الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#برادر_عبدالله
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#خنثی_کردن_مین_با_دست_مجروح
شهید سید مرتضی مساوات

✍️✍️✍️ راوی : #سید_هاشم_مساوات(برادر شهید)

#سید_مرتضی مجروح شده بود آوردنش بیمارستان تهران.
دستش ترکش خورده بود و توی گچ بود
در بیمارستان فرمانده شون برای ملاقات اومده بود
فرمانده شون #برادر_عبدالله فرمانده تخریب بود
من به ایشون گفتم : برادرعبدالله حالا که دستش زخمی شده مادرمون نگران است که با این دست زخمی نمیتونه #مین_خنثی کنه پانشه بازبره جبهه و مین خنثی کنه.
گفتم برادر عبدالله چند وقت مرخصی به مرتضی بده تا دستش خوب بشه بیاد جبهه.
برادرعبدالله گفت: من حرفی ندارم خودش گوش نمیده.
مرتضی با همون دست بسته و گچ گرفته رفت جبهه...
وشنیدم با همون دست مجروحش مین خنثی میکنه.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#خنثی_کردن_مین_با_دست_مجروح
شهید سید مرتضی مساوات

✍️✍️✍️ راوی : #سید_هاشم_مساوات(برادر شهید)

#سید_مرتضی مجروح شده بود آوردنش بیمارستان تهران.
دستش ترکش خورده بود و توی گچ بود
در بیمارستان فرمانده شون برای ملاقات اومده بود
فرمانده شون #برادر_عبدالله فرمانده تخریب بود
من به ایشون گفتم : برادرعبدالله حالا که دستش زخمی شده مادرمون نگران است که با این دست زخمی نمیتونه #مین_خنثی کنه پانشه بازبره جبهه و مین خنثی کنه.
گفتم برادر عبدالله چند وقت مرخصی به مرتضی بده تا دستش خوب بشه بیاد جبهه.
برادرعبدالله گفت: من حرفی ندارم خودش گوش نمیده.
مرتضی با همون دست بسته و گچ گرفته رفت جبهه...
وشنیدم با همون دست مجروحش مین خنثی میکنه.
@alvaresinchannel
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐
🌺💐
#شاگرد_ان_حاج_عبدالله
#شهید_حسین_کاشانی
شهادت : #عملیات_خیبر
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #حاج_ابراهیم_قاسمی

تا وقتی توی #گردان_تخریب بودم هرجایی #شهید_نوریان میرفت من هم همراهش بودم.اکثر اوقات من پشت فرمون مینشستم.
انتهای #پادگان_دو_کوهه مقر داشتیم
من توی مقر موندم و ایشون به تنهایی جایی رفته بود.
شهیدی داشتیم به نام #حسین_کاشانی
ایشون #مسوول_تدارکات_گردان_تخریب بود.
یه روز اومد پیش من و سراغ #حاج_عبدالله رو گرفت.
گفتم جایی رفته و چند روز دیگه برمیگرده.
رفت و برگشت حاج عبدالله سه روز طول کشید.
توی این سه روز #شهید_کاشانی رو خیلی نگران دیدم
وقتی حاجی برگشت رفتم صداش کردم.
گفتم اگر کاری داری #برادر_عبدالله اومده
خیلی دوست داشتم بدونم شهید کاشانی با حاجی چیکار داره.
وقتی مقابل حاج عبدالله قرار گرفت بعد از احوالپرسی ، دست برد توی جیبش و یه دونه پسته در آورد و به حاجی نشون داد و بعد دست حاجی رو گرفت برد پشت چادر تدارکات و گفت: #برادر_عبدالله این یه دونه پسته اینجا افتاده بود ، میخواستم بخورم اما از فرمانده ام اجازه نداشتم واز طرفی هم میخواستم داخل پسته های تدارکات بگذارم نگران بودم که خدای نکرده خراب باشه و بچه ها بخورند و مریض شوند. این چند روز منتظر بودم تا شما بیایی و کسب تکلیف کنم
حاج عبدالله پسته رو از دستش گرفت و مغز کرد . یه سوره حمد به اون خوند و در دهان شهید کاشانی گذاشت و صورتش رو بوسید و گفت : نوش جون
#شهید_حسین_کاشانی در فروردین ماه سال 63 در #جزیره_مجنون به شهادت رسید و ساکن مجنون شد و بعد از سالها پیکر مطهرش به میهن اسلامی رجعت کرد
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰) (الوارثین)
🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹
🍃🍂🌹🍃🍂🌹
🍃🍂🌹
#برادرها.. #به_هم_قول_دادیم وارد بهشت نشیم تا با هم بریم
#سردار_شهید_تخریب
#حاج_عبدالله_نوریان
#شهادت_عملیات_والفجر_8
شهر فاو
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

اوایل سال 64 بود تازه #گردان_تخریب از آوارگی در اومده و مقری مستقل برای خودش درست کرده بود
نیروی تازه نفس هم گرفته بود و آموزش ها شروع شده بود
حاجی وسط روز وارد #مقر_الصابرین شد و یه تعداد بچه ها رو جدا کرد و گفت: وسایلتون رو جمع و جور کنید وساک هاتون روبه تعاون بدید و آماده شوید جایی میخواهیم بریم
بعضی ها سووال کردن #برادر_عبدالله کجا قراره بریم و ایشون فرمود " نگفتن بگید"
ماشین وانت گردان اومد و #برادر_سمنانی پشت فرمون بود و حاجی دونفر رو فرستاد جلوی وانت و خودش هم اومد عقب وانت.
کف وانت رو پتو انداخته بودیم و یه تعداد پتو هم برای احتیاط با خود بردیم.
به #پل_کرخه رسیدیم. برگه تردد به نام حاجی بود. حاجی برگه تردد رو که از جیبش درآورد داخل جلدش عکس پدر بزرگش هم بود.دژبان پل کرخه همین که چشمش به عکس #بابا_بزرگ_حاجی افتاد زنجیر رو انداخت و اصلا برگه تردد را نگاه نکرد و دستی تکون داد و ما گذشتیم.
تو راه به حاجی گفتم.. برادرعبدالله این بابا آشنا بود برگه تردد نگاه نکرد. خندید و گفت بابا بزرگم رو میشناسه
هنوزبه #اندیمشک نرسیده بودیم که یه پتو زیر سرش لوله کرد و کف ماشین دراز کشید. واز خستگی خوابش برد به طوری که صدای خور خورش در اومد.
حاجی مقید به خواب طولانی نبود. همینکه چند لحظه آروم میگرفت سرحال میومد و به قول خودش چرت سه ثانیه میزد.
از #پادگان_دو_کوهه که گذشتیم چشم هاش رو باز کرد. تقریبا اون چند نفری که عقب وانت بودیم طاق باز خوابیده بودیم و من هم روی پتوها بالای سر حاج عبدالله لم داده بودم.
حاجی اشاره کرد که یه چیزی بخون.. من هم ابرو بالا انداختم و گفتم حسش نیست. حاجی بلا درنگ گفت نخون...خودم میخونم. و شروع کرد به سبک خاصش این بیت ها رو خوندن.
لعل لب آنکس که ثنا خوان #حسین است
تا حشر نبیند غم و خندان #حسین است
دانیکه چرا آب فرات است گِل آلود
شرمنده ز لعل لب عطشان #حسین است
بعدش گفت : مرشد صدام قشنگه!!!!!!
من هم به شوخی گفتم خوش به حال اون هایی که مردند و صدای شما رو نشنیدن.
حاجی زد زیر خنده و گفت ای شیله پیله دار.
گفت حالا خودت بخون
من هم یه دوبیتی در مورد حضرت مسلم علیه السلام یاد اومد و خوندم و حاجی هم رفت توی حال و شروع کرد گریه کردن.. خوندنم که تموم شد اشک هاش رو پاک کرد و گفت مرشد؟؟؟ برای بچه ها روضه دروغی نخونی...البته یه جوری گفت به من برنخوره.
و بعدش هم چند تا نصیحت کرد.
حرف ها که تموم شد رو کرد به جمع بچه ها که عقب وانت بودیم و.گفت : برادرها.... #بیایید_با_هم_داداش_بشیم.
ما هم از خداخواسته دست هامون رو جلو آوردیم و حاجی با دو تا دستش دست همه رو گرفت و #صیغه_برادری رو خوند و وقتی #قبلت رو گرفت گفتد برادرها.. به هم قول دادیم وارد بهشت نشیم تا با هم بریم... همه گفتند انشاءالله.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰) (الوارثین)
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐
🌺💐
#شاگرد_ان_حاج_عبدالله
#شهید_حسین_کاشانی
شهادت : #عملیات_خیبر
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #حاج_ابراهیم_قاسمی

تا وقتی توی #گردان_تخریب بودم هرجایی #شهید_نوریان میرفت من هم همراهش بودم.اکثر اوقات من پشت فرمون مینشستم.
انتهای #پادگان_دو_کوهه مقر داشتیم
من توی مقر موندم و ایشون به تنهایی جایی رفته بود.
شهیدی داشتیم به نام #حسین_کاشانی
ایشون #مسوول_تدارکات_گردان_تخریب بود.
یه روز اومد پیش من و سراغ #حاج_عبدالله رو گرفت.
گفتم جایی رفته و چند روز دیگه برمیگرده.
رفت و برگشت حاج عبدالله سه روز طول کشید.
توی این سه روز #شهید_کاشانی رو خیلی نگران دیدم
وقتی حاجی برگشت رفتم صداش کردم.
گفتم اگر کاری داری #برادر_عبدالله اومده
خیلی دوست داشتم بدونم شهید کاشانی با حاجی چیکار داره.
وقتی مقابل حاج عبدالله قرار گرفت بعد از احوالپرسی ، دست برد توی جیبش و یه دونه پسته در آورد و به حاجی نشون داد و بعد دست حاجی رو گرفت برد پشت چادر تدارکات و گفت: #برادر_عبدالله این یه دونه پسته اینجا افتاده بود ، میخواستم بخورم اما از فرمانده ام اجازه نداشتم واز طرفی هم میخواستم داخل پسته های تدارکات بگذارم نگران بودم که خدای نکرده خراب باشه و بچه ها بخورند و مریض شوند. این چند روز منتظر بودم تا شما بیایی و کسب تکلیف کنم
حاج عبدالله پسته رو از دستش گرفت و مغز کرد . یه سوره حمد به اون خوند و در دهان شهید کاشانی گذاشت و صورتش رو بوسید و گفت : نوش جون
#شهید_حسین_کاشانی در فروردین ماه سال 63 در #جزیره_مجنون به شهادت رسید و ساکن مجنون شد و بعد از سالها پیکر مطهرش به میهن اسلامی رجعت کرد
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🍃🍀
#سید_تخریبچی
#جانباز_شهید
#سید_جمال_الدین_شرق_آزادی
شهادت عملیات خیبر
#جزیره_مجنون
#عملیات_خیبر آغاز شده بود و #بچه_های_تخریب به گردان ها مامور شده بودند و سید جمال نامش توی لیست نبود.
سیدسراغ #شهید_نوریان فرمانده تخریب رفت و به او التماس کرد.
که #برادر_عبدالله به من قول دادی که من رو عملیات بفرستی.
شهید نوریان هم وقتی اصرار سید رو دید برای اینکه از دستش خلاص بشه گفت: تجهیزات بگیر و او و تعدادی از بچه ها رو فرستاد با #گردان_عاشورا عملیات برند.
میون بچه ها شایع شده بود که این گردان عملیات نداره و به عنوان احتیاط است که باز سید با ناراحتی خودش را به شهید نوریان رساند وباز التماس و اصرار. واو باز سید رو آروم کرد.
اما درکمال ناباوری قرعه عملیات به نام #گردان_عاشورای لشگرده سیدالشهداء علیه السلام افتاد ودر #جزیره_مجنون_جنوبی وارد عملیات شد. و سید جمال خوشحال، همسنگرانش را در آغوش کشید وبا اونها وداع کرد.
#پاسگاه_خاتمی در جفیر آخرین خداحافظی سید بود .
گردان عاشورا وارد عملیات شد و #سید_جمال هم پیشاپیش گردان با #دو_تا_عصا توجه همه رو به خودش جلب میکرد تا اینکه به #میدان_مین رسیدند و سید مشغول زدن معبر شد و آتش سنگین دشمن شروع شد و تنها خبری که از سید رسید اصابت تیربه گلو وپهلوی او و جان دادن غریبانه بود.
اما سید قبل از ورود به #معبر عصاهاش رو کنار خاکریز دور انداخته بود و خودش رو کشان کشان روی زمین کشیده بود.
اون روز دو تا عصای سید رو بچه ها پیدا کردند و پیکرمطهر این #فرزند_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها در #جزیره_مجنون جاماند و ده سال بعد به آغوش مادرش برگشت.
واینگونه #شهید_سید_جمال_الدین_شرق_آزادی روضه خون امام حسین به اربابش اقتدا کرد و با خون حنجرش صورتش رنگین وپیکر مطهرش برخاک ماند.
🍃🍀
🍃🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@alvaresinchannel
#ویژه_نامه_عید_غدیر