🔻به مجموعه آثار
#عبدالوهاب_شهیدی ( ۱۳۰۱خورشیدی) گوش میدهم. عمرش دراز باشد که آوازِ لطیف و آسمانیاش شبِ آدم را میسازد. حالا دارد تصنیف
#عارف را می خواند. «گریه را به مستی...» را...
از این ترانه اجراهای متنوعی شنیده ایم. از «شجریان». «مرضیه» و... اما در نظر من اجرای
شهیدی یک چیز دیگر است. بشنوید و تازه شوید...
گریه را به مستی بهانه کردم
شکوِهها ز دست زمانه کردم
آستین چـو از دیده برگرفتم
سیل خون به دامان روانه کردم
نالـهی دروغـیـن اثــر نـدارد
شام ما چو از پی سحر ندارد
مرده بهتر زآن کو، هنر ندارد
گریه تا سحرگه من عاشقانه کردم
همچو چشم مستت جهان خراب است
رخ مپوش که این دور انتخاب است
من تو را به خوبی نشانه کردم
دلا خمـوشی چرا چو خـم نجـوشی چرا
برون شد از پرده راز تـو پردهپوشی چرا
راز دل همان به نهفتـه ماند
گفتنش چو نتوان نگفته ماند
فتنه به کـه یک چند خفته ماند
گنج بر درِ دل خزانه کردم
باغبان چه گویم به من چهها کرد
کینههای دیرینه برملا کرد
دسـت مـن ز دامان گل جدا کرد
تا به شاخه گل یک دم آشیانه کردم.
#موسیقی#ترانه#پرتره@aminhaghrah