تاریخ و فرهنگ دره شهر

#هوله
Канал
Логотип телеграм канала تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIANПродвигать
6,48 тыс.
подписчиков
28,3 тыс.
фото
7,59 тыс.
видео
3,29 тыс.
ссылок
ارتباط با ادمین👇: @Mehrgankadehh کانال مردمی #دره_شهر #مهرگان_کده، #سیمره ، تاریخ و #فرهنگ آدرس اینستاگرام: http://instagram.com/ceymarian
رسم برداشت خرمنهای گندم وجو در قدیم

#جعفر_یوسفوند:
@ceymarian
درعصرنیاکانمان با خلوص و اعتقاد خالصی که بخداوند متعال داشتند پس از درو کردن هر محصول با همکاری واتحادی که بین نیاکانمان بود بصورت جمعی (گل درو) نوبتی هر روز محصول یک نفر را درو می کردند..

پس از درو کردن محصول و جمع آوری آن ( #کیشه ) آنرا به قطعه زمینی صاف میبردن ( #خرمن_جا) که از قبل آنرا اب پاشی کرده بودن و با غلطک دستی ( #باگلو ) زمین را کوبیده تا ترکهای زمین صاف ومسطح شده باشد ...
و اینکار بخاطر این بود که گندم دسترنج کشاورز هدر نرود

وقتی زمینی راکه نام محلی اش خرمنجاه بود آماده میکردند محصول را در آنجا تل انبار می کردند ..
بعدازچندروزی نوبت به کوبیدن خرمن (هوله) می رسید که این عمل توسط توسط استر و یا گاو صورت میگرفت که به ان جله میگفتند و بدین صورت بود که تعدادی حیوان اعم ازقاطر تاگاو #جله میبستند وخوشه های گندم را زیر سم های ان چهارپایان می ریختند و شعرگفتن را آعاز می کردند .. و حیوانات را دنبال میکردند و این اواز را سر می دادند:

دوره هو دوره هو هیردش کن
روسی اوه هه دوره هه دوره هیردش کن
و جملاتی از این قبیل ...
یعنی زودتر خوردش کن برو لب اب هیردش بلاح یه زوره یعنی خوردش کن هنوز خوردنشده...

بعدهرچند ساعت یکبار گندم را به هم می آمیختند باصطلاح محلی #کن میکردن #کن
و ان بدین شکل بود که گندم زیر را بالا میاوردند و ان مقدار له شده یا خوردشده را زیر می میکردن..

بعد نوبت به جمع کردن یا اصطلاح محلی #ترت بستن بود....
توضیح این اصطلاحات محلی #کن ، #هوله ، #جله و #ترت با جملات فارسی دشوار است این اصطلاحات را افراد بالای 50سال باان اشعاری که به حیوان می سرودن
عملا دیده اند و انجام داده اند مفهومشان را می دانند

بعدنوبت جداسازی دانه از کاه بود ( #شعن)
بایدبادازشمال یاغرب میوزید تاخرمن راشعن بکنند...

شعن تمام شد گندم را جمع میکردن ( #ماهیه)
بعد با همان #شعن ( ابزار جداسازی دانه از کاه) روی محصول می نوشتند:
یاعاشیر اسم الله ومحمدعلی پنج تن ال عبا

فردای ان روز... غالبا یکی ازروزهای خوب بقول انها پنجشنبه یاشنبه یاجمعه ... بروز جمعه اعتقاد بیشتری داشتند و میگفتند در روزهای جمعه مار زیر خرمن می زاید و این محصول را پربرکت می کند ..
بایکی ازاین پیت یاحلب جای روغن 18کیلویی خرمن راکیل میکردند وبه ابزار محلی بنان #هور میریختند .. بستگی به زیاد و کم بودن خرمن داشت
چندین هورپرمیکردند وبا الاغ به خانه میبردن...
به اندازه تخم شخم و قوت خودشان نان در #هلونه که از گیاهی بنام بعله درست می شد انبار میکردند و کاه درته انبارهعلونه می ریختند و گندم راانبارمیکردند دورتادور انبار بنام محلی #هعلونه با کاهگل درست می کردند که نام محلی آن #انو میگفتند
تمام #هلونه را کاه گل می مالیدند که نم نزند

ادامه دارد...


تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هوله خرمن کوبیدن مکانیزه
مهارت راننده چمکلانی
تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN
#آواها_نغمه ها (موسیقی کار)
در #سیمره

@CEYMARIAN
طبیعت بیشترانسان به گونه ای است که علاقمند به سخن سجع وموزون هستند و همواره خود را نیاز مند به آن می دانند ،لذا این حس وطبع در بعضی از افراد مستعد موجب بروز شعر می شود ،وشعر به کمک کار می اید وآن راهمراهی می کند
که به آن موسیقی کار می گویند ،اما بنظر می رسد از انجای که در این نوع موسیقی ظاهرا ابزار الات موسیقی همراهی ندارد نام نهادن آوا ونغمه بر آن زیبنده باشد.

زنان ومردان منطقه:#سیمره هنگام کار کردن برای تنوع وتجدید قوا ،وگاه برای ارامش حیوانات اهلی هنگامی که از انها شیر می دوشیدند، ویا به کارشان وا می دارند، وهمچنین دروکردن وشخم زدن ؛ نغمه ها وآوا های داشته اند. که بعضی از این آواها ونغمه ها عبارتند از .
#لاوه_لاوه (لا لایی) نوعی نغمه وآوا است که سرشار از مهر ومحبت واحساس مادری است که با آهنگی موزون و محزون وریتمی مشخص که گاهی بیم ونوید است وگاهی امید وآرزوی مادری در آن نهفته است. برای خواباندن کودکان بکار می بردند..
@CEYMARIAN
مثلا #بیت_لری
لاوه لاوه سیت کنم تا ماه درایه
چشیا کت پر دخاو وباوات بیایه

لا لایی برات بخونم تا ماه بزند،ودر حالیکه چشمانت خواب آلود باشد پدرت بیاید

اگر خاوته مای تا گه بزانم
گلونی گل گل بادت بشانم

@CEYMARIAN
اگر خوابت میاد تا من بدونم و با گلونی رنگا رنگ تورا باد بزنم

زلفه دته کم هویل وقرتاسه
عه را بن تفن بر ا کی خاصه


زلف دخترم خرمایی رنگ وپر پشت است وبرای بند تفنگ برادرش خوب است ....

.
#شیر_دوشیدن :زنان روستا برای رام کردن ماده گاوی که هنگام شیر دادن کم طاقتی ویا بد رفتاری می کند، گاه آهنگی خاصی را برای گاو ماده می خوانند 'و اورا مایل به شیردادن می کردند . در اوایل آوای شیر دوشیدن معمولا با اصوات شروع می شدند که قابل نوشتن نیستند



#لری:نوم خدا نویر آوردی پاتیل ،پاتیل شیر آوردی
بنام خدا، خیر وبرکت آوردی . ودیگ ،دیگ شیر آوردی.


دالکه خومی خوم دوشمت بیرمته بازار نفروشمت


#معنی_شعر به زبان#فارسی
مادر خودمی، وخودم می دوشمت. به بازار می برمت، ولی نمی فروشمت
@CEYMARIAN
#هوله:در روزگاران نه چندان دور که ماشین الات وادوات کشاورزی نبود.، کشاورزان خرمن گندم وجو را با گاو واسب واستر می کوبیدن ، وچند راس از این حیوانات را با ریسمان از ناحیه گردن بهم می بستند که ان را#جله به فتح ج ول می گفتند که حول یک گاو قدرتمند که گاو#بنه نام داشت بعنوان محور بصورت دایره وار در حرکت بود ویک نفر که جله را هدایت ومی راند برای تشویق وتنوع کار خود اشعاری را با اهنگ می خواندند...


#دوره_هاو مراد این است که بعد از پیمودن یک دور ویا هر دور به نقطه اول حرکت می رسی ، دور تسلسل. وهوله (کن)خرمن نیمه کوب را زیر ورو نمودن؛با توجه به ان روز که ابزار الات نبود کن کردن کاری شاق وطاقت فرسا بود .هرکس که خسته بنظر می رسید می گفتند که مثل این است که کن یا هوله کرده است ، که حکایت از سختی کار است .

دوره دوره دوره هاوه -
جون دلم کله کیو

- هیردش کن ورو سی او -
دور بزن ودور بزن وبر گردد،

جان من هستی گاونر سفید

،خرمن را خرد کن وبرو اب بخور .

هی دور ،هی دور ،هی دواره
ترتن ولا ،هی زوره .
دور بزن، ودوربزن ،هی بچرخ

#ترت(خرمن نیمه کوبیده شده) ان را خرد کنید


#علی_آقایی

تاریخ وفرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN
#ارسالی
سلام ، طولانی است اماخواندنش خالی از لطف نیست...
گذری برخاطرات قدیم زادگاهم روستای چم نمشت

آقای علی اصغرهاشمی معروف به(جوان ) در جواب شعر شما، چنین میگویم:
دلم بدجوری هوای قدیم چمنمشت کرده...
یاد صبح های زود که با کتک از خواب بیدارمیشدیم وگاوها را به #شوه_جو میبردیم بره ها وبزغاله ها( #بره_وبی)( #ورک و #کیه_ری )را به چرا در صبح زود میبردیم وقتی گوسفندها را میدوشیدند داد میزدند بره وبزغاله هارا بیارید منزل بعد از اینکه کمی شیر میخوردند دوباره بایک دست گوش چند بره و بزغاله را میگرفتیم شاید #فریب دادن مادرانشان برای شیردهی بیشتربود( #مل_می)درحالی که بره ها، بزغاله ها از شدت درد گوششان و برای خوردن شیر مجددفریاد میکشیدند اما ما بیخیال در فکراین بودیم که شیر بیشتری گیرمان بیاد...
بعدظهرها گاوها را از گاوچران جدا میکردیم به چرای دیگری میبردیم
هیچکس، هیچ توقعی نداشت صبح ها نان را زیر آتش وخاکستر مینداختیم درحالی مقداری خاکستر( #بیل)روی آن بود با ماست میخوردیم ولذت میبردیم ،یک فرش محلی و یک زیراندازحصیر( #لوه_نی)
یک تکه نان با خاکه قند چه لذتی داشت اما امروز این همه غذاهای رنگارنگ به ظاهرلذیذ
به دل نمی نشیند، یادش بخیر... #کاسم_سا(تقسیم غذای ناچیز بین خودوهمسایه ها،،)
دسته جمعی برا همدیگر کار ساختمان گلی، درو، جمع کردن محصولات #کیشه، #هوله ماش و کنجی(کنجد) چقدر زیبا،کمک همدیگرمیکردیم،،،اما امروزه برادر بدون پول به برادر کمک نمیکند... این شهرنشینی خسته ام کرده ،جناب به خدا قسم اگر خونه ای درچم نمش میداشتم اگرخودم تنهاهم بودم بیشترشبها و روزها آنجابودم... یادت هست مدتی چمنمشتی ها و شهرنشین های چم نمشتی کنار هم جمع شدیم فکرنکنم یادت بیاد روزهای بمباران صدام ملعون دردره شهر،،،،،چه روزهای خوبی بود در روستا چه لذتی داشت،،، ،هنگام نزدیک شدن به عیدنوروز(عیدمرده هایا #علفه)یاخیرات برا مرده ها....
اما عیدنوروز که میشد هنگام #عیدبمارکی زن ومرد دسته جمعی خانه به خانه بدون هیچ فکر وتوجهی فقط به نیت برادری خواهری همدیگر را میبوسیدیم .. بازیهای محلی که توسط بزرگترها انجام میگرفت،،
ماه رمضان(روزه) ما کوچک بودیم نمی دونستیم روزه یعنی چه امابزرگترها ،پدرهاو مادرها درگرمای تابستان درمیان کارکشاورزی روزه بودند نه یخچالی نه کولری، یادمه مرحوم مشهدی #میرجهانگیرهاشمی هنگام اذان مغرب ازبلندی خانه شان صدامی زدند مردم وقت #دهان بازکردن(افطارکردن)است
این راکه دارم مینویسم خداشاهداست بی اختیاراشک درچشمانم جاری شده بامشکل دارم خاطرات راادامه میدهم سحری با بابا مامان بیدارمیشدیم غذای سحر مقداری سیب زمینی پخته وبعضی موقع نان خالی باچای بودکه هزار تا چلوکباب وخورشت را زیر پا میگذاشت ،،عیدفطر در( #هوره_کول) مردم ازهمه جاآنجا جمع میشدند و پشت سرمرحوم #شیخ_صیدهادی نماز عید فطر میخواندند که ماکوچک بودیم نمی دونستیم عید فطر چی هست ،شبهای احیاء کوچک بودم یادم هست زمزمه الغوث الغوث بعدها مرحوم #یعقوب_رهبان مرا میدید میگفت الغوث من یارب اصلا نمی فهمیدم الغوث یعنی چه الان می فهمم همان دعای جوشن کبیر است که در روستا بدون امکانات برگزار میشد..
دوست ندارم وقت شما بگیرم یا باعث آزرده خاطرشماشوم ،،شبهای محرم یادش بخیر تا صبح باحلوا وآب قند(شربت)که حیات راطراوت میبخشید با پای پیاده همراه با بابا مامانها ازروستا با #سینه_زنی به اسدآباد می آمدیم پیش مسجدصا حب الزمان،ع،(مسجدمرحوم امام قلی هاشمی)اولین مسجد دره شهر ،،،واما کلام آخر ،،،،
درسر سه راه اسدآبادظهرعاشوراسینه زنی بود مرحوم مشهدی #امام_قلی_هاشمی بدون هیچ امکاناتی داشت نوحه میخواند مردم سینه میزدند،،،
آقای #صیدپاپی_سگوند و #غلام_نیازی و مرحوم حاج #مرتضی_فاضلی پیراهن ها را از تن کنده بودند و به کمرشان بسته بودند
محکم سینه میزدند دقیق یادم هست سینه هاشان سرخ شده بود حتی زخم شده بودند من بچه بودم هرچه به سینه ام میزدم سرخ نمیشد....

ارسالی از رمضان کاظمی
https://telegram.me/joinchat/B0nZgT4zXAV1FXbI03MGog