#بەنامخدا"
#کوه_شیرزول "
از هجوم بال
#پرستو و از خلال
انبوه
#خیال، پنجه ی زرین
#خورشیدبر
#گیسوان شب زده ی پنجره می تابد
تا امتداد رمیده ی نگاهم،
#جنگل روبروی
زیبایت را از پشت
#حریر چشمانم به تکرار
خاطره ها و روزها برد.
مگر صدای
#گل از کوچه ی بهار می آید
که نفس
#گل نی در آغوش
#نسترن می پیچید. به بال صبح،
#عطر پونه و زنبق،
در باغ
#یاسمین ت، صدای خنده ی گل
در رگ
#چمن ،تاب بنفشه است که بی تاب
بر کناره های
#تنگس و گل می روید.
نام تو در
#شعر کال من، نفس آهی ست
که خود را در نفس تنگ
#قلم جای داده است، در زلف شاخسار
#بلوط، شیوه ی
تکرار
#سبز شدن ، چشم نواز
#دشت نگاهست. برای
#اطراق گرفتن کناره ی
#شفق ، نوشیدن یک چایی داغ و گوش
جان سپردن به نسیم و پیچک های
#باغبه دل همهمه ی ست که
#آسمان چترش را
بر می چیند تا بر گونه ی
#ابر چکیدن گیرد. رویش سبزه بر پایین
#دشت مخملین کوهت ، فصل
#بهار اطلسی و زنبق و
#بنفشه را به
#محراب قلم ، جوانه می زند تا در رقص
#شبنم بر برگ
#گل،
پشت
#فصل های گمشده، آن سوترین
#دشت ارغوانی، به طراوت الماس
#غزلبروید. از شاخه ی سرخ تپش
#قلم،
شکوفه ی
#تغزل می چینم .آنک که
#بهار بیاید، طرح یک تکامل شیرین به روزهای
جاذب
#فروردین پا می گیرد، در محتوی ثانیه ها، آن سوی فصل ها، سامانه ی
#میخک و
#آویشن به گونه ی صخره هایت نگاه احساس می پرورد.
شاید
#بهار ، سبزی دست های توست
که از دل زمستان برآمده است تا
پر از بذره های تازه ی
#شکفتن کند.
دختر
#بهار که بیاید، سبزه و چمن پا بگیرد
لب مست
#غزل، جرعه های ناب ، شور و¥ شراب و
#شعر را به پهلوی گلواژه ها، عبور
زندگی را زمزمه می کند.با یک جرعه
#نسیم،
#عطر حضورت را بیاور. بگذار خستگی بر آن
#تکیه کند. قصه ی بلند تو
رنگ تازه ی ست به
#سرزمین خشک
#بلوط،
بگذار دوباره
#بهار، دوباره پرندگان ، به برکه ی آرام تو پناه ببرند و من به بکرترین
#قلب جنگل ات.
✍#فروزندە_شفیعیـزرنە۹ بهمن ماه ۹۹
📢……
#سلام_بر_زرنه ↯
»»
@salam_bar_zarneh