✳ و ما چه کردهایم در منطقه آزاد؟! آیا فقط با حذفِ قوانین و تعرفهها منطقه آزاد ـ به صورت خودکار و خودجوش! ـ ساخته میشود؟ حذفِ قوانین و تعرفهها درست، اما با کدام مکانیزمی یک پیشرفتِ همجانبه بومی را ممکن کردهایم؟
منطقه آزاد برای ما شده است چند فروشگاه و پاساژ و مرکزِ خرید. نه شرکتی تجاری در ابعاد بینالمللی پا گرفته است و نه کارخانهای صنعتی. راستی همین مراکزِ خریدِ کیش و قشم و چابهار را تا به حال بررسی کردهایم؟
این قلم برای نوشتنِ این سیاهمشق همه مناطقِ آزادِ کشور را گشت تا بیابد، لهجه غالب در مراکز خرید کیش و قشم و چابهار و اروند، تهرانی و تبریزی و یزدی و اصفهانی و مشهدی است! یعنی همان لهجههای تاجرانِ اصلیِ ایرانی. پس مردمِ این مناطق کجا هستند؟
چند سالی پیش، جهتِ کاری فرهنگی، مهمانِ یکی از این مناطقِ آزادِ ایرانی بودم. منطقه آزادی ساخته بودند، محصور در حصارهایی بلند که هر بار برای ورودِ به آن و خروجِ از آن اتومبیل بایستی کنترل میشد تا مبادا بدونِ گمرک، کالایی از این منطقه جابهجا شود. منطقه محصور، آب و برقِ منظمی داشت و مراکزِ خریدِ متعددی. رفتم و آماری گرفتم از صاحبانِ فروشگاهها. هیچ صاحبِ فروشگاهِ بومی پیدا نکردم. صدی چهل، لهجه تهرانی داشتند. یکی-دوتا از بچههای جوادیه - بعد از ژاپن مرسوم و معهودِ محله، کوچ کرده بودند به این منطقه آزاد و این بار راحتتر راه را برای بچهمحلها گشوده بودند. شاید بیست درصدی هم مشهدی بودند و باقی اصفهانی و یزدی و... بعدتر رفتم سراغِ فروشندهها و اینبار از روی ظاهر و لهجه به عددی زیرِ یک به پنج رسیدم. یعنی کم از بیست درصد فروشنده محلی داشتیم که تازه فروشندگی پایینترینِ کارهاست در این شغل.
در شهرِ قدیم، کنارِ منطقه آزاد، مشکلِ برق و آب و بهداشت، بیداد میکرد. شغلِ عمده مردمان، گاریکشی در گمرک بود و چندتایی هم البته توانسته بودند پشتِ ماشینهای مدلبالای منطقه، شوفری کنند. جدا کردنِ منطقه آزاد از شهر قدیم، خود نهایتِ بیمسئولیتی را میرساند نسبت به مردم بومی.
در میانِ مسئولانِ منطقه آزاد، با یکی که آدمحسابیتر از باقی بود، گرم گرفتم و از ساز و کارِ توسعه بومیِ امارات مثال زدم. به او حتا در حدِ یک هفته اقامت، راهکار دادم که جوازِ کسب را فقط به بومیان و مثلاً متولدانِ منطقه بدهید. بگذارید از راهِ همین واگذاریِ جواز، سودی عایدشان شود. بعد در جلساتِ منطقه آزاد برای کسبه، حضورِ صاحبانِ جوازِ رسمی را در کنارِ گردانندگانِ واقعی الزامی کنید و تحویلشان بگیرید. آنوقت گردانندگانِ واقعی مجبور خواهند شد، صاحبانِ جواز را به عنوانِ شریک در انظار بپذیرند و آنها را بالا بکشند... همه این گِلها را لگد کردم و عاقبت حضرتش کمی خودش را پشتِ صندلیِ چرمیِ ریاست تکانی داد و گفت:
ــ شما که غریبه نیستید. متأسفانه فرهنگِ مردمِ بومی در اینجا پایین است! ساده عرض کنم؛
#شعور ندارند!
وضعیتی از این اسفبارتر؟! این مسئولِ منطقه قرار بوده است تا پدرِ این مردم باشد و این مردم، عائله وی باشند. کدام پدری راجع به فرزندانش اینگونه سخن میگوید؟ مسئولی که مردم را اینگونه ببیند، چهطور میتواند اموراتِ آنها را پیش ببرد؟ شهریار بودن آیا یعنی این؟ جماعتِ نفتی حتا آدابِ شهرداری را نیز نمیشناسند، چه رسد به شهریاری...
منطقه آزادی که نسبت به مردمِ بومیاش اینچنین بیاعتنا باشد و هیچ نقشی در تعالیِ معنوی و توسعه مادیِ اهلِ منطقه نداشته باشد، چگونه میتواند در تعالی و توسعه کشور موثر باشد؟
#رضا_امیرخانی#نفحات_نفت#نشر_افقصفحات ۹۸ تا ۱۰۳.
@Ab_o_Atash