۱-
#شعر_ترجمهبه نظر وقت کشی میآمد،
ظرفی نقاشی کرد
یک شاخهی گل در ظرف کشید،
بوی عطر از گلبرگهای آن برخاست
یک جام آب نقاشی کرد،
جرعهای از آن نوشید
به شاخهی گل آب داد،
اتاقی نقاشی کرد
تختی در آن اتاق گذاشت و خوابید
وقتی بیدار شد
دریایی نقاشی کرد
دریایی عمیق
و غرق شد.
#ودیع_سعادة#برگردان_محبوبه_افشاری۲-
#قصه_کودک#ترجمهلیلی یک جعبه مداد رنگی برداشت و شروع کرد به نقاشی کردن روی برگهی دفتر.
لیلی ' یک شهر پر از شکوفه و گل کشید.
میان شهر یک خیابان تمیز کشید و کنار خیابان خانه زیبایی را نقاشی کرد.
توی خانه اتاقی کشید و برای پنجرهی اتاق خورشید و هوا کشید
داخل اتاق یک تختخواب و کنار تخت یک میز و روی میز یک سبد گل نقاشی کرد.
بعد لیلی روی تختش نشست و گلها را نزدیک صورتش آورد.
آنها را بو کرد و خوابید.
#محمد_قرانیا#سلام_بچهها#برگردان_محبوبه_افشاری @mahbube_afshar