمتر، زندگی و سرنوشت مردم ایران زمین را به خطر انداخت.
چه گوید در این مردم ژرف بین؟
چه دانی تو ای کاردان اندرین؟
یک انسان نکته سنج، درباره این اتفاق چگونه می اندیشد؟
ای انسان کاردان و با تجربه تو چه نظری داری و به چه می اندیشی؟
پادشاهی کیکاووس (قسمت چهاردهم )@shahnameh_kodakan