#خاک_سرخگفتی هرچه به آفتاب نزدیک تری
سوخته تر میشوی
گفتی درد همین خاک سرخ است
پراکنده در ریه هایمان
همین درختان بی عارِ نشسته در نخلستان ها
همین گاز مهاجری که کور کرده اجاق مان را
و کپسول هایی
که نمی دهد کفاف قرص نان مان را هنوز
گفتی درد صورت پژمرده خرمشهر است
نخل های بی سری که روی دست مانده بازهم
گفتی این طبیعی است درد
در تابش طولانی آفتاب پخته تر خواهد شد
اما
تو غریبه گی نکن
این شط
و ماهی های رقصان و کوچه ها طولانی
به تو سلام می کنند هر سپیده
و هر غروب
همین درخت تشنه ی کُنار
که کِنارِ تو
باران ستاره را در شاخه هایش جا می دهد
تنها
چشمان تو را به خواب خواهد دید.
#شعر#محبوبه_افشاری#روزنامه_ادبی_قلم_امروز@mahbube_afshar