فکر می کنم یکی از رنجهای بزرگ دنیا برای انسانهایی کمالگرا همچون ما
این است که چارهای نداریم جز این که بپذیریم قرار نیست زیباترین خانهی جهان، خانهی ما باشد
قرار نیست جذابترین چهرهها چهرهی ما یا همسر ما باشد
و حتی همین چهرهی معمولی نیز ماندگار نیست و احتمالا روزی خواهد رسید که حسرتش را میخوریم
قرار نیست فرزند ما از باهوشترینها باشد
مهربان ترینها سر راه ما قرار بگیرند و اگر هم مهربانی دربر داشتیم گمان نبریم که ماجرا همیشگی است
شانس همیشه در خانهی ما را نمیزند
یا اگر شانس آوردیم لزوما ماجرا ادامهدار نیست که ما هی شانس بیاوریم
خیر اینچنین نیست
که ما آنی باشیم که به آرزویش می رسد
یا بهتر بگویم آنی باشیم که در لحظهی رسیدن به آرزو، مستقر شود و تا همیشه از به آرزو رسیدگان باشد
یا برنامههایی که ریختهایم لزوما انجام گردد و همیشه بتوانیم روی خط برنامه سیر کنیم
یا بذرهایی که کاشتهایم همه سبز شوند و سبزه ی عید ما همیشه موفرفریترین سبزه ی جهان باشد
یا پایمان بالاخره به خاک شهرهایی که حسرتشان را داریم یک روزی برسد
و باز جملهام را اصلاح کنم
قرار نیست در رسیدن و یافتن و داشتن مستقر شویم
هیچکس چنین نبوده
هیچ رستگاری هیچ پیامبری هیچ قدیسی دانشمندی پادشاهی در بختِخوش، مستقر نمانده که ما دومی باشیم
داستانهای دوران کودکی، آن دروغهای دوست داشتنی گولمان نزند
لزوما همه به خوبی و خوشی در کنار هم تا پایان عمر زندگی نخواهند کرد
بله
لزوما قرار نیست همهی تلاشهایمان ثمربخش باشد
یا اگر ثمرداد ماندگار باشد
نه
قرار نیست
قرار نیست به آنهایی که دوست داریم حتما برسیم
و اگر دری به تخته خورد و رسیدیم
قرار نیست خیلی طولانی در کنار هم بمانیم
خوشایند نیست نه
اما از طرفی دیگر
این کوتاه بودن زمان و این گذرا بودن
اگر چه در هنگام داشتن و رسیدن بسیار آزاردهنده است اما گاهی هم این زمان کم، نعمت است
میدانی چرا؟!
چون قرار نیست تا ابد رنج دوری را تحمل کنیم یک روز این روزگار و دنیا با تمام ماجراهایش به پایان میرسد
قرار نیست تا همیشه حسرت نرسیدن و نرفتن و نداشتن بخوریم
این داستان هم در نهایت پایان دارد
بنای جهان بر این نیست که این بی ثمریها بی انتها بر دوش ما سنگینی کند
این روزها میگذرد
کتاب نرفتنها و نداشتنها نیز صفحهی آخری دارد
بسته میشود و تا همیشه به خواندنش مبتلا نمیمانیم
اما رنج اصلی اینجاست که آن انتهای نداشتن
آن پایان نرسیدن
آنجا نیز لزوما آرامش و کامیابی و داشتن و رسیدن نیست
اما برعکساش صادق است
یعنی پایان داشتن…. نداشتن است
و اما پایان نداشتن میتواند داشتن نباشد….مرگ باشد!
اینجا لزوما دور و تکرار نیست
که این پایان آن باشد و آن پایان این
نه
اینطور نیست
چه خوشمان بیاید و چه نه
هیچ چیز ماندگار نیست
مثل یک همستر روی چرخی دوار میچرخیم بخشهایی از این چرخ داغ است و سوزان و بخشهایی خوب است و خوشایند اما هیچ کدامش وفا ندارد و هیچ چیز در این مسیر پرسرعت قطعی نیست جز یک چیز
و آن هم مرگ!
#ساغرطباطبایی#خرداد۱۴۰۳🆔@saagharaneh