فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان

#شهدای_لرستان
Канал
Логотип телеграм канала فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان
@farhang_paydariПродвигать
76
подписчиков
103
фото
93
видео
196
ссылок
فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری انقلاب اسلامی __________________ 🔰 ارتباط با ادمین: @farhang_paydari1 . اینستاگرام: instagram.com/farhang_paydari . آپارات: aparat.com/farhang_paydari .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#نجوای_شهید

🔰 بشنوید| روضه‌خوانی شهید قاسم میرزایی برای حضرت زهرا سلام الله علیها

♦️ شهادت حضرت صدیقه‌ی طاهره، فاطمه الزهرا سلام الله علیها تسلیت باد

♦️ شهید قاسم میرزایی؛ متولد بیستم اردیبهشت‌ماه ۱۳۴۵ در بروجرد، شهادت به تاریخ ۲۵ خردادماه ۱۳۶۵ در مريوان

🔺 دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان

#شهدای_لرستان
#شهدای_بروجرد

🆔 @farhang_paydari
♦️ بازنشر

🔰 نگاهی کوتاه به زندگی و مبارزات شهید محمدحسین صادقی

🔻در لینک زیر بخوانید

https://www.instagram.com/p/CB87lnmnNb5/?igshid=1o28s31719suv

#شهید_محمد_حسین_صادقی
#شهدای_لرستان
#شهدای_روحانی
#شهدای_هفت_تیر

🔶 دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان

🆔 @farhang_paydari
♦️ آخرین بازمانده‌ها؛ روایت آقای ماشاءالله بازگیر از آخرین بازمانده‌های تَک قَمیش

#تک_قمیش
#ماشاءالله_بازگیر
#شهدای_لرستان

🔰 در لینک زیر بخوانید

https://www.instagram.com/p/CQO7ZA9HH3a/?utm_medium=copy_link

🔶 دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان

🆔 @farhang_paydari
🔰عکس‌نوشته| متن پیام مقام معظم رهبری (رئیس‌جمهور وقت) به مناسبت حماسه رزمندگان لرستان در حاج عمران


سلام مرا به مردم شهید پرور لرستان و شهر خرم‌آباد و علمای محترم ابلاغ کنید. من رشادت و پایداری مردم و عشایر غیور را در وقایع اخیر جبهه و جنگ شنیده و اطلاع دارم. لیکن در سال ۵۹ شخصا شاهد شجاعت و دلاوری‌های داوطلبان مخلص آن استان بوده و از نزدیک روحیه #مبارزه آنان را شناخته‌ام.
نبرد آنان بیش از آنچه شنیدنی باشد، دیدنی است.
تاسف عمیق و تبریک و تسلیت مرا به مناسبت وقایع حاج عمران به همه آن عزیزان بخصوص خانواده محترم شهدا ابلاغ فرمایید. امیدوارم با شهد پیروزی در آینده‌ای نه چندان دور کام این امت بزرگ شیرین شود. از قول من به مردم اطمینان بدهید که پیروزی ما ان‌شاءالله و به فضل و لطف الهی دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.

سید علی خامنه‌ای


#لشکر_۵۷_حضرت_ابوالفضل ع
#عملیات_حاج‌_عمران
#حاج_عمران
#شهدای_حاج_عمران
#شهدای_لرستان
#لرستان

🆔 @farhang_paydari
♦️ وداع سوم؛ روایتی از عزت‌السادات اسماعیل‌زاده، خواهر شهید سید مصطفی اسماعیل‌زاده

🔶 شهید سید مصطفی اسماعیل‌زاده، متولد شهر بروجرد، اسارت در عملیات حاج عمران و شهادت ۹ رور پس از اسارت در عراق

🔷 دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان


#شهید_سید_مصطفی_اسماعیل_زاده
#روایت_حاج_عمران
#شهدای_لرستان
#شهدای_بروجرد

🔗 ادامه این روایت را در لینک زیر بخوانید

https://www.instagram.com/p/CPFjGUQHNsY/?utm_medium=copy_link


🆔 @farhang_paydari
♦️ پنج روایت از بیسیم‌چی شهید، احمد رضایی

🔶 دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان


#شهید_احمد_رضایی
#روایت_حاج_عمران
#شهدای_لرستان
#شهدای_ازنا


🔗 در لینک زیر بخوانید

https://www.instagram.com/p/CPEOWE2HI3Z/?utm_medium=copy_link

🆔 @farhang_paydari
🔰 شهید سید نورالدین رحیمی


♦️ سید نورالدین دوازده ساله بود که به قصد تحصیل در حوزه عملیه، راهی قم شد. دروس حوزوی را نزد اساتیدی چون آیت‌الله بروجردی، مرحوم داماد، مرحوم صدر و... گذراند.
پس از مدتی به خرم‌آباد بازگشت و در حوزه علمیه کمالیه خرم‌آباد از شاگردان ممتاز آیت‌الله حاج‌آقا روح‌الله کمالوند بود‌. طوری که آیت‌الله کمالوند گفته بود: «نورالدين سيدی مظلوم، طلبه‌ای درس‌خوان و جوانی پرهيزكار است.»

از آغاز نهضت امام تا پیروزی انقلاب علیه رژیم پهلوی مبارزه کرد. اولین بار، در سال‌های ابتدایی نهضت دستگیر و مدتی زندانی شد اما پس از آزادی محکم‌تر از قبل فعالیت‌هایش علیه رژیم را ادامه داد.
سید نورالدین به همراه برادر کوچکترش سید فخرالدین، از محورهای اصلی انقلاب در لرستان بود. ترغیب و هدایت جوانان استان به مبارزه، همکاری با آیت‌الله مدنی، تأسیس کتابخانه و تدریس در حوزه علمیه از جمله فعالیت‌هایش بود.
مردادماه سال ۵۷ با اوج گرفتن مبارزات علیه رژیم برای دومین بار دستگیر و به زندان کمیته ضد خرابکاری تهران منتقل شد.
بعد از پیروزی انقلاب با عضویت در جامعه روحانیت و شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی لرستان فعالیت داشت که در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ برادرش، سید فخرالدین رحیمی به شهادت رسید.
پس از مدتی مردم حوزه انتخابیه ملاوی از سید نورالدین رحیمی دعوت کردند که نماینده آن‌ها در مجلس شود و پس از انتخابات با بالاترین درصد رأی به مجلس رفت.
با حضور در مناطق محروم از نزدیک شاهد مشکلات مردم بود و در جهت محرومیت‌زدایی اقداماتی را انجام داد تا اینکه اول اسفندماه ۱۳۶۴ در حالی که با هواپیمای مسافربری از تهران عازم اهواز بود در فاصله ۴۰ کیلومتری شمال اهواز هدف دو موشک هوا به هوای جنگنده‌های عراق قرار گرفت و به همراه حجت‌الاسلام محلاتی و جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، قضات دادگستری، روحانیون و... به شهادت رسید.

#شهید_نورالدین_رحیمی
#شهدای_لرستان
#شهدای_خرم_آباد
#پلدختر

🆔 @farhang_paydari
فرهنگ و مطالعات پایداری لرستان
📼 بشنوید| روایت آقای علی‌اصغر عندلیبی از شهادت شهید حامد (آرش) آزما #شهید_حامد_آزما #شهید_آرش_آزما #شهدای_لرستان #شهدای_بروجرد #عملیات_کربلای_پنج 🆔 @farhang_paydari
♦️ آقای مصطفی عبدالعلی‌زاده می‌گفت:
«لبخند از چهره‌اش محو نمی‌شد. تازه آمده بود گردان تخریب لشکرانصار. همان ده دقیقه‌ی اول با بچه‌ها جور شد. از سابقه‌اش هیچ چیز نمی‌گفت، فقط می‌دانستیم از بچه‌های لرستان بوده توی تیپ امام حسن مجتبی (ع). کارش را که توی گردان تخریب شروع کرد همان لحظه‌ی اول از کار کردنش معلوم بود خیلی کارکشته و چیره‌دست است. خیلی کنجکاو بودیم ماجرا چیست؟
بعدها فهمیدیم حامد فرمانده‌ی گردان تخریب تیپ امام حسن (ع) بوده و برای خودسازی با آن سابقه، به عنوان نیروی ساده‌ی تخریب و تنها، بدون هیچ رفیقی، آمده بود بین بچه‌های همدان.
حامد را نمی‌خواهم بزرگ کنم، چون خودش بزرگ بود.»

🔸 ۱۴ سالش بود، بعد از کلی دربه‌‌دری، به عنوان بسیجی رفت جبهه. آن موقع بچه‌های لرستان که تیپ و لشکر منسجم نداشتند، مثل بقیه‌ی نیروها به تیپ امام حسن مامور شد. انگار که تازه خودش را پیدا کرده باشد، آن‌قدر که اسم آرش را هم کنار گذاشت و برای خودش اسم "حامد" را انتخاب کرد.
با بچه‌ها خیلی رفیق شده بود، با محمود رادمنش و سید منصور محمودی بیشتر، با هم عقد اخوت خوانده بودند. توی گردان تخریب با هم بودند. هر چه می‌گذشت توی کارش حرفه‌ای تر می‌شد. اول نیروی ساده بود، بعد مربی تخریب شد، برای راحتی کار نیروهای آموزشی عکس همه‌ی مین و تله‌های انفجاری را جمع و با جزئیات ثبت می‌کرد.
محمود و سیدمنصور که در عملیات خیبر شهید شدند، حامد خودش را تنها دید. روز به روز می‌شمرد و عملیات به عملیات حاضر می‌شد و مجروح می‌شد و دوباره به جبهه برمی‌گشت. از تیپ امام حسن به لشکر انصارالحسین همدان رفت.
عملیات کربلای ۵ توی خط نیرو کم آمده‌ بود آن‌قدر که حاضر بودند نیروهای تخریب را هم به عنوان نیروی رزمی به خط بفرستند. نوبتی هم که باشد بعد از پنج سال توی ۱۹ سالگی نوبت حامد بود که به آرزویش برسد. توی خط پهلویش ترکش خورد، بچه‌ها او را بردند که جایش امن باشد اما در هجوم دوباره‌ی ترکش‌ها به شهادت رسید.
پیکرش را به بروجرد فرستادند. عراق سیلی‌خورده از شکست در عملیات کربلای ۵ شهرها را ناامن کرده بود و مردم برای حفظ جان از بمباران هوایی شهر را خالی کرده بودند، پدر و مادرش شبانه و توی تاریکی مطلق حامد را به خاک سپردند.


🔺شهید حامد آزما؛ تولد به تاریخ ۱۳۴۶/۳/۲۰ در بروجرد و شهادت به تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۹ طی عملیات کربلای پنج در شلمچه

#شهید_حامد_آزما
#شهید_آرش_آزما
#شهدای_لرستان
#شهدای_بروجرد
#عملیات_کربلای_پنج

🆔 @farhang_paydari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ببینید| شهید فیروز سرتیپ‌نیا به روایت زنده‌یاد حمید قبادی


♦️ شهید فيروز سرتيپ نيا؛ متولد دوم تيرماه ۱۳۴۰ در شهرستان كوهدشت، ۲۹ دی‌ماه ۱۳۶۵ با سمت فرمانده گردان كميل تيپ ۵۷ حضرت ابوالفضل علیه السلام، به همراه برادرش حجت سرتیپ‌نیا که معاون گردان کمیل بود، طی عملیات کربلای پنج در شلمچه به شهادت رسيد.

#شهید_فیروز_سرتیپ_نیا
#شهید_حجت_الله_سرتیپ_نیا
#شهدای_لرستان
#شهدای_کوهدشت
#گردان_کمیل

🆔 @farhang_paydari
♦️شهید حاج رحیم دلفان

🔸بعد از شاگردی در مغازه‌ی باطری‌سازی و استادکار شدنش در اوایل نوجوانی، به سرش زد برای خودش‏ محل کسب مستقل راه بیندازد که جای مناسبش را پیدا نکرد، ولی دست روی دست نگذاشت و فوری پی یادگیری جوشکاری رفت. طولی نکشید که شد اوستا رحیم جوشکار! مردم شیفته‌ی اخلاق و مرامش شدند و مشتری ثابت دکانش.
هفده سالش شده بود و پی کسب معیشت، درس و تحصیل را رها کرده بود ولی از حال و روز کشور هم بی‌خبر نبود. چهلم شهدای تبریز و قم بعد شهادت حاج‌آقا مصطفی خمینی را که در کمالیه گرفتند، برای اولین بار بدون ترس و دلهره به همراه پدر و بستگانش فریاد زدند: «الله اکبر خمینی رهبر، مرگ بر شاه و زنده‌باد خمینی»
شش ماه حبس و شکنجه زیر دست گاردی‌های شاه هم تاوان فریادش بود.

‏انقلاب که پیروز شد، اول راهش بود، اسلحه روی دوش انداخت و راهی خوزستان شد که با رفقایش غائله‌ی خلق عرب را بخوابانند. گنبد و کردستان هم مقصد سفرهای بعد بودند. دیگر خبری از جوشکاری نشد و رحیم قدم در راهی گذاشت که سرنوشتش را عوض کرد.

‏سپاه که تشکیل شد، از اولین اعضای سپاه شد و با شروع جنگ کم‌تر در خرم‌آباد دیده شد. نقش انکارناپذیرش در تشکیل تیپ ۵۷ ابوالفضل لرستان و حضور در همه‌ی صحنه‌های نبرد از خوزستان تا شمال غرب از او یک مرد خستگی‌ناپذیر ساخته بود. فرمانده‌ی اطلاعات و عملیات لشکر ۵۷ در سال‌های حضورش در جبهه بارها مجروحیت را به جان خرید اما از حضور در جبهه دست نکشید. فرمانده‌ی محبوب و محجوب و عارف و خوش‌خلقی که سال ۶۶ راهی خانه‌ی خدا شد و در ماجرای حج خونین و در درگیری با سعودی‌ها هم در امان نماند و پهلویش شکست، با گرفتن اسلحه‌ی شرطه‌ها و تیراندازی هوایی از هجوم آن‌ها به خانم‌های زائر اطرافش جلوگیری کرد و با تن مجروح به ایران بازگشت.

🔺رحیم دلفان ۱۶ دی ۶۶ به فاصله‌ی دو ماه پس از شهادت برادرش عزت‌الله، در ماووت عراق به شهادت رسید.

#شهید_رحیم_دلفان
#شهدای_لرستان
#شهدای_خرم_آباد

🆔 @farhang_paydari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️روایت حاج حسین یکتا از نقش لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل علیه السلام در عملیات کربلای چهار

🔶 میزان اتصال ما به خداست نه به امکانات ما

🔻دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری، لرستان


#لشکر_۵۷_حضرت_ابوالفضل ع
#حاج_حسین_یکتا
#حسین_یکتا
#رزمندگان_لرستان
#شهدای_لرستان
#عملیات_کربلای_چهار
#لرستان #خرم_آباد

🆔 @farhang_paydari
🔰نگاهی کوتاه به زندگی شهید سید نورخدا موسوی

🔸فرزند ارشد خانواده بود و می‌خواست کمک‌ حال پدر باشد که رنج روزهای زندگی با هفت بچه در یک اتاق دیگر در زندگی‌شان تکرار نشود. بعد تعطیلی مدرسه بساط بلال‌فروشی یا آلاسکا پهن می‌کرد و دست‌مزدش را خرج خانه می‌کرد. هفده سالش که تمام شد دلش طاقت نیاورد بیش از این از جبهه و جنگ دور بماند. همان‌قدر که در مقابل خانواده احساس مسئولیت می‌کرد برای حفظ وطن و انقلاب هم حساس بود. آن‌قدر برای رفتن سماجت به خرج داد تا پدر و مادرش راضی شدند. از دوران طلایی دفاع مقدس بی‌نصیب نماند و به سقایی نیروهای لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) در عملیات مرصاد رسید. آن‌جا که از دوقدمی شهادت رد شد که ذخیر‌ه‌ی خدا باشد برای روز موعود.
جنگ تحمیلی که تمام شد و دیپلم گرفت، خدمت سربازی شروع شد. بعد از سربازی هم در آزمون دانشکده‌ی افسری شرکت کرد و بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه علوم انتظامی، در کلانتری باقرآباد شهر ری مشغول خدمت شد.
هم‌دانشگاهی و رفیقش عیدی ساکی حیدری می‌گوید:
سید بعضی‌ وقت‌ها که از تلویزیون فیلم جنگی می‌دید، یک‌دفعه می‌گفت:
حالا که جنگ تمام شده، ما دیگر شهید نمی‌شویم؟ معلوم بود دنیایش فرق می‌کند.
کبری حافظی دوست خواهرش بود و خانواده‌های‌شان با هم قوم و خویش بودند، همین‌ها زمینه‌ی وصلت‌شان شد تا با مهریه‌ی یک جلد قرآن و یک سفر مکه راهی خانه‌ی پر مهری شوند که تویش یک‌دیگر را عزیز صدا بزنند.
بعد از تولد دختر و پسرش سیده‌ زهرا و سید محمد، پی‌گیر انتقالی‌اش به خرم‌آباد شد. هنوز به زندگی در زادگاه‌ش عادت نکرده‌ بود که خبر انتقال به زاهدان مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. باید خیلی از خودش شجاعت و لیاقت نشان داده باشد که فوری فرمانده‌ی قرارگاه عملیاتی مقداد زاهدان بشود. ولی آن‌جا هم خانه‌ی سید نبود که چندی بعد به قرارگاه تکاوری ۱۱۲ حمزه در لار منتقل شد. رفاقت با سربازها محبوبیت‌ش را بیش‌تر کرد طوری که وقتی به مرخصی می‌رفت، لحظه‌شماری می‌کردند تا زودتر برگردد.
‏سه ماه از انتقال به لار گذشت که تحرکات گروه تروریستی جندالله به سرکردگی عبدالمالک ریگی در مرز پاکستان توجه نیروهای مرزبانی را جلب کرد. آوازه‌ی جنایت‌های‌شان توی کشور پیچیده بود و فیلم‌های‌شان توی گوشی‌های بلوتوثی دست به دست می‌چرخید.
۱۷ اسفند ۸۷ روز موعودی بود که سید انتظارش را می‌کشید. روزی که تروریست‌های گروه ریگی با نیروهای مرزبانی درگیر شدند و تک‌تیرانداز گروه ریگی سید را هدف گرفت.
"سید نورخدا موسوی" جانباز شد، جانباز صد در صدی که او را شهید زنده می‌خواندند و ده سال خانه‌نشینی‌اش شروع شد. ده سال نگاه خیره و سکوت و بریدن از تعلق‌های دنیا با پرستاری همسرش کبری حافظی و فرزندان‌ش ختم به شهادت در شب شهادت رسول‌الله حضرت محمد مصطفی (ص) و امام حسن مجتبی (ع) در ۱۶ آبان ۹۷ شد.

#شهید_سید_نورخدا_موسوی
#شهید_زنده
#شهدای_لرستان
#شهدای_خرم_آباد
#شهدای_ناجا
#شهدای_امنیت
#نورخدا

🆔 @farhang_paydari
🔰نگاهی کوتاه به زندگی شهید جوزی امیری

🔸جوزی امیری یازدهم مردادماه سال ۱۳۴۴ در خانواده‌ای مذهبی در روستای بدرآباد عُلیای شهر خرم‌آباد به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود.
دوره تحصیلی ابتدایی را در زادگاهش گذراند. تابستان‌ها در کار کشاورزی به پدرش کمک می‌کرد. تا اینکه در ۱۴ سالگی، پدرش را از دست داد.
بعد از آغاز جنگی تحمیلی، در سال ۱۳۶۰ در حالی که ۱۶ ساله بود، برای نخستین بار با شناسنامه برادرش که ۳ سال از او بزرگ‌تر بود، در بسیج ثبت‌نام و پس از طی دوره آموزش نظامی در پادگان حمزه خرم‌آباد، به جبهه‌های جنگ اعزام شد.
در عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، حضور داشت و در همین عملیات هم مجروح شد.
بعد از تشکیل تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل ع به عضویت رسمی این تیپ درآمد.
 در سال های ۶۳ و ۶۴ با توجه به توانی که داشت مورد توجه فرماندهان قرار گرفت. ابتدا به فرماندهی گروهان عمار و پس از آن به سِمَت معاونت گردان انبیاء از تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل ع منصوب شد.
مهربانی و خوش‌خلقی جوزی امیری، محبوبیت او را در بین رزمندگان دوچندان کرده بود.

جوزی امیری در تاریخ ۱۳۶۴/۰۳/۲۹ در منطقه عملیاتی زبیدات یه شدت مجروح و به مدت ۱۰ روز در بیمارستان شهید سهامی تهران بستری شد و بعد از بهبودی نسبی به جبهه بازگشت.
به گفته‌ی یکی از همرزمانش، قبل از شهادت گفته بود: "بچه‌ها من خیلی از آتش جهنم می‌ترسم و دوست دارم در همین دنیا بدنم در آتش بسوزد تا شاید از آتش آخرت در امان باشم."
سرانجام در تاریخ ۱۳۶۴/۰۵/۱۸ در منطقه زبیدات عراق، خودروی‌ او مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و در حالی که ۲۰ ساله بود، همانطور که خودش آرزو داشت، پیکرش در آتش سوخت و به شهادت رسید.

 
🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید جوزی امیری:

سفارش اول من این است که شما باید حافظ ولایت فقیه باشید و امام و رهبرمان را همچون نگین انگشتری در میان نگه دارید.
سفارش دوم این است که ملت ما الان باید خود را بسازد تا فرد فرد این ملت یک مربی شوند و اول از خودمان شروع کنیم، الان بهترین دانشگاه که از خون هزاران شهید تهیه شده است همان جبهه می‌باشد و باید حداکثر استفاده را از این دانشگاه ببریم نگذاریم خون این همه شهید بی ثمر بماند.

#شهید_جوزی_امیری
#شهدای_لرستان
#شهدای_خرم_آباد
#گردان_انبیاء


🆔 @farhang_paydari
🔰بخشی از وصیت‌نامه‌ی شهید محمود صارمی

ای خدا مرا كه در اثر غرور و خودپرستی گناه می‌كنم ببخش. زيرا اين بدن ضعيف من توانايی تحمل آتش جهنم را ندارد و خدايا مرا جزء توبه كاران واقعی قرار بده.

#شهید_محمود_صارمی
#وصیت_نامه
#شهدای_لرستان
#شهدای_بروجرد
#شهدای_خبرنگار
#شهدای_رسانه
#روز_خبرنگار

🆔 @farhang_paydari
🔰نگاهی کوتاه به زندگی خبرنگارِ شهید، محمود صارمی؛

🔸محمود صارمی سال ۱۳۴۷ در روستای چهاربره در بروجرد به دنیا آمد. دوره تحصیلی ابتدایی را در روستا به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به شهر بروجرد رفت و در سال ۱۳۶۶ دیپلم گرفت.
سال ۱۳۶۷ پس از شرکت در کنکور سراسری در رشته جغرافیا دانشگاه تهران پذیرفته شد.

محمود صارمی در حالی که مشغول به تحصیل در دانشگاه بود، از طریق بسیج دانشجویی دانشگاه تهران به جبهه‌های کردستان، حلبچه و جنوب اعزام شد و ۱۷ ماه در جبهه‌های جنگ به جهاد پرداخت.

سال ۱۳۷۰ همکاری‌اش را با خبرگزاری جمهوری اسلامی آغاز کرد و در سال ۱۳۷۱ در حالی که به تحصیلات خود در مقطع کارشناسی ارشد ادامه می‌داد، به استخدام خبرگزاری جمهوری اسلامی درآمد و به عنوان کارشناس متون خبری فعالیت خود را آغاز کرد.
پس از استخدام در سازمان ایرنا، ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.
سال ۱۳۷۵ به عنوان مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) در مزارشریف انتخاب و در ۲۶ دی‌ماه همان سال به عنوان مسئول نمایندگی خبرگزاری راهی کابل شد یعنی زمانی که این کشور درگیر جنگ‌های داخلی بود و به‌ خوبی می‌دانست در این سرزمین آشوب زده خطر به اسارت درآمدن و حتی شهادت وجود دارد.

در ۱۷ مرداد ماه سال ۱۳۷۷ پیامی از محمود صارمی مخابره شد:
«مزار شریف سقوط کرد. هفدهم مردادماه ۱۳۷۷، این‌جا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من «محمود صارمی» خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد «مزار شریف» شدند.
خبر فوری، فوری. «مزار شریف» به دست طالبان سقوط کرد، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده می‌شوند به من بگویید که چه وظیفه‌ای  دارم.»

این آخرین پیام محمود صارمی بود. در همان روز کنسولگری ایران در مزار شریف به اشغال طالبان درآمد و محمود صارمی به همراه ۸ نفر از کارکنان کنسولگری توسط طالبان به شهادت رسیدند.

تا مدت‌ها از سرنوشت این ۹ نفر گزارشی منتشر نشد، تا این که پیکر‌های آنان در یک گور جمعی در خرابه‌های پشت کنسولگری به دست آمد.
۲۲ شهریور ۱۳۷۷ پیکر آنان به کشور منتقل شد و پیکر محمود صارمی، خبرنگار پرتلاش و متعهد خبرگزاری جمهوری اسلامی در زادگاهش به خاک سپرده شد.

🔺 روز خبرنگار گرامی باد🔺

#شهید_محمود_صارمی
#شهدای_لرستان
#شهدای_بروجرد
#شهدای_خبرنگار
#شهدای_رسانه
#روز_خبرنگار

🆔 @farhang_paydari
🔰نگاهی کوتاه به زندگی شهید زمان کرمی

🔸روستای سیردر از توابع شهرستان ازنا در یکی از روزهای سال ۱۳۴۳ شاهد تولد کودکی بود که نام زمان را برایش گزیدند. اهتمام والدینش در رعایت امور دینی و عشق به حضرت سیدالشهدا (ع) باعث شد تا شخصیت و وجود زمان در مجالس اهل بیت شکل بگیرد تا از همان کودکی در برابر ظلم و تبعیض در حق دیگران بایستد.
همین روحیه در دوران ابتدایی و راهنمایی او را در بین دانش‌آموزها محبوب کرد اما بارها از طرف معلم‌هایش توبیخ شد. با پایان مقطع راهنمایی در یکی از هنرستان‌های دورود مشغول تحصیل شد، اما وقوع جنگ تحمیلی موجب شد قید درس و تحصیل را بزند و در حالی که شانزده سالش تمام نشده خودش را به جبهه‌های جنگ رساند. سال ۱۳۶۰ پس از دو بار حضور در خط مقدم به عضویت سپاه درآمد تا با وجود بی‌تابی برای حضور در مناطق جنگی، این بار در واحد تعاون به خانواده‌های ایثارگران خدمت کند.
سال ۱۳۶۲ برادرش احمدرضا در تاریخ ۲۷ مهرماه در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید تا حسرت زمان برای حضور در خط مقدم نبرد با دشمن بعثی بیش از پیش شود.
سال ۱۳۶۳ و یک سال پس از ازدواجش دیگر نتوانست دوری از جبهه را تاب بیاورد و به واحد تخریب لشکر ۵۷ پیوست. خاطرات رزمندگان لشکر ۵۷ از خدمت زمان در واحد تخریب، پاک‌سازی و خنثی کردن مین در خطوط دشمن در سخت‌ترین شرایط در عملیات‌های مختلف از جنوب تا غرب و شمال غرب گواهی است بر شجاعت زمان که در قید زمان و مکان نبود. رد خون انگشت‌هایش بر برف‌ کوه‌های کردستان در والفجر ۹ گواهی است بر اخلاص "زمان".
زمان کرمی درست چند روز پس از گفتن این جملات (به نقل از برادر شهید):
"ما در ظاهر با کفر جنگ می‌کنیم اما بین کفر و اسلام سازش وجود ندارد و تا محو ظلم و ستم، مبارزه و جنگ وجود دارد، بعد از این جنگ شاید ندای کشورهای مسلمان دیگر را با ندای مردم ایران ادغام کنیم"
در ۵ مرداد ۶۷ و در نبرد با منافقین در عملیات مرصاد در جاده‌ی سرپل‌ذهاب با شلیک مستقیم تیربار به شهادت رسید.

پ.ن: به گفته‌ی بعضی از همرزمان شهید، تاریخ دقیق شهادت شهید زمان کرمی، سوم مردادماه است.


#شهید_زمان_کرمی
#شهدای_لرستان
#شهدای_ازنا
#شهدای_مرصاد

🆔 @farhang_paydari
🔰نگاهی کوتاه به زندگی شهید علی جودکی؛

علی جودکی تیرماه سال ۱۳۴۷ در روستای اسلام‌آباد از توابع شهرستان پلدختر به دنیا آمد.
دوران کودکی‌اش مصادف شد با اعتراض‌های مردمی علیه رژیم پهلوی. ده ساله بود که انقلاب به پیروزی رسید و مدتی بعد رژیم بعث عراق به مرزهای کشور حمله‌ کرد.
دوران ابتدایی را در روستای‌ زادگاهش گذراند. دوران دبیرستان را در مدرسه ۱۷ شهریور به پایان رساند و بعد از گرفتن دیپلم در آزمون ورود به دانشگاه شرکت کرد و در رشته الهیات دانشگاه تربیت معلم علامه طباطبایی خرم‌آباد پذیرفته شد.
تواضع، حُسن خُلق و مهربانی علی، باعث شده بود در بین اهالی روستا محبوبیت ویژه‌ای داشته باشد.
علی در دوران دانش‌آموزی در پایگاه مقاومت شهید "مؤمنی" فعالیت می‌کرد.
آن‌زمان روستای محل زندگی‌اش مسجد نداشت. علی با پیگیری‌هایی که انجام داد، توانست از بخشداری یک بلندگو و آمپلی‌فایر بگیرد. بلندگو را در پشت بام منزل خودشان نصب کرد و از آن به بعد در سه نوبت اذان و قرآن پخش می‌کرد.
علاوه بر فعالیت در پایگاه شهید مومنی و پخش اذان در روستا، در برگزاری مراسم‌ عزاداری در ماه محرم نقش ویژه‌ای داشت. مداحی می‌کرد و شعرهای مداحی‌ را هم خودش می‌سرود.
علی خط خوبی داشت. وصیت‌نامه‌ی برادران شهید جمشید و حمید سلیمانی را با خطی خوش بر روی تابلویی نوشته بود و در پایگاه نصب کرده بود.
در یکی از بمباران‌های شهر پلدختر از ناحیه پا به شدت مجروح شد. به طوری‌که چندین ماه در یکی از بیمارستان‌های تهران بستری بود.
علی بعد از ترخیص از بیمارستان به جبهه اعزام شد. بعد از ورود به جبهه، با خطی خوش بر روی یک تابلو نوشته بود: "درخشش خون شهدا، آفتاب را شرمنده کرده است."
علی جودکی چند روز بعد در تاریخ پنجم تیرماه سال ۱۳۶۷، حالی که خدمه توپ بود، در منطقه شاخ شمیران به شهادت رسید.


#شهید_علی_جودکی
#شهدای_لرستان
#شهدای_پلدختر
#شهدای_دانشجو
#شهدای_قرآنی

🆔 @farhang_paydari
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥ببینید| بخشی از سخنان آقای نصرالله مرادی، پدر شهید داریوش مرادی درباره شهید

🔺سال ۱۳۶۷

#شهید_داریوش_مرادی
#شهدای_لرستان
#شهدای_خرم_آباد
#شهدای_مرصاد
#عملیات_مرصاد

🆔 @farhang_paydari
🔰نگاهی کوتاه به زندگی شهید داریوش مرادی

🔸یکم تیر ماه ۱۳۴۴ در محله علوی خرم‌آباد به دنیا آمد. خانواده شهید در دوران تولد ایشان از وضعیت مناسبی برخوردار بودند و در عین حال بسیار ساده و معمولی زندگی می‌کردند. همیشه با سادگی و صمیمیت پذیرای مردم بودند. به ویژه پدر ایشان که فردی بسیار متدین و زحمتکش بود. 
داریوش نیز تحت تاثیر همین ویژگی‌های اخلاقی پدر با عمق جان به واجبات دینی‌اش می پرداخت. تا سوم متوسطه به تحصیل پرداخت. 
با آغاز جنگ به جبهه اعزام شد. سال ۱۳۶۰ با معرفی شهید سید نورالدین رحیمی، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. 
داریوش مرادی که چند وقتی بود ماموریت کوتاه مدت خود را در قرارگاه ثارالله به پایان رسانده و به لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل بازگشته بود، پس از مدتی که در لشکر حضور داشت این بار از طرف مسئولین قرارگاه حمزه سید الشهدا دعوت شد و مدتی به عنوان جانشین و مسئول اطلاعات عملیات در این قرارگاه مشغول به خدمت شد و در طول مدت یک سالی که در این قرارگاه حضور داشت خدمات بسیاری انجام داد. کمتر از یکسال از بازگشت دوباره داریوش به لشکر ۵۷ نگذشته بود که در اواخر سال ۱۳۶۵ به پیشنهاد سردار شمخانی و درخواست سردار خادم الحسینی از لشکر ۵۷ به قرارگاه حُنین در جنوب و جنوب غرب مأمور و به عنوان فرمانده اطلاعات عملیات این قرارگاه معرفی شد تا تحرکات ارتش عراق از سمت شهر علیغربی و ارتفاعات قلعه آویزان (قلاویزان) را که در آن روزها زیاد شده بود، زیر نظر بگیرد.
داریوش در مدت حضورش در جبهه مسئولیت‌های  مختلفی بر عهده داشت. از جمله فرماندهی و جانشین اطلاعات عملیات در لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل، فرماندهی و جانشین اطلاعات عملیات در قرارگاه حمزه سید الشهدا، فرماندهی اطلاعات عملیات قرارگاه حنین، معاونت اطلاعات عملیات در قرارگاه ثارالله، فرماندهی واحد تخریب لشکر ۵۷ ابوالفضل، مامور و رابط بین لشکر ۵۷ ابوالفضل و قرارگاه‌های حمزه سید‌الشهدا، قرارگاه ثارالله، قرارگاه حنین در امور اطلاعات عملیات و تخریب.
راهنمای اکثر گردان‌های لشکر ۵۷ ابوالفضل در عملیات‌های مختلف. مثل؛ گردان محبین درعملیات والفجر ۹ و چند عملیات دیگر، گردان ابوذر در عملیات‌های کربلای ۵ و کربلای ۱۰، گردان‌های مالک اشتر و ابوذر در عملیات حاج‌عمران و چند عملیات دیگر، گردان‌های انبیا و کمیل در عملیات‌های مختلف، عضویت و فرماندهی گروهان در جنگ‌های نامنظم فداییان اسلام در ابتدای جنگ.

سرانجام داریوش مرادی پس از هشت سال حضور مداوم و تاثیرگذار در جبهه‌های جنگ، در #عملیات_مرصاد، در حالی که ۲۳ ساله بود، به شهادت رسید.

#شهید_داریوش_مرادی
#شهدای_لرستان
#شهدای_مرصاد
#شهدای_خرم_آباد

🆔 @farhang_paydari
Ещё