شاه فرتوت ابریقستان

#عابدزاده
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
‍ برای نسلی که تفریحش لی‌لی، هفت‌سنگ،‌ گل کوچک و ... بود، یک مسابقه فوتبال،‌ آن هم در روزی که جدالی سخت بین امید و ناامیدی بود، اهمیت زیادی داشت.

آنقدر مهم بود که بچه‌های دبیرستانی، برای زودتر تعطیل کردن کلاس درس به مدیر مدرسه التماس کنند و یک رادیوی جیبی هم محض احتیاط همراه داشته باشند!

این فوتبال آنقدر مهم بود که یکی به زور سرفه کند تا خانواده‌اش مجاب شوند که بیمار است و باید در منزل استراحت کند! و وقتی فوتبال شروع شد، یادش برود که باید سرفه‌های ممتدی داشته باشد و بعد هم دعوای پدر را به جان بخرد...

اینجا بحث یک ملت بود، بازی آنقدر هیجان داشت که تخمه‌ای هم در کار نباشد. ندای قلب میلیونها ایرانی به خدا رسید. ملتی که چراغ علاءالدینی را روشن کرده و تا سر زیر پتو رفته، می‌خواست تیمش نبازد، یک مساوی می‌خواست، امید بود اما انگار هم نبود، دوست داشت تیمش نبازد اما انگار آرزویی محال بود، آنقدر دست نیافتنی که وقتی بازی دو بر صفر به سود استرالیا شد، خیلی‌ها تلویزیون را خاموش کردند.

ایران به دست خود، شانس‌های راحت‌تر را برای صعود از دست داده بود تا لقمه‌ای که خیلی راحت به دهان می‌رسید را دور سرش بچرخاند و بعد آماده خوردن کند.

مقابل ژاپن با وجود جانفشانی‌های #عابدزاده، ایران ۳بر ۲ مغلوب شد تا سرنوشت فوتبال ملی‌مان با نام استرالیا گره بخورد.

بازی رفت در آزادی یک بر یک مساوی شد و استرالیا کار خود را برای صعود در ملبورن با تماشاگران خودی راحت می‌دید.

بازی ظهر روز هشت آذر (به وقت تهران) با هجوم وحشتناک استرالیایی‌ها در مقابل دیدگان نزدیک به ۸۵ هزار تماشاگر در ورزشگاه کریکت ملبورن شروع شد.

« بسم‌الله الرحمن‌الرحیم. عزیزان صدای مرا از ورزشگاه کریکت بیرین ملبورن می‌شنوید...
در همین ابتدای کار فرصت برای رابی اسلیتر...»

بازی اینگونه با صدای #جواد_خیابانی آغاز شد. اگر هم امیدی بود، با این هجوم بی‌امان به یاس تبدیل می‌شد.

استرالیایی‌ها می‌زدند و عابدزاده می‌گرفت، دو تایش هم درون دروازه جای گرفت، هری کیول و ویدمار گلزنان میزبان بودند.

بازی ۲ بر صفر به سود استرالیا بود و این تنها یک معنی داشت:

خداحافظ جام‌جهانی

اما...کاری که تاریخ‌ساز شد👇👇👇

#پیترهور تماشاگرنمای استرالیایی که شاید هم برای مردمش تماشاگرنما نبود،‌ با کارد به جان قفس توری افتاد، نمی‌دانست همان هجوم تاریخ را رقم می‌زند...

#احمدرضا_عابدزاده کاپیتان تیم ملی ایران بود، از آن سوی میدان، امواج مثبت را برای هم‌تیمی‌هایش ارسال می‌کرد.

مرد برزیلی که سرمربی چند هفته‌ای تیم ملی ایران بود، پک محکمی به سیگار زد و آن را به گوشه‌ای انداخت...

در آن شرایط سخت و بحرانی که همه از صعود قطع امید کرده بودند، او همچنان می‌خندید، تماشاگرنما با عصبانیت تور دروازه ایران را پاره کرده بود اما عابدزاده خونسرد، گویی که هیچ نگرانی و استرسی ندارد، بی‌اعتنا به جو سنگین ورزشگاه، خودش را گرم کرد، با مدافعانش حرف زد، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، بازی از نگاه او ادامه داشت، همچنان که زندگی در بیرون از این چارچوب سبز جریان داشت.

بازی برای ایران از نو شروع شده بود، استرالیا با تری ونه‌بلز مغرورش، بلیت فرانسه را برای خود رزرو کرده بود.

شاید آژانس‌های مسافرتی هم در فکر سودهای کلانی بودند که از سفر تماشاگران به فرانسه عایدشان می‌شد.

کدام هتل، کدام پرواز؟ اما این پایان داستان بازی پلی‌آف آسیا نبود.

#کریم_باقری با پاس #خداداد_عزیزی دروازه مارک بوسنیچ را باز کرد، دوباره امید، اما استرالیا همچنان خودش را در فرانسه می‌دید، لحظاتی بعد خداداد عزیزی...

«باز هم #خداداد، باز هم روی زمین، این غزال تیزپای فوتبال ایران»

صدای #خیابانی صدای ماندگاری شد که با این بازی عجین گشت.

حماسه #ملبورن، حماسه جواد خیابانی هم بود!

پرچم ایران بر فراز دستان #علی_دایی و احمدرضا عابدزاده...

سکوت بود و ورزشگاه کریکت بیرین ملبورن

بچه‌های آن روز پاییزی که مرگ و امید را در یک نود دقیقه‌ فراموش نشدنی تجربه کردند، حالا هر کدام برای خودشان کسی شده‌اند، شاید دیگر به اندازه آن هشت آذر،‌ فوتبال را دوست نداشته باشند اما هنوز هم به موفقیت تیم ملی امید دارند...


#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ برای نسلی که تفریحش لی‌لی، هفت‌سنگ،‌ گل کوچک و ... بود، یک مسابقه فوتبال،‌ آن هم در روزی که جدالی سخت بین امید و ناامیدی بود، اهمیت زیادی داشت.

آنقدر مهم بود که بچه‌های دبیرستانی، برای زودتر تعطیل کردن کلاس درس به مدیر مدرسه التماس کنند و یک رادیوی جیبی هم محض احتیاط همراه داشته باشند!

این فوتبال آنقدر مهم بود که یکی به زور سرفه کند تا خانواده‌اش مجاب شوند که بیمار است و باید در منزل استراحت کند! و وقتی فوتبال شروع شد، یادش برود که باید سرفه‌های ممتدی داشته باشد و بعد هم دعوای پدر را به جان بخرد...

اینجا بحث یک ملت بود، بازی آنقدر هیجان داشت که تخمه‌ای هم در کار نباشد. ندای قلب میلیونها ایرانی به خدا رسید. ملتی که چراغ علاءالدینی را روشن کرده و تا سر زیر پتو رفته، می‌خواست تیمش نبازد، یک مساوی می‌خواست، امید بود اما انگار هم نبود، دوست داشت تیمش نبازد اما انگار آرزویی محال بود، آنقدر دست نیافتنی که وقتی بازی دو بر صفر به سود استرالیا شد، خیلی‌ها تلویزیون را خاموش کردند.

ایران به دست خود، شانس‌های راحت‌تر را برای صعود از دست داده بود تا لقمه‌ای که خیلی راحت به دهان می‌رسید را دور سرش بچرخاند و بعد آماده خوردن کند.

مقابل ژاپن با وجود جانفشانی‌های #عابدزاده، ایران ۳بر ۲ مغلوب شد تا سرنوشت فوتبال ملی‌مان با نام استرالیا گره بخورد.

بازی رفت در آزادی یک بر یک مساوی شد و استرالیا کار خود را برای صعود در ملبورن با تماشاگران خودی راحت می‌دید.

بازی ظهر روز هشت آذر (به وقت تهران) با هجوم وحشتناک استرالیایی‌ها در مقابل دیدگان نزدیک به ۸۵ هزار تماشاگر در ورزشگاه کریکت ملبورن شروع شد.

« بسم‌الله الرحمن‌الرحیم. عزیزان صدای مرا از ورزشگاه کریکت بیرین ملبورن می‌شنوید...
در همین ابتدای کار فرصت برای رابی اسلیتر...»

بازی اینگونه با صدای #جواد_خیابانی آغاز شد. اگر هم امیدی بود، با این هجوم بی‌امان به یاس تبدیل می‌شد.

استرالیایی‌ها می‌زدند و عابدزاده می‌گرفت، دو تایش هم درون دروازه جای گرفت، هری کیول و ویدمار گلزنان میزبان بودند.

بازی ۲ بر صفر به سود استرالیا بود و این تنها یک معنی داشت:

خداحافظ جام‌جهانی

اما...کاری که تاریخ‌ساز شد👇👇👇

#پیترهور تماشاگرنمای استرالیایی که شاید هم برای مردمش تماشاگرنما نبود،‌ با کارد به جان قفس توری افتاد، نمی‌دانست همان هجوم تاریخ را رقم می‌زند...

#احمدرضا_عابدزاده کاپیتان تیم ملی ایران بود، از آن سوی میدان، امواج مثبت را برای هم‌تیمی‌هایش ارسال می‌کرد.

مرد برزیلی که سرمربی چند هفته‌ای تیم ملی ایران بود، پک محکمی به سیگار زد و آن را به گوشه‌ای انداخت...

در آن شرایط سخت و بحرانی که همه از صعود قطع امید کرده بودند، او همچنان می‌خندید، تماشاگرنما با عصبانیت تور دروازه ایران را پاره کرده بود اما عابدزاده خونسرد، گویی که هیچ نگرانی و استرسی ندارد، بی‌اعتنا به جو سنگین ورزشگاه، خودش را گرم کرد، با مدافعانش حرف زد، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، بازی از نگاه او ادامه داشت، همچنان که زندگی در بیرون از این چارچوب سبز جریان داشت.

بازی برای ایران از نو شروع شده بود، استرالیا با تری ونه‌بلز مغرورش، بلیت فرانسه را برای خود رزرو کرده بود.

شاید آژانس‌های مسافرتی هم در فکر سودهای کلانی بودند که از سفر تماشاگران به فرانسه عایدشان می‌شد.

کدام هتل، کدام پرواز؟ اما این پایان داستان بازی پلی‌آف آسیا نبود.

#کریم_باقری با پاس #خداداد_عزیزی دروازه مارک بوسنیچ را باز کرد، دوباره امید، اما استرالیا همچنان خودش را در فرانسه می‌دید، لحظاتی بعد خداداد عزیزی...

«باز هم #خداداد، باز هم روی زمین، این غزال تیزپای فوتبال ایران»

صدای #خیابانی صدای ماندگاری شد که با این بازی عجین گشت.

حماسه #ملبورن، حماسه جواد خیابانی هم بود!

پرچم ایران بر فراز دستان #علی_دایی و احمدرضا عابدزاده...

سکوت بود و ورزشگاه کریکت بیرین ملبورن

بچه‌های آن روز پاییزی که مرگ و امید را در یک نود دقیقه‌ فراموش نشدنی تجربه کردند، حالا هر کدام برای خودشان کسی شده‌اند، شاید دیگر به اندازه آن هشت آذر،‌ فوتبال را دوست نداشته باشند اما هنوز هم به موفقیت تیم ملی امید دارند...


#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ برای نسلی که تفریحش لی‌لی، هفت‌سنگ،‌ گل کوچک و ... بود، یک مسابقه فوتبال،‌ آن هم در روزی که جدالی سخت بین امید و ناامیدی بود، اهمیت زیادی داشت.

آنقدر مهم بود که بچه‌های دبیرستانی، برای زودتر تعطیل کردن کلاس درس به مدیر مدرسه التماس کنند و یک رادیوی جیبی هم محض احتیاط همراه داشته باشند!

این فوتبال آنقدر مهم بود که یکی به زور سرفه کند تا خانواده‌اش مجاب شوند که بیمار است و باید در منزل استراحت کند! و وقتی فوتبال شروع شد، یادش برود که باید سرفه‌های ممتدی داشته باشد و بعد هم دعوای پدر را به جان بخرد...

اینجا بحث یک ملت بود، بازی آنقدر هیجان داشت که تخمه‌ای هم در کار نباشد. ندای قلب میلیونها ایرانی به خدا رسید. ملتی که چراغ علاءالدینی را روشن کرده و تا سر زیر پتو رفته، می‌خواست تیمش نبازد، یک مساوی می‌خواست، امید بود اما انگار هم نبود، دوست داشت تیمش نبازد اما انگار آرزویی محال بود، آنقدر دست نیافتنی که وقتی بازی دو بر صفر به سود استرالیا شد، خیلی‌ها تلویزیون را خاموش کردند.

ایران به دست خود، شانس‌های راحت‌تر را برای صعود از دست داده بود تا لقمه‌ای که خیلی راحت به دهان می‌رسید را دور سرش بچرخاند و بعد آماده خوردن کند.

مقابل ژاپن با وجود جانفشانی‌های #عابدزاده، ایران ۳بر ۲ مغلوب شد تا سرنوشت فوتبال ملی‌مان با نام استرالیا گره بخورد.

بازی رفت در آزادی یک بر یک مساوی شد و استرالیا کار خود را برای صعود در ملبورن با تماشاگران خودی راحت می‌دید.

بازی ظهر روز هشت آذر (به وقت تهران) با هجوم وحشتناک استرالیایی‌ها در مقابل دیدگان نزدیک به ۸۵ هزار تماشاگر در ورزشگاه کریکت ملبورن شروع شد.

« بسم‌الله الرحمن‌الرحیم. عزیزان صدای مرا از ورزشگاه کریکت بیرین ملبورن می‌شنوید...
در همین ابتدای کار فرصت برای رابی اسلیتر...»

بازی اینگونه با صدای #جواد_خیابانی آغاز شد. اگر هم امیدی بود، با این هجوم بی‌امان به یاس تبدیل می‌شد.

استرالیایی‌ها می‌زدند و عابدزاده می‌گرفت، دو تایش هم درون دروازه جای گرفت، هری کیول و ویدمار گلزنان میزبان بودند.

بازی ۲ بر صفر به سود استرالیا بود و این تنها یک معنی داشت:

خداحافظ جام‌جهانی

اما...کاری که تاریخ‌ساز شد👇👇👇

#پیترهور تماشاگرنمای استرالیایی که شاید هم برای مردمش تماشاگرنما نبود،‌ با کارد به جان قفس توری افتاد، نمی‌دانست همان هجوم تاریخ را رقم می‌زند...

#احمدرضا_عابدزاده کاپیتان تیم ملی ایران بود، از آن سوی میدان، امواج مثبت را برای هم‌تیمی‌هایش ارسال می‌کرد.

مرد برزیلی که سرمربی چند هفته‌ای تیم ملی ایران بود، پک محکمی به سیگار زد و آن را به گوشه‌ای انداخت...

در آن شرایط سخت و بحرانی که همه از صعود قطع امید کرده بودند، او همچنان می‌خندید، تماشاگرنما با عصبانیت تور دروازه ایران را پاره کرده بود اما عابدزاده خونسرد، گویی که هیچ نگرانی و استرسی ندارد، بی‌اعتنا به جو سنگین ورزشگاه، خودش را گرم کرد، با مدافعانش حرف زد، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، بازی از نگاه او ادامه داشت، همچنان که زندگی در بیرون از این چارچوب سبز جریان داشت.

بازی برای ایران از نو شروع شده بود، استرالیا با تری ونه‌بلز مغرورش، بلیت فرانسه را برای خود رزرو کرده بود.

شاید آژانس‌های مسافرتی هم در فکر سودهای کلانی بودند که از سفر تماشاگران به فرانسه عایدشان می‌شد.

کدام هتل، کدام پرواز؟ اما این پایان داستان بازی پلی‌آف آسیا نبود.

#کریم_باقری با پاس #خداداد_عزیزی دروازه مارک بوسنیچ را باز کرد، دوباره امید، اما استرالیا همچنان خودش را در فرانسه می‌دید، لحظاتی بعد خداداد عزیزی...

«باز هم #خداداد، باز هم روی زمین، این غزال تیزپای فوتبال ایران»

صدای #خیابانی صدای ماندگاری شد که با این بازی عجین گشت.

حماسه #ملبورن، حماسه جواد خیابانی هم بود!

پرچم ایران بر فراز دستان #علی_دایی و احمدرضا عابدزاده...

سکوت بود و ورزشگاه کریکت بیرین ملبورن

بچه‌های آن روز پاییزی که مرگ و امید را در یک نود دقیقه‌ فراموش نشدنی تجربه کردند، حالا هر کدام برای خودشان کسی شده‌اند، شاید دیگر به اندازه آن هشت آذر،‌ فوتبال را دوست نداشته باشند اما هنوز هم به موفقیت تیم ملی امید دارند...


#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
#عابدزاده و #یزدانی در کنار متهم فساد مالی که ۱۰ سال حکم زندان دارد و باید در زندان باشد!

- در تازه‌‌ترین استوری اینستاگرام #احمدرضا_عابدزاده، دروازه‌‌بان و کاپیتان پیشین تیم‌ ملی فوتبال ایران، #بیژن_قاسم‌‌زاده ، بازپرس پیشین دادسرای فرهنگ تهران که به اتهام فساد مالی و اداری باید در زندان باشد، دیده می‌‌شود.
معلوم نیست #قاسم‌‌زاده در مرخصی است یا خیلی سریع از زندان آزاد شده؟!

- در عکس #حسن_یزدانی، قهرمان کشتی ایران و جهان هم دیده می‌شود...

👈 قاسم‌‌زاده همان بازپرسی است که دستور فیلترینگ #تلگرام را صادر کرد و پارسال در پرونده #اکبر_طبری و #فساد در قوه‌ قضا، به‌ عنوان متهم حاضر بود و به ۱۰ سال زندان محکوم شده است.

#عدالت
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍ برای نسلی که تفریحش لی‌لی، هفت‌سنگ،‌ گل کوچک و ... بود، یک مسابقه فوتبال،‌ آن هم در روزی که جدالی سخت بین امید و ناامیدی بود، اهمیت زیادی داشت.

آنقدر مهم بود که بچه‌های دبیرستانی، برای زودتر تعطیل کردن کلاس درس به مدیر مدرسه التماس کنند و یک رادیوی جیبی هم محض احتیاط همراه داشته باشند!

این فوتبال آنقدر مهم بود که یکی به زور سرفه کند تا خانواده‌اش مجاب شوند که بیمار است و باید در منزل استراحت کند! و وقتی فوتبال شروع شد، یادش برود که باید سرفه‌های ممتدی داشته باشد و بعد هم دعوای پدر را به جان بخرد...

اینجا بحث یک ملت بود، بازی آنقدر هیجان داشت که تخمه‌ای هم در کار نباشد. ندای قلب میلیونها ایرانی به خدا رسید. ملتی که چراغ علاءالدینی را روشن کرده و تا سر زیر پتو رفته، می‌خواست تیمش نبازد، یک مساوی می‌خواست، امید بود اما انگار هم نبود، دوست داشت تیمش نبازد اما انگار آرزویی محال بود، آنقدر دست نیافتنی که وقتی بازی دو بر صفر به سود استرالیا شد، خیلی‌ها تلویزیون را خاموش کردند.

ایران به دست خود، شانس‌های راحت‌تر را برای صعود از دست داده بود تا لقمه‌ای که خیلی راحت به دهان می‌رسید را دور سرش بچرخاند و بعد آماده خوردن کند.

مقابل ژاپن با وجود جانفشانی‌های #عابدزاده، ایران ۳بر ۲ مغلوب شد تا سرنوشت فوتبال ملی‌مان با نام استرالیا گره بخورد.

بازی رفت در آزادی یک بر یک مساوی شد و استرالیا کار خود را برای صعود در ملبورن با تماشاگران خودی راحت می‌دید.

بازی ظهر روز هشت آذر (به وقت تهران) با هجوم وحشتناک استرالیایی‌ها در مقابل دیدگان نزدیک به ۸۵ هزار تماشاگر در ورزشگاه کریکت ملبورن شروع شد.

« بسم‌الله الرحمن‌الرحیم. عزیزان صدای مرا از ورزشگاه کریکت بیرین ملبورن می‌شنوید...
در همین ابتدای کار فرصت برای رابی اسلیتر...»

بازی اینگونه با صدای #جواد_خیابانی آغاز شد. اگر هم امیدی بود، با این هجوم بی‌امان به یاس تبدیل می‌شد.

استرالیایی‌ها می‌زدند و عابدزاده می‌گرفت، دو تایش هم درون دروازه جای گرفت، هری کیول و ویدمار گلزنان میزبان بودند.

بازی ۲ بر صفر به سود استرالیا بود و این تنها یک معنی داشت:

خداحافظ جام‌جهانی

اما...کاری که تاریخ‌ساز شد👇👇👇

#پیترهور تماشاگرنمای استرالیایی که شاید هم برای مردمش تماشاگرنما نبود،‌ با کارد به جان قفس توری افتاد، نمی‌دانست همان هجوم تاریخ را رقم می‌زند...

#احمدرضا_عابدزاده کاپیتان تیم ملی ایران بود، از آن سوی میدان، امواج مثبت را برای هم‌تیمی‌هایش ارسال می‌کرد.

مرد برزیلی که سرمربی چند هفته‌ای تیم ملی ایران بود، پک محکمی به سیگار زد و آن را به گوشه‌ای انداخت...

در آن شرایط سخت و بحرانی که همه از صعود قطع امید کرده بودند، او همچنان می‌خندید، تماشاگرنما با عصبانیت تور دروازه ایران را پاره کرده بود اما عابدزاده خونسرد، گویی که هیچ نگرانی و استرسی ندارد، بی‌اعتنا به جو سنگین ورزشگاه، خودش را گرم کرد، با مدافعانش حرف زد، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، بازی از نگاه او ادامه داشت، همچنان که زندگی در بیرون از این چارچوب سبز جریان داشت.

بازی برای ایران از نو شروع شده بود، استرالیا با تری ونه‌بلز مغرورش، بلیت فرانسه را برای خود رزرو کرده بود.

شاید آژانس‌های مسافرتی هم در فکر سودهای کلانی بودند که از سفر تماشاگران به فرانسه عایدشان می‌شد.

کدام هتل، کدام پرواز؟ اما این پایان داستان بازی پلی‌آف آسیا نبود.

#کریم_باقری با پاس #خداداد_عزیزی دروازه مارک بوسنیچ را باز کرد، دوباره امید، اما استرالیا همچنان خودش را در فرانسه می‌دید، لحظاتی بعد خداداد عزیزی...

«باز هم #خداداد، باز هم روی زمین، این غزال تیزپای فوتبال ایران»

صدای #خیابانی صدای ماندگاری شد که با این بازی عجین گشت.

حماسه #ملبورن، حماسه جواد خیابانی هم بود!

پرچم ایران بر فراز دستان #علی_دایی و احمدرضا عابدزاده...

سکوت بود و ورزشگاه کریکت بیرین ملبورن

بچه‌های آن روز پاییزی که مرگ و امید را در یک نود دقیقه‌ فراموش نشدنی تجربه کردند، حالا هر کدام برای خودشان کسی شده‌اند، شاید دیگر به اندازه آن هشت آذر،‌ فوتبال را دوست نداشته باشند اما هنوز هم به موفقیت تیم ملی امید دارند...


#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
این قاب معرکه از خبرگزاری آناتولی. از لحظه‌ای که #حامد_لک پنالتی چهارم را گرفت...
چند فریاد شادی رفته باشد بالا در این لحظه؟ خدا می‌داند! فقط خدا...
همان که هفت ماه است فکر می‌کنیم ولمان کرده. نه ما را. همه این جهان را. انگار که نعوذ بالله خسته شده باشد و یک گوشه بنشیند و به هیچ دعا و ندایی گوش نکند.
امشب [دیشب] اما انگار زیر چشمی نگاهی کرده بود به این ملت و بعد نگاهی به ورزشگاه جاسم بن حمد. انگار پیش خودش خوانده بود شعر #شفیعی_کدکنی را که "طفلی به نام شادی دیری است گمشده" و خواسته بود دوباره خدایی کند برای ما. نه اینکه خدا، فقط خدای ما باشد البته اما چه باک اگر بگوییم که خدای جهان امشب بیشتر ما را دوست داشت یا دست کم بیشتر دلش برای ما سوخته بود.
برای این قاب البته حرف‌های دیگری هم می‌توان زد. می‌توان به یادآورد همه بازی‌های مهم این مملکت را که در آن خاطرات خوش ما نه از گلزن‌ها که از دروازه‌بان‌هاست...
در آن پنج‌شنبه ظهر هشتم آذر تصویر #خداداد در ذهن ما هست ولی من یکی هم‌چنان دلم قرص است به #عابدزاده که آدامس می‌جوید و می‌خندید و یک دستی توپ می‌گرفت. در ۲۰۱۴ آنکه دل جماعتی را، به خصوص از میان خواهران چشم و دل سیرم گرفته بود، #علیرضا_حقیقی بود و چهار سال بعد، وقتی علی بیرو خوابیده بود روی توپی که از #رونالدو گرفته بود، ما جام جهانی را بردیم حتی اگر در پایان آن بازی از جام خداحافظی کردیم.
همه ما به یکی مثل حامد لک نیاز داریم. سی و یک ساله، بچه الیگودرز. به کسی که حتی اگر #عیسی_آل_کثیر زندگی‌مان را محروم کردند، بپرد به راست و توپ بازیکن برزیلی النصر را بگیرد. به یکی که در روزهای سخت کمکمان کند گل نخوریم که گل نخوردن نصف راه پیروزی است و تازه اگر خوب بخواهی حساب کنی، زندگی گاهی آنقدر سخت می‌شود که همین که گل نخوری، بردی.

#مصطفی_آرانی
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
📝 کویت؛ از احترام تا شکایت

اسفند ۶۵ چون درگیر جنگ بودیم، دوحه زمین ایران شد در مقدماتی المپیک سئول. کویتی‌ها به فوتبال ایران احترام گذاشتند و پذیرفتند بجای میزبانی دیدار برگشت در کویت، هر دو بازی را در قطر برگزار کنند.
حالا با شکایت همان کویت از میزبانی محروم می‌شویم!
امیدواریم رای بشکند و باشگاه‌ها قربانی سیاست نشوند.
چرا تنها شده‌ایم؟ اروپا و آمریکا پیشکش! سری دور نقشه ایران بچرخانید، بین همسایگان و کشورهای همجوار به کدام‌شان می‌توانیم تکیه کنیم؟
سوای جدا افتادگی سیاسی، باید بپرسیم چرا #مهدی_تاج (نایب رییس آسیای مرکزی) محرومیت از میزبانی را مثل ما از طریق اخبار فهمیده؟
از این پست او که حقوق ارزی دارد، چه سودی نصیب فوتبال ایران شده؟

کم تجربه‌ترین تیم ملی تاریخ فوتبال ایران با کویت بازی کرد. #عابدزاده از تام اصفهان در ۲۰ سالگی و نخستین بازی ملی‌اش پاس گل داد. اولین بازی ملی #عبدالصمد_مرفاوی از دارایی، #جواد_زرینچه (بوتان) که برای سربازی به ژاندارمری پیوسته بود، سیدمحمد علوی از ماشین سازی و #نادر_میراحمدیان (بانک ملی) که در همین بازی نخست، بازوبند کاپیتانی را بست!
محمد ژاله مستقیم (هافبک چپ بنیاد شهید) اولین و آخرین بازی ملی‌‌اش را انجام داد. سیامک رحیم‌پور از شاهین اهواز برای دومین بار پیراهن تیم ملی را می‌پوشید.

کویت با تیمی مجرب به زمین آمد. بازیکنانی نظیر فیصل الدخیل زننده گل تساوی به چکسلواکی در جام جهانی ۱۹۸۲.
بازی رفت را بردیم اما در برگشت، #دهداری به ترکیب تیم برنده دست زد و #سعید_جانفدا را به میدان فرستاد.
جانفدا سال بعد از اردوی تیم ملی در آلمان شرقی فرار کرد تا از هلند درخواست پناهندگی کند. اولین و آخرین فوتبالیست تیم ملی بزرگسالان که با فرار از اردو پناهنده می‌شود.

عکس: سعید #جانفدا در هلند

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
@Mehdi_Rostampour
‍ برای نسلی که تفریحش لی‌لی، هفت‌سنگ،‌ گل کوچک و ... بود، یک مسابقه فوتبال،‌ آن هم در روزی که جدالی سخت بین امید و ناامیدی بود، اهمیت زیادی داشت.

آنقدر مهم بود که بچه‌های دبیرستانی، برای زودتر تعطیل کردن کلاس درس به مدیر مدرسه التماس کنند و یک رادیوی جیبی هم محض احتیاط همراه داشته باشند!

این فوتبال آنقدر مهم بود که یکی به زور سرفه کند تا خانواده‌اش مجاب شوند که بیمار است و باید در منزل استراحت کند! و وقتی فوتبال شروع شد، یادش برود که باید سرفه‌های ممتدی داشته باشد و بعد هم دعوای پدر را به جان بخرد...

اینجا بحث یک ملت بود، بازی آنقدر هیجان داشت که تخمه‌ای هم در کار نباشد. ندای قلب میلیونها ایرانی به خدا رسید. ملتی که چراغ علاءالدینی را روشن کرده و تا سر زیر پتو رفته، می‌خواست تیمش نبازد، یک مساوی می‌خواست، امید بود اما انگار هم نبود، دوست داشت تیمش نبازد اما انگار آرزویی محال بود، آنقدر دست نیافتنی که وقتی بازی دو بر صفر به سود استرالیا شد، خیلی‌ها تلویزیون را خاموش کردند.

ایران به دست خود، شانس‌های راحت‌تر را برای صعود از دست داده بود تا لقمه‌ای که خیلی راحت به دهان می‌رسید را دور سرش بچرخاند و بعد آماده خوردن کند.

مقابل ژاپن با وجود جانفشانی‌های #عابدزاده، ایران ۳بر ۲ مغلوب شد تا سرنوشت فوتبال ملی‌مان با نام استرالیا گره بخورد.

بازی رفت در آزادی یک بر یک مساوی شد و استرالیا کار خود را برای صعود در ملبورن با تماشاگران خودی راحت می‌دید.

بازی ظهر روز هشت آذر (به وقت تهران) با هجوم وحشتناک استرالیایی‌ها در مقابل دیدگان نزدیک به ۸۵ هزار تماشاگر در ورزشگاه کریکت ملبورن شروع شد.

« بسم‌الله الرحمن‌الرحیم. عزیزان صدای مرا از ورزشگاه کریکت بیرین ملبورن می‌شنوید...
در همین ابتدای کار فرصت برای رابی اسلیتر...»

بازی اینگونه با صدای #جواد_خیابانی آغاز شد. اگر هم امیدی بود، با این هجوم بی‌امان به یاس تبدیل می‌شد.

استرالیایی‌ها می‌زدند و عابدزاده می‌گرفت، دو تایش هم درون دروازه جای گرفت، هری کیول و ویدمار گلزنان میزبان بودند.

بازی ۲ بر صفر به سود استرالیا بود و این تنها یک معنی داشت:

خداحافظ جام‌جهانی

اما...کاری که تاریخ‌ساز شد👇👇👇

#پیترهور تماشاگرنمای استرالیایی که شاید هم برای مردمش تماشاگرنما نبود،‌ با کارد به جان قفس توری افتاد، نمی‌دانست همان هجوم تاریخ را رقم می‌زند...

#احمدرضا_عابدزاده کاپیتان تیم ملی ایران بود، از آن سوی میدان، امواج مثبت را برای هم‌تیمی‌هایش ارسال می‌کرد.

مرد برزیلی که سرمربی چند هفته‌ای تیم ملی ایران بود، پک محکمی به سیگار زد و آن را به گوشه‌ای انداخت...

در آن شرایط سخت و بحرانی که همه از صعود قطع امید کرده بودند، او همچنان می‌خندید، تماشاگرنما با عصبانیت تور دروازه ایران را پاره کرده بود اما عابدزاده خونسرد، گویی که هیچ نگرانی و استرسی ندارد، بی‌اعتنا به جو سنگین ورزشگاه، خودش را گرم کرد، با مدافعانش حرف زد، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، بازی از نگاه او ادامه داشت، همچنان که زندگی در بیرون از این چارچوب سبز جریان داشت.

بازی برای ایران از نو شروع شده بود، استرالیا با تری ونه‌بلز مغرورش، بلیت فرانسه را برای خود رزرو کرده بود.

شاید آژانس‌های مسافرتی هم در فکر سودهای کلانی بودند که از سفر تماشاگران به فرانسه عایدشان می‌شد.

کدام هتل، کدام پرواز؟ اما این پایان داستان بازی پلی‌آف آسیا نبود.

#کریم_باقری با پاس #خداداد_عزیزی دروازه مارک بوسنیچ را باز کرد، دوباره امید، اما استرالیا همچنان خودش را در فرانسه می‌دید، لحظاتی بعد خداداد عزیزی...

«باز هم #خداداد، باز هم روی زمین، این غزال تیزپای فوتبال ایران»

صدای #خیابانی صدای ماندگاری شد که با این بازی عجین گشت.

حماسه #ملبورن، حماسه جواد خیابانی هم بود!

پرچم ایران بر فراز دستان #علی_دایی و احمدرضا عابدزاده...

سکوت بود و ورزشگاه کریکت بیرین ملبورن

بچه‌های آن روز پاییزی که مرگ و امید را در یک نود دقیقه‌ فراموش نشدنی تجربه کردند، حالا هر کدام برای خودشان کسی شده‌اند، شاید دیگر به اندازه آن هشت آذر،‌ فوتبال را دوست نداشته باشند اما هنوز هم به موفقیت تیم ملی امید دارند...


#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
خاطره بازی با #شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan

۲۰ سال پیش در هشتمین روز از آذر ماه سال ۱۳۷۶ در آن روز سرد پاییزی حماسه ای رقم خورد که هرگز اذهان مردم ایران یاد و خاطره اش را از یاد نخواهد برد.

#روایت_اول

تیم ملی ایران در آن سال برای صعود به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه تلاش می‌کرد اما در مرحله گروهی نتوانست از پس #عربستان_سعودی برآید و به عنوان تیم دوم راهی مرحله پلی‌آف شد. تیم ملی سپس راهی دیدار با #ژاپن شد. در آن بازی که به صورت تک بازی برگزار شد، تیم ملی نمایش خوبی داشت اما در نهایت رشادت های #عابدزاده با وجود مصدومیت هم موجب نشد برابر چشم بادامی‌های ژاپنی شکست نخوریم و در این مرحله هم از رسیدن به جام جهانی ناکام ماندیم تا به ناچار در آخرین فرصت برای حضور در جام جهانی فرانسه در دو دیدار رفت و برگشت به مصاف #استرالیا ی قدرتمند برویم. این چنین بود که رویایی‌ترین شب فوتبال ایران رقم خورد...

نسل فوتبال ملی ما در سال ۱۳۷۶ به قدری قدرتمند و باصلابت بود که فوتبال ایران تا سال‌های سال از حضور آن‌ها سود برد و وجود بازیکنان آن نسل در فوتبال ایران منشاء اثرهای مفید و ماندگاری بود.

پس از روزهای تلخ ریاض و دوحه و کوالالامپور و شکست هایی باور نکردنی برابر عربستان و قطر و ژاپن، با اندوخته نه چندان مطمئن تساوی یک – یک پای به جهنم کریکت گراند #ملبورن گذاشت تا در حضور سیل تماشاگران استرالیا برابر این تیم صف آرایی کند.
تیم ساخته دست محمد #مایلی_کهن را #ویه_رای برزیلی تحویل گرفته بود، تیمی که تک تک بازیکنانش سال هاست در قلب ملت اند و خروش غیرتشان حسرت امروز ملت است. مردانی که از جان دل مایه گذاشتند و حماسه تاریخی ملبورن را رقم زدند.
گرچه برای استرالیایی ها این بازی جز یک تراژدی نبود اما لحظه لحظه های این دیدار برای ایرانیان خاطراتی دلنشین است که که یادآوریشان بی شک لبخند بر لب می نشاند. از موقعیت های ۱۲۰ درصدی استرالیا که احمدرضا عابدزاده افسانه وار مهار می کرد تا #پیتر_هور روانی و پاره کردن تور دروازه و حرکات روحیه بخش #عقاب_آسیا... و در نهایت گل به یاد ماندنی حماسه ساز ملبورن، همان که #جواد_خیابانی غزال تیزپایش خواند؛ و همان که نا امیدی را در زانوان #مارک_بوسنیچ تزریق کرد که یارای ایستادن نداشت. «باز هم خداداد، باز هم روی زمین، این غزال تیزپای فوتبال ایران» صداي خیابانی صدای ماندگاري شد که با اين بازی عجين گشت.
حماسه ملبورن، حماسه جواد خیابانی هم بود!


کینه بزرگ «تاریخ» در صحنه تک به تک خداداد از عکاسانی است که هرگز پشت دروازه استرالیا حضور نداشتند و هیچ عکس نزدیکی از آن صحنه تاریخی و شادی بعد از گل وجود ندارد!

صحنه ای که عابدزاده یک دست توپ می گیرد و یا بعد از سوت پایان #علی_دایی بزرگ سر #ساندرو_پل مجار را می بوسد و اشک های #حمید_استیلی پرچم به دست و دور افتخار #محمد_خاکپور پا به پای #مهدی_مهدوی کیا در ملبورن، همه و همه صحنه هایی اند برای آنان که بازی را دیده اند همواره نو و بدیع خواهد ماند.


گویی بین دو نیمه #هری_کیول به #کریم _باقری گفته بود به فکر جام جهانی ۴ سال بعد باشید. اما به همت و غیرت مردان تیم ملی که امروز دلمان تنگ تک تکشان است تیم ملی قصه بازگشت سر داد و در خاک استرالیا دو گل خورده را جبران کرد و میهن را غرق در شادی کرد و راهی فرانسه شد.
آن مردان بی ادعایی که میلیارد که هیچ، قرارداد میلیونی هم به سختی دیدند، اما دل ملتی به ساق هاشان گرم و شاد بود، مردان بی ادعایی که بی شک زیباترین خاطرات فوتبالی مان را رقم زدند و به فوتبال علاقه مندمان کردند.

فرانس پرس نوشت: در یك لحظه وزن كره زمین سبك شد چون شصت میلیون ایرانی با هم به هوا پریدند ...

ادامه دارد...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan