🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance

#جامعه
Канал
Логотип телеграм канала 🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
@tarikhdartarazooПродвигать
1,67 тыс.
подписчиков
6,69 тыс.
фото
1,44 тыс.
видео
6,85 тыс.
ссылок
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت... "عارف قزوینی"
#کارل_لامپرشت مورخ آلمانی که مقارن جنگ اول جهانی درگذشت،کوشید #تاریخ را ازصورت روایات منظم راجع به حوادث ورجال وقهرمانان بیرون آورد وآن را عبارت کرداز بررسی احوال #فرهنگ و #جامعه.
آنچه وی از تاریخ می جست، حیات وروح اجتماعی ملت بودواین طرز #تاریخنگاری امروز هواخواهان بسیار دارد.

سنت‌های تاریخ‌نویسی/ص ۵۳

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
تکلیفتان را با عاشورا مشخص کنید!

بنا بر منطق عاشورا، امر به معروف و نهی از منکر، باید از #بالاترین_طبقات شروع شود، تا #فساد از ریشه برافتد، و باید توانگرانی که قرآن می فرماید مایه فسادند(مفسد فی‌الارض‌اند) و به هیچگونه در برابر اصلاحات تسلیم نمی‌شوند، حتی در خود پیکره دولت ، تکلیف‌شان با قرآن و عاشورا معلوم گردد.

👈جامعه عاشورا #جامعه_حسینی است نه یزیدی ... و جامعه تکاثری، جامعه یزیدی است نه حسینی.

مرحوم علامه #محمدرضاحکیمی
📗 عاشورا و عدالت: ص۳۷

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#کارل_لامپرشت یک مورخ آلمانی که مقارن جنگ اول جهانی درگذشت،کوشید #تاریخ را ازصورت روایات منظم راجع به حوادث ورجال وقهرمانان بیرون آورد وآن را عبارت کرداز بررسی احوال #فرهنگ و #جامعه.
آنچه وی از تاریخ می جست، حیات وروح اجتماعی ملت بودواین طرز #تاریخنگاری امروز هواخواهان بسیار دارد.

سنت‌های تاریخ‌نویسی/ص ۵۳

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
همۀ ما به جنایت‌های فجیع و باورنکردنی دورۀ استالین عادت کرده بودیم و در گرماگرم همان جنایت‌ها مانند آدم‌های کر و کور زندگی‌مان را می کردیم و صدای گلوله‌هایی که تمام مدت در اطرافمان بر سر و مغز قربانیان شلیک می شد، نمی‌شنیدیم.

شاید هم عامدانه چشم‌ و گوشمان را روی قتل‌ها، اعدام‌ها، غیب شدن‌ها، زندان‌ها و تبعیدها بسته بودیم زیرا گمان می کردیم که ما مرتکب گناهی نشدیم اما بدترین چیز #سکوت‌مان بود.
ما با سکوت خود به دیکتاتور کمک کردیم تا قوی و قوی‌تر شود و هر تفاوت عقیده‌ای را شروع یک آشوب جدید تلقی و آن را به خشن‌ترین شکل سرکوب کند. استالین می گفت:
نمی‌توانید بدون شکستن تخم‌مرغ‌ها املت درست کنید و هر کشتار تازه‌ به همین بهانه انجام می شد که در حال ساختن دنیایی "نو" و باشکوهی هستیم که در آن هیچ خشونتی وجود ندارد اما گویی هیچ کس متوجه نبود که هدف، شروع به توجیه وسیلۀ خود کرده است.

استالین با جنایت‌های عظیمی که کرد جامعه مدنی روسیه را برای تقریبا همیشه نابود نمود و اگر اکنون گفته می شود که پوتین پا جای پای استالین گذاشته این به خاطر همان فقدان #جامعه_مدنی قدرتمند در روسیه است.

جامعه مدنی که استالین آن را ریشه کن کرد، کابوس ترسناکی که هنوز هم دست از سر مردم روسیه برنداشته است.‌

📙 سرگذشت سوتلاناعلیلویوا ،دختر #استالین
#رزماری_سالیوان

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
علل وعوامل
#خودکامگی:

هیچ انسانی مستبد وخودکامه زاده نمی شود. سه عامل اساسی زمامداران را به سوی دیکتاتوری سوق می دهند.

👈نخست روحیات وشخصیت زیاده طلب ، اقتدارگرا وتمامیت خواه حکام است.
👈عامل دوم #جامعه_ستم_پذیر ،محافظه کار وبزدل ، که باسکوت خوددربرابر زیاده خواهی های سیاستمداران، خواسته ویا ناخواسته موجبات تحکیم ارکان خودکامگی را فراهم می کنند.

👈اماعامل سوم که به باور راقم این سطور از دو دیگر با اهمیت تراست ، #چاپلوسان و نزدیکان بادمجان دور قاب چین حاکمان می باشند.
حکام خودکامه به لاشه های گوسفندان می مانند که وقتی متملّقان در کَعبشان بِدَمَند ، به "فربگی کاذب" و "توهّم مرتبه خدایگانی" دچار می شوند.!

بقول شیخ اجل:

"...احمق را ستایش خوش آید چون لاشه! که در کعبش دمی فربه نماید."
الا تا نشنوی مدحِ  سخن گوی
که اندک مایه نفعی از تـودارد

کـه گـر روزی مُـرادش بـرنیاری
دو صدچندان عُیوبت برشمارد.

البته ناگفته نماند که اولا همین اطرافیان مداح وچاپلوس غالبا خود ازنخستین  قربانیان دیکتاتورهابشمارمی روند ، ودر ثانی هنگام بخطر افتادن دستگاه استبداد، فرار را برقرار ترجیح می دهند و اربابان خویش را تنها می گذارند.

#ادمین

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تاریخچه هنرکده #جامعه_باربد، ویادی ازاسماعیل خان #مهرتاش بنیانگذار آن.

۴دقیقه و ۳۰ ثانیه

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
استبداد
و توسعه نیافتگی

اندیشه ترقی و مساله توسعه یافتگی، از دغدغه‌های مهم در تاریخ معاصر ایران است. کتابهای #تاریخ_بیداری_ایرانیان، "تحفه العالم"، "خلقیات ما ایرانیان"، "نخستین رویارویی‌های اندیشه گران ایرانی"، #جامعه_شناسی_نخبه_کشی، "جامعه شناسی خودمانی"، "چرا ایران عقب ماند و غرب پبش رفت؟"، "موانع توسعه سیاسی ایران"، از جمله آثاری است که به مساله توسعه یافتگی ایران پرداخته است.
اگر چه گفتگوهای #عباس_میرزا با #ژوبر فرانسوی و مساله چه باید کرد، از اولین روایت‌ها در مقوله نوسازی ایران است اما سوگمندانه از گذشته تا هنوز، یک مثلثِ بازدارندگی، موجب بازماندگی ما از توسعه و تجدد شده است. مثلث #استعمار، #استبداد و #اندیشه‌های_ارتجاعی و واپس گرا.

نمی شود منکر عامل بیرونی و نقش استعمار روس، انگلیس و امریکا بود، این را فکتهای تاریخی و قراردادهای استعماری چون ترکمنچای، رژی،(۱۹۱۵)،(۱۹۱۹)،(۱۹۲۱) می‌گوید اما دو مانع و بازدارندگی داخلی یعنی استبداد و اندیشه واپس گرا نیز در رویارویی با نوگرایی نقش مهمی داشته اند. ساختار استبداد و اندیشه ارتجاع، فکر تجدد را سرکوب و مخذول ساخته است. این که همه چیز باید به صلاحدید، استصواب، استحضار و امضای قدرت مطلقه برسد، بخشی از قصه پر غصه توسعه نیافتگی ما است. #ناصرالدین_شاه، نماد یک قدرت مطلقه می‌گفت:
"رعیت به جز دعا گویی، حق دیگری ندارد" و این که "ما با هیچ کس جز رعیت خود، سَرِ دعوا نداریم".

این استبداد دهشتناک، در بسیاری از مواقع، موید به تاییدات الهی و خوابهای خیالی نیز بوده است. در واقع تفسیر دینی و ماورائی قدرت حاکم و ظل ا.. و نماینده خدا خواندن، موجب انسداد و استبداد بیشتری بوده است.
قائم مقام، امیرکبیر و آنان که اندیشه تجدد و تغییر داشتند، منسوب به بیگانه می‌شدند یا آن که به بی‌دینی یا بددینی یا نو دینی، متهم می‌شدند. برچسب‌های ناچسبی که سالهای سال، دستگاه سخن پراکنی و ماشین متهم سازی ، اهالی دانش و دانایی را مخذول و معزول ساخته است.

استبداد یکی از خصلت‌های مصیبت بار در تاریخ چند هزار ساله سیاست و حکومت در ایران است. استبدادِ حا‌کمیت، موجب فلاکت‌هایی چون #نخبه_کشی و باز داشتن از شکوفایی استعداد، بحران مشروعیت و فاصله میان مردم و حکومت، گریز از مرکزی و تحقیر قومیت‌ها و اقلیت‌ها، بازیگری و ریاکاری، فرار مغزها و از دست رفتن ذخائر، منابع و سرمایه‌های اجتماعی شده است. از دیگر آسیب‌ها در ساختار استبدادی، رونق #تملق_گویی و چاپلوسی است. انسان‌هایی متملق و مدیحه گو که معمولا مزور و متلون‌اند و هر روز به رنگی در می‌آیند و دارای یک شخصِیت نامتشخص هستند. بازیگرانی که ظاهری بسیار متفاوت از باطن دارند. در ساختار استبدادی، مدیحه گویی و منقبت خوانی، در حوزه اندیشه ورزی و نظام سیاسی نیز می‌تواند پدیدار شود. هنگامی که یک مکتب فکری و نظام معرفتی، بجای خردورزی، پرسشگری، استدلال کردن و برهان داشتن، به بیان کرامات، مناقب، منقولات، مسموعات، حدسیات و فرعیات، خواب گزاری و رمالی روی می‌آورد. وقتی در یک ساختار سیاسی، کار آمدی، توانمندی، پاسخگویی، آمد و شد و گردش نخبگان، جای خود را به بی کفایتی، فرافکنی و متهم کردن این و آن بدهد، نتیجه‌اش مداحی، منقبت سازی و ستایش گری می‌شود.


#محسن_دوازده_امامی


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
۲۹ اردیبهشت سالروز در گذشت دکتر #غلامحسین_صدیقی بنیانگزار رشته #جامعه_شناسی نوین و وزیرپست وتلگراف دولت ملی #دکترمصدق می باشد.

وی پس از انقلاب دعوت #مهندس_بازرگان را برای عضویت درکابینه دولت موقت، رد کرده بود.
دکتر صدیقی در اردیبهشت سال ۱۳۷۱ دعوت حق را لبیک گفت.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
آخه مطربی هم شد کار؟!

زنده‌ياد استاد #اسماعیل_مهرتاش در كودكی با کدوی حلوايی و موی اسب و یک سیخ کباب برای خود کمانچه‌ای ساخته بود و خانواده چون متوجه استعداد او می‌شوند، برای آموختن تار وی را به نزد استاد «درویش خان» می‌برند.

استاد مهرتاش در جوانی کلاس‌هايی در زمینهٔ فن بیان و تئاتر و هنرپیشگی تاسیس می‌کند، کلاس‌هایی که بعدتر به #جامعه_باربد معروف شد.
#مرضیه، #ملوک_ضرابی، #عبدالوهاب_شهیدی، #محمدرضا_شجریان، محمد منتشری و ده‌ها استاد دیگر موسيقی از شاگردان اسماعیل مهرتاش بوده‌اند.

وی ۴۵۰ آهنگ فولکلور ساخت که تا امروز هم در ایام نوروز یا شب یلدا بارها توسط تلوزیون پخش شده است. بسیاری از افرادی که در ایران در عرصهٔ موسیقی، تئاتر و هنرپیشگی به جايی رسیده‌اند، حتماً به جامعه باربُد سری زده‌اند.

جامعهٔ باربُد همان تئاتری بود در لاله زار که مسعود کیمیايی در فیلم معروفش «گوزن‌ها» از بازیگران آن استفاده کرد. همچنین صحنه‌هایی که بهروز وثوقی اعلام برنامه می‌کرد، درواقع همان تئاتر جامعهٔ باربد است.

سال ۱۳۵۷ و در هنگامهٔ انقلاب، تئاتر جامعهٔ باربد به همراه تمامی صفحه‌هات استاد مهرتاش توسط انقلابیون به آتش کشیده شد.

در ادامه خاطره‌ٔ رویدادی از استاد مهرتاش نقل می‌شود، رویدادی که به گفتهٔ خود استاد، عمیقاً وی را متأثر ساخت:
«سیگارفروشی در راهروی جامعهٔ باربد بساط می‌کرد، گهگاه پاسبان‌ها می‌آمدند و بساط سیگارهایش را می‌بردند.
یک روز مرد سیگارفروش پیش من آمد که: ‹‹زن و بچه دار هستم و خواهش می‌كنم به پاسبان‌ها بگویید که شما اجازه داده‌اید تا من این جا بساط کنم.››

من هم پذیرفتم، به پاسبان‌ها گفتم این آقا از ابواب جمعی ما است و از طرف من اجازه دارد.

دیگر کسی مزاحم او نشد و بیست سال با همان سیگارفروشی جلوی در تئاتر زندگی‌اش را اداره می‌کرد.
سال‌ها گذشت تا این که انقلاب شد و روزی به من خبر دادند كه می خواهند تئاتر را آتش بزنند! سریعاً خودم را رساندم. دیدم که اولین کوکتل مولوتوف را همین مرد سیگارفروش پرتاب کرد.

خيره خيره نگاهش كردم. رو به من كرد و گفت: ‹‹آخه مطربی هم شد کار؟ برو یک کار دیگر برای خودت پیدا کن››.

تمام زندگی‌ام سوخت، لباس‌ها، دکورها، صفحه‌ها و نوارهايی که از موسیقی ملی يا موسيقی محلی شهرها و نواحی مختلف ایران جمع‌آوری کرده بودم. همه چیز سوخت اما همهٔ آن سوختن‌ها و نابود شدن‌ها آن قدری مرا متأثر نکرد که گفتهٔ آن شخص».

t.center/tarikhdartarazoo 🏛