#آدمکش_کور #فصل_دوم #بخش_هفتم #قلبی_که_با_ماتیک_کشیده_شده #قسمت_چهارم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃۱۰-مرد به پیشانی زن دست میکشد، انگشتش را روی گونه او حرکت میدهد و
میگوید: "اینقدر به من علاقه پیدا نکن. یک روز میفهمی تنها مردی نیستم که خیلی دوستش داشتی."
زن میگوید: "مسئله این نیست. در هر حال من خیلی دوستت ندارم." حالا مرد دارد به او میگوید نباید روی او حساب کند.
"در هر حال وقتی مرا نبینی احساسی که به من داری از بین میرود و به مردهای دیگری علاقهمند میشوی."
زن میگوید:منظورت از این که تو را نبینم چیست؟
"منظورم زندگی بعدی است. وقتی مرده باشم."
"بیا راجع به چیز دیگری حرف بزنیم."
مرد میگوید:خیلی خوب، دوباره دراز بکش. سرت را اینجا بگذار. یک بازویش حلقه شده و با دست دیگر در جیب هایش به دنبال سیگار میگردد، و
بعد کبریت را به ناخن شستش میکشد.
۱۰-يمسح الرجل جبين المرأة و يحرك اصبعه على خدها و يقول:
لا تغوصين في حبي الى هذه الدرجة ، ستدركين يوما ما لم أكن الرجل الوحيد الذي كنت تحبينه كثيرا
و هي تقول:" ليست هذه قضيتنا. وعلى كل، فأنا لا أحبك جدًا." الرجل يقول لها يجب أن لا تحسب له حسابا منذ الحين.
"و على كل إذا لا ترينني بعد هذا ستُزال مشاعرك بنسبة اليّ و سوف تستطيعين تحبي رجلا آخرك."
"ماذا تقصد أن لا أراك بالضبط؟ ."
یقول :" أن هناك حياة تلي الحياة. بعد حياتنا."
"فلنتحدث في شيء آخر."
يقول الرجل:"حسنٌ.استلقی مرة أخری. ألقی برأسك هنا."یدفع بقمیصه الرطب جانباً. یطوقها بذراعه یده الأخری تنقب فی جیبه عن السیجارة، و بحرکةٍ خاطفة یشعل بأظفر إبهامه عود الثقاب.
♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️١١-مرد می پرسد: "کجا بودم؟"
"فرش بافها، کودکان کور."
"آره، یادم آمد."
مرد می گوید:ثروت ساكيل نورن به بردهها و به خصوص به کودکان بردهای که فرشهای مشهورش را می بافتند بستگی داشت. ولی اشاره به این موضوع نُحوست داشت. اسنیفاردها ادعا میکردند که ثروتشان به بردهها بستگی ندارد و
به خوبی آنها و به افکار بجای آنها، یعنی قربانیهای مناسبی که برای خدایان میکردند، مربوط است.
۱۱-قال:"أين توقفنا؟"
"عند ناسجي السجاد.والأطفال العمیان."
"آه! نعم تذكرت."
قال: كانت ثروة سيكيل نورن تعتمد على العبيد، علی الأخص أطفال العبید الذين حاکوا سجادها الشهير. لكنهم رأوا في الحدیث عن ذلك نحساً .فكان السنيلفارد يدعون أنّ ثرواتهم لم تعتمد على العبيد، بل علی فضائلهم وصواب تفكيرهم - أي القرابين المناسبة التي يقدمونها للآلهة.
✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼✍🏼١٢-آنها خدایان زیادی داشتند. خدایان همیشه به درد میخورند و تقریبا هر چیزی را توجیه میکنند، و خدایان ساکيل نورن هم از این قاعده مستثنی نبودند. همه این خدایان گوشتخوار بودند: از قربانی کردن حیوانات خوششان میآمد،
اما بیش از همه خون انسان دوست را داشتند. گفته میشود، در گذشته خیلی دور که الان به صورت افسانه از آن یاد میشود، وقتی که بنیاد شهر گذاشته شد، نُه پدر مؤمن فرزندان خود را برای قربانی تقدیم خدایان کردند، که به عنوان
محافظان مقدس زیر نُه دروازه شهر به خاک سپرده شدند.
۱۲-كانت لديهم العديد من الآلهة. فالآلهة دائمًا ما تخدم المصالح. تبرر تقریباً فعل أي شيء، آلهة سيكيل نورن لم تکن بإستثناء. آلهتهم جمیعها آكلة لحوم؛ ومن ثم فهي تحب أن تقدم لها الحيوانات القرابين، ولكنها تفضل الدم البشري أيما تفضيل. و لدی تأسیس المدینة،منذ زمن بعید أضحت معه أسطورة،تسعة آباءٍ أتقیاء قدموا أطفالهم قرباناً کي یدفنوا تحت البوابات التسع حماةً مقدسین لها.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹ادامه دارد....
#القاتل_الأعمى #الفصل_الثاني @taaribedastaniکانال تعریب متون داستانی