#محمدرضاحکیمی (۱۴ فروردین ۱۳۱۴ – ۳۱ مرداد ۱۴۰۰) فقیه و مجتهد شیعه، فیلسوف، متفکر و نویسندهٔ ایرانی بود.
کتاب الحیاة وی که یک دائرةالمعارف اسلامی است، از شهرت و اعتبار خاصی در جهان اسلام برخوردار است.وی از مُجَدِّدانِ مکتب معارفی خراسان، مشهور به مکتب تفکیک است که معتقد به جدایی دین از فلسفه و عرفان است.
پس از انتخاب حکیمی به عنوان یکی از اساتید برگزیده برای خدمت پنجاه ساله به علوم انسانی در جشنواره فارابی (آذر ۸۸) وی رد پذیرش این عنوان و جایزه را طی پیامی اعتراضی اعلام کرد. در قسمتی از این پیام آمدهاست:
همان گونه که پیشتر هم یادآور شدهام، بار دیگر تأکید میکنم که تا هنگامی که در جامعه ما
#فقرومحرومیت مرئی و نامرئی بیداد میکند، برگزاری چنین جشنوارههایی از نظر اینجانب در اولویت نیست. در این جشنواره از فاضلان و استادانی، به نام خدمت ۵۰ ساله به علوم انسانی تجلیل شدهاست. پرسش این است آیا این علوم برای ثبت در کتابها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان است در واقعیت خارجی و عینیت؟...
علامه حکیمی بجد بر این باور بود که جامعه قرآنی، «جامعه قائم بالقسط» است، و حاکمیت قرآنی، «حاکمیت عامل بالعدل». هر چه جز این باشد، نام اسلامی و قرآنی بر آن روا نیست.
استاد حکیمی مجتهدی بود قویمایه در علم، زباندان، لغتشناس، نویسنده، محقق، کتابشناس و مهمتر از همه
#عدالت_جو. این صفت آخر، باعث شده بود که او بر همه آنچه دیگر اقرانش در پی آن بودند، پا زده و در گوشهای از جنوبِ شهر، همرده با فرودستترین اقشار جامعه، به کار و بار فکری و تحقیقی خود مشغول شود، در هیاهوی انقلاب و پس از آن، ساکت و موقر بماند و نه سودای مقام داشته و نه طلب عنوان. حتی جایزههای معمول را هم نپذیرد و به آنچه مینوشت و میگفت، لااقل خود پایبند بماند.
حالا آن سیهمستِ زیسته در میان هوشیارانِ جهان، آن فریادگر عدالت گمشده در درازنای تاریخ و آن جستوجوگر گوهر اصیل اسلام در میان پیرایهها و پیرامونها، چشم بر جهان دروغ و بیعدالتی بسته و رخت به سرای دیگر کشیده است. از او میراثی باقی است مکتوب و واقعی، که هر کس از مخالف و موافق را به یک اقرار مشترک واخواهد داشت: اینکه او «چنان بود که مینمود».
روانش در مینوی جاویدان الهی شاد باشد.
t.center/tarikhdartarazoo 🏛