#تاریخ #برگی_از_کتاب معضل ناآشنایی ایرانیان با مفاهیم nation و state در انقلاب مشروطه
📚شکلگیری و تحول مفاهیمی چون «حکومت ملی»، «حقوق بشر»، «دولت ملی»، «قشون ملی»، «اتحاد ملی» و... در زمان انقلاب مشروطه داستان درازدامنی دارد. مفاهیم تازهای که از فرهنگ غرب به فرهنگ ما راه مییافت، در اصل مفاهیمی بود که در بستر
تاریخ و فرهنگ دیگری بالیده بود، شکل گرفته بود و با توجه به
تاریخ و فرهنگ جوامع غربی، بیانگر تجربیاتی بود که در
تاریخ آن کشورها و در زبانهای اروپایی، با تفاوتهایی، معنای کموبیش واضح و مشخص داشت. اما این مفاهیم در فرهنگ ما، پیشینهای نداشتند. نه در زبان ما و نه در
تاریخ ما.
از آنجا که ما تجربهی چنان مفاهیمی را نداشتیم، یعنی وقتی «حکومت ملی»، یا «مجلس ملی»، یا «حکومت قانونی» و «مشروطه» نداشتیم، نمیتوانستیم چنان مفاهیمی هم در زبان داشته باشیم. اما مشکل، تنها مشکل زبان نبود، مشکلِ زبان به یک معنی مشکل
تاریخ و ذهنیت انسان ایرانی هم بود. آن مفاهیم غربی و تجربیات مربوط به آن، نه در زبان ما وجود داشت و نه در واقعیت
تاریخ ما. پس ذهن انسانی که در زبان و
تاریخ ایران بالیده و اندیشیده بود، با آن مفاهیم بیگانه و ناآشنا بود. انسان ایرانی با چنین ذهن و زبان و تاریخی، آن گاه که با مفاهیم جدید آشنا میشد، چون تجربهٔ زبانی و تاریخی آن مفاهیم را (که دو روی یک سکه بودند) نداشت، آنها را با درک و شناخت و برداشت تاریخی خود و با تجربه زبانی خود، تفسیر، تعبیر و بازسازی میکرد، و سعی میکرد از غرابت و بیگانگی آن مفاهیم جدید، با تقلیل دادن آنها به مفاهیم آشنا، یا با تطبیق دادن آنها با دانستههای خود، بکاهد و صورتی نامأنوس و آشنا از آنها ارائه دهد. در همین جریان آشناسازیها بود که «آزادی قلم و بیان»، در زبان و بیان روسنفکرانی چون یوسفخان و مستشارالدوله و مَلکَمخان و بسیاری از روحانیون و مشروطهخواهان، به سادگی به «به امر به معروف و نهی از منکر» معنی میشد و از آن مهمتر، اساس مشروطیت و حتی دموکراسی به «امرهم شوری بینهم» تعبیر میگردید.
وقتی کار این نوع تقلیلدادنها و آشناسازیها، در واقعیتِ رویدادهای
تاریخ، نتایج خود را منعکس میکرد و به بحرانهای اجتماعی مهمی منجر میشد، جنگ تازهای آغاز میگردید، چنان که بسیاری از مردم مشروطهخواه و انجمنهای آن دوره، از «قشون ملی»، معادل گارد ناسیونال، چنین میفهمیدند که حتما ملت باید در مقابل دولت و برای مقابله با آن، ارتشی از آن خود داشته باشد تا در مواقع ضروری از خود دفاع کند. این برداشت از «قشون ملی»، کاملا مطابق بود با مفهوم و ساختار «ملت» و «دولت» در پیشینهی فرهنگ ایران اسلامی. در پیشینهی آن فرهنگ، ملت به معنی شریعت و پیروان شریعت، بر اساس تلقی شیعه، در اساس در تقابل با دولت به معنی سلطنت بود.
به همین جهت هرچند مجدالاسلام کرمانی در روزنامهی خود فریاد میزد که دولت و ملت از هم جدا نیست و قشون دولتی همان قشون ملتی است که در مواقع خطر از وطن حراست میکند و نظم شهرها را به دست میگیرد، به گوش انجمنهای مشروطهخواه و مردم فرو نمیرفت. مردمی که گردانندهی آن انجمنها بودند با ذهنیت تاریخی خود و مهمتر از آن با تجربهی زبانی خود، آن مفاهیم را آن گونه میفهمیدند که با ساختار ذهن و زبان و با فرهنگشان هماهنگی داشت. مجدالاسلامها هم استثنا بودند و صدایشان در هیاهوی
تاریخ گم میشد.
مشروطه ایرانی | اثر ماشاالله آجودانی
نشر اختران
آرمانشهر
@globalutopia