زندگی به سبک شهدا

#یاعلی
Канал
Логотип телеграм канала زندگی به سبک شهدا
@shohada72_313Продвигать
643
подписчика
32,4 тыс.
фото
32,4 тыс.
видео
2,4 тыс.
ссылок
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
بنی آدم اعضای یکدیگرند

سلام و عرض ادب خدمت همه اعضای محترم کانال
خانواده و فرزندان شهدا و همچنین عزیزانی که ادامه راه شهدا هستند🌷

#دست_خدا_باشیم_بر_روی_زمین👋

مادری آبرومند مستاجر و بیماری قلبی به همراه دو فرزندش که مستاجر هم می باشند زندگی سختی دارند.

ان شاءالله با همت شما عزیزان مبلغی تهیه کنیم و در اختیار خانواده مورد نظر قرار بگیره.


میتوانید با کمک خود برای مخارج زندگی
با دادن کفاره و فطریه هاتون و یا بخشی از آن را انفاق کنید..🙏


#ماباهم‌میتوانیم
#همدردهم‌باشیم

#یاعلی_مدد

#شماره_کارت

5859831028108164
بنام خانم افسانه لویی


اجرتون با حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام


🆑 shohada72_313
🦋🦋بنام خداوند مهربانی ها🦋🦋

باقبولی طاعات و عبادادتون🙏

سلام و عرض ادب خدمت همه
اعضای محترم کانال و خانواده های بزرگوار شهدا و فرزندان و پیشکسوتان عزیز 🌷

#دست_خدا_باشیم_بر_روی_زمین🤝

مادری مستاجر و با عارضه قلبی به همراه دو فرزندش که مستاجر هم می باشند
زندگی سختی دارند

ان شاءالله با همت شما عزیزان مبلغی تهیه کنیم و در اختیار این مادرخانواده قرار بدیم

عزیزانی که میتوانند با دادن #فطریه #نذر_خمس_
برای خرج زندگی و مداوای قلب مادر خانواده دریغ نکنند🌷

🌷 اجرتون با شهدا🌷

#ماباهم‌میتوانیم
#همدردهم‌باشیم

#یاعلی

#شماره_کارت

5859831028108164

بنام خانم افسانه لویی اسکندری

‌‌‌‌ #کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313
Forwarded from زندگی به سبک شهدا (gharib)
🦋🦋بنام خداوند مهربانی ها🦋🦋

باقبولی طاعات و عبادادتون🙏

سلام و عرض ادب خدمت همه
اعضای محترم کانال و خانواده های بزرگوار شهدا و فرزندان و پیشکسوتان عزیز 🌷

#دست_خدا_باشیم_بر_روی_زمین🤝

مادری مستاجر و با عارضه قلبی به همراه دو فرزندش که مستاجر هم می باشند
زندگی سختی دارند

ان شاءالله با همت شما عزیزان مبلغی تهیه کنیم و در اختیار این مادرخانواده قرار بدیم

عزیزانی که میتوانند با دادن #فطریه #نذر_خمس_
برای خرج زندگی و مداوای قلب مادر خانواده دریغ نکنند🌷

🌷 اجرتون با شهدا🌷

#ماباهم‌میتوانیم
#همدردهم‌باشیم

#یاعلی

#شماره_کارت

5859831028108164

بنام خانم افسانه لویی اسکندری

‌‌‌‌ #کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313
در آستانه شب یلدا کودکان یتیم و بد سرپرست چشم انتظار مهربانی شما هستند.
به عشق #حضرت_رقیه (س) با هر توان مالی در تهیه لباس گرم؛
#خانواده مورد نظر مشارکت کنید..


شادی #شب_یلدا را با #خانواده نیازمند #تقسیم کنید🙏🌷


#یاعلی_مدد

#شماره_کارت

5859831028108164

بنام خانم #افسانه_لویی_اسکندری

#کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
باقبولی طاعات و عبادادتون🙏

سلام و عرض ادب خدمت همه اعضای محترم کانال و خانواده های شهدا و فرزندان و پیشکسوتان عزیز 🌷

#دست_خدا_باشیم_بر_روی_زمین🤝

مادری مستاجر و با عارضه قلبی به همراه دو فرزندش که مستاجر هم می باشند
زندگی سختی دارند

ان شاءالله با همت شما عزیزان مبلغی تهیه کنیم و در اختیار این مادرخانواده قرار بدیم

عزیزانی که میتوانند با دادن #فطریه #نذر_خمس_
#نذوراتی دارند
برای خرج زندگی و مداوای قلب مادر خانواده که سرپرست خانواده هم هستند
دریغ نکنند🌷


#ماباهم‌میتوانیم
#همدردهم‌باشیم

#یاعلی

#شماره_کارت

5859831028108164

بنام خانم افسانه لویی اسکندری

‌‌‌‌ #کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
باقبولی طاعات و عبادادتون🙏

سلام و عرض ادب خدمت همه اعضای محترم کانال و خانواده های شهدا و فرزندان و پیشکسوتان عزیز 🌷

#دست_خدا_باشیم_بر_روی_زمین🤝

مادری مستاجر و با عارضه قلبی به همراه دو فرزندش که مستاجر هم می باشند
زندگی سختی دارند

ان شاءالله با همت شما عزیزان مبلغی تهیه کنیم و در اختیار این مادرخانواده قرار بدیم

عزیزانی که میتوانند با دادن #فطریه #نذر_خمس_
#نذوراتی دارند
برای خرج زندگی و مداوای قلب مادر خانواده که سرپرست خانواده هم هستند
دریغ نکنند🌷


#ماباهم‌میتوانیم
#همدردهم‌باشیم

#یاعلی

#شماره_کارت

5859831028108164

بنام خانم افسانه لویی اسکندری

‌‌‌‌ #کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
باقبولی طاعات و عبادادتون🙏

سلام و عرض ادب خدمت همه اعضای محترم کانال و خانواده های شهدا و فرزندان و پیشکسوتان عزیز 🌷

#دست_خدا_باشیم_بر_روی_زمین🤝

مادری مستاجر و با عارضه قلبی به همراه دو فرزندش که مستاجر هم می باشند
زندگی سختی دارند

ان شاءالله با همت شما عزیزان مبلغی تهیه کنیم و در اختیار این مادرخانواده قرار بدیم

عزیزانی که میتوانند با دادن #فطریه #نذر_خمس_
#نذوراتی دارند
برای خرج زندگی و مداوای قلب مادر خانواده که سرپرست خانواده هم هستند
دریغ نکنند🌷


#ماباهم‌میتوانیم
#همدردهم‌باشیم

#یاعلی

#شماره_کارت

5859831028108164

بنام خانم افسانه لویی اسکندری

‌‌‌‌ #کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
باقبولی طاعات و عبادادتون🙏

سلام و عرض ادب خدمت همه اعضای محترم کانال و خانواده های شهدا و فرزندان و پیشکسوتان عزیز 🌷

#دست_خدا_باشیم_بر_روی_زمین🤝

مادری مستاجر و با عارضه قلبی به همراه دو فرزندش که مستاجر هم می باشند
زندگی سختی دارند

ان شاءالله با همت شما عزیزان مبلغی تهیه کنیم و در اختیار این مادرخانواده قرار بدیم

عزیزانی که میتوانند با دادن #فطریه #نذر_خمس_
#نذوراتی دارند
برای خرج زندگی و مداوای قلب مادر خانواده که سرپرست خانواده هم هستند
دریغ نکنند🌷


#ماباهم‌میتوانیم
#همدردهم‌باشیم

#یاعلی

#شماره_کارت

5859831028108164

بنام خانم افسانه لویی اسکندری

‌‌‌‌ #کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
زندگی به سبک شهدا
"رمان📚 #از_روزی_که_رفتی🍃🍃 #قسمت5⃣6⃣ #دستی_روی_صورت_دخترکش_کشید: از #زبان حال #دخترکش برای #بابای بچه اش #نجوا کرد... _امشب تو #کجایی که ندارم #بابا 😭 #من بی تو #کجا خواب ببینم #بابا..؟ #برخیز ببین #دخترکت میآید #نازک بدنت آمده اینجا #بابا 😭
"رمان 📚

#از_روزی_که_رفتی🍃🍃

#قسمت66⃣



#خودش_کمکم_کرد...

#راه رو #نشونم داد... #راه رو برام #باز کرد...


#روزی که این کوچولو به #دنیا اومد، من #اونجا بودم..! همه ی #آرزوم این بود که #پدر_این_دختر_باشم...!


#آرزوم بود #بغلش کنم و #عطر تنشو به #جون بکشم...! حس #خوبیه که یه موجود #کوچولو مال #تو باشه...


#که_تو_آغوشت_قد_بکشه...!


حالا که #بغلش کردم، حالا که #حسش کردم #میفهمم چیزی که من #خیال میکردم خیلی خیلی کوچکتر از #حسیه که #الان دارم...!


#تا ابد #حسرت_پدر شدن با #منه... #حسرت_پدری کردن برای این #دختر با من #میمونه...


#من از شما به #خاطر_زیبایی یا #پولتون #خواستگاری نکردم...!


#حقیقتش اینه که #هنوز چهره ی #شما رو #دقیق ندیدم...!
#شما همیشه برای #من با این #چادر_مشکی هستید.



#اولا که شما #اجازه نمیدادید کسی #نگاهش بهتون #بیفته، الان #خودم نمیخوام و به خودم این #اجازه رو نمیدم که پا به
#حریم_سید_مهدی_بذارم.



از شما #خواستگاری کردم به #خاطر_ایمانتون، #اعتقاداتتون، به خاطر #نجابتتون...!
روزی که این #کوچولو به #دنیا اومد، #مادرشوهرتون اومد #سراغم.


اگه #ایشون نمی اومدن من #هرگز_جرات این کار رو #نداشتم...


#شما_کجا_و_من_کجا....؟؟!

من #لایق_پدر این #دختر شدن نیستم، #لایق #همسر شما شدن #نیستم،


#خودم اینو میدونم....! اما #اجازه شو
#سید_مهدی بهم داد...!
#جراتشو_سید_مهدی بهم داد.


اگه #قبولم کنید تا #آخر عمر باید #سجده_ی شکرکنم به
#خاطر_داشتنتون...!


اگه #قبولم نکنید، بازم #منتظر میمونم. #هفته_ی دیگه دوباره
#میرم_سوریه...!

هربار که #برگردم، میام به #امید شنیدن #جواب_مثبت شما.


#ارمیا دوباره #زینب را بوسید و به سمت #آیه گرفت #دخترک کوچک #دلنشین را...



#وقتی خواست #برخیزد و برود
#آیه گفت:
_زینب... #زینب_سادات،
#اسمش_زینب_ساداته..!

ارمیا #لبخند زد، سر تکان داد و #رفت...


#آیه ندید؛ نه آن #لبخند را، نه سر #تکان دادن را...

#تمام مدت نگاهش به #عکس حک شده روی #سنگ_قبر_مردش_بود...


#رها کنارش نشست. #صدرا به دنبال #ارمیا رفت. #مهدی در آغوش #پدر خواب بود.


رها:چرا بهش یه #فرصت نمیدی..؟
آیه: هنوز دلم با #مهدیه، چطور میتونم به کسی #فرصت بدم...؟


رها: بهش #فکر میکنی...؟
آیه: #شاید یه روزی؛
#شاید...

#صدرا به دنبال #ارمیا میدوید:
_ارمیا...
#ارمیا_صبر_کن...!


#ارمیا ایستاد و به #عقب نگاه کرد:
#تو اینجا #چیکار میکنی...؟

صدرا: من و #رها پشت سر #آیه خانم ایستاده بودیم،
#واقعا ما رو #ندیدی..؟
ارمیا: نه...

واقعا #ندیدمتون...!
#چطوری...؟
#خوشحالم که #دیدمت...!


صدرا: باهات #کار دارم...!
ارمیا: اگه از #دستم بر بیاد #حتما..!

صدرا: چطور از #جنس_آیه شدی...؟
چطور از #جنس_سید_مهدی شدی..؟


ارمیا: کار #سختی نیست، #دلتو_صاف کن و #یاعلی بگو و برو دنبال #دلت؛
#خدا خودش #راهو نشونت میده...!



صدرا: میخوام از #جنس_رها بشم،
اما #آیه_ای ندارم که منو
#رها_کنه...!


ارمیا: #سیدمهدی رو که داری،
برو دنبال
#سیدمهدی.....

#اون_خوب_بلده....!


صدرا: #چطور برم دنبال #سید_مهدی...؟
ارمیا: ازش #بخواه، تو بخواه
#اون_میاد...!

ارمیا که رفت، #صدرا به راهی که رفته بود #خیره ماند.

" #از_سید_بخواهم...؟

#چگونه...!!؟"


🌷نویسنده: #سنیه_منصوری

#ادامه_دارد...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
زندگی به سبک شهدا
Photo
🍃حسین، تداعی کننده بسیاری از لغات و تلفظ‌های سنگین، غلیظ، ملموس و حتی تاثیرگذار است.

🍃همه ما در مدت حیاتمان به عنوان پیرو کلمه #حسین دنبال آن هستیم که با سختی، یکی از آن تلفظ‌ها را در خودمان پیدا کنیم و پرورش دهیم.

🍃کار به آدم‌ها و حتی انسان‌ها ندارم؛ کارهایی کرده‌اند که تداعی کلماتی مثل #عشق، علاقه، دل‌ و... را به سمتی برده‌اند که خیالمان به سمت دنیا و سانسورهای صداوسیما خم می‌شود😓

🍃هر از چند گاهی #خدا دست ربوبیت خود را به همه نشان می‌دهد و حسین‌ها را جلوی چشم ما راه می‌برد و تا می‌آیند #شناسایی می‌شوند، اطلاعات پرواز صدایشان می‌زند و #یاعلی؛ تنها چیزی که از آنها می‌ماند خط سفید رنگ پروازشان در آبی آسمان است🕊

🍃حسین خرازی، نمود حسین‌های فشرده تاریخ هشت ساله کوره‌های #جنگ ماست که تا به خودمان بیاییم و حتی به #دنیا بیاییم پرواز کرده بود و حال، منِ دهه هفتادی فقط خط سفید پروازش را می‌بینم😔

🍃سیروسلوک تنها یک سکوی پرتاب داشته و خواهد داشت و آن چیزی جز حسین(ع) و هم‌سفرانش نیست♡

🍃باید #عاشق شوی تا بدانی عقل چیست و معنی عشق امثال حسین، ضعف است یا قدرت...

🍃حسین جان #فرمانده لشکر امام حسین، اما حال، ما در کشور #ایران و خاک جمهوری‌اش بجایی رسیده‌ایم که خوانده‌ایم تو برای رساندن غذا به سربازانت پریده‌ای، افسوس که در پشت نقاب‌هایمان به یکدیگر رحم نمی کنیم و با جان سربازان این خاک، که همان مردم‌اند بازی‌مان گرفته است😪

🍃شنیده‌ایم #ماسک ها را برداشته و به ضعیف تر از خود می‌دادید، اما اکنون ما جزء سپاه #محتکران ماسک هستیم و روی به زمین، که آن خط پرواز را نبینیم و روی‌مان سیاه نشود😞

(وخدا #سرنوشت قومی را تغییر نخواهد داد تا آنها خودشان را تغییر ندهند...)

نویسنده : #محمد_صادق_زارع

🍂به مناسبت سالروز شهادت #شهید_حسین_خرازی

📅تاریخ تولد: ۱ شهریور ۱۳۳۶

📅تاریخ شهادت: ۸ اسفند ۱۳۶۵.شلمچه

🥀مزار : اصفهان.گلزار شهدا.قطعه شهدای کربلای۵

#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی

#یاعلی_بن_موسی_الرضا_ع


تمام دار و نـدار مـن از دعــای رضـــــاست📿
خوشا به حال هر آنکس که مبتلای رضاست😍


#چهارشنبه_های_امام_رضایی💛

@shohada72_313
🍃سالهاست از #جنگ_تحمیلی می‌گذرد ولی هنوز یاد آن روزگاران در خس خس سینه ای حس میشود، در فریاد های موج گرفته ای که از نجات بچه ها و #سقوط شهر میگوید شنیده میشود، در نقص عضو هایی دیده میشود. اینان واژه جنگ را با تمام وجود لمس کردند. بعضی‌هایشان دل جا گذاشته‌اند در اروند، فکه، #طلاییه و...

🍃بعضی ها نگاه دلتنگشان سر پست، نگهبانی میدهد که اگر ردی یا اثری از گمشده‌شان پیدا شد آگاه شوند! یک سری هایشان هم در میدان قدم به قدم جای پای #رفیق‌های_آسمانی‌شان میگذارند تا بلکه به آنها برسند🕊

🍃در این میان آنها که #جنگ ندیده اند قلم به دست گرفته و راوی صحنه های #مقتدرانه ای میشوند که به نام های مختلفی ثبت شده. قلم من، روایتِ صحنه ای به نام #علی‌اصغر_بشکیده را عهده دار شد.

🍃صحنه ای از مقاومت بچه های گردان #عمار به فرماندهی علی‌اصغر که در فاز دوم عملیات تنها یک گروهان مانده بود و او، که #یاعلی گویان برخاست برای حفظ خط با چند نفر!

🍃صحنه ای که پروردگار تقوایش را آزمود و او سربلند از این #آزمون بیرون آمد! صحنه هم‌سفره شدن با کارگرانی که غذای اعیانی‌شان آب ِ‌گوشت بودآن هم روزهای بسیارخاص قلمم مفتخر به نوشتن برای او بود، اویی که دلنوشته اش را اینگونه نگاشته بود:خدایا دوست دارم تنها و #گمنام باشم تا در غوغای کشمکش های پوچ مدفون نشوم!

🍃و عمق این مفهوم را آن زمان درک کردم که دیدم ما دیریست زیر خروارِ #گناهانمان دفن شده ‌ایم و مدفنی متعفن ایجاد کرده ایم. این افتخار نیست و نبود برای منی که مقابلم اسوه ای از #ایثار و گذشت ایستاده و ازخداوند طلب گمنامی میکند.

🍃وباز زمین سیصد و شصت و پنج روز به گرد خورشید گشت تا رسید به آن روز که علی‌اصغر در تاریخچه ذهن ها #غریب و گمنام ماند. به روز پرکشیدنش که اجر اخلاصش بود، به روز شهادتش. به وقت #عروج ملکوتی‌اش!

#تولدت_مبارک🌷

🌸به مناسبت سالروزتولد
#شهیدعلی_اصغر_بشکیده

📅تاریخ تولد : ٩ آذر ۱٣٣٨
📅تاریخ شهادت : ٢۰ اردیبهشت ۱٣۶۱
🕊محل شهادت؛خرمشهر
🥀مزار شهید؛گلزار شهدای بهشت زهرا

#گرافیست_الشهدا
👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
🌴💐🌼🌺🌼💐🌴

ما #بسیجی_های روح الله ..
فاتحان #خیبر و #بدریم

روز اول #یاعلی گفتیم ..
تا به آخر #باعلی هستیم

#عشق این دلها جز ..
#ولایت نیست

راه و رسم ما جز ..
#شهادت نیست


💐 #هفته_بسیج
💐🌺 #گرامی_باد

@shohada72_313
#یاعلی | پهلوان #حسن یزدانی انتقام المپیک را از تیلور گرفت

🔹
یزدانی در فینال مسابقات جهانی نروژ، با نتیجه ۶ بر ۲ تیلور آمریکایی را شکست داد و به طلا رسید.

🇮🇷 @shohada72_313
Ghahremane Irani
Hamed Mahzarnia
#یاعلی_بگو، حماسه ای به پا کن دوباره...💚

🌷#یاعلی_بگو ، خدا هوامونو داره...

به اندازه ارادتت به
هدا فراورد کن و به اشتراک بزار👇
📡 @shohada72_313
#یاعلیارع دومین طلای ایران را صیدکرد
🔹در
بازی فینال سنگین‌وزنِ مسابقات جهانی کشتی آزاد، امیرحسین زارع با نتیجه ۹ بر ۲ حریف گرجستانی خود را شکست داد و دومین طلای ایران را کسب کرد.

🇮 @shohada72_313
✍️ #تنها_میان_داعش

#قسمت_سوم

💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس می‌کردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب #یاعلی می‌گفتم تا نجاتم دهد.

با هر نفسی که با وحشت از سینه‌ام بیرون می‌آمد #امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم و دیگر می‌خواستم جیغ بزنم که با دستان #حیدری‌اش نجاتم داد!

💠 به‌خدا امداد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :«چیکار داری اینجا؟»

از طنین #غیرتمندانه صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش می‌کند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشت‌تر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟»

💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم می‌کرد، می‌توانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!»

حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و #انتقام خوبی بابت بستن راه من بود!

💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزده‌ام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ می‌کُشمت!!!»

ضرب دستش به‌ حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزه‌اش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان #غیرت حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمون‌کُشی می‌کنی؟؟؟»

💠 حیدر با هر دو دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری کشید که من خط فشار یقه لباس را از پشت می‌دیدم که انگار گردنش را می‌بُرید و همزمان بر سرش فریاد زد :«بی‌غیرت! تو مهمونی یا دزد #ناموس؟؟؟»

از آتش غیرت و غضبی که به جان پسرعمویم افتاده و نزدیک بود کاری دستش بدهد، ترسیده بودم که با دلواپسی صدایش زدم :«حیدر تو رو خدا!» و نمی‌دانستم همین نگرانی خواهرانه‌، بهانه به دست آن حرامی می‌دهد که با دستان لاغر و استخوانی‌اش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط کشید :«ما فقط داشتیم با هم حرف می‌زدیم!»

💠 نگاه حیدر به سمت چشمانم چرخید و من #صادقانه شهادت دادم :«دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمی‌داشت...» و اجازه نداد حرفم تمام شود که فریاد بعدی را سر من کشید :«برو تو خونه!» اگر بگویم حیدر تا آن روز اینطور سرم فریاد نکشیده بود، دروغ نگفته‌ام که همه ترس و وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم ته‌نشین شد و ساکت شدم.

مبهوت پسرعموی مهربانم که بی‌رحمانه تنبیهم کرده بود، لحظاتی نگاهش کردم تا لحظه‌ای که روی چشمانم را پرده‌ای از اشک گرفت. دیگر تصویر صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد که سرم را پایین انداختم، با قدم‌هایی کُند و کوتاه از کنارشان رد شدم و به سمت ساختمان رفتم.

💠 احساس می‌کردم دلم زیر و رو شده است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان که هنوز به جانم مانده بود و از آن سخت‌تر، #شکّی که در چشمان حیدر پیدا شد و فرصت نداد از خودم دفاع کنم.

حیدر بزرگترین فرزند عمو بود و تکیه‌گاهی محکم برای همه خانواده، اما حالا احساس می‌کردم این تکیه‌گاه زیر پایم لرزیده و دیگر به این خواهر کوچکترش اعتماد ندارد.

💠 چند روزی حال دل من همین بود، وحشتزده از نامردی که می‌خواست آزارم دهد و دلشکسته از مردی که باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود که همچون من از روبرو شدن‌مان فراری بود و هر بار سر سفره که همه دور هم جمع می‌شدیم، نگاهش را از چشمانم می‌گرفت و دل من بیشتر می‌شکست.

انگار فراموشش هم نمی‌شد که هر بار با هم روبرو می‌شدیم، گونه‌هایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنهان می‌کرد. من به کسی چیزی نگفتم و می‌دانستم او هم حرفی نزده که عمو هرازگاهی سراغ عدنان و حساب ابوسیف را می‌گرفت و حیدر به روی خودش نمی‌آورد از او چه دیده و با چه وضعی از خانه بیرونش کرده است.

💠 شب چهارمی بود که با این وضعیت دور یک سفره روی ایوان می‌نشستیم، من دیگر حتی در قلبم با او قهر کرده بودم که اصلا نگاهش نمی‌کردم و دست خودم نبود که دلم از #بی‌گناهی‌ام همچنان می‌سوخت.

شام تقریباً تمام شده بود که حیدر از پشت پرده سکوت همه این شب‌ها بیرون آمد و رو به عمو کرد :«بابا! عدنان دیگه اینجا نمیاد.» شنیدن نام عدنان، قلبم را به دیوار سینه‌ام کوبید و بی‌اختیار سرم را بالا آورد. حیدر مستقیم به عمو نگاه می‌کرد و طوری مصمم حرف زد که فاتحه #آبرویم را خواندم. ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و می‌خواست قصه را فاش کند...

ادامه_دارد


✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
علی علی حیدر
کربلایی جواد مقدم
#مداحی

🎤کربلایی جواد مقدم

افتاده به دامم چو صیدم به پای ادب
مست می ناب سبوی امیر عرب
هر سحر و هر روز و هر شب به میخانه ام
زنجیر بیارید ببینید که دیوانه ام•
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد•
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد•
علی علی حیدر یا حیدر یا حیدر مدد•

#یاعلی


@shohada72_313
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زمین خورده ها
#یاعلی می گویند و...

گرفتارها،
نام #عباس را!

باب الحوائج، پسوندِ نام خانوادگی این خانواده است!

#یا_باب_الحوائج
#حضرت_سقا
به دست سقا سیراب شد...👆

☑️ باما همراه باشید با مطالب مذهبی ، سیاسی ، روشنگری ، بصیرت افزایی و شهدایی

@shohada72_313
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥شیعه کیف کنه
این ویدئو رو #منتشرکنید
دوستاتونم فیض ببرند
عاشقای #امیرالمومنین علی علیه السلام از دست ندن
#فوق_العاده است
قشنگ ثابت میکنه #حق با #علیست

#یاعلی_مدد
#لنگر_زمین_و_زمان

☑️ باما همراه باشید با مطالب مذهبی ، سیاسی ، روشنگری ، بصیرت افزایی و شهدایی

@shohada72_313
Ещё