دکتر محسن محمودی/فلسفه

Channel
Logo of the Telegram channel دکتر محسن محمودی/فلسفه
@mahmudi_mohsennPromote
737
subscribers
محسن محمودی استادیار فلسفه. زمینه ها: کاربست فلسفه در زندگی روزمره، مهارت های فلسفی زندگی، فلسفه برای کودکان ارتباط با ادمین در تلگرام👇 @mahmudimohsen
ترکیب آزادی‌خواهی لاکی و خودآفرینی نیچه‌ای: آیا می‌توان هم نیچه‌ای بود و هم جان لاکی؟

دکتر محسن محمودی

۲بهمن ۱۴۰۳

جان لاک و فردریش نیچه، دو فیلسوف برجسته از سنت‌های فکری متفاوت، به شکلی عمیق بر جایگاه فرد در جهان تأکید داشته‌اند. لاک با ارائه نظریه حقوق طبیعی و قرارداد اجتماعی، پایه‌های آزادی فردی در جوامع مدرن را بنا نهاد. او معتقد بود که افراد دارای حقوق ذاتی مانند آزادی، مالکیت، و زندگی هستند و این حقوق باید توسط حکومت‌ها تضمین شود. در مقابل، نیچه با نقد شدید ارزش‌های سنتی، فرد را دعوت می‌کند که از اخلاق جمعی فراتر رود و با اراده‌ای خلاقانه، ارزش‌های جدید بیافریند.
اما آیا این دو دیدگاه می‌توانند مکمل یکدیگر باشند؟ آیا ممکن است فردی هم نیچه‌ای باشد و هم جان لاکی؟

۱. حقوق فردی لاک، بستر تعالی نیچه‌ای
فلسفه لاک، چارچوبی اجتماعی و سیاسی فراهم می‌آورد که در آن آزادی‌های فردی تضمین شود. این جامعه لیبرال، شرایطی فراهم می‌کند که افراد بتوانند بدون سرکوب، به دنبال رشد و تحقق اهداف خود باشند. از سوی دیگر، نیچه از این آزادی استفاده می‌کند تا فرد را فراتر از محدودیت‌های اخلاقی و اجتماعی موجود هدایت کند. به این ترتیب، می‌توان گفت که جامعه لاکی، بستری مناسب برای تحقق فردگرایی نیچه‌ای است.

۲. تلفیق حقوق و خودآفرینی
لاک بر حقوق طبیعی و اجتماعی افراد تأکید دارد، اما نیچه به تعالی فردی فراتر از این چارچوب‌ها توجه می‌کند. اگرچه لاک از حقوق جهانی و جمعی دفاع می‌کند، اما این حقوق می‌توانند به فرد کمک کنند تا در جامعه‌ای منصفانه زندگی کند و در عین حال با الهام از نیچه، به دنبال خلق معنا و ارزش‌های جدید باشد.

۳. تعادل میان جمع‌گرایی و فردیت مطلق
لاک به اخلاق جمعی و قرارداد اجتماعی به‌عنوان پایه‌ای برای نظم اجتماعی باور دارد. نیچه اما این اخلاق جمعی را به‌عنوان مانعی برای رشد فرد نقد می‌کند. در این تلفیق، می‌توان در مسائل اجتماعی به اصول لاک وفادار ماند، اما در مسائل شخصی و معنوی، از اخلاق نیچه‌ای بهره برد و به خلق ارزش‌های منحصربه‌فرد پرداخت.

۴. ابر‌انسان نیچه‌ای در جامعه‌ای لاکی
نیچه خواهان آن است که فرد به «ابر‌انسان» تبدیل شود؛ فردی که ارزش‌های خود را خلق می‌کند و به هنجارهای تحمیلی تن نمی‌دهد. جامعه‌ای که بر اساس اندیشه‌های لاک بنا شده باشد، آزادی‌های لازم را برای این خلاقیت و تعالی فردی فراهم می‌آورد.

۵. چالش‌ها و تناقض‌ها
گرچه ترکیب این دو دیدگاه ممکن است، اما تناقض‌های ذاتی نیز وجود دارد:
لاک به حقوق جهانی و طبیعی باور دارد، در حالی که نیچه این حقوق را ساخته ذهن انسان و فاقد حقیقت مطلق می‌داند.
لاک جمع‌گرایی معتدل را می‌پذیرد، اما نیچه خواهان رهایی فرد از هر نوع قید جمعی است.

نتیجه‌گیری
ترکیب آزادی‌خواهی لاکی و خودآفرینی نیچه‌ای امکان‌پذیر است، به شرط آنکه فرد به تفاوت‌های بنیادین این دو دیدگاه آگاه باشد. این ترکیب می‌تواند به فرد اجازه دهد که از آزادی‌های تضمین‌شده در جامعه‌ای لاکی بهره‌مند شود و در عین حال، با الهام از نیچه، فراتر از محدودیت‌های جمعی حرکت کند و به تعالی فردی برسد. به این ترتیب، هم جامعه‌ای عادلانه شکل می‌گیرد و هم فضایی برای خلق ارزش‌های نوین و رشد فردی ایجاد می‌شود.

#فلسفه
#جان_لاک
#نیچه
#فردگرایی
#آزادی
#خودآفرینی
#حقوق_فردی
#اراده_معطوف_به_قدرت
#فلسفه_سیاسی
#تعالی_فردی
#اندیشه
#ابر_انسان
#لیبرالیسم
#قرارداد_اجتماعی
#ارزش_آفرینی

@Mahmudi_mohsenn
ایران میان ایده‌آلیسم و تجربه‌گرایی: کدام راه برای امروز و فردا؟

دکتر محسن محمودی

در شرایط کنونی، ایران با چالش‌های متعدد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواجه است که پاسخ به آن‌ها نیازمند اتخاذ رویکردی فلسفی و عملی است. در این میان، دو مکتب فلسفی بزرگ یعنی ایده‌آلیسم و تجربه‌گرایی می‌توانند الهام‌بخش سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری باشند.

تجربه‌گرایی: اولویت برای امروز:
در شرایط فعلی ایران، تجربه‌گرایی که بر عمل‌گرایی و حل مشکلات واقعی تأکید دارد، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. آموزه‌هایی چون قرارداد اجتماعی هابز یا حقوق طبیعی لاک می‌توانند برای بازسازی نظم اجتماعی و تقویت نهادهای دموکراتیک الهام‌بخش باشند. تجربه‌گرایی به ما می‌آموزد که چگونه با اتکا به واقعیت‌های ملموس، اصلاحات سیاسی و اقتصادی را پیش ببریم و حکومت قانون و حقوق شهروندی را تقویت کنیم.

ایده‌آلیسم: چشم‌اندازی برای فردا:
با این حال، ایران به چیزی بیش از راه‌حل‌های فوری نیاز دارد. ایده‌آلیسم می‌تواند به‌عنوان یک راهنمای بلندمدت، ارزش‌های فرهنگی و تمدنی کشور را تقویت کند و چشم‌اندازی الهام‌بخش برای آینده ارائه دهد. فلسفه هگل یا سایر ایده‌آلیست‌ها می‌تواند به جامعه معنایی فراتر از مادیات و واقعیت‌های روزمره بدهد و روحیه‌ای آرمان‌گرایانه برای تحول ایجاد کند.

راه‌حل ترکیبی:
برای ایران، ترکیبی از این دو مکتب ضروری است: تجربه‌گرایی برای حل مسائل فوری و ایده‌آلیسم برای الهام‌بخشی به مسیر پیشرفت. در کوتاه‌مدت، عمل‌گرایی و اصلاحات نهادی اولویت دارد، اما در بلندمدت، بدون یک آرمان و هدف کلان، حرکت پایدار نخواهد بود.

#ایده‌آلیسم #تجربه‌گرایی #سیاست_ایران #فلسفه #اصلاحات_سیاسی #حقوق_شهروندی #قرارداد_اجتماعی #هابس #لاک #هگل #آینده_ایران
@Mahmudi_mohsenn
کانت و نیچه: تضاد وظیفه‌گرایی اخلاقی با اراده معطوف به قدرت

دکتر محسن محمودی، استادیار فلسفه دانشگاه

در فلسفه اخلاق، امانوئل کانت و فریدریش نیچه دو قطب کاملاً متفاوت‌اند. کانت نماینده اخلاق وظیفه‌گرایانه است که بر اساس اصول کلی و جهان‌شمول تعریف می‌شود، در حالی که نیچه از اخلاقی فردگرا و خلاقانه دفاع می‌کند که به اراده معطوف به قدرت وابسته است. این مقاله به بررسی تفاوت‌های بنیادی این دو نگاه و امکان گفت‌وگوی میان آنها می‌پردازد.
اخلاق وظیفه‌گرای کانت
کانت معتقد بود که اخلاق باید از عقل سرچشمه بگیرد و بر پایه اصول جهان‌شمول استوار باشد. او مفهومی به نام «امر مطلق» را معرفی کرد که بر اساس آن هر فرد باید چنان عمل کند که بتواند اراده کند عمل او قانون جهانی شود. به بیان دیگر، اخلاق کانتی بر وظیفه، احترام به دیگران به‌عنوان هدف، و رهایی از هرگونه انگیزه شخصی یا عاطفی تأکید دارد.
کانت معتقد بود که آزادی واقعی تنها در اطاعت از قانون اخلاقی حاصل می‌شود، چراکه این اطاعت بر اساس عقلانیت و نه تمایلات لحظه‌ای است. اخلاق کانتی بر برابری انسان‌ها تأکید دارد و هر گونه ترجیح فردی یا تمایز طبقاتی را نفی می‌کند.
اخلاق نیچه‌ای: اراده معطوف به قدرت
نیچه در مقابل کانت، اخلاق را پدیده‌ای تاریخی و فرهنگی می‌داند که به‌جای جهان‌شمول بودن، توسط افراد و جوامع خاص ایجاد شده است. او بین دو نوع اخلاق تمایز قائل می‌شود: اخلاق بردگان و اخلاق اشرافی.
اخلاق بردگان: مبتنی بر ضعف، تسلیم، و انکار زندگی است. این اخلاق در سنت‌های مسیحی و دموکراتیک ظهور کرده و بر برابری و فروتنی تأکید دارد.
اخلاق اشرافی: بیانگر قدرت، خلاقیت، و اراده معطوف به زندگی است. نیچه این نوع اخلاق را مطلوب می‌داند و معتقد است که تنها افراد برتر و خلاق می‌توانند آن را بپذیرند.
از نگاه نیچه، انسان باید قوانین خود را خلق کند و نباید تحت سلطه ارزش‌های ازپیش‌تعیین‌شده عمل کند. او اراده معطوف به قدرت را جوهر زندگی می‌داند و از افراد می‌خواهد به‌جای اطاعت از قوانین اخلاقی، به خلاقیت و نوآوری دست یابند.
تضاد اصلی میان کانت و نیچه
جهان‌شمولی در مقابل فردیت: کانت اخلاق را برای همه انسان‌ها یکسان می‌داند، اما نیچه معتقد است اخلاق باید فردی و وابسته به توانایی‌ها و اراده هر شخص باشد.
عقل در مقابل اراده: کانت عقل را بنیاد اخلاق می‌داند، درحالی‌که نیچه بر اراده، غریزه، و زندگی تأکید دارد.
وظیفه در مقابل خلاقیت: کانت بر انجام وظایف اخلاقی بدون در نظر گرفتن نتیجه تأکید می‌کند، اما نیچه اخلاق را عرصه خلاقیت و شکستن قواعد می‌داند.
برابری در مقابل نخبگی: کانت همه انسان‌ها را برابر می‌داند و بر احترام به دیگری تأکید می‌کند، اما نیچه به برتری نخبگان و افراد قوی باور دارد.
امکان سنتز میان کانت و نیچه
در نگاه اول، دیدگاه‌های کانت و نیچه کاملاً ناسازگار به نظر می‌رسند. اما می‌توان از هر دو فیلسوف ایده‌هایی را استخراج کرد که در تعادل با یکدیگر، رویکردی جامع‌تر ارائه دهند:
در حوزه عمومی: اصول کانت برای ایجاد نظم اجتماعی و احترام متقابل ضروری است. قوانین اخلاقی جهان‌شمول می‌توانند به همزیستی مسالمت‌آمیز انسان‌ها کمک کنند.
در حوزه خصوصی: نیچه به ما یادآور می‌شود که اخلاق نباید تنها به اطاعت از قوانین محدود شود. در زندگی فردی، خلاقیت، خودآفرینی، و جرئت شکستن قواعد کهنه ضروری است.
نتیجه‌گیری
کانت و نیچه نماینده دو جهان‌بینی متفاوت‌اند: کانت مدافع اخلاق جهان‌شمول و نیچه حامی اخلاق فردگرا. با این حال، میان این دو نگاه می‌توان تعادلی ایجاد کرد که در آن قوانین اخلاقی برای حفظ نظم اجتماعی به کار گرفته شوند، اما افراد در زندگی خصوصی خود آزادی خلاقیت و خودآفرینی داشته باشند. این سنتز نه‌تنها به غنای فلسفه اخلاق کمک می‌کند، بلکه راهکاری عملی برای چالش‌های مدرن ارائه می‌دهد.

#کانت
#نیچه
#فلسفه
#اخلاق
#فردگرایی
#عقلانیت
#اراده_معطوف_به_قدرت
#فلسفه_مدرن
#تفکر_نقاد
@Mahmudi_mohsenn
خودخواهی مثبت: راهی به سوی دیگرخواهی هوشمندانه

دکتر محسن محمودی، استادیار فلسفه دانشگاه
فریدریش نیچه می‌گوید: «بیزار شوید از این گفته که: "کردار خوب، کرداری است بری از خودخواهی".»
اما این سخن چه معنایی دارد؟ آیا نیچه ما را به خودخواهی دعوت می‌کند؟ برای درک بهتر، باید میان دو نوع خودخواهی تمایز قائل شویم: خودخواهی منفی و خودخواهی مثبت.
خودخواهی منفی زمانی رخ می‌دهد که فرد تنها به منافع شخصی خود توجه کند، حتی اگر این منافع در تضاد با منافع عمومی جامعه باشد. این نوع خودخواهی سرچشمه بسیاری از خشونت‌ها، جنگ‌ها و تخریب‌هاست. در نهایت، چنین رفتاری حتی منافع شخصی فرد را نیز به خطر می‌اندازد.
اما خودخواهی مثبت شکلی از خودخواهی است که فرد به دنبال منافع شخصی خویش است، اما این منافع در هماهنگی با منافع دیگران و جامعه قرار دارد. به عبارت دیگر، خودخواهی مثبت، مسئولیت‌پذیری و آگاهی نسبت به تأثیر رفتار ما بر دیگران را در بر می‌گیرد.
نبود خودخواهی مثبت و سلطه خودخواهی منفی، نه‌تنها به جامعه، بلکه به فرد نیز آسیب می‌زند. برای حفظ منافع شخصی‌مان، باید دیگرخواهی را در زندگی خود بپذیریم؛ چراکه حمایت از دیگران و مراقبت از جامعه، در نهایت به رشد، امنیت، و رضایت فردی ما منجر می‌شود.
بیاییم خودخواهی را از نو معنا کنیم: نه به‌عنوان صفتی منفی، بلکه به‌عنوان ابزاری برای ساختن جهانی بهتر؛ جهانی که در آن منافع فردی و جمعی در تعادل و هم‌افزایی با یکدیگر قرار گیرند.
#فلسفه
#اخلاق
#نیچه
#خودخواهی
#خودخواهی_مثبت
#دیگرخواهی
#جامعه
#توسعه_فردی
#تفکر
#منافع_مشترک
#تعادل
#زندگی_بهتر
@Mahmudi_mohsenn
بازنگری در مفهوم آیت الله

دکتر محسن محمودی، استادیار فلسفه دانشگاه


بر اساس پانتئیسم(همه خدا انگاری)، وحدت وجود عرفانی و اصالت وجود ملاصدرا، همه موجودات—اعم از انسان‌ها، حیوانات، گیاهان و جمادات—تجلیات و نشانه‌های حقیقت واحد الهی هستند. وجود حقیقی تنها از آن خداوند است و تمامی کثرات، مراتب و ظهورات آن وجود یگانه‌اند. بنابراین، هر موجود به اندازه ظرفیت خود، آیینه‌ای برای نمایش اسماء و صفات الهی است. در این نگاه، آیت‌الله بودن در انحصار هیچ کسی نیست و همه موجودات، به نوعی آیت خداوند هستند.


#آیت_الله #وحدت_وجود #پانتئیسم #ملاصدرا #وجود_الهی #تجلیات_الهی #عرفان #همه_موجودات

@Mahmudi_mohsenn
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اسپینوزا: اطاعت از کلام خداوند بدون پرسشگری، مرض است.

@Mahmudi_mohsenn
جناب آقای ولی نژاد عزیز
با درود و سپاس از پرسش‌های عمیق و اندیشمندانه شما،
پرسش‌های شما بسیار مهم و چندلایه هستند. اجازه دهید به صورت مفصل به هر یک بپردازم:

۱. نقد و نقادی چیست؟
نقد فرآیند بررسی، تحلیل، و ارزیابی یک ایده، اثر، یا کنش بر اساس معیارهای مشخص است. نقادی به معنای نگاه دقیق، پرسشگر و سازنده است که هدف آن یافتن نقاط قوت و ضعف برای بهبود است، نه تخریب.

۲. آیا نقد شرقی (ایرانی) و غربی هم داریم؟
بله، می‌توان تفاوت‌هایی میان نقد در سنت‌های شرقی و غربی مشاهده کرد. در سنت غربی، نقد عموماً بر پایه عقلانیت، تحلیل منطقی، و روش علمی بنا شده است، در حالی که در فرهنگ شرقی، نقد گاه به احترام به اقتدار و جایگاه فرد گره خورده است. این تفاوت‌ها به زمینه‌های تاریخی، فلسفی، و فرهنگی مربوط می‌شود.

۳. رابطه نقد و فلسفه آیا در هر جامعه‌ای تعریف جداگانه‌ای دارد؟
رابطه نقد و فلسفه عمیق است، زیرا فلسفه به پرسشگری بنیادین می‌پردازد. در جوامعی که فلسفه جایگاه قوی‌تری دارد، نقد نیز به مثابه بخشی از تفکر آزاد، تقویت می‌شود. اما در جوامع با سنت‌های استبدادی، این رابطه محدودتر و گاه سرکوب‌شده است.

۴. چرا ما ایرانیان، اعم از خواص و عوام، از نقد ترس و وحشت داریم؟
این ترس ریشه در تاریخ سیاسی و اجتماعی ما دارد؛ جایی که نقد اغلب با مخالفت و تهدید همراه بوده است. همچنین، فرهنگ تکریم افراد و سلسله‌مراتب اجتماعی، نقد را به‌عنوان تهدیدی برای اقتدار تلقی می‌کند.

۵. آیا این ترس به نداشتن فلسفه برمی‌گردد، یا به فلسفه اسلامی-ایرانی ما؟
این مسئله پیچیده است. فلسفه اسلامی-ایرانی در ذات خود نقدپذیر است، اما گسست میان سنت‌های فلسفی و فرهنگ عمومی سبب شده است که این روحیه نقادی به جامعه انتقال نیابد.

۶. فرهنگ نقد یعنی چه؟ چرا برخی جوامع فرهنگ نقدپذیری دارند و برخی فاقد آن هستند؟
فرهنگ نقد به معنای پذیرش نقد به‌عنوان ابزاری برای پیشرفت و رشد است. جوامعی که دموکراسی، آزادی بیان، و آموزش فلسفی را جدی گرفته‌اند، فرهنگ نقدپذیری قوی‌تری دارند. در مقابل، جوامعی که اقتدارگرایی، سرکوب، و ترس از اختلاف نظر را تقویت کرده‌اند، با ضعف در این زمینه روبه‌رو هستند.

۷. چرا ما ایرانیان به محض شنیدن نقد برآشفته می‌شویم؟
این رفتار بیشتر به دلیل نبود آموزش مناسب درباره ماهیت نقد و عادت به برداشت شخصی از نقد است. همچنین، جامعه‌ای که امنیت روانی کافی برای پذیرش نقد نداشته باشد، به دفاع و حتی برخورد متوسل می‌شود.

۸. چرا واژه نقد در جامعه ایرانی مثل جوامع اروپایی پذیرش خالصانه ندارد؟
این مسئله به ترکیب عوامل تاریخی، سیاسی، و فرهنگی برمی‌گردد. در ایران، نقد گاهی به معنای بی‌احترامی یا تهدید تعبیر شده است، در حالی که در جوامع اروپایی به‌عنوان بخشی از فرآیند یادگیری و تعامل پذیرفته شده است.

۹. آیا ورود نقد به ایران بد معرفی شده است؟
شاید نه «بد معرفی»، بلکه کم‌عمق و ناقص ارائه شده است. نقد در ایران بیشتر به شکل ایدئولوژیک و شعاری مطرح شده و از جنبه‌های علمی و کاربردی آن غفلت شده است.

۱۰. آیا عیب اصلی در فقدان آموزش فلسفه به کودکان است؟
بله، آموزش فلسفه از سنین پایین می‌تواند نقش بسیار مؤثری در تقویت تفکر انتقادی و پذیرش نقد داشته باشد. نبود چنین آموزشی در نظام آموزش‌وپرورش، شکاف بزرگی در توسعه فرهنگی و اجتماعی ایجاد کرده است.
پرسش‌های شما نشان‌دهنده دغدغه‌ای عمیق برای بهبود جامعه است. سپاس از شما.
@Mahmudi_mohsenn
با درود و سپاس
دکتر محمودی ی عزیز

این روز ها  نقدهایی که به مقاله ی
دکتر محدثی ی  در موضوع ،
استقلال اقتصادی دانش پژوهان و
کارگزاران فکری و... رفت ،
مرا واداشت که چند سوال در موضوع " نقد "
از حضورتان داشته باشم!

۱- نقد و نقادی چیست؟
۲- آیا نقد شرقی ( ایرانی ) و غربی هم داریم ؟
۳- رابطه ی نقد و فلسفه آیا در هر جامعه ای
تعریف جداگانه ای دارد ؟
۴- چرا ما ایرانین ، اعم از خواص و عوام
از نقد ، ترس و وحشت داریم ؟
۵- آیا این ترس و مقاومت و مقابله در مقابل
نقاد ،  به نداشتن فلسفه ی ما بر می‌گردد،
  یا به فلسفه ی اسلامی ایرانی ما ؟
۶- فرهنگ نقد ، یعنی چی ؟
چرا برخی جوامع باید فرهنگ نقد پذیری  داشته باشند و برخی فاقد آن باشند؟

۷- چرا به محض شنیدن " نقد " ما ایرانیان
بر افروخته می شویم و برای جوابگویی آن
قبل از گوش سپاری و درک مطلب ،
دفاعیه صادر می کنیم و حتی بین عوام
ممکن است درگیری فیزیکی بوجود آید ؟
۸ - چرا واژه ی " نقد و نقادی "
در جامعه ی ایرانی ،  حتی بین خواص و
نخبگان و فرهیختگان دانشگاهی و روشنفکران
مثل جوامع اروپایی ، پذیرش خالصانه ندارد ؟
۹- آیا نقد هم مثل برخی مسائل و موارد دیگر
ورود آن به ایران ، بد معرفی شده است ؟
۱۰ - آیا عیب اصلی فاقد آموزش فلسفه
به کودکان، قبل و دوران ابتدایی و راهنمایی
و دبیرستان است؟ ( نقش آموزش و پرورش !)

سوال بسیار دارم ، بیش از این وقت
گرانقدر شما را نمی گیرم!

سپاس گوی شما هستم!
ولی نژاد
@Mahmudi_mohsenn
مرگ‌آگاهی و تقدس مرگ؛ از نیچه تا زیست مذهبی

دکتر محسن محمودی

یکی از مباحث عمیق فلسفی که نیچه در آثار خود به‌ویژه در نقد ادیان مطرح می‌کند، موضوع «واعظان مرگ» است. نیچه از این اصطلاح برای افرادی استفاده می‌کند که زندگی را در سایه‌ی مرگ معنا می‌کنند و با تقدس‌بخشی به مرگ، زندگی را تضعیف می‌نمایند. اما برای درک بهتر، لازم است دو مفهوم «مرگ‌آگاهی» و «تقدس مرگ» را تفکیک کنیم.
۱. مرگ‌آگاهی:
مرگ‌آگاهی، آگاهی از فناپذیری و محدودیت زمان زندگی است. این آگاهی می‌تواند انسان را به معنابخشی به زندگی، تمرکز بر لحظه حال، و درک عمیق‌تری از ارتباطات انسانی سوق دهد. فیلسوفانی مانند هایدگر بر این باورند که مرگ‌آگاهی به انسان اصالت می‌بخشد، چرا که ما را به پذیرش مسئولیت زیست خود وامی‌دارد.
۲. تقدس مرگ:
در مقابل، تقدس‌بخشی به مرگ به معنای ارزش‌گذاری مطلق و برتر دانستن مرگ نسبت به زندگی است. این رویکرد، اغلب در باورهای مذهبی یا ایدئولوژی‌هایی دیده می‌شود که زندگی زمینی را بی‌ارزش شمرده و سعادت را صرفاً به جهان پس از مرگ حواله می‌دهند. چنین نگرشی می‌تواند به نادیده‌گرفتن کیفیت زندگی، توجیه خشونت، یا تسلیم‌پذیری مفرط منجر شود.
مذهب و زیست معنادار: چگونه می‌توان مذهب را پذیرفت و از پیامدهای آن در امان ماند؟
پاسخ به این سوال، به تفکیک میان «باور مذهبی» و «عملکرد مذهبی‌ها» بستگی دارد:
باور مذهبی به‌عنوان شیوه زیستی:
می‌توان مذهب را به‌عنوان منبعی برای آرامش، معنا، و پاسخ‌گویی به نیازهای معنوی انسان پذیرفت. اما این پذیرش نباید به انفعال، جبرگرایی یا کاهش ارزش زندگی منجر شود.
مواجهه با عملکرد مذهبی‌ها:
نیچه در نقد خود به تقدس مرگ، بر اهمیت بازاندیشی فردی تأکید دارد. ما می‌توانیم به جای پذیرش کورکورانه، از مذهب به‌صورت انتخابی استفاده کنیم و از افراط‌گری‌ها و آموزه‌هایی که زندگی را به حاشیه می‌برند، دوری کنیم.
نیچه با تمسخر واعظان مرگ، به ما یادآوری می‌کند که زندگی نباید قربانی هراس از مرگ یا وعده‌های مبهم آخرت شود. بلکه باید با مرگ‌آگاهی، به زندگی اصیل و پرشور دست یافت. در این مسیر، مرگ‌آگاهی می‌تواند به‌جای تضعیف زندگی، عامل تقویت آن باشد و مذهب به‌جای ابزار تقدس مرگ، وسیله‌ای برای ارتقاء زندگی معنوی گردد.

#مرگ_آگاهی #تقدس_مرگ #نیچه #زندگی_اصیل #مذهب #فلسفه #زیست_معنوی

@Mahmudi_mohsenn
نقدی بر اهدای کفن به پروفسور رزاقی‌آذر؛ از نگاه واعظان مرگ نیچه

دکتر محسن محمودی
۲۶ دی ۱۴۰۳

چندی پیش خبری منتشر شد که صداوسیما به‌عنوان نشانه‌ای از قدردانی از زحمات پروفسور رزاقی‌آذر، کفنی را به ایشان هدیه کرده است. این اقدام، با تمام بار معنوی و نیتی که شاید در پشت آن باشد، از منظر فلسفی و به‌ویژه از دیدگاه نیچه و نقد او بر فرهنگ واعظان مرگ، جای تأمل و نقد دارد.

نیچه در آثارش، از جمله «چنین گفت زرتشت»، به‌شدت علیه آنچه که خود «واعظان مرگ» می‌نامد، موضع می‌گیرد. به باور او، واعظان مرگ کسانی هستند که زندگی را در سایه مرگ تعریف می‌کنند و ارزش‌هایشان حول محور فناپذیری انسان می‌چرخد. در این نگاه، مرگ نه پایان، که سایه‌ای بر سر زندگی است، و تمام معنا و هدف زیستن در پیشگاه آن قربانی می‌شود.

اهدای کفن، به‌عنوان نمادی از مرگ، به پروفسوری که عمر خود را وقف علم و آموزش کرده، نمودی از همان فرهنگ مرگ‌محور است که نیچه آن را تقبیح می‌کند. نیچه به ما می‌آموزد که به‌جای ستایش مرگ، باید زندگی را پاس بداریم و ارزش‌های ما بر پایه شکوفایی، خلاقیت و قدرت حیات استوار باشد. اما این هدیه، به‌جای تأکید بر زندگی پربار این دانشمند، تلویحاً او را به پایان کارش ارجاع می‌دهد، گویی دستاوردهای او نه برای امروز و فردا، بلکه برای لحظه مرگ معنا می‌یابد.

چنین اقدامی یادآور فرهنگ‌هایی است که مرگ را به‌جای زندگی، به‌عنوان محوریت تقدیر انسان برجسته می‌کنند. در این فرهنگ، انسان موفق کسی است که به‌خوبی «می‌میرد»، نه کسی که به‌خوبی «زندگی می‌کند». از این رو، اهدای کفن به پروفسوری که سال‌ها عمرش را وقف حیات و بهبود زندگی دیگران کرده، پارادوکسی دردناک را نشان می‌دهد.

اگر بخواهیم از دید نیچه‌ای سخن بگوییم، هدیهٔ شایسته به پروفسور رزاقی‌آذر می‌توانست نمادی از زندگی باشد: چیزی که یادآور رشد، خلاقیت و شور حیات باشد. شاید جایزه‌ای علمی، یا حتی یک نماد ساده از نور و دانش، بیشتر برازندهٔ کسی باشد که زیستن و روشنایی را برای دیگران به ارمغان آورده است.

واعظان مرگ نیچه‌ای به ما هشدار می‌دهند که با تمرکز بر مرگ، زندگی را قربانی نکنیم. اگر بخواهیم از این واقعه درسی بگیریم، شاید لازم باشد بازاندیشی کنیم که چگونه از انسان‌های بزرگ تقدیر می‌کنیم و چگونه می‌توانیم پیام‌آوران زندگی باشیم، نه ناقلان مرگ.


#نقد_فرهنگ_مرگ
#زندگی_نیچه‌ای
#واعظان_مرگ
#تقدیر_زندگی‌محور
#پروفسور_رزاقی‌آذر
#فرهنگ_قدرشناسی
#فلسفه_و_زندگی
#نیچه
#مرگ_و_زندگی
#صداوسیما

@Mahmudi_mohsenn
🎯 جرقه‌ای برای بازنگری در ارزش دانش رایگان

دکتر محسن محمودی

۲۶ دی ۱۴۰۳

دوستان عزیز،
دیشب تجربه‌ای برای من پیش آمد که باعث شد به یکی از مسائل مهمی که سال‌ها به آن فکر کرده‌ام، بیشتر بیندیشم. در یک گروه مطلبی ارزشمند را که حاصل سال‌ها اندیشه بود، به اشتراک گذاشتم. اما پس از مدتی، یکی از اعضای گروه در پی‌وی از من خواست آن مطلب را حذف کنم. دلیلش این بود که اگر مطالب زیادی ارسال شود، ممکن است اعضای گروه کاهش یابند!

این برخورد تلنگری بود برای من. جرقه‌ای که نشان داد در بسیاری از مواقع، وقتی دانش و اطلاعات به رایگان و بدون محدودیت در اختیار دیگران قرار می‌گیرد، نه تنها ارزش واقعی آن نادیده گرفته می‌شود، بلکه تأثیرگذاری آن نیز کاهش می‌یابد.

دانش و اندیشه، حاصل سال‌ها تجربه، مطالعه و تلاش است. اما رایگان‌بخشی بیش از حد، به‌ویژه در فضایی که بسیاری تنها به ظواهر یا مطالب کوتاه و زودگذر اهمیت می‌دهند، گاه باعث می‌شود این ارزش به‌درستی درک نشود.

این اتفاق برای من یک درس مهم داشت:
🔹 رایگان بودن همیشه به معنای ارزشمند بودن نیست.
🔹 آنچه محدود، هدفمند و دقیق ارائه می‌شود، بیشتر مورد توجه و احترام قرار می‌گیرد.

#ارزش_دانش #اندیشه_عمیق #احترام_به_علم #جرقه_تفکر
#دانش_رایگان #تأمل_در_دانش

@Mahmudi_mohsenn
چرا دیگر رایگان سخنرانی و کنفرانس برگزار نمی‌کنم؟

دکتر محسن محمودی، استادیار فلسفه دانشگاه

دوستان عزیز،
مدتی است که به این نتیجه رسیده‌ام که برگزاری سخنرانی‌ها و کنفرانس‌های رایگان در جامعه ما اغلب با کم‌توجهی یا حتی بی‌قدری همراه بوده است. در حالی که این جلسات نیازمند صرف وقت، انرژی و دانش فراوان است، بسیاری از افراد آنها را جدی نمی‌گیرند یا به ارزش واقعی این فرصت‌ها پی نمی‌برند.

از این پس تصمیم گرفته‌ام تنها کارگاه‌هایی برگزار کنم که هزینهٔ شرکت در آن‌ها دریافت می‌شود. این تغییر رویکرد دلایل مختلفی دارد که می‌خواهم با شما در میان بگذارم:

۱. ارزش‌گذاری بر دانش و زمان


هر انسانی برای وقت، انرژی و دانشی که به اشتراک می‌گذارد، باید ارزش قائل باشد. زمانی که چیزی رایگان ارائه شود، بسیاری از افراد ناخودآگاه آن را کم‌ارزش‌تر می‌بینند. دریافت هزینه به‌طور مستقیم نشان می‌دهد که محتوای ارائه‌شده چقدر اهمیت دارد.

۲. جذب مخاطبان متعهد


تجربه نشان داده است که افرادی که برای شرکت در یک کارگاه هزینه پرداخت می‌کنند، انگیزهٔ بیشتری برای یادگیری دارند و از مطالب بهرهٔ بیشتری می‌برند. این افراد جدیت بیشتری در تعامل و استفاده از آموزه‌ها نشان می‌دهند، که این امر به محیطی سازنده‌تر و اثربخش‌تر منجر می‌شود.

۳. تقویت کیفیت آموزش


با برگزاری کارگاه‌های پولی، من می‌توانم تمام توان و تمرکز خود را صرف ارائهٔ محتوایی کنم که برای مخاطبان ارزشمند و کاربردی باشد. وقتی مخاطبان جدی‌تر باشند، بحث‌ها عمیق‌تر شده و آموزش تأثیر بیشتری خواهد داشت.

۴. احترام به تخصص و تجربه

دانش و تجربه، سال‌ها زمان و تلاش می‌طلبند. ارزش‌گذاری بر این تجربه‌ها، نه تنها برای من به‌عنوان ارائه‌دهنده، بلکه برای شما به‌عنوان مخاطب نیز اهمیت دارد.

۵. اقتصاد انرژی و تمرکز


از این پس تصمیم دارم به‌جای پراکندگی و ارائهٔ مطالب به جمع‌های گسترده و غیرمتمرکز، در محیط‌های کوچکتر و هدفمندتر (مانند کارگاه‌ها) فعالیت کنم. این کار کمک می‌کند که انرژی و تمرکز من برای گروهی از افراد علاقه‌مند و جدی‌تر به کار گرفته شود.

برنامه‌های آینده

کارگاه‌های آینده شامل موضوعات متنوع و کاربردی خواهند بود، از فلسفه و اخلاق گرفته تا مدیریت و روشنگری در حوزه‌های مختلف اجتماعی. این کارگاه‌ها به‌گونه‌ای طراحی خواهند شد که شرکت‌کنندگان بتوانند با سرمایه‌گذاری زمانی و مالی خود، بهره‌وری بالاتری داشته باشند.

برای اطلاع از زمان و موضوعات کارگاه‌ها، لطفاً کانال را دنبال کنید. همچنین نظرات و پیشنهادات شما دربارهٔ موضوعات مورد علاقه‌تان بسیار برای من ارزشمند است.

نتیجه‌گیری:
این تصمیم نه برای دوری از شما، بلکه برای افزایش کیفیت و تأثیرگذاری فعالیت‌های آموزشی است. امیدوارم شما نیز با من هم‌نظر باشید که دانش و تخصص، اگرچه رایگان نباشند، اما ارزشی فراتر از هزینه‌ای که برای آن پرداخت می‌شود، دارند.

منتظر حضور شما در کارگاه‌های آینده هستم.
با احترام،

#ارزش_دانش
#کارگاه_آموزشی
#مدیریت_زمان
#تعهد_به_یادگیری
#آموزش_هدفمند
#فلسفه_کاربردی
#اخلاق_حرفه‌ای
#قدردانی_از_علم
#تمرکز_و_انرژی
#آموزش_موثر
#برند_شخصی
#اقتصاد_دانش
#محسن_محمودی

@Mahmudi_mohsenn
خلأ میان دگردیسی‌ها: سرگردانی روح در مسیر نیچه‌ای

دکتر محسن محمودی

اگر کسی نه شتر باشد که بار ارزش‌ها و باورهای گذشته را تحمل کند، نه شیر که علیه آن‌ها شورش کند و نه کودک که به آفرینش نو بپردازد، او در نوعی خلأ وجودی یا رکود روحی قرار دارد.
چنین کسی می‌تواند در یکی از این وضعیت‌ها باشد:
بنده ارزش‌های دیگران:
او ممکن است همچنان زیر بار ارزش‌های دیگران زندگی کند، اما بدون پرسشگری و بدون قدرت تحمل شتر. در این حالت، او نه مقاومت می‌کند و نه تغییر می‌دهد، بلکه صرفاً پذیرنده‌ای منفعل است.
نفی‌گرای منفعل:
این فرد ممکن است همه چیز را نفی کند، اما بدون انرژی یا اراده‌ای برای خلق چیزی جدید. او در مرحله‌ای از پوچی یا نیهیلیسم گرفتار است، جایی که هیچ باور یا ارزشی نمی‌تواند او را به پیشرفت سوق دهد.
سرگردان:
چنین فردی در میانه مسیر دگردیسی گیر افتاده است. نه به طور کامل بار گذشته را کنار گذاشته، نه توانسته علیه آن قیام کند و نه به مرحله خلاقیت کودکانه رسیده است. این سرگردانی می‌تواند او را در نوعی سردرگمی و بی‌هویتی نگه دارد.
سایه‌نشین:
او ممکن است در سایه ارزش‌ها و قدرت‌های دیگران زندگی کند، بدون آنکه اراده‌ای برای تغییر وضعیت خود داشته باشد. در این حالت، او بیشتر ناظر است تا کنشگر.
نتیجه
اگر کسی نه شتر، نه شیر و نه کودک باشد، او در وضعیت عدم دگردیسی است. چنین فردی، به تعبیر نیچه، هنوز اراده‌ای برای زندگی و خلق ارزش‌های خود پیدا نکرده است. تنها با حرکت از این وضعیت می‌توان به مسیری پویا و رو به رشد وارد شد.
@Mahmudi_mohsenn
از شتر تا کودک: دگردیسی فیلسوفان در آینه نیچه

محسن محمودی

۲۶دی ۱۴۰۳

نیچه در چنین گفت زرتشت از سه دگردیسی جان سخن می‌گوید: شتر، شیر، و کودک. اما اگر از این منظر به تاریخ فلسفه نگاه کنیم، چگونه می‌توان فیلسوفان را در این مسیر جای داد؟
سقراط، شتر حقیقت:
سقراط بار سنگین پرسشگری و جستجوی حقیقت را بر دوش کشید. او مانند شتری که زیر بار ارزش‌ها خم شده، با تحمل سختی‌ها جامعه آتنی را به چالش کشید و بنیان پرسشگری فلسفی را گذاشت.
افلاطون، شیر شورشگر:
افلاطون، شاگرد سقراط، در برابر دنیای محسوس و ارزش‌های مادی قیام کرد. او با خلق نظام ایده‌ها و تلاش برای رسیدن به جهان معقول، نماد شیری شد که اراده قدرت را در برابر کهنگی‌ها فریاد می‌زند.
ارسطو، کودک خلاق:
ارسطو اما، با نگاه تجربی و عمل‌گرایانه، فلسفه را به ساحت خلاقیت و زندگی آورد. او کودک نیچه‌ای است که در بازی معصومانه و خلاق خود، واقعیت را دوباره تعریف می‌کند و به آفرینشی نو دست می‌زند.
اما آیا این دگردیسی‌ها تنها به گذشته تعلق دارند؟ یا هنوز هم می‌توان در مسیر شتر، شیر، و کودک گام برداشت؟ شاید پاسخ در این نهفته باشد که هر یک از ما، در لحظه‌ای شتر، زمانی شیر، و در نهایت، در پی آن کودک خلاق هستیم که در روشنایی خورشید عشق، جهان را از نو می‌سازد.
پایان این دگردیسی، آغازی دیگر است. کودک شدن، هنر جاودانه‌ی فیلسوفان و انسان‌هاست.

#نیچه
#سه_دگردیسی
#فلسفه
#سقراط
#افلاطون
#ارسطو
#خلاقیت
#دگردیسی
#فلسفه_زندگی
#فلسفه_نیچه
#آگاهی
#عشق
#تزکیه
#فیلسوف
#کانال_فلسفی

@Mahmudi_mohsenn
رقص شیر و کودک در آفتاب عشق

در این دنیای پرهیاهو، انسان همچون روحی سرگردان میان تاریکی و نور، نیازمند دگردیسی است. نیچه از سه دگردیسی سخن می‌گوید؛ از شترِ متحمل بارهای سنگین ارزش‌های کهنه، تا شیری که در برابر همه بایدها می‌غرّد و در نهایت، کودکی که در بی‌گناهی و آفرینش به نو شدن می‌رسد.
اما این سفر، تنها آغاز است. کودک، اگر به عشق نرسد، در نیمه‌راه می‌ماند. عشق، همان خورشید درونی است که می‌بخشد، می‌سوزاند و ما را از ماه بودگی عبور می‌دهد. ماه، گیرنده است، بازتابی از نوری دیگر؛ اما خورشید، خلاق است، زاینده و بخشنده.
شمس، این خورشید جاودان، نماد عشقی است که جان را به آگاهی پیوند می‌دهد. شمس، فراتر از یک شخص است؛ او استعاره‌ای است از رقص نور و شعله، از سوختن برای روشنی دیگران، از هنر ناب زندگی که روح را تزکیه می‌کند.
شیر باشیم؛ غرنده در برابر کهنگی‌ها. کودک شویم؛ رها در آفرینش و معصومیت. و سرانجام، همچون خورشیدی فروزان، بخشنده‌ای بی‌دریغ. این رقص شیر و کودک در آفتاب عشق، معنای زندگی است.

محسن محمودی
@Mahmudi_mohsenn
«دوستان، یادتان باشد که در گفتگوی انتقادی، به تعبیر نیچه در سه دگردیسی روح، ما اکنون در مرحله شیر هستیم؛ جایی که اراده قدرت در برابر بار سنگین ارزش‌های کهنه شورش می‌کند. اما نباید از مرحله کودک غافل شویم، آن نماد فراموشی، بخشش و نو شدن. همان‌جایی که روح به معصومیت و آفرینش بازمی‌گردد. اینجاست که هنر، به قول ارسطو، تزکیه‌گر می‌شود و روح را به تعالی می‌رساند.»
— محسن محمودی
Divanegi ~ UpMusic
Ragheb ~ UpMusic
زندگی همراه با موسیقی و رقص زیباتر است.

محسن محمودی

@Mahmudi_mohsenn
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily