🔽 11آبان سالگرد خاموشیِ خالق گلهاست!
داوود پیرنیا (1350- 1279) تهرانی زاده بود. مادرش دختر «علاء الدوله» از رجال بزرگ قاجار بود و پدرش حسن پیرنیا از روشنفکران صاحب نفوذ آن زمان. آقازاده گی این بار به کار فرهنگ و هنر ایران آمد! پیرنیا در سوئیس حقوق خواند و بعد از بازگشت، کانون وکلای کشور را بنیان گذاشت و اداره ی آمار ایران را تاسیس کرد.
هنگامه ی نخست وزیری قوام (1325) مدیر كل بازرسی نخست وزیر شد و پس از چند ماه معاون.
او وقتی در سوئیس تحصیل حقوق می کرد، نواختن پیانو را فرا گرفته بود و با قواعد موسیقی كلاسیك آشنایی داشت. همین بهانه شد که با سقوط دولت قوام مشاغل دولتی را رها کند و با ثروتی که از پدر رسیده بود به کارِ دل ش بپردازد. محصول ش شد تحقیقات بسیار از موسیقی مقامی و فولکلور و هم بعدتر گنجینه ای تمام ناشدنی از آوازها و ترانه ها و نواهای ایرانی در شمایل مجموعه ای به نام «
گلها»
پیرنیا با تلاش فراوان توانست با جلب نظر مقامات سازمان برنامه و بودجه، جذب اعتباری اختصاصی کند و اركستری را با شركت نوازندگان ، خوانندگان و آهنگسازان صاحب نام آن دوره (همچون ابوالحسن صبا و غلامحسین بنان) تدارک ببیند كه برنامه گلهای رنگارنگ در سال 1334 محصول همان بود.
روزهای آغازین، محتوای برنامه ی
گلها بیشتر خواندن شعر با همراهی یك ساز بود. بعدها به ساز و آواز و تصنیف همراهِ ارکستر بدل شد و ثبت و ضبط گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز و یک شاخه گل و گلهای صحرایی و گلهای تازه را در بیش از دو دهه برای شیفتگان فرهنگ ایرانی سبب شد.
شاید خیلی ها اولین تصنیف خوانِ
گلها را نشناسند. پیرنیا این مسئولیت را به عبدالعلی وزیری (1368-1290) پسرعموی علی نقیِ وزیری سپرد. آهنگ های خلاقانه ی کلنل (وزیری) برای شنیدن در آن روزها سخت بود، صدای برادر زاده آن چنان شیرین و سهل شان می کرد که همه گیر می شد. داشتم می گشتم که به این بهانه از
گلها کدام شب ترانه ی «آمین» باشد. دیدم هیچ چیز بهتر از این تصنیف جانانه و لطیفِ وزیری ها نیست. عاشقانه ترین عاشقانه ها...
🔹نمیدونی
نمی دونی، نمی دونی
وقتی چشمات پر خوابه
به چه رنگه، به چه حاله
مثل یک جام شرابه
نمی دونی، نمی دونی
چه عمیقه، چه سخنگو
مثل اشعار مسیحایی حافظ،
یه کتابه یه کتابه
مثل یک جام شرابه
نمی دونی، نمی دونی که چه رنگه،
چه قشنگه،
رنگ آفتاب بهاره،
مثل یک جام بلوره شایدم چشمهی نوره
مثل یک جام شرابه
نمی دونی که دل من توی اون چشمای شوخت،
روی اون برکه ی آروم یه حبابه یه حبابه
مثل یک جام شرابه
نمی دونی و به جز من دگری هم نمی دونه
که یه دنیا توی اون چشم سیاهه
هرکی گفته، هرکی می گه
همه حرفه تو رو می خواد بفریبه
جز دل من که پر از عشق و جنونه
حرف اون چشم سیاهو
دل دیگه نمی دونه
چشم دیگه نمی خونه
جز دل من که پر از عشق و جنونه
حرف اون چشم سیاهو
دل دیگه نمی دونه چشم دیگه نمی خونه
نمی دونی، نمی دونی
وقتی چشمات پر خوابه
به چه رنگه، به چه حاله
مثل یک جام شرابه
[نمیدونی/ چشات]
خواننده: عبدالعلی وزیری
ترانه سرا: هما میر افشار
آهنگساز: علینقی وزیری
(در مایه ی دشتی)
#داوود_پیرنیا #گلها #وزیری #ترانه @aminhaghrah