🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance

#نخبه_کشی
Канал
Логотип телеграм канала 🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
@tarikhdartarazooПродвигать
1,67 тыс.
подписчиков
6,69 тыс.
фото
1,44 тыс.
видео
6,85 тыс.
ссылок
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت... "عارف قزوینی"
استبداد
و توسعه نیافتگی

اندیشه ترقی و مساله توسعه یافتگی، از دغدغه‌های مهم در تاریخ معاصر ایران است. کتابهای #تاریخ_بیداری_ایرانیان، "تحفه العالم"، "خلقیات ما ایرانیان"، "نخستین رویارویی‌های اندیشه گران ایرانی"، #جامعه_شناسی_نخبه_کشی، "جامعه شناسی خودمانی"، "چرا ایران عقب ماند و غرب پبش رفت؟"، "موانع توسعه سیاسی ایران"، از جمله آثاری است که به مساله توسعه یافتگی ایران پرداخته است.
اگر چه گفتگوهای #عباس_میرزا با #ژوبر فرانسوی و مساله چه باید کرد، از اولین روایت‌ها در مقوله نوسازی ایران است اما سوگمندانه از گذشته تا هنوز، یک مثلثِ بازدارندگی، موجب بازماندگی ما از توسعه و تجدد شده است. مثلث #استعمار، #استبداد و #اندیشه‌های_ارتجاعی و واپس گرا.

نمی شود منکر عامل بیرونی و نقش استعمار روس، انگلیس و امریکا بود، این را فکتهای تاریخی و قراردادهای استعماری چون ترکمنچای، رژی،(۱۹۱۵)،(۱۹۱۹)،(۱۹۲۱) می‌گوید اما دو مانع و بازدارندگی داخلی یعنی استبداد و اندیشه واپس گرا نیز در رویارویی با نوگرایی نقش مهمی داشته اند. ساختار استبداد و اندیشه ارتجاع، فکر تجدد را سرکوب و مخذول ساخته است. این که همه چیز باید به صلاحدید، استصواب، استحضار و امضای قدرت مطلقه برسد، بخشی از قصه پر غصه توسعه نیافتگی ما است. #ناصرالدین_شاه، نماد یک قدرت مطلقه می‌گفت:
"رعیت به جز دعا گویی، حق دیگری ندارد" و این که "ما با هیچ کس جز رعیت خود، سَرِ دعوا نداریم".

این استبداد دهشتناک، در بسیاری از مواقع، موید به تاییدات الهی و خوابهای خیالی نیز بوده است. در واقع تفسیر دینی و ماورائی قدرت حاکم و ظل ا.. و نماینده خدا خواندن، موجب انسداد و استبداد بیشتری بوده است.
قائم مقام، امیرکبیر و آنان که اندیشه تجدد و تغییر داشتند، منسوب به بیگانه می‌شدند یا آن که به بی‌دینی یا بددینی یا نو دینی، متهم می‌شدند. برچسب‌های ناچسبی که سالهای سال، دستگاه سخن پراکنی و ماشین متهم سازی ، اهالی دانش و دانایی را مخذول و معزول ساخته است.

استبداد یکی از خصلت‌های مصیبت بار در تاریخ چند هزار ساله سیاست و حکومت در ایران است. استبدادِ حا‌کمیت، موجب فلاکت‌هایی چون #نخبه_کشی و باز داشتن از شکوفایی استعداد، بحران مشروعیت و فاصله میان مردم و حکومت، گریز از مرکزی و تحقیر قومیت‌ها و اقلیت‌ها، بازیگری و ریاکاری، فرار مغزها و از دست رفتن ذخائر، منابع و سرمایه‌های اجتماعی شده است. از دیگر آسیب‌ها در ساختار استبدادی، رونق #تملق_گویی و چاپلوسی است. انسان‌هایی متملق و مدیحه گو که معمولا مزور و متلون‌اند و هر روز به رنگی در می‌آیند و دارای یک شخصِیت نامتشخص هستند. بازیگرانی که ظاهری بسیار متفاوت از باطن دارند. در ساختار استبدادی، مدیحه گویی و منقبت خوانی، در حوزه اندیشه ورزی و نظام سیاسی نیز می‌تواند پدیدار شود. هنگامی که یک مکتب فکری و نظام معرفتی، بجای خردورزی، پرسشگری، استدلال کردن و برهان داشتن، به بیان کرامات، مناقب، منقولات، مسموعات، حدسیات و فرعیات، خواب گزاری و رمالی روی می‌آورد. وقتی در یک ساختار سیاسی، کار آمدی، توانمندی، پاسخگویی، آمد و شد و گردش نخبگان، جای خود را به بی کفایتی، فرافکنی و متهم کردن این و آن بدهد، نتیجه‌اش مداحی، منقبت سازی و ستایش گری می‌شود.


#محسن_دوازده_امامی


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
🔸#عباس_میرزا را برخی سرسلسله‌ اولین اصلاحات و #تجددخواهان می‌نامند . مورخین و وقایع نگاران از منش انسانی و رفتار مصلحانه او به تواتر سخن گفته‌اند.
موریس دوکوتز، سفیر کبیر روسیه تزاری از جمله افرادی است که در توصیف خود از ایران آن روزگار تصویر دقیقی از نابسامانی ها می دهد و در این راه گاه از حدود ادب نیز پا فراتر می گذارد وقتی به عباس میرزا می رسد چنین می نویسد:

«عباس‌میرزا … دشمن واقعی تجمّل است حرکات و اطوارش خیلی جالب توجه و مظهر اصالت و نجابت است... چشمانش آیینة ضمیر اوست. مکر و کید در آن مشاهده نمی‌شود. فجایعی که در نتیجه قوانین سخن مملکت معمول است هر جا دستش برسد جلوگیری می‌کند».

وقتی دوکوتز در جریان یکی از مراودات خود به باغ "عباس میرزا " دعوت می شود و در آن باغ زیبا متوجه می شود که بخشی از دیوار در حال فروریختن است اما برای تعمیر آن اقدامی نشده از ولیعهد چرایی این ماجرا را می پرسد:

«از حضرت ولیعهد پرسیدم که چرا این دیوار را خراب نکرده‌اید؟ فرمود: زمانی که این باغ را وسعت می‌دادم محتاج به خریداری مقداری از اراضی مالک مجاور شدم، ولی چون مالک زمینی که این دیوار زشت و خراب متعلق به آن است، دهقان سالخورده‌ای است که به ماترک آباء و اجدادش علاقه تامی دارد، به قیمتی که به او دادم راضی به فروش زمینش نشد. من هم نه تنها دلتنگ نشدم، بلکه علاقه او را هم به یادگار اجدادش، تمجید کردم و نیز جسارت او مقبول طبع من واقع شد. فعلا صبر می‌کنم شاید بتوانم با ورثه او کنار بیایم».

( موریس دوکوتزبوئه، مسافرت به ایران، ترجمه محمود هدایت، امیرکبیر، ص۷۰)

🔸مکاتبات عباس میرزا نشان می دهد که ذهن وی بر خلاف اذهان آرام سایر رجال زمانه اش به شدت درگیر چرایی عقب ماندگی ایرانیان بوده است چنانکه در نامه به ژوبر فرستاده ناپلئون می نویسد:
«نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون، جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ …»
(حماسه کویر، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ص ۶۶۹)

🔸بی کفایتی پادشاه، دسیسه چینی ها و عقب ماندگی مزمن ساختار حکومت و جامعه، در کنار شکست عباس میرزا از روس ها و ازهمه بدتر هزیمت اصلاندوز سرانجام رمق را از مردی که به تعبیر رجال روس« می‌توانست پطر کبیر آینده ایران» باشد (علی بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی، ج ۱، ص ۲۵۷ )گرفت و نادیده گرفتن شرایط و موقعیت متزلزل کشور -که امکان فتح تهران را برای پاسکوویچ فراهم می کرد و به مدد فراست عباس میرزا در عهدنامه ترکمنچای به "ارس" محدود گردید - فراموش و اینطور وانمود شد که گویی ایران چنان توانمندی و ارتشی داشته است که می توانست روس را تا پترزبورگ هم عقب بنشاند!. مخالفان و سعایت کنندگان چنین ترویج دادند که وی در مذاکرات مزدور روس ها یا عثمانی بوده و جاسوسی آنان را کرده و در ازای آن رشوت گرفته است. خود او این فشار و قضاوت غیرمنصفانه را اینگونه منعکس کرده است:

«یک ‌بار کشتن، بهتر است از اینکه هر بار در مجلس‌های دارالخلافه طوری مذکور شوم که العیاذبالله اسلام را مغلوب کفر می‌خواهم و فتحنامه روس را در جنگ عثمانلو ، به دروغ، شهرت می‌دهم تا پولی از خزانه همایون درآرم و به دشمن دولت عاید کنم. سختا که آدمی است بر احداث روزگار!
نامه به علی‌نقی‌ میرزا رکن‌الدوله، در محرم ــ صفر ۱۲۴۵٫ق

🔸سرانجام آن درد کهنه #نخبه‌_کشی و آن افت مزمن که در سپهر سیاست ایران زیر پای مصلحان و دلسوزان این سرزمین را خالی کرده است گریبان این شاهزاده با کفایت را نیز گرفت. در مورد مرگ او گفته‌اند که بیماری مزمن گوارش و کلیه -که درمان آن هربار بخاطر مشغله های جنگی و سیاسی او به تاخیر می افتاد -عاقبت والی متجدد آذربایجان را از پای انداخت تا در کارنامه تاریخ سرزمینی که خود بر فرزندانش تیغ می‌کشد، سیاهه‌ای دیگر ثبت شود .

t.center/tarikhdartarazoo 🏛