📚 آرمان‌شهر 📚

#جامعه_شناسی
Канал
Книги
Искусство и дизайн
Образование
Экономика и финансы
Персидский
Логотип телеграм канала 📚 آرمان‌شهر 📚
@globalutopiaПродвигать
3,46 тыс.
подписчиков
478
фото
18
видео
40
ссылок
📚درنگی برای خواندن📚 در مورد بیشتر علایقم از هنر و ادبیات و فلسفه تا علم و اقتصاد و علوم اجتماعی می‌نویسم و از میان کتبی که می‌خوانم گزیده به اشتراک می‌گذارم. 🔴کانال حرف‌های بی‌سروته من: @ArmansNonsense 🔵Twitter: Friend_of_hume
#برگی_از_کتاب #سیاست #جامعه_شناسی

📚بین دموکراسی و استبداد باید فرقی باشد، اما این فرق در کجاست؟ در بیشتر موارد، دموکراسی را با یکی از بدل‌هایش اشتباه گرفته‌اند و آن را «حکومت تودهٔ بی‌سروپا» (اصطلاحی ناخوشایند که معادل مفهوم حکومت اکثریت است) نامیده‌اند. حکومت توده آشکارا نوعی استبداد است.
حکومتی که می‌ترساند و محروم می‌کند و اقلیت را زیر یوغ مطلق اکثریت درمی‌آورد. و استبداد اکثریت، آزادی را مانند هر استبداد دیگری کاملاً می‌کشد. اگر مجبور باشید برای اینکه احساس آزادی کنید به اکثریت بپیوندید، این نامش آزادی نیست.

از کتاب «نخستین دموکراسی»
پل وودراف
ترجمه بهزاد قادری و سمانه فرهادی
نشر بیدگل

آرمانشهر
@globalutopia
#برگی_از_کتاب #جامعه_شناسی

📚اگر عضوی از جامعه‌ای یکپارچه باشید، می‌دانید که مخالفت با اعتقادات آن جامعه ممکن است برایتان به قیمت عنصر نامطلوب، جنایتکار و تبهکار قلمداد شدن تمام شود. این روندی کاملاً ناخودآگاه است؛ در چنین شرایطی تقریبا همه ناخودآگاه رفتار می‌کنند.
ولی همیشه این اقلیت است که ناخودآگاه رفتار نمی‌کند، و به نظرم آیندهٔ ما، آیندهٔ همه، به این اقلیت وابسته است. و باید به فکر راه‌هایی برای آموزش فرزندان‌نمان باشیم که این اقلیت را تقویت کند، نه آن‌که، مثل اغلب ما در این روزها، جمع را گرامی بداریم و ستایش کنیم.


از کتاب «زندان‌هایی که برای خود می‌سازیم»
اثر دوریس لسینگ
ترجمه مژده دقیقی
نشر کندوکاو

#زن_زندگی_آزادی

آرمان‌شهر
@globalutopia
#تاریخ #برگی_از_کتاب #جامعه_شناسی

🖋️روحیهٔ ضددینی در انقلاب کبیر فرانسه


📚امروزه به آسانی می‌توان دریافت که مبارزه علیه انواع گوناگون دین برای انقلاب فرانسه یک پدیدهٔ تصادفی جذاب ولی گذرا بود و احساس ضددینی آن چیزی جز یک واکنش ناپایدار علیه «ایدئولوژی‌ها»، عواطف و رویدادهای مسبب انقلاب نبود و به هیچ روی یکی از برنامه‌های اساسی انقلاب فرانسه به شمار نمی‌آمد.

مفاهیم فلسفی سدهٔ هجدهم را به درستی به عنوان یکی از علت‌های اصلی انقلاب فرانسه قلمداد کرده‌اند و جای انکار نیست که فیلسوفان سدهٔ هجدهم ما در بنیاد ضددین بودند. اما باید یادآور شد که در این فلسفه، دو روند فکری یک‌سره متمایز و متفاوت از هم وجود داشتند.

یکی از این روندها، همهٔ عقاید تازه (یا احیا شده) مربوط به سرشت جامعهٔ بشری و اصول حاکم بر شیوهٔ مدنی سیاسی را در بر می‌گرفت؛ برای مثال، این‌که همهٔ انسان‌ها آزاد زاده شده‌اند و از همین روی، همهٔ مزایای طبقاتی، کاستی و حرفه‌ای باید از میان برداشته شوند. نظریه‌های حاکمیت مردم، قوانین برابر برای همه و سپردن قدرت برین به دست کل ملت، به همین مقوله تعلق دارند. این اندیشه‌ها نه تنها مقدم بر انقلاب فرانسه بودند، بلکه بخش و جزئی از این انقلاب را تشکیل می‌دادند و در پرتو رویدادهای بعدی، می‌توان دید که بنیادی‌ترین، ماندنی‌ترین و معتبرترین ویژگی‌های انقلاب از همین افکار ساخته شده بودند.

اما همین فیلسوفان در یک بعد کاملاً متفاوت دیگری از آموزه‌های‌شان، با شدت هرچه بیشتر به کلیسا تاختند؛ آن‌ها علیه روحانیت، سلسله مراتب، نهادها و جزم‌های کلیسایی داد سخن می‌دادند و می‌کوشیدند که به قلب دیانت مسیحی حمله برند و بنیادهای اعتقاد مسیحی را سست سازند. این بخش از فلسفهٔ سدهٔ هجدهم چون از شرایط ویژه‌ای سرچشمه گرفته بود که بعدها انقلاب آن شرایط را نابود کرد، به محض از میان رفتن آن شرایط، جاذبه‌اش را از دست داد و می‌توان گفت که در پیروزی‌اش تحلیل رفت.
مسیحیت نه به عنوان یک ایمان دینی، بلکه بیشتر به عنوان یک نهاد سیاسی، برانگیزانندهٔ این حملات شدید گشته بود.
کلیسا نه به خاطر آن‌که کشیشان می‌خواستند امور جهان دیگر را تنظیم کنند، بلکه از آن روی که این کشیشان مالک مستغلات، ارباب و تیولدار و عشریه‌بگیر گشته بودند و در امور دنیوی نقش برجسته‌ای را به عهده گرفته بودند، مورد نفرت قرار گرفته بود و این بیزاری نه برای آن بود که در دنیای نوینی که داشت ساخته می‌شد کلیسا جایی نداشت، بلکه به دلیل آن‌که در دنیای کهنه‌ای که در آستانهٔ نابودی بود، کلیسا نیرومندترین و ممتازترین مقام را در اختیار داشت.


از کتاب «انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن»
اثر آلکسی دو توکویل
ترجمه محسن ثلاثی
نشر مرواید
گزینش از صفحات ۳۱، ۳۲ و ۳۳



کانال تلگرام آرمانشهر
@globalutopia
#جامعه_شناسی #سیاست

📚‏معلمی را بنگرید که از حقوق خود ناراضی‌ست. در شرایط غیرایدئولوژیک، معلم احتمالاً به شکل سازماندهی‌شده نسبت به دولت اعتراض میکند؛ اما در وضعیت ایدئولوژیک، با وجود کم بودن دستمزد، گزاره‌هایی چون «حقوق معلم معنوی‌ست» سازماندهی را به سرکوب می‌کشد.

کتاب ‎ «علم و ایدئولوژی»
اثر لویی آلتوسر
ترجمه مجید مددی
نشر نیلوفر

کانال تلگرام آرمانشهر
@globalutopia
#جامعه_شناسی #روانشناسی

‏شست‌وشوی مغزی


📚شست‌وشوی مغزی سه محور یا روند اصلی دارد، که اکنون دیگر به خوبی شناخته‌شده‌اند:
اولی تنش است، که به دنبالش آرامس می‌آید. این روند مثلاً در بازجویی از زندان‌ها به کار می‌رود، آن‌گاه که بازجو به تناوب خشن و بامحبت است- یک لحظه قلدری دگرآزار است، لحظهٔ بعد دوستی مهربان.
دومی تکرار است- موضوعی را بارها گفتن یا به آواز خواندن.
سومی استفاده از شعار است- تقلیل فکر‌های ‎پیچیده به مجموعه‌های سادهٔ کلمات.
این سه محور را حکومت‌ها، ارتش‌ها، گروه‌های مذهبی و مذاهب همواره به کار می‌گیرند.



از کتاب «زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم»
اثر دوریس لسینگ
ترجمه مژده دقیقی
نشر کندوکاو

کانال تلگرام آرمانشهر
@globalutopia
#برگی_از_کتاب #جامعه_شناسی #انسان_شناسی

📚به گفته‌ی آتران و هنریش، یکی از بهترین کارهایی که می‌توان با یک خدای ساختگی انجام داد، ساخت یک جامعه‌ی اخلاق‌مدار است. خدایانِ انسان‌های شکارچی-گردآورنده، غالبا دمدمی‌مزاج و بدنهادند. البته گاهی اوقات رفتار بد را تنبیه می‌کنند، اما پیش می‌آید که افراد با فضیلت را آزار می‌دهند. اما با روی آوردن گروه‌ها به کشاورزی و افزایش اندازه‌ی آن‌ها، خدایانشان اخلاق‌مدارتر می‌شوند. خدایان جوامع بزرگتر، معمولا نگران اقداماتی نظیر قتل، زنا، شهادت نادرست و عهدشکنی هستند که موجب خصومت‌برانگیزی و جدایش میان اعضای گروه می‌شوند. اگر مذاهب می‌توانند تکامل (فرهنگی) بیابند تا رفتارهای تفرقه‌انگیز و خودخواهانه را محکوم کنند، پس‌می‌توان از آن‌ها به منظور ترویج همکاری و اعتماد در میان اعضای گروه بهره گرفت. خودتان هم می‌دانید هرگاه انسان حس کند کسی او را نمی‌بیند، تمایل کمتری به رعایت مسائل اخلاقی خواهد داشت و لزومی ندارد که یک دانشمند علوم اجتماعی این موضوع رو متذکر شود. منظور گلاوکن از حلقه‌ی گیگز همین بود و تعداد بسیار زیادی از دانشمندان علوم اجتماعی حق را به او داده‌اند. مثلا هرگاه نور اتاق جلسه‌ی امتحان کمتر باشد، میزان تقلب شرکت‌کنندگان بیشتر خواهد شد. اما در صورتی‌که یک تصویر کارتونی از چشم مراقب را بر روی دیوارهای اتاق بچسبانند یا وقتی جملات به‌هم‌ریخته‌ای به شرکت‌کنندگان داده شود که کلمه‌ی خدا در آن‌ها استفاده شده و بدین ترتیب یاد او را در ذهن آن‌ها زنده کنند، از میزان تقلب این افراد کاسته خواهد شد. ساخت خدایانی که می‌توانند بر همه‌چیز نظارت داشته و از متقلب‌ها و عهدشکن‌ها متنفر باشند، یک روش خوب برای کاهش تقلب و عهدشکنی بوده است.


کتاب «ذهن درستکار»
اثر «جاناتان هایت»
ترجمه از امین یزدانی و هادی بهمنی
نشر نوین
صفحه ۳۲۴


کانال تلگرام آرمان‌شهر
@globalutopia
چه کسی از داروین می‌ترسد؟

زمان متوسط مطالعهٔ متن: ۴دقیقه

#جامعه_شناسی

کانال تلگرام آرمانشهر
@globalutopia
🔴نوشته روی تابلو :
این دست کثیف یک مزدور ساواک است و باید قطع میشد.

موضوع: توده ای نباشیم!
#سیاست #جامعه_شناسی #فلسفه
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#فلسفه
#سیاست
#جامعه_شناسی
موضوع گفتگو: الفبای فلسفه ی سیاست به زبان ساده

قسمت هشتم

📜نافرمانی مدنی
تا بدین جای مقاله توجیهاتی در جهت مجازات مجرمان آن هم به دلایل اخلاقی را ارایه کردیم، اما آیا شرایطی وجود دارد که شکستن قانون و مقابله با آن اخلاقی شمرده شود؟
در این قسمت نوع خاصی از نقض قانون را بررسی میکنم که بر مبنای دلایل اخلاقی کاری موجه است، و آن "نافرمانی مدنی "است.

🍁برخی بیان میکنند که قانون را نباید هیچ گاه زیر پا گذاشت و اگر خواستار تغییر آن هستید باید قانونی اقدام کنید. اما در طول تاریخ بار ها شاهد شرایطی بودیم که خود قانون مانع تغییر قانون بود. این حالت را در حکومت های استبدادی و ایدئولوژیک و مذهبی مشاهده میکنید. خصوصا اگر حکومت مذهبی باشد اگر سخنی خلاف دین زده شود جزایش مرگ است به مانند قرون وسطی و کشتار های کلیسا.

🍁اما زمان نافرمانی سیاسی چه زمانیست؟ مجال آن زمانی است که افراد میبینند که از آن ها خواسته میشود در برابر سیاست های حکومتی یا قوانینی سر فرود آورند که، به عقیده ی ایشان، دور از عدل و انصاف است.
نمونه های گسترده ای از اینگونه نافرمانی در تاریخ دیده میشود. مثلاً اعتراض تظاهر کنندگان در 1918 در انگلستان که خود را به نرده ها زنجیر کردند تا حق رای را کسب کنند که ابتدا دولت به زنان بالای 30 سال حق رای داد و بعد ها همه ی زنان این حق را به دست آوردند.
یا اعتراض "مهاتما گاندی" در هندوستان که اعتراضی غیر قانونی و عاری از خشونت علیه بریتانیا بود و سرانجام منجر به انقلاب هند شد. یا اقدامات مشابه " مارتین لوترکینگ " که با تبعیض نژادی مقابله کرد.
یا امتناع برخی از شهروندان آمریکایی از شرکت در جنگ ویتنام و آماده سازی زمینه ی پایان جنگ.

🍁مهم ترین نکته در این باب این است که نافرمانی مدنی باید اولاً بر پایه ی اخلاق باشد ( نه منافع شخصی) و دوما باید عاری از خشونت باشد. و شرط دوم از همان شرط اخلاقی بودن به عمل می آید.
این نافرمانی در ملا عام صورت میگیرد و معمولا در حضور رسانه ها، عکاس ها و...
برای مثال عمل سرباز آمریکایی که در مقابل دوربین به خاطر ترس کارت آماده به خدمت خود را آتش میزند، مشمول نافرمانی مدنی نیست چرا که او به خاطر صیانت از جان خودش ( و نه اخلاق) چنین کاری کرده است. و عمل سرباز دیگر که کارت خود را به دلایل اخلاقی در خفا آتش میزند، باز هم مشمول نافرمانی مدنی نیست، چرا که عمل او هیچ کسی را متوجه اعتراض او نساخته است.
چرا که مقصود نافرمانی مدنی تغییر قوانین و سیاست های ناعادلانه است و این عمل با آگاه سازی مردم و مراجع میسر است.
(اتمام بحث)

🔍منابع:
الفبای فلسفه اثر نایجل واربرتون
سیر حکمت در اروپا اثر محمد علی فروغی
لذات فلسفه اثر ویل دورانت
تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل
کتاب در باب آزادی اثر جان استوارت میل
مقاله ی دو مفهوم آزادی اثر آیزایا برلین

کانال تلگرام آرمانشهر
@globalutopia
#فلسفه
#سیاست
#جامعه_شناسی

موضوع گفتگو: الفبای فلسفه ی سیاست به زبان ساده
قسمت هفتم

🍁ج) مجازات به مثابه صیانت از جامعه
توجیه دیگر بر مجازات بر لزوم صیانت از جامعه در برابر افرادی که به نقض قوانین تمایل دارند، تاکید می ورزد. برای مثال فردی که از خانه ای دزدی کرده احتمال دارد که بخواهد دوباره دزدی کند پس حکومت باید آزادی شخص را محدود کند تا از جامعه نگهداری کند.

🍁نقد مجازات به مثابه صیانت از جامعه
اول اینکه این نظر تنها در مورد پاره ای از جرایم صادق است مثل همان مثال دزدی. اما برای مثال، خانمی که از سر کینه شوهرش را با مرگ موش میکشد را نمیتواند با این دیدگاه زندانی کرد چون احتمال انجام دوباره ی چنین جرمی برای آن فرد ممکن نیست. و دیگر اینکه در عمل برای شناسایی آن مجرمانی که از نو قصد ارتکاب جرم را دارند، راه آسانی وجود ندارد.

نقد مهم دیگر این‌که این نوع مجازات موثر واقع نمیشود. چرا که زندانیان در زندان به یکدیگر یاد میدهند که چگونه جرمی را انجام دهند و از مجازاتش در امان بمانند و بدین طریق جامعه ای خطرناک تر را به ارمغان می آورد. مگر آنکه برای هر جرمی حکم اعدام صادر شود!

🍁د)مجازات به مثابه اصلاح
توجیه دیگر برای مجازات این است که مجازات باید با هدف اصلاح افراد صورت گیرد به صورتی که اطمینان حاصل شود بعد ها چنین جرمی را مرتکب نمیشوند. در واقع در این دیدگاه سلب آزادی ممکن است به صورت شکلی از درمان به کار آید.
برای مثال فرد مجرم را میتوان از آزادی هایی مانند ازادانه سفر کردن در جامعه، داشتن رابطه جنسی و... برای مدت معینی محروم کرد و او را وادار به برطرف کردن مواردی کرد که باعث ارتکاب جرم در او شده است. به مانند کشور نروژ که زندانیانش باید کتاب بخوانند، سطح آگاهی خود را بالا ببرند و روانکاوی شوند. چرا که همه ی ما استعداد ارتکاب انواع جرایم را به صورت بالقوه داریم و شرایط است که ما را وادار میکند آنها را به صورت بالفعل در آوریم.
برای مثال فردی که در اثر عقده های جنسی- روانی ناشی از جامعه دست به تجاوز میزند باید در آن واحد به صورت یک زندانی و یک مریض با او برخورد شود باید سطح آگاهی فرد بالا برود و برای مجازات مجبور به خدمتی بدون پاداش مادی برای جامعه شود و در عین حال روانکاوی شود. چرا که تک تک افراد جامعه در بهم ریختگی حالت روانی فرد مجرم و محیا کردن شرایط جرم مسئول اند.
اما متاسفانه چنین مجازاتی در کشوری همچون کشور ما که مجازات سنگسار، اعدام، قطع دست و پا و مشابه این ها صورت میگیرد میسر نیست چرا که این گونه جزا فرد را اصلاح نمیکند تنها خشونت را در جامعه ترویج میدهد و به خاطر ترس از انجام جرم، رشد عقلی و رشد اخلاقی جامعه را محدود میکند و از بین میبرد( به اولین مطلب کانال مراجعه شود)
.
( ادامه دارد)
#فلسفه
#سیاست
#جامعه_شناسی

موضوع گفتگو: الفبای فلسفه ی سیاست به زبان ساده

قسمت ششم

📜سلب آزادی :مجازات

چه چیزی میتواند سلب آزادی را به عنوان شکلی از مجازات توجیه کند؟ به بیان دیگر برای محدود کردن آزادی منفی مردم چه دلایلی میتوان آورد؟
فلاسفه به چهار شکل عمده مجازات افراد به دست حکومت را توجیه میکند که به بررسی آنها میپردازیم.

🍁الف)مجازات به مثابه جزا
ساده ترین شکل جزاباوری این است که فردی که از عمد قانون را زیر پا میگذارد مستحق مجازات است. این مجازات عملاً به نتایج مفید یا مضری که در پی دارد توجهی نمیکند و تنها مهم آن است که شدت مجازات بازتاب شدت جرم باشد. به این مجازات نام های " چشم در برابر چشم" و یا " قصاص" داده میشود

🍁نقد مجازات به مثابه جزا
ساده ترین نقد این است که قصاص همیشه مقدور نیست. برای مثال نمیشود انتظار داشت قاضی فردی را که از اون یک سال اخاذی شده را وادارد که یک سال از مجرم اخاذی کند. یا اگر کسی به فردی تجاوز کرده نمیتوان انتظار داشت که آن فرد نیز به او تجاوز کند.

نقد دیگر این که جزاباوری به احساسات فرومایه و پست متکی است. در واقع این دیدگاه بر احساس انتقام و خشم اقامه میشود( همانند مردمی که از روی احساسات پست و انتقام جویانه، خواستار اعدام شدن به صورت وحشیانه ی یک متجاوز هستند ). و منطقاً اقامه کردن سیستم جزایی بر چنین احساساتی بدون توجه به نتیجه اصلاً صحیح نمیباشد.

مهم ترین نقد اینکه جزاباوری نتایج را در نظر نمیگیرد و به تاثیرات مجازات به حال مجرم یا جامعه توجهی ندارد و مهم ترین هدف مجازات که اصلاح و صیانت هست، را به کنار میگذارد ( به مانند احکام اعدام، سنگسار، قطع دست و پا به قرینه در اسلام، قطع سر با گیوتین یا شمشیر و... که بدون توجه به نتیجه و ایجاد خشونت بیشتر و ایجاد حس انتقام جویی فزون تر اجرا میشوند.)
در واقع مجرمان در این دیدگاه مستحق مجازات اند حال این کار میتواند نتیجه ای مفید داشته باشد و یا میتواند نداشته باشد.

🍁ب) مجازات به مثابه بازدارندگی
توجیه پیروان این دیدگاه چنین است که مجازات مانع از قانون شکنی میشود ( چه از طرف فرد مجرم و چه از طرف شاهدان مجازات). برای مثال میگویند اگر شما بدانید که احتمال دارد سر از زندان در بیاورید، کمتر به دنبال قانون شکنی میروید. در این نوع دیدگاه، مجازات نتیجه ی جرم تلقی میشود و مهم تر از تغییر یافتن فرد مجرم است.

🍁نقد بازدارندگی
انتقاد اول به ساده ترین شکل این دیدگاه این است که با این فلسفه میتوان افراد بیگناه را مجازات کرد چرا که شاهدان که همان افراد جامعه هستند با دیدن چنین مجازاتی کمتر به سمت جرم و جنایت میروند. مخصوصاً اگر از بیگناهی فرد مجازات شده بی اطلاع بمانند. پس میتوان افراد بیگناه را برای حفظ جامعه از جرم و جنایت مجازات کرد.

نقد دیگر که بر آمار های تجربی و آماری متکی است این است که این مجازات ها به هیچ وجه در جهت بازدارندگی دیگر افراد کارساز نیستند. حتی مواردی همچون اعدام و سنگسار و قطع دست و پا نیز اثر بازدارندگی چندانی ندارند. چنانکه شاهد بوده ایم طبق آمار هر قدر انجام چنین مجازات هایی بیشتر شده، تاثیری بر روی میزان جرم نداشته است. فقیری که برای سیر کردن خانواده اش دزدی میکند، در صورت آگاهی از مجازات باز هم به آن کار دست میزند. مریض جنسی ای که در اثر عقده های روانی و جنسی ناشی از محدودیت های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... دست به تجاوز میزند در صورت آگاهی از مجازات نیز همان کار را تکرار میکند. چرا که این مجازات ها عملاً مشکل اصلی را حل نمیکنند.
( ادامه دارد)
#فلسفه
#سیاست
#جامعه_شناسی
موضوع گفتگو :الفبای فلسفه ی سیاست به زبان ساده

قسمت پنجم

📋آزادی)

لغت آزادی در معانی بسیاری استعمال میشود، اما در دیدگاه سیاسی آزادی دو معنا دارد: یکی آزادی منفی و دیگری آزادی مثبت.( منفی و مثبت بودن ربطی به خوب یا بد بودن آنها ندارد.)
آیزایا برلین در مقاله ای با نام "دو مفهوم آزادی" این دو معنا را از هم تمییز داده و تحلیل کرده است.

🍁آزادی منفی)
آزادی منفی به طور کلی " نبودِ اجبار" معنا میشود. در واقع اجبار زمانی پدیدار میشود که کسی شما را وادار کند رفتاری خاصی را بروز دهید یا اینکه رفتاری را بروز ندهید. اگر کسی شما را مجبور نسازد، به معنای منفی کلمه آزاد هستید. اگر شما را زندانی کنند یا شما را ممنوع الخروج کنند در این صورت شما آزاد نیستید. آزادی منفی، آزادی از موانع و قید و بند هاست. حکومت ها آزادی منفی را تاحدی که به اعضای جامعه آسیب نرساند فراهم میکنند و اندکی برای آن محدودیت در نظر میگیرند. البته در حکومت های ایدئولوژیک و دینی ، مانند ایران و افغانستان، این آزادی به قدری محدود میشود که این محدودیت خود آسیب رسان میشود.
بسیاری از فلاسفه ی لیبرال عقیده دارند که باید حیطه ای از آزادی فردی وجود داشته باشد که احترام به آن واجب باشد و حکومت در آن دخالتی نداشته باشد. که این حریم برای شهروندان حکومت های دینی و ایدئولوژیک مقدور نیست چرا که حکومت های دینی در مورد اعمال درون رختخواب افراد هم تصمیم گیری میکنند.
جان استوارت میل در کتاب " در باب آزادی" شدیدا بیان میکند که افراد اجازه دارند بدون دخالت حکومت، "تجربه های زندگی" خاص خودشان را در پیش بگیرند البته تا زمانی که این روند به کسی آسیبی نرساند.

🍁نقد آزادی منفی)
تنها مشکل این نوع آزادی این است که چه چیز را باید آسیب رساندن به دیگران در نظر گرفت؟ آیا آسیب های احساسی هم باید مد نظر داشت؟ چه بسا همسایه ی مسیحیِ فردی مسلمان از اینکه آن مسلمان او را نجس میداند، احساساتش جریحه دار شود. یا آن مسلمان از اینکه آن فرد مسیحی به معراج پیامبر دینشان با الاغ اعتقاد ندارد آزرده خاطر شود. پس اگر بخواهیم این دست از آسیب ها را در نظر بگیریم باید بر روی هرگونه آزادی خط بکشیم. استوارت میل عقیده داشت که احساس رنجیدگی خاطر را نباید آسیبی جدی به شمار آورد ولی تمییز نهادن میان رنجیدگی خاطر و آسیب دیدگی همیشه آسان نیست. برای مثال نزد کثیری از مردمان کفرگویی به دینشان در مقایسه با صدمه ی جسمی به مراتب آسیب بیشتری وارد میکند. مثلا در سال 1384 با انتشار کاریکاتور پیامبر اسلام در دانمارک، مسلمانان آشفته شدند ودفاتر مجلات را ویران کردند و تعدادی را به قتل رساندند.

🍁آزادی مثبت)
این آزادی به معنای در اختیار گرفتن زندگی خویش است. پس اگر زمام زندگی خویش را در اختیار دارید آزادید و در غیر این صورت آزاد نیستید. حتی ممکن است هیچ چیز شما در قید و بند نباشد اما شما آزاد نباشید. معتقدان به این نوع آزادی بیان میکنند که آزادی راستین در نوعی خودشکوفایی است که از این راه حاصل می آید که افراد، یا در واقع حکومت ها، خودشان برای زندگی خویش تصمیم بگیرند. برای فرد معتادی که برخلاف تشخیص خودش همه ی پولش را صرف اعتیاد میکند و توانایی تصمیم گیری منطقی برای زندگی خود را ندارد آزاد نیست مخصوصا اگر در زمانی که هشیار است از این وضع خود اظهار پشیمانی کند.
حتی برخی معتقدند که باید با این افراد به مانند کودکان رفتار کرد و با اجبار آنها را از راه اشتباه خود بازگرداند چرا که آنان مسئول تمام کار های خود نیستند. اما طبق نظر میل شما میتوانید با چنین افرادی بحث کنید اما حق اجبار و شکنجه و محدودیت ندارید چرا که آزادی منفی او را محدود میکنید.

نقد آزادی مثبت)
به عقیده ی آیزایا برلین آزادی به مفهوم مثبت آن ممکن است دستاویز افراد و حکومت ها( علی الخصوص حکومت های دینی) قرار گیرد تا با آن هرگونه اعمال زور نا عادلانه را جایز بدانند چه بسا کارگزار حکومتی به این بهانه که در حال یاری رساندن به شما برای افزایش آزادیتان در معنای مثبت هست، واداشتن و مجازات شما را در پیش گیرد.( مانند گشت های ارشاد در ایران). برلین متذکر میشود در طول تاریخ از آزادی مثبت بارها و بارها به این وجه سوءاستفاده شده است و این برداشت از آزادی اگر محل سواستفاده قرار گیرد به صورت سلاحی خطرناک خود را نشان میدهد.
(ادامه دارد)
#فلسفه
#سیاست
#جامعه_شناسی
موضوع گفتگو: الفبای فلسفه ی سیاست
قسمت چهارم

🍁نقد دموکراسی)
بسیاری از نظریه پردازان و مخصوصا آنهایی که تحت تاثیر کارل ماکس و مارکسیسم قرار داشتند ایرادات زیادی به دموکراسی وارد کرده اند. آنها مدعی اند که دموکراسی تنها یک خیال واهی و حسی دروغین از مشارکت در تصمیم گیری سیاسی پدید می آورد و بیان میکنند که روال رای گیری تضمین کننده ی حکومت مردم نیست، چرا که ممکن است برخی از رای دهندگان ندانند که منافع اصلی آنها در چیست یا آنکه فریب سخن ِ سخنرانان را بخورند و یا آنکه نامزد هایی که روانه ی کارزار انتخابات میشود امکان انتخاب راستین را از مردم سلب کند چرا که تعداد نامزد ها محدود است و انتخاب مردم بین دو یا سه نامزد که خط مشی سیاسیشان قابل تشخیص نیست، اتفاق میفتد. به عقیده ی مارکسیست ها این چیزی جز "دموکراسی بورژوایی " نیست که صرفاً انعکاس دهنده ی مناسبات موجود قدرت است که آن هم حاصل مناسبات اقتصادی است، و تا زمانی که این مناسبات قدرت اصلاح نشود، فراهم کردن امکان رای دادن برای مردم در انتخابات، اتلاف وقت است.
نقد دیگر آن است که رای دهنده ها تخصص ندارند. مشهور ترین ناقد در این زمینه افلاطون است که متذکر میشود لازمه ی تصمیم گیری درست سیاسی داشتن خبرگی و تخصص فراوان است، یعنی همان چیزی که بسیاری از رای دهندگان بهره ای از آن نبرده اند. بنابراین، دموکراسی بی واسطه به احتمال زیاد منجر به نظام سیاسی بسیار کم مایه ای میگردد.
از استدلالی مشابه میتوان به دموکراسی مبتنی بر نمایندگی تاخت چرا که اکثر رای دهنده‌ها توانایی ارزیابی نمایندگان را ندارند و در نتیجه ملاک رای دادن آنها به میزان خوش چهره بودن نماینده محدود میشود یا آنکه پیش داوری های متعصبانه ی خود را دخیل میدارند.

🍁با این همه میتوان تمام این نقد ها را برعکس کرد و آنها را بهانه ای برای تمرکز بر آموزش و پرورش بهتر مردم قرار داد تا بتوان به دموکراسی قابل قبولی دست یافت. به مانند آنچه هم اکنون در کشور سوئیس برقرار است. از طرف دیگر از بین همه ی گزینه های موجود که به آن ها دسترسی داریم، احتمالا دموکراسی بیشتر به پیشبرد منافع مردم یاری می رساند.

🍁پاردوکس دموکراسی
برای مثال عقیده ی من این است که قطع دست و پا که به عنوان مجازات در جمهوری اسلامی اجرا میشود وحشیانه است و باید منسوخ گردد. اگر در یک انتخابات این مساله را به همه پرسی گذارند من به آن نه میگوییم. اما اگر رای اکثریت بر اجرای آن باشد چه؟ در آن صورت در مقام کسی که به اصول دموکراسی ملتزم هستم عقیده دارم که رای اکثریت باید اجرا شود اما در مقام فردی که درباره ی نادرستی مجازات قطع دست و پا در اسلام عقاید راسخ دارم، بر این باورم که نباید این مجازات جایز شمرده شود. اما در آخر و با به دست آمدن نتیجه من هم باید به این رای احترام بگذارم.
هر شخص دیگری در دموکراسی وقتی خود را اقلیت ببیند احتمالاً با پارادوکسی شبیه به این مواجه میشود. این پارادوکس ایده ی دموکراسی را از بیخ و بن بر نمیکند اما توجه ما را به امکان پیدا آمدن تعارضاتی میان ضمیر آدمی و رای اکثریت جلب میکند.
(ادامه دارد)
#فلسفه
#سیاست
#جامعه_شناسی
موضوع گفتگو :الفبای فلسفه ی سیاست
قسمت سوم

📜مساوات سیاسی:دموکراسی
حیطه ی دیگری که مساوات طلبان در آن زمینه تلاش فراون میکنند حیطه ی سیاست است و در این باب ایده ی دموکراسی را بیان کرده اند. تعریف ساده موکراسی "روشی برای سهیم کردن همه ی شهرواندان در تصمیم گیری های سیاسی بزرگ سیاسی " است.
دو نگرش مغایر در خصوص دموکراسی وجود دارد. نگرش اول بر این معنا تاکید میکند که لازم است اعضای جامعه از طریق راه هایی چون رای گیری، مجال مشارکت در اداره ی کشور را داشته باشند. نگرش دوم بر لزوم حکومتی دموکراتیک برای انعکاس منافع حقیقی مردم اصرار می ورزد، حتی اگر مردم خودشان ندانند که منافع حقیقی آن ها در چیست.

🍁در یونان باستان دموکراسی دولتشهری بود و مردم بر آن حکم می راندند.معمولاً در بحث ها آتن باستان را اولین مدل دموکراسی محسوب میکنند که البته چنین سخنی خطاست چرا که در آن زنان، بردگان و عده ی کثیری از غیر شهروندان اجازه ی مشارکت سیاسی نداشتند. (در واقع از نظر مشارکت سیاسی میتوان ایران باستان را، اولین مدل دموکراسی جهان در نظر گرفت چرا که تا قبل از اسلام برابری زن و مرد در ایران محسوس تر بود و برده داری در ایران رواج نداشت. و مردم در انتخاب نمایندگان مجلس مهستان مشارکت داشتند). امروزه حکومتی که مشارکت سیاسی را از بخش عمده ای از اتباعش دریغ میدارد را حکومت دموکراتیک نمی نامند.

🍁دموکراسی بی واسطه یا مستقیم)
در این نوع دموکراسی واجدان شرایط مشارکت، به جای انتخاب نماینده، مستقیماً در باره ی هر موضوعی بحث و تبادل نظر میکردند و رای میدادند. این نوع دموکراسی تنها در صورتی شدنی است که شمار مشارکت کنندگان اندک باشد یا اینکه تعداد تصمیم های سیاسی اندک باشد. دشواری دیگر آن هم این است که رای دهندگان باید درک مناسبی از موضوعات مورد رای گیری داشته باشند، چیزی که لازمه ی آن زمان کافی و برنامه ای آموزشی است.

🍁دموکراسی مبتنی بر نمایندگی)
در این نوع دموکراسی مردم نمایندگانی را انتخاب میکنند و این نمایندگان تصمیمات سیاسی دیگر را در قالب اجتماعاتی چون مجلس نمایندگان اتخاذ میکنند. چنین انتخاباتی به چند شیوه برگزار میشود: برخی از این شیوه ها مستلزم رای اکثریت مردم است، برخی دیگر( مانند شیوه ای که در انگلستان اجرا میشود) نظام پیروزی در انتخابات با اکثریت نسبی را به اجرا میگذارند که امکان انتخاب شدن نمایندگان را حتی در صورتی که اکثر انتخاب کنندگان به آن ها رای ندهند فراهم میکند،مشروط بر اینکه شخص دیگری بیش از آنها رای نیاورده باشد.
این دموکراسی از برخی جهات باعث حکومت مردم میشود و از پاره ای از جهات دیگر به این هدف نمیرسد. چرا که نمایندگان هنگامی که برگزیده میشوند معمولا در مورد ریزِ مسائل، به تأمین خواسته های مردم مقید نمی مانند. که البته برگزاری مکرر انتخابات تدبیری حفاظتی است در برابر سو استفاده از قدرت اما این تدبیر مانع سو استفاده های کوتاه مدت نمایندگان که نتایجی بلند مدت دارد را نمی شود.

(ادامه دارد)
#فلسفه
#سیاست
#جامعه_شناسی
موضوع گفتگو :الفبای فلسفه ی سیاست
قسمت دوم

🍁نقد دیگری که به تقسیم مساوات پول وارد است، این است که افراد مختلف مستحق دریافت مبالغ مختلف اند. مثلاً اینگونه بیان میشود که مدیران شرکت از آنجا که برای دیگران اشتغال زایی میکنند و رفاه اقتصادی را برقرار میکنند شایسته است مبلغ بیشتری به عنوان دستمزد دریافت کنند.
باور اغلب مساوات طلبان این است که تنها اختلاف های مختصر در اموال میان افراد پذیرفته است و حق این است که اختلاف ها منطبق بر اختلاف در نیاز ها باشد، که این خود اشاره به نقدی دیگر دارد.

🍁نقد دیگر این است که افراد مختلف نیاز های مختلف دارند برای مثال بعضی افراد برای زنده ماندن بیش از دیگران به پول احتیاج دارند. فردی که برای زنده ماندن به مراقبت های شدید پزشکی نیاز دارد، بعید است که با رعایت مساوات بتواند بیشتر از چند روزی زنده بماند.( البته اگر جامعه ی مورد بحث بسیار غنی و ثروتمند نباشد)

🍁نقد دیگر آن است که حق نداریم پول را از نو تقسیم کنیم چرا که این رفتار حق حفظ دارایی افراد را سلب میکند و عملی غیر اخلاقی است. "رابرت نازیک" در کتاب "آنارشی،دولت و آرمان " بیان میکند که این عمل باعث بیرون راندن هر گونه ملاحظه ی سودنگرانه در افراد میشود و افراد از این حق اساسی بهره مندند که دارایی های "مشروع" خود را نزد خود نگه دارند.

📜 فرصت برابر در زمینه ی اشتغال
بسیاری از مساوات طلبان معتقدند که حتی اگر مساوات در تقسیم ثروت امری مقدور نباشد، همگان باید فرصت برابری برای کسب آن و دسترسی به شغل داشته باشند.
برابری فرصت در زمینه ی اشتغال معنایش این نیست که باید به هر کسی، بدون در نظر گرفتن توانایی اش، اجازه داد هر شغلی را که میخواهد اختیار کند، چرا که این امر خلاف عقل است. معنای برابری فرصت، وجود فرصت های برابر برای همه آنهایی است که از مهارت ها و قابلیت های مناسب برای کارکردن در شغل مورد نظر برخوردارند. هر چند که این وضع نیز ممکن است نابرابری هایی به وجود آورد، چرا که کسانی که از لحاظ ارثی خوش اقبال بوده اند، یا والدین و تربیت بهتری داشته اند در این رقابت دارای امتیاز اند.
انگیزه ی طلب فرصت در زمینه ی اشتغال عمدتاً وجود تبعیض نژادی و جنسی فراگیری بوده است که در بسیاری از مشاغل به چشم میخورد.
مساوات طلبان مدعی اند که در هنگام کسب شغل همه باید یکسان دیده شوند اما بعضی از آنان به همین وادی نیز قناعت نمیکنند و مدلل میدارند که مهم است که از شر بی توازنی ( نه نابرابری) موجود در برخی مشاغل خلاص شویم و در این راستا "تبعیض وارونه " را ارائه میدهند.

🍁تبعیض وارونه)
این رویکرد بدان معناست که عملاً افراد متعلق به گروه هایی که سابقاً محروم بوده اند به کار گماریم. پیروان این دیدگاه جانب افرادی را میگیرند که متعلق به گروه هایی هستند که تبعیض معمولاً متوجه آن ها بوده است. و آنان دلیل خود را چنین بیان میکنند که میخواهند با این کار به روند مساوات مندانه تر شدن جامعه سرعت ببخشند آنهم نه تنها برای از بین بردن بی توازنی ها بلکه برای فراهم کردن سرمشق هایی برای جوانان متعلق به گروه هایی که سابقاً مورد تبعیض بوده اند. مثلا اگر مرد و زنی برای کسب کرسی استادی دانشگاه همدان تقاضا دهند و آن دو از هر نظر یکسان باشند، در دید پیروان تبعیض وارونه باید شغل را به خانم متقاضی دهیم چرا که سابقاً مورد تبعیض قرار گرفته اند. حتی بعضی از پیروان معتقدند که حتی اگر از بعضی لحاظ آن زن ضعیف تر هم بود، باید باز هم شغل به او داده شود.
تمهید تبعیض وارونه هم اکنون در برخی کشور ها غیر قانونی و در برخی دیگر به حکم قانون لازم الاجراست.

🍁نقد تبعیض وارونه)
اول باید گفت که تبعیض وارونه صراحتاً مخالف مساوات طلبی است و انجام آن به دور از عدل و انصاف است. این نوع تبعیض هر قدر هم نتیجه اش راضی کننده باشد، مسلماً به صورت اصلی بنیادی قایل قبول نیست.
دوم آنکه این نوع تبعیض ممکن است منجر به کینه توزی شود. در واقع با این رویکرد ما تبعیض شدیدی را علیه گروه های دیگر روا داشته ایم و اکنون آنان هستند که میتوانند نسبت به گروه های سابقاً محروم کینه توزی کنند، به خصوص اگر فردی را که ما به کار میگماریم در انجام مسئولیت خود ضعیف عمل کند. این امر نه تنها تثبیت کننده ی بدترین تبعیض های کارفرمایان و همکاران آن هاست؛بلکه به این نتیجه هم می انجامد که آن کارجویان که حالا مورد تبعیض قرار گرفته اند، سرمشق های بی مایه ای برای سایر اعضای گروه خود شوند.
(ادامه دارد)
#فلسفه
#سیاست
#جامعه_شناسی

موضوع گفتگو: الفبای فلسفه ی سیاست
قسمت اول

🍁مساوات چیست؟ آزادی به چه معناست؟ آیا مساوات و آزادی اهدافی ارزنده اند؟ از چه راهی میتوان به آنها دست یافت؟ چه توجیهاتی برای محدود سازی آزادی در دست داریم؟ آیا شرایطی وجود دارد که بتوانیم قوانین را زیر پا بگذاریم و این حدود را بشکنیم؟ این ها مهم ترین سوالاتی است که ذهن فلاسفه ی سیاست را به خود مشغول کرده است. در ادامه سعی میکنیم هر یک را به شیوه ای ساده شرح دهیم.

📜مساوات)
مساوات را معمولاً به عنوان مقصودی سیاسی میشناسند و آن را آرمانی میدانند که ارزش دارد به صورت هدف نهایی آدمی در این زمینه درآید. انگیزه ی میل به مساوات ممکن است از اعتقادات دینی، مبانی اخلاقی کانتی یا نگاهی سودنگرانه (که قبلا در کانال آرمانشهر در موردشان بحث کردیم) سرچشمه بگیرد. مساوات طلبان معتقدند به اینکه حکومت ها باید اهتمام خود را بر سر این کار بگذارند که از تصدیق مساوات اخلاقی، به جانب فراهم کردن نوعی مساوات در زندگی مردمشان قدم بردارند.

🍁اولین سوالی که مطرح میشود این است که "مساوات را چه معنا کنیم؟" واضح است که انسانها ها نمیتوانند از هرجهت یکسان باشند چرا که از نظر هوش، زیبایی، محل تولد، سلیقه و... با هم فرق بسیار دارند، پس خنده دار است که این مساوات را نوعِ مطلق آن در نظر بگیریم. مراد مساوات طلبان هم در اغلب مورد چنین مساواتی نیست و مقصودشان مساوات از برخی جهات محدود ( ولی مهم) است. در واقع کلمه ی "مساوات" هنگامی که در سیاق سیاسی استعمال میشود، کم و بیش بی معناست مگر آنکه توضیح داده شود که چه چیز است که باید به مساوات تقسیم شود و این کار باید توسط چه کسانی صورت گیرد.
در دیدگاه مساوات طلبان پول،دسترسی به شغل، و قدرت سیاسی از مهم ترین مواردی است که بر سر توزیع مساوی آن بحث میشود. درست است که سلایق افراد متفاوت است اما این موارد همگی میتوانند در فراهم کردن آن صورت از زندگی که ارزش زیستن دارد و دلپذیر است، نقش مهمی داشته باشند.

🍁تقسیم پول به صورت مساوی)
مساوات طلبان افراطی بر این عقیده اند که پول باید به طرزی مساوی بین همه ی انسان های "بالغ" تقسیم شود، به طوری که همگان دقیقاً به یک اندازه از پول برخوردار باشند. پول در جوامع امروزی لازمه ی زندگی است و اگر پول نباشد خوراک، پوشاک و مسکن مناسبی تهیه نمیشود. حتی میتوان تقسیم چند باره ی پول را به دلایل سودنگرانه به عنوان محتمل ترین راه برای به حداکثر رساندن سعادت توجیه کرد.

🍁نقد تقسیم پول به صورت مساوی)
مشخص است که تقسیم پول به صورت مساوی هدفی ناممکن است و حتی انجام این کار در یک دهکده ی کوچک مشکلات زیادی را به همراه می آورد. پس اگر واقع بین باشیم، میبینیم که حداکثر چیزی که این قسم از مساوات طلبان میتوانند به آن امید ببندد تقسیم مساوی پول از طریق تعیین دستمزدی مشخص برای همه افراد بالغ است.
ولی حتی اگر بتوانیم چنین عملی انجام دهیم این وضع اندک زمانی بیشتر دوام نمی آورد. احتمالاً به این موضوع واقف هستید که 99 درصد ثروت جهان در زمان حال در اختیار کمتر از 1 درصد از مردم است. اگر این ثروت از آن ها گرفته شود و به طور مساوی تقسیم شود، در نهایت چه اتفاقی می افتد؟ طبق تحقیقات اخیر مشخص شد که کمتر از هفت سال زمان میبرد تا دوباره تمام آن ثروت در دست 1 درصد از افراد قرار گیرد. چرا که افراد هوشمند،نیرنگ باز و... پولِ افراد ضعیف، جاهل و.. را میگیرند. یا حتی ممکن است فردی پول خود را پس انداز کند و فرد دیگر آن را در قمار ببازد. تنها راه برای حفظ وضع مساوات مداخله از دستگاه های بالا تر است که بدون شک اینکار مستلزم دخالت و مزاحمت در زندگی افراد و سلب آزادی هر چه بیشتر آنان است.
(ادامه دارد)