سیری بر مسائل وادبیات زنان.

#باغ
Канал
Логотип телеграм канала سیری بر مسائل وادبیات زنان.
@seyribarПродвигать
2,07 тыс.
подписчиков
40,1 тыс.
фото
17,7 тыс.
видео
19,8 тыс.
ссылок
من از تبار زنهاے تکرارے نیستم من ازنسل همان تافتـہ هاے جـدا بافـتـہ ام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#باغ_سپیداران (۱٢)

قسمت دوازدهم: #روح_انگیز

"صدیقه سامی‌نژاد" معروف به #روح‌انگیز (۱۲۹۵–۱۳۷۶) نخستین هنرپیشه زن اولین فیلم ناطق ایرانی به نام "دختر لر" است. پیشه اصلی او پرستاری بود.
سامی‌نژاد در روز ۳ تیر ۱۲۹۵ در شهر بم در استان #کرمان متولد شد و در سال ۱۳۰۸ به همراه همسرش دماوندی که در استودیو امپریال فیلم بمبئی به کار اشتغال داشت به هندوستان مهاجرت کرد و پس از ۱۸ سال به ایران بازگشت. وی به دلیل بازی و ظاهر شدن بدون حجاب در سینما مورد انتقاد شدید خانواده اش قرار گرفت و مجبور شد سختی های زیادی را پشت سر بگذارد.
وی در سال ۱۳۴۹ در مستند "سینمای ایران از مشروطه تا سپنتا" بخشی از این مصائب را شرح داد و گفت که همه جا همراه با محافظ میرفته تا مبادا مردم به او سنگ پرتاب کنند و به تلخی گریست.

روح‌انگیز سامی‌نژاد تا اواخر عمر در خیابان پاسداران تهران، سروستان ششم زندگی می‌کرد و روز دهم اردیبهشت ۱۳۷۶ در تهران در سن ۸۱ سالگی درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

در دوازدهمین قسمت از مجموعه "باغ سپیداران" با زنده یاد #روح_انگیز بیشتر آشنا شوید.

@seyribar 💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
.
💢شب شده بود. کراخاتون سینی چای را به دست گرفت. قدری گلپر، کمی رازیانه کنار استکان کمر باریک چای، در ظرف بلورین ریخته بود تا عطر گیاهان خوشبو، مشام جان همسرش را آرام کند. این تُرک پری چهره،

از وقتی به خانۀ مولانا آمده بود، به رسم خراسانیان، دستی در دَم کرده‌های گیاهی پیدا کرده بود و از دم کردۀ آویشن، تا برگ گل لاله عباسی را برای هر بیماری می‌شناخت. سینی به دست، در ِاتاق مولانا را کوبید. می‌دانست که نباید مزاحم شود اما دلش برای شوهر نازنینش تنگ شده بود. مولانا در را گشود، سینی چای را گرفت، لبخند زیبایی نثار همسرش کرد و گفت: شما خاتون، خودتان، یک دنیا آرامشید، با وجود شما، به گلپر و رازیانه نیازی نیست. چای هم که از دست مبارک شما، شیرین شده، به نبات، حاجتی نیست.

چشمان سبز کراخاتون یک لحظه در چشمان نافذ مولانا خیره شد، شرمش آمد از شوهرش بپرسد، تا کی شما را نبینم. مولانا سرش را پایین دوخت او را بسیار دوست داشت اما کاری بزرگ در پیش داشت و باید می‌رفت. کراخاتون با گوشۀ روسری‌اش کمی بازی کرد و این پا و آن پا کرد. مولانا می‌دانست که دل کبوتری‌اش چقدر بی‌تاب شده، گفت: نازنین بانو! دلتنگ نباشید. خدا به جلال‌الدین آنقدر عمر می‌دهد که باز به شما بپیوندد اما این روزها، شاید تکرار نشود. شمس‌الدین ...

کراخاتون طاقت نیاورد و سفرۀ دلش را باز کرد: می‌دانید به خاطر او چه حرف‌هایی پشت سر شما می‌زنند؟ مردم می‌گویند چند ماه قبل، مردی کولی که معلوم نیست از کجا پیدایش شده، حلوایی به شیخ بزرگ قونیه داده و او با خوردنش، دیوانه شده است و از آن روز، درها را به روی عیالش و خانواده‌اش بسته و با آن حلوا فروش خلوت کرده است. خداوندگارا حق شما نیست که برایتان چنین حرف‌هایی بزنند.

لبخندی صورت مولانا را شیرین کرد و با خود اندیشید:
عشق از اول سرکش و خونی بود
تا گریزد هر که بیرونی بود

بانو! شما بد به دل راه ندهید. اگر برای من است که باکی از این سخنان ندارم. اما برای شما که این همه نازک دل هستید، راستش نگرانم. کراخاتون هنوز نگاهش به نگین سرخ انگشتری مولانا بود که خداوندگار، بار دیگر از پیش چشمان او ناپدید شد و حسرت بودن در کنارش را، به روزهای بهاری که در پیش بود، گذاشت.

اما کلمات ، همین کلمات ساده، چه قدرتی در دل، نهفته دارند. با کلمات، می‌توان عشق را در دل‌ها کاشت. دل کراخاتون، از کلمات ساده مولانا دانست که همسرش هنوز او را بسیار دوست دارد.

📕#باغ_سبز_عشق (93) -
زهراسادات غریبیان

@seyribar 💫
#سیری_برمسائل_وادبیات_زنان
•┈✾~🍃🌸🌺🍃~✾┈•
در من کسی است که رنج می برد و برای آزادی می ستیزد. می خواهم جانم را از تمام علف های هرزی که آن را اشغال می کنند برهانم...
#باغ_سنگی
#نیکوس_کازانتزاکیس
#قاسم_صنعوی

@seyribar 💫
#سیری_برمسائل_وادبیا
https://t.center/seyribar ‌ .

هیچ زنی را به جهنم نمی برند ...
#زیبایی
#عشق
#زندگی
که جایش در جهنم نیست ...
پشت پلک هر زنی بهشتی نامریی مخفی شده برای مردی نامعلوم...
#زنان با یک چشم به هم زدنشان
#جهنم را به هرج و مرج میکشانند ...
#فرشته های عذاب
مذاب های اهن
سرب های داغ
#دریاچه ی شراب میشوند ...
#بهشت خدا تعطیل خواهد شد ...
#حوریان
#باغ های انگور
روی دستش باد خواهد کرد ...
نه !
#خدا هیچ زنی را به جهنم نمیفرستد...


https://t.center/seyribar .