۱ مارس #روز_جهانی_آگاهی_از_صدمه_به_خود یا #خود_آزاری است. هدف این روز افزایش آگاهی در مورد خودآزاری و نحوه مقابله با آن و از بین بردن قضاوت و ترس در این مورد است. کمک به افرادی که در تنهایی و سکوت از خودآزاری رنج میبرند از دیگر اهداف این روز است.
۱ مارس #روز_جهانی_آگاهی_از_صدمه_به_خود یا #خود_آزاری است. هدف این روز افزایش آگاهی در مورد خودآزاری و نحوه مقابله با آن و از بین بردن قضاوت و ترس در این مورد است. کمک به افرادی که در تنهایی و سکوت از خودآزاری رنج میبرند از دیگر اهداف این روز است.
منتظر نباشید که از #دنیای_دیگر با شما گفتگو نمایند و اسرار بزرگ را برای شما کشف کنند.
زیرا نوع بشر از آغاز تاریخ تا امروز هر چه راجع به دنیای دیگر شنیده؛ از #خود شنیده است نه از دیگری بنابراین برای دانستن چیزهایی که هنوز نمی دانیم باید در #وجود_خود جستجو کنیم.
#مارک_تواین : سمیوئل لنگهورن کلمنز که بیشتر با نام هنری اش مارک تواین (Mark Twain) شناخته میشود، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی بود. او شهرت خود را مدیون رمان ماجراهای هاکلبری فین و ماجراهای تام سایر ۱۸۷۶ است.
نام اصلی: سمیوئل لنگهورن کلمنز زمینهٔ کاری: داستان، داستان تاریخی، ادبیات کودکان، ادبیات غیرداستانی، ادبیات فلسفی زادروز: ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در فلوریدا مرگ ۲۱ آوریل ۱۹۱۰میلادی در ردینگ، کنتیکت(۷۴ سال) ملیت: آمریکایی پیشه: سخنران و نویسنده همسر: اولیویا لانگدون (۱۹۰۴–۱۸۷۰) فرزندان: چهار فرزند رمان و داستان های معروف: ماجراهای هاکلبری فین ، ماجراهای تام سایر، شاهزاده و گدا
مارک تواین در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در مرز ایالت میسوری آمریکا در روستای فلوریدا با کلبههای چوبی پراکنده به دنیا آمد. پدرش قاضی بخش و تاجری کوچک و اصالتاً اهل ویرجینیا بود که در کنتاکی درس حقوق خوانده و در همانجا به جین همپتون موخرمایی برخورده و با او ازدواج کرده بود. در ۱۲سالگی پدرش فوت کرد و سمیوئل مجبور شد در چاپخانههای محلی پادویی کند و بعد در روزنامهای که برادرش اوریون دایر کردهبود، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد. صفحاتی از روزنامه به مقالات طنزآمیز اختصاص داشت که سمیوئل آنها را مینوشت . در ۱۸ سالگی به سنت لوئیس و سپس به نیویورک رفت و مدت کوتاهی در چاپخانههای کوچک کار کرد. در طی ۲–۳ سال به شهرهای مختلف میرفت و در آنجا حروفچینی میکرد. در سال ۱۸۶۶ با آلتا کالیفرنیا برجستهترین روزنامه غرب قراردادی به این مضمون امضا کرد: خبرنگار سیار بدون محدودیت مکان و زمان و سمت که دور کره زمین میگردد و ضمن سفر گزارش مینویسد. با اولیوه لنگدن دختر یکی از صاحبان صنایع ثروتمند نیویورک ازدواج کرد. در بیست سال بین ۱۸۷۵ و ۱۸۹۴ شادترین و ثروتمندترین نویسنده بود و بهترین کتابهایش را در این مدت نوشت. اما در نیمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخکامی روزافزونی نصیبش شد. دختر جوانش سوزی وقتی پدر و مادرش در خارج بودند مرد. خانم کلمنز که سالها بیمار بود از دنیا رفت و کوچک ترین دخترش ناگهان در شب کریسمس فوت کرد. در ۱۹۰۶ انشای سرگذشتش را آغاز کرد. ۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن کتابهای جدّی و چند کتاب طنز گذراند. کلمنز نام مارک تواین را از ناخدای یک کشتی که با این نام در مجلات مینوشت بهعنوان ادای دِین گرفت و در تمام کارهای طنزش از این اسم استفاده کرد.
#تجربیات_متافیزیکی: اوّلین تجربهٔ انتقال فکر و تلگراف ذهنی برای مارک تواین با هلن کلر رخ دادهاست. در سال ۱۸۸۵ میلادی، در اوّلین نشریه انجمن تحقیقاتیِ SPR، با عنوان «تلگرافِ ذهن»، مقالاتی نوشت که در آنها از اهمیت و جایگاه ذهن و بیشتر تلهپاتی صحبت میکرد. در ادامه تحقیقاتش درزمینه تلهپاتی، روشی به نام «فرنوفن» را معرفی کرد که باکمک این روش ارتباطی بین یک ذهن با ذهن شخص دیگری (با کنترل و هدایت ذهنی) برقرار میشود.
#خود_زندگینامه: پس از گذشت ۱۰۰ سال از مرگ مارک تواین، خود زندگی نامه اش در آستانهٔ انتشار قرار گرفت. او این خود زندگینامه را در دهه آخر عمر خویش نوشته و خواسته بود که تا یک قرن پس از مرگش انتشار نیابد. در سال ۲۰۱۰ پس از گذشت این مدت دانشگاه برکلی کالیفرنیا اولین جلد این خودزندگینامه را منتشر کرد و فروش کتاب از انتظار ناشر آن بسیار فراتر رفت و تا نوامبر ۲۰۱۰، در آمریکا ۲۷۵۰۰۰ نسخه از آن فروخته شد. بخش اعظم کتاب را تواین در چهار سال آخر عمر خود به تندنویسش دیکته کرده بود. منتقد نیویورک تایمز خود زندگی نامه تواین را سیاسی تر از سایر آثار او میداند و آن را رُک و راست، بانمک و خشمگین توصیف میکند. به گزارش وی این کتاب سرشار از خاطرات دوران کودکی تواین است که تأثیر بسزایی بر کتاب ماجراهای هاکلبری فین گذاشته بود.
...خدای نامه، تاریخی بود مشتمل بر زنجیره ای پیوسته از #دودمان ها و شاهانی که از قدیم ترین ایام تا زمان تدوین آن، یکی پس از دیگری، بر ملت و کشوری واحد فرمان میراندند. این امر، به علاوه شرح #دلاوری ها و پهلوانی های پهلوانان در هر دوره، می توانست غرور ملی ایرانیان را در جنگ با دشمنان شمالی بیدار سازد و تقویت کند. شرح پرآب و تاب جنگ های مداوم ایران و #توران در دورهٔ #کیانی ابزار مناسبی بود برای ترویج روحیه #فداکاری و جانفشانی در دفاع از مرز و بوم ایران شهر در برابر دشمنان شمالی، پس از فتح ایران به دست اعراب مسلمان، یکپارچگی سیاسی و دینی از ایران رخت بربست. امّا اندیشهٔ یکپارچگی ایران، با ترجمهٔ #خدای_نامه به زبان عربی و فارسی دری، باقی ماند و در قرن چهارم هجری، با سروده شدن شاهنامه، شکل نهایی یافت.
...پس از #فردوسی، هویت ایرانی نه در بستر حکومتی #یکپارچه به لحاظ سیاسی و دینی، بلکه در بستری فرهنگی، ادبی و هنری استمرار یافت. ایرانیان شاهنامه را چون شناسنامه ملی خود حفظ کردند و منتظر فرصتی بودند تا یکپارچگی سیاسی و جغرافیائي روزگار کهن را زنده کنند که کردند. پس از پدید آمدن شاهنامه تا پانصد سال بعد که صفویان یکپارچگی سیاسی را به ایران بازگرداندند، به رغم وجود حکومتهای محلی، مفهوم ایران شهر همچنان به حیات خود ادامه داد. گواه این معنی در مدیحه های شاعرانی چون سنایی، نظامی، خاقانی، خواجوی کرمانی و عبید زاکانی نهفته است که پادشاهان ممدوح خود را، هر چند بر قلمروی در گوشهای از ایران زمین حکم میراندند، شاه ایران یا خسرو ایران خطاب می کردند.
هویت ایرانی در شاهنامه در #تحقیر ملت های دیگر نیست که رنگ و جلا می یابد، بلکه خود بر #بنیادهای_فکری و معنوی و اخلاقی نیرومندی #استوار است. از همین رو، ملی گرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچگاه به #نژادپرستی نفرت انگیزی چون #نازیسم و #فاشیسم در قرن بیستم مبدل نشد. در قرن بیست و یکم، #ایرانیان می توانند بر پایهٔ همان #بنیادها، به ویژه بنیادهای #اخلاقی که در سرتاسر #شاهنامه موج میزند، در جهانی که، در اثر #پیشرفتهای برق آسا در #فناوری ارتباطات، بیم آن می رود که بسیاری از فرهنگهای #بومی فراموش شوند، #هویت_ایرانی خود را حفظ کنند و آن را #استمرار بخشند.
منتظر نباشید که از #دنیای_دیگر با شما گفتگو نمایند و اسرار بزرگ را برای شما کشف کنند.
زیرا نوع بشر از آغاز تاریخ تا امروز هر چه راجع به دنیای دیگر شنیده؛ از #خود شنیده است نه از دیگری بنابراین برای دانستن چیزهایی که هنوز نمی دانیم باید در #وجود_خود جستجو کنیم.
زندگی #کسالت بار نیست... بلکه کسالت در #مردمی است که از #پشت عینکهای دودی و #تیره به دنیای #خود نگاه میکنند...
خیلی از افراد در بیست و پنج سالگی #میمیرند، اما تا #هفتاد سالگی #دفن نمیشوند. این برای من یک #راز بزرگ است که چرا بعضی از #انسان ها به هر جایی که نگاه میکنند، #زیبایی و لطافت میبینند و حال آن که این زیبایی ها بر دیگران #پوشیده است!
منتظر نباشید که از #دنیای_دیگر با شما گفتگو نمایند و اسرار بزرگ را برای شما کشف کنند.
زیرا نوع بشر از آغاز تاریخ تا امروز هر چه راجع به دنیای دیگر شنیده؛ از #خود شنیده است نه از دیگری بنابراین برای دانستن چیزهایی که هنوز نمی دانیم باید در #وجود_خود جستجو کنیم.
#شهرت چیزی جز مقایسهی یک فرد با دیگران نیست. بنابراین ماهیتا امری #نسبی است و در نتیجه، فقط ارزش نسبی دارد. زیرا اگر دیگران مانند فردِ مشهور باشند، شهرتِ او کاملا از میان میرود.
ارزشِ #مطلق، فقط از آن چیزی است که آدمی در هر شرایطی واجد آن است، یعنی آن چه به طور مستقیم و ذاتا در #خود دارد: بنابراین داشتن قلبی بزرگ و ذهنی بزرگ، ارزش مطلق است. پس خود شهرت ارزشمند نیست، بلکه آن چه موجبِ شهرت میشود، ارزشمند است.
هویت ایرانی در شاهنامه در #تحقیر ملت های دیگر نیست که رنگ و جلا می یابد، بلکه خود بر #بنیادهای_فکری و معنوی و اخلاقی نیرومندی #استوار است. از همین رو، ملی گرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچگاه به #نژادپرستی نفرت انگیزی چون #نازیسم و #فاشیسم در قرن بیستم مبدل نشد. در قرن بیست و یکم، #ایرانیان می توانند بر پایهٔ همان #بنیادها، به ویژه بنیادهای #اخلاقی که در سرتاسر #شاهنامه موج میزند، در جهانی که، در اثر #پیشرفتهای برق آسا در #فناوری ارتباطات، بیم آن می رود که بسیاری از فرهنگهای #بومی فراموش شوند، #هویت_ایرانی خود را حفظ کنند و آن را #استمرار بخشند.
...پس از #فردوسی، هویت ایرانی نه در بستر حکومتی #یکپارچه به لحاظ سیاسی و دینی، بلکه در بستری فرهنگی، ادبی و هنری استمرار یافت. ایرانیان شاهنامه را چون شناسنامه ملی خود حفظ کردند و منتظر فرصتی بودند تا یکپارچگی سیاسی و جغرافیائي روزگار کهن را زنده کنند که کردند. پس از پدید آمدن شاهنامه تا پانصد سال بعد که صفویان یکپارچگی سیاسی را به ایران بازگرداندند، به رغم وجود حکومتهای محلی، مفهوم ایران شهر همچنان به حیات خود ادامه داد. گواه این معنی در مدیحه های شاعرانی چون سنایی، نظامی، خاقانی، خواجوی کرمانی و عبید زاکانی نهفته است که پادشاهان ممدوح خود را، هر چند بر قلمروی در گوشهای از ایران زمین حکم میراندند، شاه ایران یا خسرو ایران خطاب می کردند. 🌿🍂 هویت ایرانی در شاهنامه در #تحقیر ملت های دیگر نیست که رنگ و جلا می یابد، بلکه خود بر #بنیادهای_فکری و معنوی و اخلاقی نیرومندی #استوار است. از همین رو، ملی گرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچگاه به #نژادپرستی نفرت انگیزی چون #نازیسم و #فاشیسم در قرن بیستم مبدل نشد. در قرن بیست و یکم، #ایرانیان می توانند بر پایهٔ همان #بنیادها، به ویژه بنیادهای #اخلاقی که در سرتاسر #شاهنامه موج میزند، در جهانی که، در اثر #پیشرفتهای برق آسا در #فناوری ارتباطات، بیم آن می رود که بسیاری از فرهنگهای #بومی فراموش شوند، #هویت_ایرانی خود را حفظ کنند و آن را #استمرار بخشند.
در وجود کسی که دوستش می داریم- عشق نگاهی می بخشد که با آن می توان خدا را دید. عشق دری را تعبیه می کند که خداوند از آن وارد می شود. بنابراین: کسی که همه را دوست دارد، خدا را در همه می بیند. جزء و کل در واقع در دو جناح مخالف هم نیستند عشقی ژرف نسبت به حتی یک نفر، سرانجام به همه گسترش می یابد، زیرا عشق خود را محو می کند و #بی_خود_شدن را باقی می گذارد. عشق به خورشید می ماند، انسان به یخ افسرده. خورشید عشق کوه های یخی را آب می کند، اقیانوس بی کرانه را بر جای می گذارد. پس جوینده عشق، جوینده خداست. زیرا عشق آب می کند، و همچنین، ویران می کند؛ زیرا عشق فقط می گدازد و فقط بر باد می دهد. عشق هم تولد است و هم مرگ. در عشق #خود می میرد و #همه احیا می شود. از این رو بی تردید عشق با درد همراه است- چه در تولد و چه در مرگ. عشق درد شدید زایش و مرگ است.