کارگاه دیالکتیک

#خیزش_انقلابی
Channel
Education
Blogs
Psychology
Politics
Persian
Logo of the Telegram channel کارگاه دیالکتیک
@kdialecticPromote
1.2K
subscribers
516
photos
98
videos
574
links
در این کانال عمدتا مطالب انتشار یافته در تارنمای «کارگاه دیالکتیک» باز نشر می شود. درباره ی ما: https://kaargaah.net/?page_id=2 نشانی تماس کارگاه: [email protected] ارتباط با ادمین: @Nimmous
درس‌های انقلاب سودان – متن هفتم:

خیزش در سودان:
مصاحبه با رفقای سودانی



نشریه‌ی ماتریالیسم تاریخی

ترجمه: امین حصوری

۱۰ فروردین ۱۴۰۲

نسخه‌ی پی‌.دی‌.اف. / نسخه‌ی ورد


متن اول | متن دوم | متن سوم | متن چهارم |متن پنجم | متن ششم


* * *

درآمدی بر متن هفتم:‌

گفتگوی حاضر در میانه‌ی ماه مه ۲۰۱۹ انجام گرفته است. پس از سقوط عمر البشیر، روند انقلاب سودان با چالش‌های جدی‌تری مواجه شد که با مسیر تعمیق آن پیوند داشت. از یک‌سو دستگاه نظامی–امنیتیِ سابق، تحت عنوان «شورای نظامی گذار»، می‌کوشد کنترل سیاسی را به‌دست بگیرد و دولتی بورکرات و تحت سلطه‌ی خود را به‌مثابه‌ی ثمره‌ی نهایی انقلاب بر معترضان تحمیل کند. از سوی دیگر، معترضان هنوز خیابان‌ها را ترک نکرده‌اند و اشکال جدیدی از مقاومت انقلابی، ازجمله بست‌نشینی/تحصن عمومی در مقابل پایگاه‌های نمادین حکومت را خلق کرده‌اند. چون آن‌ها برمبنای تجارب خیزش‌های بهار عربی به‌خوبی واقف‌اند که دگرگونیِ سیاسیِ واقعی بدون کناره‌گیری کامل نظامیان از قدرت و خلع‌ید از نخبگان قدیم شدنی نیست. ارتش اما با پشتیبانی قوای امپریالیستی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، نیروهای شبه‌نظامیِ سازمان‌یافته (و ظاهراً خودسر) را به‌عنوان اهرم فشار و ارعاب علیه معترضان به‌کار می‌گیرد و با کارشکنی و تعلل آشکار در جریان مذاکراتِ انتقال قدرت، می‌کوشد جنبش انقلابی را دچار فرسایش و چندپارگی سازد. در این میان، نمایندگان معترضان (ائتلاف «نیروهای منشور آزادی و تغییر») لزوماً دغدغه‌های توده‌های تحت‌ستم را پوشش نمی‌دهند. مماشات کلی آن‌ها با ارتش نه‌فقط ناشی از اختلافات درونی و ضعف‌های سیاسی آنهاست، بلکه توامان بازتابی‌ست از تعلقات و نگرش‌های طبقاتی آنان. در اینجاست که خیزش انقلابی سودان در آستانه‌ی تحولی جدید قرار می‌گیرد: عبور از نخبگان سیاسیِ احزاب و تشکل‌های اپوزیسیون، حتی «انجمن متخصصان سودانی» که تفاوت‌های بارزی با سایرین دارد و به‌دلیل نقش موثرش در بسیج سیاسیِ و سازماندهی خیزشِ انقلابی، تا این مرحله از اعتماد عمومی بالایی برخوردار بوده است. ‏{این فرارویْ – همان‌طور که در متن ششم روایت شد – چند ماه بعد در گسترش الگوی سازماندهی بر اساس «کمیته‌های مقاومت محلات» نمود یافت}. شرکت‌کنندگان در این مصاحبه با ژرف‌بینیْ سویه‌های مختلفی از خاستگاه‌ها و دینامیسم انقلاب سودان را ترسیم می‌کنند و ضمن برشمردن پتانسیل‌های انکشاف چشم‌انداز انقلابی، خطرات پیش رو را به‌ بحث می‌گذارند. رفقای سودانی در این گفتگو – ازجمله – از نقش ستمدیدگانِ «حاشیه‌»ها و تحول رابطه‌ی مرکز و پیرامون، نقش مناسبات طبقاتی و اتحادیه‌های کارگریِ، نقش ساختارهای قدرت کهنه، نقش سنت‌های سیاسی گذشته، نقش دوگانه‌ی دیاسپورای سودانی، نقش باورها و ساختارهای نولیبرالی، نقش سرمایه‌های منطقه‌ای و جهانی و قوای امپریالیستی، نقش آموزش سیاسی و سازوکارهای مقاومت از پایین در روند تحولات خیزش انقلابی سخن می‌گویند. در جریان این گفتگو به‌روشنی نشان داده می‌شود که «انقلاب یک فرآیند است، نه یک رویداد» (به‌تعبیر یکی از رفقای سودانی). و این همان آموزه‌ای‌ست که خیزش «ژن، ژیان، ئازادی»، در موقعیت کنونی بیش از همیشه به درونی‌سازی و گسترشِ آن نیاز دارد. 

کارگاه دیالکتیک - فروردین ۱۴۰۲

* * *

لینک دسترسی به متن:

https://kaargaah.net/?p=1341

نسخه‌ی ورد
نسخه‌ی پی‌.دی‌.اف.:

http://pdf.kaargaah.net/162_Experiences_from_Sudans_Revolution_Text7_Interview_HM.pdf

---------------------------------------

#درس‌های_انقلاب_سودان
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#المرأة_الحیاة_الحریة
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_انترناسیونالیستی_ستمدیدگان
#الشعب_یرید_اسقاط_النظام
#سازماندهی_جای_ماتم
#انقلاب_ادامه_دارد

-------------------------------------
کانال تلگرام‌ کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
درس‌های انقلاب سودان – متن ششم:

کمیته‌های مقاومت محلات در سودان -
از تداوم مقاومت مردمی تا تدوین منشور سیاسی انقلاب



گزارش دریافتی از یک نشست

کارگاه دیالکتیک

۱۴ اسفند ۱۴۰۱

نسخه‌ی پی‌.دی‌.اف. / نسخه‌ی ورد


متن اول | متن دوم | متن سوم | متن چهارممتن پنجم


* * *

درآمدی بر متن ششم:‌

متن پیش رو عمدتا مبتنی بر گزارش جلسه‌ای‌ست که در فوریه‌ی ۲۰۲۳ بین تعدادی از رفقای تبعیدی ایران و سودان برای تبادل‌نظر حول فرایندهای انقلابی در دو کشور برگزار گردید. چهار رفیق سودانی حاضر در این نشست در زمان حضورشان در سودان در «انجمن متخصصان سودان»، کمیته‌های مقاومت محلات خارطوم، و در نهادهای مقاومت در منطقه‌ي دارفور فعال بوده‌اند. این گزارش از جانب رفقای ایرانی برای کارگاه ارسال شد تا در چارچوب متون «درس‌های انقلاب سودان» منتشر گردد. آن‌ها برگزاری این نشست را در پیوند با فراخوان یک پلتفرم همبستگی فرامحلیِ جمع‌های چپ معرفی کردند که در بزرگداشت انقلاب ۵۷ و انقلاب‌های خاورمیانه اکسیون‌های هماهنگی را در ۱۱ فوریه با عنوان« همراه با انقلاب: علیه ستم و ارتجاع، برای رهایی») برگزار کرد. گفتنی‌ست که در تنظیم نهایی متن حاضر، در هماهنگی با این رفقا، تنها به موضوع «کمیته‌های مقاومت محلات» و نقش آن‌ها در پویش انقلابی سودان و نیز در فرآیند تدوین «منشور سیاسی انقلابی» بسنده‌ کرده‌ایم؛ چرا که بسیاری از تحلیل‌گران بر این نظرند که کمیته‌های مقاومت محلات از بازیگران اصلی در تداوم و پویایی فرآیند انقلابی سودان بوده‌اند. همچنین، برای تکمیل مفاد گزارش یادشده حول این موضوع مشخص، در مواردیْ از منابع بیرونی استفاده شده است. در شرایطی که قیام ژینا در کنار همه‌ی سرکوب‌های خشونت‌بار دولتیْ (ازجمله، حملات شیمیایی به مدارس دختران)، با سازوکارهای تحریف و استحاله و مصادره از سوی نیروهای ارتجاعی و قدرت‌های جهانی روبروست، تجارب مبارزاتی کمیته‌های مقاومت محلات در سودان می‌تواند به ستمدیدگان جغرافیای ایران بصیرت‌های ارزنده‌ای برای تداوم مبارزه‌ی انقلابی عرضه کند.

کارگاه دیالکتیک - اسفند ۱۴۰۱

* * *

لینک دسترسی به متن:

https://kaargaah.net/?p=1330

نسخه‌ی ورد
نسخه‌ی پی‌.دی‌.اف.

http://pdf.kaargaah.net/160_Experiences_from_Sudans_Revolution_Text6_Resistance_Committees.pdf

---------------------------------------

#درس‌های_انقلاب_سودان
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#المرأة_الحیاة_الحریة
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_انترناسیونالیستی_ستمدیدگان
#الشعب_یرید_اسقاط_النظام
#سازماندهی_جای_ماتم
#انقلاب_ادامه_دارد

-------------------------------------
کانال تلگرام‌ کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
تزهایی درباره‌ی:

مسیرهای کنونی مواجهه‌ی قدرت‌ها با قیام ژینا

نویسنده: امین حصوری


۲ اسفند ۱۴۰۱


مقدمه: حدود پنج‌ماه از شروع قیام ژینا گذشته است؛ یکی از رشته خیزش‌هایی که از دی ۱۳۹۶ تاکنون دومینوی سقوط جمهوری اسلامی ایران را رقم زده‌اند. خیزش انقلابی ژینا هم به‌نوبه‌ی خود زمان تاریخی را فشرده کرده است: از یک‌سو شتاب تحولات، که حتی ترسیم طرح‌واره‌ای از تسلسل و ارتباطات درونی رویدادها و ریشه‌ها و پیامدهای آن‌ها را دشوار کرده است؛ و از سوی دیگر، تأثیرات چشمگیری که مجموع این تحولات در فضای فکری و سیاسی جامعه بر جای گذاشته‌اند، طوری‌که ردیابی و خصلت‌یابی آن‌ها با سنجه‌های متعارف گذشته به‌هیچ رو امکان‌پذیر نیست. تاریخ در جغرافیای ایران آبستن تحولات تعیین‌کننده‌ای‌ست، و در همین راستا، ذهنیت و ارزش‌های حاکم بر جامعه دستخوش تغییرات شگرفی شده‌اند. با این همه، برای جهت‌یابی در میدان ناهموار این مبارزه‌ي خطیر باید خطر کرد و شمایی از مسیر پرتلاطم و ناپایدار تحولات را به‌تصور درآورد، گیریم نارسا و موقتی‌بودنِ این تصویر از پیش مسلم باشد.

برای روشن‌کردن نقطه‌ی عزیمت و پیش‌فرض‌های این نوشتار، برخی از رویدادها و موقعیت‌هایی که در مقطع کنونی اهمیت ویژه‌ای دارند را برمی‌شماریم: الف) اعتراضات مستمر خیابانی کمابیش فروکش کرده‌اند (با استثنای بزرگ جمعه‌های اعتراضی زاهدان)، اما همان‌طور که انتظار می‌رفت وضعیت به روال «عادی» گذشته بازنگشت و همه می‌دانند که وضع کنونی حکایت آتش زیر خاکستر است؛ ب) حربه‌ی اعدام‌ دستگیرشدگان و تهدید زندان با شرایطی موحش‌تر، نتوانست سازوکار ارعاب مورد انتظار حاکمان را تأمین نماید. درعوض، مقاومت در اشکال مختلف همچنان ادامه دارد؛ ج) در اثر مبارزات گسترده‌ی مردمی و سرکوب‌های قساوت‌بار حاکمیت، بازمانده‌ی مشروعیت رژیم نزد اکثریت مردم فروریخته است. ضرورت عبور از جمهوری اسلامی به یک توافق نانوشته‌ی عمومی بدل شده است؛ د) روند ریزش نیروهای «خودی» در ساختار درونی حاکمیت به‌طور آشکار و پنهان افزایش یافته و با بیانیه‌ی موسوی مسیر آن هموارتر شده است؛‌ ه) سرکوب عریان اعتراضات مردمی این‌بار بهانه‌ای شد برای تشدید انزوای سیاسی دولت ایران در عرصه‌ي بین‌المللی و تعلیق مذاکرات برجام (گرچه دلیل واقعی این فشارهای شدت‌یافته پافشاری رژیم ایران در همراهی با روسیه بود، اما وجهه‌ی جهانی خیزش ژینا محمل اجرای آن واقع شد)؛ و) حاکمان در چرخشی نسبتا غیرمنتظره، ظاهراً به‌مناسبت ۲۲ بهمن و با داعیه‌ی پیروزی و اقتدار و در قالب عفو رهبری، برخی از زندانیان سیاسی را آزاد کرده‌اند؛ ز) هسته‌ی سخت قدرت شتاب‌زده سازوکاری شبه‌قانونی برای واگذاری باقیمانده‌ی ثروت‌های عمومی (تحت مالکیت دولت) به نخبگان خودی تدارک دیده است؛ ح) روند آلترناتیوسازی از بالا برای آینده‌ی سیاسی ایران در قالب همراهی اپوزیسیون راستگرا با دولت‌های غربی شتاب گرفته است؛ ط) با کاهش نسبی فضای امنیتی خیابان‌ها، اعتراضات و اعتصابات کارگری بار دیگر سیر صعودی یافته‌اند و ناقوس بحران‌ فزآینده‌ی اقتصادی [و پیامدهای سیاسی تهدیدآمیز آن برای دولت] را به‌صدا درآورده‌اند؛ ی) حاکمان در مراودات دیپلماتیک با قدرت‌های غربی پیغام‌های مصرانه‌ای برای بازگشت به پای میز مذاکره ارسال می‌کنند و برای نشان‌دادن حسن‌نیت، شروع به آزادی شهروندان غربی گروگان‌ در زندان‌های ایران کرده‌اند.

با این مقدمات، که فهرست آن می‌تواند بلندتر باشد، شاید خواننده‌ی این سطور هم تصدیق نماید که با نقطه‌ی عطفی در روند تحولات جاری مواجهیم که نیازمند واکاوی و تحلیل (جمعی و مستمر) است. نوشتار حاضر، که برای سهولت در قالب چند تزِ مرتبط ارائه می‌شود، تلاشی‌ست در این جهت. خاطرنشان می‌کنیم که با توجه به نارسایی و ناتمامی این تزها، عرضه‌ی آن‌ها صرفاً محملی‌‌ست برای دعوت از نیروهای چپ و مترقی به هم‌اندیشی حول دلالت‌های موقعیت کنونی، که خود ضرورتی‌ست برای راهجویی‌های جمعی. چون خیزش ژینا به‌ناگزیر به میدان زنده و خطیری برای پیکارهای هژمونیک و ضدهژمونیک نیروهای متعارض بدل شده است. با توجه به پیشروی مشهود راست‌گرایان به‌پشتوانه‌ی قدرت‌های داخلی و خارجی، آینده‌ی فرودستان و ستمدیدگانِ (طبقه‌ی کارگر در معنای وسیع آن) جغرافیای ایران در گرو آن است که بتوانند هرچه زودتر بلوک نیروهای مستقل خود را تشکیل دهند.

-----------

ادامه‌ی مقاله:

https://kaargaah.net/?p=1326

نسخه‌ی ورد

نسخه‌ی پی.دی.اف:

http://pdf.kaargaah.net/159_Theses_on_current_confrontations_of_powers_with_Jina_Uprising.pdf

-----------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#انقلاب_ادامه_دارد
#بدیل‌سازی_از_بالا
#استبداد_و_امپریالیسم
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_ستمدیدگان
#سازماندهی_جای_ماتم
#کمیته‌های_مقاومت_محلات
#گفتگوی_انقلابی_ستمدیدگان
#اعتصابات_سراسری

------------
کانال تلگرام کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
متن دریافتی:

افسون زُدایی از هبوط نئولیبرالیسم در ایران

گفتگوی شیرین کمانگر با کیهان ولدبیگی

بهمن ۱۴۰۱


یادداشت مصاحبه‌گر: هرچند که بحران فراگیر اقتصادی یکی از علل اصلی ظهور و بروز خیزش توده‌ای جاری‌ست، رسانه‌های جریان اصلی نارضایتی و خشم و انزجار معترضان علیه سیاست‌های اقتصادی بازار آزاد را بازتاب نمی‌دهند، بلکه صرفا بر ماهیت سیاسی خشم عمومی تاکید می‌کنند. حتی در مواردی که این رسانه‌ها سیاست‌های اقتصادی را موجد نارضایتی معترضان معرفی می‌نمایند، با دعوت از «تحلیل‌گران اقتصادی»‌، ریشه‌ی بحران‌های اقتصادی موجود را نه در پیامدهای سیاست‌های سرمایه‌دارانه، بلکه به وجود دولت‌ خودکامه‌ و «ناکارآمد»ی آن نسبت می‌دهند، چرا که در نظر آنان چنین دولتی آزادی اقتصادی را از میان برده‌ یا اقتصاد بازار را در شکل «ناب» و درست آن به بوته‌ی اجرا نگذاشته‌ است. در همین راستا، نگرش غالب بر این رویکرد عملی پای می‌فشارد که تضعیف اقتدارگرایی دولتی و برون‌رفت از بحران موجود، مستلزم اجرای تمام و کمال سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی‌ست. برای ارزیابی صحت و سقم این تحلیل‌ها، با کیهان ولدبیگی، مدرس اقتصاد سیاسی جهانی و مطالعات خاورمیانه در موسسه‌ی مطالعات منطقه‌ای دانشگاه لیدن هلند، در خصوص مناسبات اقتصادی در ایران به گفتگو نشسته‌ایم. / ش. ک. – بهمن ۱۴۰۱

* * *

برخی باور دارند که‌سیاست‌های نئولیبرالیستی در شکل «ناب» و درست آن در ایران اجرا نشده است. در حالی‌که بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، ۸۲ درصد از اشتغال موجود به بخش خصوصی اختصاص دارد، مدافعان خصوصی سازی بر این عقیده‌اند که «خصوصی‌سازی واقعی»‌ انجام نگرفته است. نظر شما در این‌باره چیست؟ اجرای برنامه‌های اقتصادی نئولیبرالی در ایران چقدر «ناب» است؟‌ «خصوصی‌سازی واقعی» از چه نظر با خصوصی‌سازی موجود متفاوت است؟ موفقیت مناسبات سرمایه‌داری در کشورهای اروپایی و آمریکایی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

برای پاسخ به سوالات‌تان باید به دو نکته مهم توجه کنیم. اولا برای بسیاری و به ویژه مدافعان نئولیبرالیسم در ایران خصوصی‌سازی معادل نئولیبرالیسم است و بنابراین موفقیت یک فرآیند نئولیبرالی به خصوصی‌سازی تقلیل داده می شود. با این وجود نئولیبرالیسم بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تر از خصوصی‌سازی است. نکته دوم که بسیار مهمتر از اولیست، این است که شکل «نابی» از نئولیبرالیسم وجود ندارد. به نظرم این ایده که شکل «نابی» از نئولیبرالیسم وجود دارد و ما باید موفقیت یا شکست فرآیندهای نئولیبرالی در جاهای مختلف جهان را در رابطه با به این اصطلاح شکل «ناب» بسنجیم، بر دو بنیان بسیار پروبلیماتیک بنا شده است: عدم توجه به تاریخ (ahistoricism)‌ و اروپامحوری. نگاهی به تبیین‌های موجود از نئولیبرالیسم برای درک آنچه که می‌گویم به نظرم ضروریست. به طور کلی دو رویکرد برای تبیین و درک نئولیبرالیسم وجود دارد. از یک سو، ما اقتصاددانان نئوکلاسیک را داریم که از اصطلاح نئولیبرالیسم استفاده نمی‌کنند اما مفهوم‌پردازی آنها از سرمایه‌داری «واقعی» ارتباط تنگاتنگی با مفروضات و باورهای نئولیبرالی دارد و تا حد زیادی بر پایه آنها بنا شده است. از سوی دیگر، ما طیف وسیعی از اندیشمندان انتقادی مانند مارکسیست‌ها و پساساختارگرایان را داریم که به طور گسترده از اصطلاح نئولیبرالیسم برای نقد اقتصاددانان نئوکلاسیک و تبیین تاریخ چند دهه ی اخیر سرمایه‌داری جهانی استفاده می‌کنند.

-----------------------------------------------

ادامه‌ی مصاحبه در وبسایت کارگاه:

https://kaargaah.net/?p=1322

نسخه‌ی ورد

نسخه‌ی پی.دی.اف:

http://pdf.kaargaah.net/158_Disenchantment_of_Neoliberalism_in_Iran_Interview_Valadbeygi.pdf

-----------------------------------------------

#نئولیبرالیسم_در_ایران
#بحران_اقتصادی
#ابراستثمار_و_سلب_مالکیت
#بحران‌های_درهم‌تنیده
#خیزش_انقلابی_ژینا
#زن_زندگی_آزادی
#انقلاب_ادامه_دارد
#اعتصابات_سراسری
#همبستگی_ستمدیدگان
#سازماندهی_جای_ماتم
#کیهان_ولدبیگی

-----------------------------------------------
کانال تلگرام کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
درس‌های انقلاب سودان – متن پنجم:


زندگی بر مدار انقلاب:

درک دینامیسیم
خیزش‌های سودان و الجزایر


نویسنده: آن الکساندر

۲۶ ژوئن ۲۰۱۹ (تیر ۱۳۹۸)

ترجمه‌: حمید بردبار


نسخه‌ی پی‌.دی‌.اف. / نسخه‌ی ورد


متن اول | متن دوم | متن سوم | متن چهارم


* * *

درآمدی بر متن پنجم:‌

مقاله‌ی حاضر روایتی‌ست تحلیلی از انقلاب سودان همزمان با مشاهده‌ی فراز و فرودهای فرآیند انقلابی و با نظر به ملزومات پیروزی نهایی. هدف این تحلیل، مشارکت در روند انقلابی ازطریق سنتز درس‌های انقلاب‌های گذشته با شرایط سیال اکنون است، که مشارکتی‌ست درجهت غنای بازاندیشی‌های انتقادی در فضای درونی خیزش. نویسنده با ارجاع به آرای لوکزامبورگ خاطرنشان می‌کند که که بحران انقلابی پیامدی‌ست از دینامیسم اثرات متقابل بین مبارزات اقتصادی و سیاسی؛ و این‌‌که چنین موقعیتی هم حوزه‌ی آماج مبارزه‌ی انقلابی را گسترش می‌دهد و هم دامنه‌ی مشارکت‌کنندگان در فرآیند انقلابی را. در این معنا، قیام‌های الجزایر و سودان تبلور «جشن ستمدیدگان» هستند، که نمود آن در خیابان‌ها در حضور پرشور و مبارزه‌جویانه‌ی زنان و همه‌ی گروه‌هایی که در معرض تبعیض‌های سیستماتیک قرار داشته‌اند/دارند نمایان شده است. به باور نویسنده، امواج انقلابی در خاورمیانه از سال ۲۰۱۰ بدین‌سو نشان داده‌اند که در این جوامع ملغمه‌ای از اشکال ناموزون و مرکبِ توسعه‌ی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک پدید آمده که کیفیتی انفجاری دارد و واجد این پتانسیل است که جریان‌هایی از تحولات بسیار ژرف‌تر را آزاد سازد. خط سیر قیام‌ها و مبارزات اجتماعی‌ در الجزایر و سودان مؤید آن است که ایجاد وحدت بین شاغلان و بیکاران، بین کسانی که نسبتاً دارای امتیازاتی هستند (از نظر دستمزد، یا سطح تحصیلات، و یا موقعیت حرفه‌ای)، و افراد به‌حاشیه رانده‌شده و به‌لحاظ اجتماعیْ مطرود، برای اقدام و پیکار مشترک، امکان‌پذیر است. اما آزادشدن همه‌ی این پتانسیل‌ها به‌خودی خود نمی‌تواند ضامن پیروزی نهایی باشد، اگر برپایه‌ی این نیروی آزادشده شالوده‌ی نهاد دولت درهم‌شکسته نشود. در اینجا نویسنده معتقد است که رهبری مبارزه به‌منظور درهم‌شکستن دولت نیازمند وجود یک حزب انقلابی یا سازمانی از انقلابون حرفه‌ای‌ست، که البته جایگزینی برای سازمان‌های توده‌ای طبقه‌ی کارگر و فقرا، که موتور جنبش انقلابی هستند، نخواهد بود. شاید تا همین‌‌جا مخاطب این متن هم تصدیق نماید که همه‌ی این مباحث و پرسش‌ها اهمیتی حیاتی برای پیشبرد مبارزه‌ي انقلابی در ایران در مقطع کنونی قیام ژینا دارند. امیدواریم تجارب مبارزات انقلابی در سودان و دیگر جوامع هم‌زنجیر، به توشه‌ی آگاهی ستمدیدگانِ جغرافیای ایران در مسیر انقلاب راه یابند. 

کارگاه دیالکتیک - بهمن ۱۴۰۱

* * *

لینک دسترسی به متن:

https://kaargaah.net/?p=1317

نسخه‌ی ورد
نسخه‌ی پی‌.دی‌.اف.

http://pdf.kaargaah.net/157_Experiences_from_Sudans_Revolution_Text5_Alexander.pdf

---------------------------------------

#درس‌های_انقلاب_سودان
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#المرأة_الحیاة_الحریة
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_انترناسیونالیستی_ستمدیدگان
#الشعب_یرید_اسقاط_النظام
#ماتم_نگیریم_سازماندهی_کنیم
#انقلاب_ادامه_دارد

-------------------------------------
کانال تلگرام‌ کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
بازنشر:

نکته‌هایی درباره‌ی اعتصاب اجتماعی

نویسنده: جرمی برچر
ترجمه: عرفان رشیدی
بازنشر از نقد اقتصاد سیاسی



فرازی از متن:

اعتصاب‌های اجتماعی می‌توانند اشکال مختلفی داشته باشد. اعتصاب‌ها می‌توانند در صنایع پایه یا در فعالیت‌های تجاری شهری یا هر دو باشند. آن‌ها می‌توانند یک اعتصاب عمومی بزرگ یا توقف موقت کار باشد که گروه‌های مختلف یکی پس از دیگری کار را متوقف می‌کنند و سپس ازسر می‌گیرند. اعتراضات می‌توانند «سریع» باشند که یک روز یا حتی کم‌تر هستند، و همچنین می‌توانند اقداماتی با پایان باز باشد که تا پیروزی، شکست یا به‌خطر افتادن آشکار، ادامه می‌یابند.

اعتصاب‌های اجتماعی اغلب شامل اشغال محل کار بوده‌اند (اعتصاب عمومی لهستان زمانی ظهور کرد که این حرف میان کنشگران دهان به دهان می‌شد: «ستاد حزب را آتش نزنید، کارخانه‌ها را اشغال کنید».) چنین اشغال‌هایی، خشونت سرکوبگرانه را دشوارتر می‌کنند. با این حال، مقامات آن را چالشی مهم و حتی انقلابی برای قدرت خود تلقی می‌کنند که باعث می‌شود در درازمدت تمایل کم‌تری به مصالحه داشته باشند.

اعتصاب‌های اجتماعی می‌تواند شامل اقدامات بی‌سروصدا یا مخرب خیابانی باشد یا می‌تواند به سادگی مردم را به در خانه ماندن دعوت کند. اقدامات خیابانی به اعتصاب‌کنندگان و حامیان آن اجازه می‌دهد تا شجاعت، اعتماد‌به‌نفس و مقاومت خود را در برابر سرکوب نشان دهند؛ اقدامات خیابانی، همچنین اهداف آسانی را برای سرکوب فراهم می‌کنند.

تاکتیک‌ها را باید بر اساس ملاحظاتی از این دست انتخاب کرد: ۱) این که با توجه به وضعیت کنونی جنبش افراد مایل به انجام چه کارهایی هستند؛ ۲) واکنش عموم مردم به تاکتیک‌های مختلف چگونه خواهد بود؛ ۳) تاکتیک‌های مختلف ممکن است چه واکنشی را از سوی مقامات برانگیزد؛ ۴) این تاکتیک‌ها چه نتایج محتملی خواهند داشت (مانند رویارویی، مذاکرات، تغییر در افکار عمومی، اختلا‌ف‌نظر و تغییر در نگرش مقامات؛ و غیره).

توانایی تغییر تاکتیک می‌تواند بسیار مهم باشد. هنگامی که یک جنبش به یک تاکتیک خاص محدود باشد، مخالفان آن اغلب می‌توانند هزینه و دردِ ادامه‌ی آن را به اندازه‌ای بالا ببرند که درنهایت جنبش شکست بخورد. اگر جنبش بتواند به ابتکار خود تاکتیک‌ها را تغییر دهد، می‌توان از این امر جلوگیری کرد.

زمانی که مقامات حاضر هستند به تعداد زیادی از مردم در خیابان شلیک کنند، اشغال محل کار ممکن است بهترین جایگزین آن باشد.


-----------------------------------------------

ادامه‌ی متن در نقد اقتصاد سیاسی:

https://tinyurl.com/44shhxbj


نسخه‌ی پی.دی.اف:

https://pecritique.files.wordpress.com/2022/12/social-strikes-1.pdf

-----------------------------------------------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#انقلاب_ادامه_دارد
#اعتصابات_هم‌بسته
#همبستگی_ستمدیدگان
#سازماندهی_جای_ماتم
#اعتصاب_اجتماعی
#قیام_علیه_اعدام

-----------------------------------------------
@kdialectic
مردگان اغلب زنده می‌شوند: برخی در قامت قهرمان، و برخی زامبی

کارگاه دیالکتیک
۲۰ آذر ۱۴۰۱


سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور اسبق کشور و نماد «جنبش اصلاح‌طلبی» ایران اسلامی یک‌بار مرد. یک‌بار مردنش با احتساب آن است که صرفا از کل فرآیند مردن مکررش برآیند بگیریم؛ وگرنه طی این فرآیند (دست‌کم از ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶) بارها مرده بود. خودش و بسیاری دیگر هیچ‌گاه این مرگ را نپذیرفتند، یا اذعان نکردند. به‌ویژه آنکه بعد از برکناری اصلاح‌طلبان حکومتی، آنها نمایش مضحک باند احمدی‌نژاد و‌ یکه‌تازی فزآینده‌ی خامنه‌ای و مجذوبانش را دلیل حقانیت سیاسی خود تلقی/قلمداد کردند (درست همان‌طور که سلطنت‌طلبان فاجعه‌ی حکومت اسلامی را دلیل حقانیت سلطنت پهلوی می‌انگارند و جلوه می‌دهند.). اما در خیزش توده‌ای دی‌ماه ۹۶ خبر مرگ خاتمی و همراهانش در همه‌ی خیابان‌های کشور اعلام شد. طبعا از مرگ سیاسی او سخن می‌گوییم [وگرنه همه می‌دانیم که پیکرهای نخبگان و زمامداران اسلامی با چه حرص زایدالوصفی به «دنیای دون» چنگ زده‌اند].
خاتمی را البته کسی نکشت. او همانند بسیاری دیگر از اهالی سیاست، خودش قاتل خودش بود. خودکشی سیاسی او نه از سر اضطرار و فشار شرایط بیرونی، بلکه ناشی از باورهای درونی‌اش بود. باورهایی که با یک دال مرکزی پیوندی وثیق داشت که همان «حضرت امام» بود. این پیوند چنان جاذبه‌ی فلج‌کننده‌ای داشت که او حتی در خلال فاجعه‌بارترین و رسواترین تناقضات دستگاه حاکم هم هیچ‌گاه نتوانست تصور گسست از «نظام اسلامی» را در مخیله‌اش بگنجاند. [این میدان‌ جاذبه چنان قوی‌ست که میرحسین موسوی را از مقطع خیزش ۱۳۸۸ تاکنون در تله‌ی تناقضی رفع‌ناشدنی قرار داده است].
برخی از ما یکی از نخستین‌ مرگ‌های خودخواسته‌ی خاتمی را هنگامی مشاهده کردیم که او در مقام رئیس‌جمهور در پاسخ به خبرنگار روزنامه‌ی شرق صراحتا گفت: «اگر بنا باشد بین مردم و نظام یکی را انتخاب کنم، انتخاب من نظام است». بی‌گمان این یکی از معدود فاش‌گویی‌های خاتمی، از میان هزاران گزاره‌ی دوپهلو، جذاب و سهل‌وممتنعی بود که او طی این سالیان با لبخندی رضایت‌آمیز ازطریق رسانه‌ها تحویل مردم داده است. مضمون این گزاره را باید بسیار جدی گرفت، نه به‌خاطر خود خاتمی، که دیرزمانی‌ست در صحنه‌ی سیاست، مرده‌ی متحرکی بیش نیست. حتی نه بدین‌خاطر که این گزاره عصاره‌ی سیاست‌های اصلاح‌طلبان حکومتی را در خود جای داده است. بلکه بدین خاطر که این گزاره همچنین چکیده‌ی سیاست دولت جمهوری اسلامی بوده و هست. اگر فکر می‌کنید در این ارزیابی، اغراقی رتوریک [از سر بغض و غرض] نهفته است، بیایید معنای سرراست‌تر آن را مرور کنیم:
«نظام اسلامی مقدم بر مردم است، تحت هر شرایطی».

این دقیقا ترجمان همان جمله‌ی مشهور خمینی‌ست که با تحکم گفته بود حتی اصول دین و شریعت اسلام هم در برابر ضرورت حفظ نظام اسلامی قابل تعلیق هستند. خمینی صرفا به حرف‌زدن بسنده نکرد، بلکه کارنامه‌ی خونین و فاجعه‌بار رهبری سیاسی ده‌ساله‌ی او پیکریابی عیان همین باور مرکزی‌اش بود.

https://tinyurl.com/2c4whwr9

---------------------------------------
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#حقیقت_انقلابی_است
#انقلاب_ادامه_دارد
#همبستگی_ستمدیدگان
#علیه_قدرتمداران

-----------------------------------------
کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
پدران قاتل و‌ نفرین فرزندان

نویسنده: کارگاه دیالکتیک
۱۸ آذر ۱۴۰۱


این روزهای کشتار و اعدام بی‌گمان در شمار انبوهی از تاریک‌ترین روزهای تاریخ معاصر این سرزمین ثبت خواهند شد. قیام ژینا اساسا خیزشی انقلابی برای پایان‌دادن به همین تاریکی‌ست، که سال‌های سال حاکم بلامنازع بوده و با نخوت تمام خود را پایان‌ناپذیر قلمداد کرده است. انقلاب ادامه دارد، چون ستمدیدگان عزم‌شان را جزم‌ کرده‌اند که این خدایگان نخوت و قساوت را به زمین بزنند. در میانه‌ی این ستیز آشتی‌ناپذیر و سرنوشت‌ساز، نه حاکمان و نه ستمدیدگان راه برگشتی به وضعیت گذشته ندارند. خاک این سرزمین چنان خون‌آلود و آسمان‌اش چنان تاریک است، که تنها انقلاب می‌تواند سبزی و نور را برای مردمان ستمدیده‌اش به ارمغان بیاورد.

اما در این نوشتار استثنائا روی سخن ما نه با ستمدیدگان، بلکه با ستمگران است؛ یا دقیق‌تر بگوییم، با آنهایی که خواه از روی باورهای بت‌واره، خواه از روی نفع‌طلبی، و خواه از سر اضطرار وحشت و بی‌چارگی، در تحمیل و تکثیر مرگ مشارکت می‌کنند؛ آنهایی که کمک می‌کنند تا زیباترین جان‌های سرکش این جامعه، زنده‌ترین و عاشق‌ترین زندگان از نفس بیافتند و به زمهریر مرگ رانده شوند؛ و خصوصا رو به آنهایی سخن می‌گوییم که غافل‌اند که در همراهی چشم‌بسته‌شان با رژیم مسلط، ماشین کشتار را تقویت می‌کنند، تا همچنان دل‌های پرشمار بیشتری را داغ‌دار کند.

باری، آنها که در ازای چشم‌پوشی از شرف‌شان، به رفاه مادی و آتیه‌ی خود و خانواده‌شان چشم دوخته‌اند را به شعری از سیلویا پلات مهمان می‌کنیم، تا بدانند که فرزندان‌شان در آینده - یحتمل - چگونه از آنها یاد خواهند کرد. چون فرزندان‌شان برای رستگارشدن چاره‌ای جز گشودگی به حقیقت نخواهند داشت؛ چاره‌ای جز آنکه پدران‌شان را بی‌وقفه نفرین و انکار کنند.

پس ما هیچ‌گاه از حاکمان ستم‌گر انصاف و ترحم طلب نمی‌کنیم (مواجهه‌ی ما با آنان پیکاری آشتی‌ناپذیر بر سر هست و نیست خواهد ماند). بلکه صرفا قدرت مقاومت‌ناپذیر حقیقت و عظمت بنیان‌کن انقلاب را به حلقه‌های سست‌تر زنجیره‌ی همراهان ستم‌گری خاطرنشان می‌کنیم تا به خود و سرنوشت فرزندان‌شان رحم کنند. ... چون تاریخ داور بسیار سخت‌گیر و بی‌رحمی‌ست.


https://tinyurl.com/47aj2vny

---------------------------------------
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#انقلاب_ادامه_دارد
#نه_به_اعدام
#همبستگی_ستمدیدگان
#علیه_ماشین_کشتار
#سیلویا_پلات
#رزا_جمالی

-----------------------------------------
کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
Forwarded from نقد
▫️ نقش کارگران در خیزش‌های مردمی کشورهای عربی در 2011

از سلسله مقالات «نقد» درباره‌ی خاورمیانه

نوشته‌ی: جوئل بنین
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

4 دسامبر 2022

🔸 کارگران مراکشی، بحرینی، اردنی و حتی بیش‌تر از آن مصری و تونسی نقشی اساسی در خیزش‌های مردمی کشورهای عربی در 2011 ایفا کردند. آنان همانند بسیاری از هم‌وطنان خود از تحقیر، توهین و شکنجه‌ی نیروهای امنیت داخلی و فسادی که گریبان همه‌ی س‍‍پهرهای دولت را گرفته بود، تورم و افزایش نابرابری، وخیم‌شدن خدمات اجتماعی و سیاست خارجی تابع ایالات متحد که شکاف بین دولت و مردم را تشدید می‌کرد به خشم آمدند. مشارکت کارگران در خیزش‌ها همچنین تحت‌تأثیر میراث دهه‌ها مبارزه علیه بازسازی نئولیبرالی اقتصادهای منطقه بود که ملازم آن بی‌کاری زیاد، به‌ویژه میان جوانان، حذف صدها هزار شغل دولتی و بی‌ثبات‌کاری‌ شاغلان بود. زنان به تناسب از بی‌کاری و زوال بخش دولتی آسیب بیش‌تری دیده‌اند، زیرا سیاست‌های اشتغال بخش دولتی نسبتاً برای آن‌ها مطلوب‌تر است. بنابراین، برای کارگران، خیزش‌های 2011 چیزی بیش از یک شورش برای بازپس‌گیری کرامت خود از دیکتاتوری بود. نگرانی آن‌ها در شعارهایی که در تونس و قاهره طنین‌انداز شد نیز شنیده می‌شد: «نان، آب، بن علی، نه»، «کار، آزادی، عزت ملی» یا «نان، آزادی، عدالت اجتماعی».

🔸 این شعارها تلویحاً بیان‌گر رد نئولیبرالیسمی بود که خود را در همه جای کره‌ی‌ زمین تحمیل می‌کند، «سرمایه‌داری وحشی»ای که در سیاست‌های «اجماع واشنگتن» تجسم یافته بود: کاهش ارزش پولی، کاهش بودجه‌ی دولتی، حذف یارانه‌ها برای مایحتاجات اساسی، آزادسازی بازار و خصوصی‌سازی شرکت‌های دولتی ــ همه‌ی اقداماتی که «تثلیث نفرین‌شده» (صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) به‌شدت در کشورهای جنوب از دهه‌ی 1970 ترویج کرده است. شرکای اصلی آن‌ها در جهان عرب، رؤسای جمهور انوار السادات (1981-1970) و حسنی مبارک (2011-1981) در مصر و زین‌العابدین بن‌علی (2011-1987) در تونس بودند، بدون این‌که پادشاهی‌های مراکش و اردن را کنار بگذاریم.

🔸 با ‌این‌که برخی از این جنبش‌ها شکل شورش‌های مردمی را به خود ‌گرفتند، با این حال، ابعاد سیاسی مهمی داشتند. کنش‌های جمعی کارگران و محافل مرتبط با آن‌ها که از شدت بی‌سابقه‌ای برخوردار بود، مقدم بر سقوط زین‌العابدین بن‌علی و حسنی مبارک به ترتیب در تونس و حتی بیش‌تر از آن در مصر بود. این اقدامات نه شورش محض بود و نه آن‌چه بیات «ناجنبش‌ها» می‌نامد، یعنی اقدامات خودجوش اما سازمان‌دهی‌نشده‌ی روزانه از سوی حاشیه‌نشینان شهری که به فضای شهر دست‌درازی می‌کنند، زنانی که بر حضور خود در فضای عمومی اصرار می‌ورزند یا جوانانی که از حق خود برای «تفریح‌کردن» استفاده می‌کنند. خیر، این اعتراضات با هدف محکوم‌کردن وخامت شرایط زندگی از زمان تصویب «برنامه‌های اصلاحات اقتصادی و تعدیل ساختاری» توسط تونس در سال 1986 و سپس مصر در سال 1991، با تعریف تیلی و تارو از یک جنبش اجتماعی مطابقت دارد: «کارزار پایدار طرفداری که از بازنمایی‌های مکرر استفاده می‌کند تا خود را به گسترده‌ترین مخاطبان ممکن بشناساند و بر سازمان‌ها، شبکه‌ها، سنت‌ها و همبستگی‌ها متکی است.»...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3hF

#خاور_میانه
#خیزش_انقلابی
#جنبش_کارگری
#جوئل_بنین
#حسن_مرتضوی


👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
«دیر یا زود، دیکتاتورها سقوط می‌کنند»

مصاحبه با یک شاهد عینی قیام سودان


{درس‌های انقلاب سودان - متن چهارم}


مصاحبه‌ی اما ویلده بوتا با محمد مصطفی دیاب
۲۴ مه ۲۰۱۹  (خرداد ۱۳۹۸)


ترجمه: کارگاه دیالکتیک | آذر ۱۴۰۱

نسخه‌ی کامل مصاحبه

متن اول | متن دوم | متن سوم


----------------------

درآمدی بر متن چهارم:‌

گفتگوی حاضر روایت انقلاب سودان را از جایی پی می‌گیرد که پس از سقوط عمر البشیر، دستگاه نظامی-امنیتیْ کنترل سیاسی را به‌دست گرفته و می‌کوشد خیزش انقلابی را به یک گذار سیاسیِ ضدانقلابی هدایت کند. در این روایت کوتاه، به‌طور فشرده می‌خوانیم که: چگونه بافت قدرت سیاسی و ساختار اقتصادی در سودان با منافع قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی پیوند داشته/دارد؛ اینکه شالوده‌ی نظامی-امنیتیِ دولت سودان چگونه با سلب‌ مالکیت آمرانه از مردم (و حراج همه‌چیز)، در جهت تحکیم منافع اقتصادی طبقه‌ي حاکم عمل می‌کرده/می‌کند؛ اینکه دولت سودان چگونه با دامن‌زدن به تفاوت‌های اتنیکی-مذهبیْ خیزش‌ها و مقاومت‌های مکرر توده‌ای را از درون تضعیف و مضمحل می‌کرد؛ اینکه زنان، دانشجویان و اتحادیه‌های کارگری، به‌عنوان نیروی پیش‌ران خیزش انقلابی اخیر، چگونه سازوکارهای معمول دستکاری سیاسی و سیادت دولت را مختل کردند؛ اینکه ایستادگی معترضان در برابر تلاش ضدانقلابی دستگاه نظامی-امنیتی سودان (برای مصادره‌ي انقلاب) چه مسیری را طی کرد؛ و اینکه آموزش سیاسی در متن خیزش انقلابی چه نقشی در ارتقای آگاهی عمومی و رشد همبستگی مبارزاتی ستمدیدگان دارد. با نظر به فراز و نشیب‌های خیزش انقلابی در ایران، شاید مهم‌ترین سویه‌ی تجربه‌ی انقلاب سودان که در این گفتگو برجسته می‌شود، ضرورت تداوم خیزش و حفظ عزم همبسته‌ی ستمدیدگان است. انقلاب سودان با درس‌آموزی از خیزش بهار عربی، ضمن احیای شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» [مردم سقوط نظام را می‌خواهند]، نشان داد که نیاز و قابلیت ستمدیدگان برای سرنگون‌سازی مناسبات سلطه و ستم مهم‌ترین عامل پیوند و همبستگی فراملی آنهاست. درست همان‌طور که خیزش ژینا با فراگیرسازی شعار «ژن، ژیان، ئازادی»، بخشی از سویه‌های رهایی‌بخش جنبش روژآوا را درونی‌ ساخته و امتداد داده است. / آذر ۱۴۰۱


----------------------

مقدمه‌ی مصاحبه‌گر:

روند انقلابی در خاورمیانه و شمال آفریقا همچنان ادامه دارد. زیرا قیام‌های سودان و الجزایر، موج ضدانقلابی‌ای که پس از بهار عربیِ ۲۰۱۱ سراسر منطقه را در نوردیده، به چالش کشیده شده‌اند. در الجزایر، یک جنبش اعتراضی پایدار، عبدالعزیز بوتفلیقه، رهبر اقتدارگرا را در 2 آوریل سال جاری سرنگون کرد. حدود یک هفته بعد، تداوم مقاومتِ مردمی در سودان، دیکتاتور حاکم - عمر البشیر - را از قدرت ساقط کرد. در هر دو کشور، ارتش همچنان در قدرت باقی‌مانده است، اگرچه سران رژیم‌های قبلی رفته‌اند. قیام سودان از سطح بالایی از سازمان‌دهی برخوردار است و با رهبری چشم‌گیر دانشجویان، زنان و اتحادیه‌های کارگری همراه بوده است. از زمان سقوط البشیر، «شورای نظامی گذار4» تلاش می‌کند تا با حمایت کامل قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، قدرت خویش را تحکیم نماید. اما معترضان همچنان متعهدند که قیام را تا تغییر کامل رژیم قدیمی ادامه دهند. مبارزه‌ی آنها چراغ امید و مایه‌ی الهامِ برای همه کسانی‌ست که برای آزادی پیکار می‌کنند.
محمد مصطفی دیاب یک پزشک و فعال سیاسی سودانی‌ست که در خارطوم متولد شده و پرورش یافته است. دیاب که در حال حاضر در ایالات متحده زندگی می‌کند، در ژانویه [۲۰۱۹] به خانه بازگشت تا در قیام شرکت کند. با او درباره‌ی جنبش اعتراضی سودان و آینده‌ی آن گفتگو کرده‌ایم. برای وضوح بیشتر و کوتاه‌سازی، متن اصلی مصاحبه کمی ویرایش شده است.

----------------------

لینک نسخه‌ی کامل متن:

http://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155c_Experiences_from_Sudans_Revolution_Text4_Botta.pdf

نسخه‌ی ورد

----------------------

#درس‌های_انقلاب_سودان
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#المرأة_الحیاة_الحریة
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_انترناسیونالیستی_ستمدیدگان
#الشعب_یرید_اسقاط_النظام
#تسقط_بس
----------------------

@kdialectic
مبارزه‌ی ناتمام و پای‌کوبی حاکمان بر پیکر کُشتگان
(ادامه)

چهار.
دولت با تدارک قبلی، پیروزی تیم «ملیِ» فوتبال را به اعلام پیروزی زودهنگامِ خویش بر مخالفان و معترضان بدل کرده است و همزمان چشمی هم بر بازنمایی‌های خارجیِ آن دارد. این حربهْ توامان هم متضمن نمایش اقتدار و در راستای مرعوب‌سازی‌ست، و هم بیان‌گر ترس و تزلزل. چون دولت پیروزمند و واقعا مقتدر نیازی به نمایش اقتدار دارد (همچنان که به کشتار معترضان - ازجمله کودک‌کشی-، دزدیدن پیکر کشتگان، تهدید خانواده‌های داغدار، دستگیری مجروحان و غیره هم نیازی ندارد).
پس، دولت با این شیوه‌ی موحشِ اعلامِ پیروزی زودهنگام‌اش، به‌واقع ترس‌اش از ادامه‌ی «بازی» و نتیجه‌ی نهایی آن را آشکار می‌سازد؛ ولی همچنان امید دارد که با نمایشی از سرمستی مقتدرانه در جشن «پیروزی»، دست‌کم بخشی از مخالفان را مرعوب و مجاب سازد که «بازیِ» خیزش پایان یافته و امیدی به پیروزیِ ستمدیدگان نیست.

پنج.
حاکمان خود بیش از همگان واقف‌اند که «بازیِ» خیزش نه‌فقط به‌پایان نرسیده، بلکه تازه آغاز شده است. از همین‌روست که - برای مثال - همزمان با نمایش دستوریِ جشن پیروزی توسط بخشی از نیروهای سرکوب‌گر، دولت بخش دیگری از نیروهای سرکوب (از نیروی زمینی سپاه پاسدارن) را راهی مناطق کوردنشین کرده است؛ و باز در همان روزِ اجرای آن نمایش کذاییِ اقتدار و پیروزمندی، برای چندمین بار پهنه‌ی اعتراضات بلوچستان (دست‌کم‌ در زاهدان و خاش) را به خون کشید. در سوی دیگر، در همین روزها و شب‌های گذشته هم معترضان در بسیاری از شهرها خیابان‌ها را تسخیر کردند و نیز شاهد اشکال مختلفی از بیان همبستگی با مردم کوردستان و اعلام خشم نسبت به تهاجم نظامی به کوردستان بوده‌ایم.

شش.
امید دولت برای تاثیرگذاری این سناریوی موحش و رسوا البته تاحدی از پایه‌های علمی و مادی برخوردار است. چون بنا به تجارب متعدد تاریخی، ازجمله در تاریخچه‌ی ننگین دولت اسلامی ایران، توسل به پروپاگاندای گوبلزی کارکردهای ملموسی در روان جامعه دارد. این نوع پروپاگاندا، یعنی دروغ‌گوییِ حداکثری از موضع اقتدار و مطلق‌نمایی، بیش از آنکه بخواهد در باورهای مخاطبان/مخالفان شک و تردید ایجاد کند، تخریب نیروی روانی آنها را هدف قرار می‌دهد. بدین‌معنا که عامدانه از روال معمول انتقال پیام بر معنای فاکت‌ها و استدلال‌ها فاصله می‌گیرد و خود پیام را به عرصه‌ی تجلی و نمایش زور عریان بدل می‌سازد. بدین ترتیب، مرجع خبر/پیام، خود را به‌منزله‌ی یگانه معیار و سنجه‌ی حقیقت برمی‌نشاند.

هفت.
با این همه، آنتاگونیسمی که میان دولت و انبوه ستمدیدگان جغرافیای ایران شکل گرفته، این رویاروییِ سرنوشت‌ساز را همچنان به پیش خواهد راند. دولت در جایگاهی نیست که زمان پایانِ این «بازی» را اعلام کند؛ و اگر هم چنین چیزی قابل‌تصور باشد، تنها با اعلام فروپاشی نهایی و تسلیم نهاییِ دولت شدنی‌ست، نه با اعلام یک‌جانبه‌ی پیروزی. بی‌گمان ستمدیدگان هم‌ روزی جشنِ پیروزی خواهند گرفت؛ اما جشنی واقعی، که نوید و نوای آزادی و رهایی خواهد داد. تا آن روز، همان‌طور که رفیقی به‌زیبایی بیان کرده: «هیچ سرود مشترکی وجود ندارد که ستم‌بَران را با ستم‌گران هم‌آوا سازد».

هشت.
برخلاف سراسیمگی هراس‌آمیز حاکمان برای اعلام پایان بازی، ستمدیدگان صبورانه مسیر انقلاب را نقب می‌زنند. چون آنان در پروسه‌ی مبارزه، هرچه بیشتر به ریشه‌های ژرف و دیرینه‌ی ستم آگاه شده‌اند و می‌شوند. آن‌ها خودشان را برای پیروزی واقعی (نه پیروزی جعلی و زودهنگام) مهیا می‌سازند و واقفند که سرنوشت نهاییِ این هماوردی در خیابان‌ها رقم خواهد خورد؛ در کارخانه‌ها و محیط‌های کار؛ در دانشگاه‌ها و مدارس؛ در محلات و دیگر عرصه‌های زیست عمومی؛ در مقاومت‌‌های روزمره و پیکارهایی که رو به سازمان‌یابی می‌روند و ... در همه‌ی ابتکارات مبارزاتیِ ستمدیدگان برای پیروزی و رهایی.

ما بسیاریم!

پنج آذر ۱۴۰۱

----------

نسخه‌ی کامل این متن:

http://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155b_Feast_of_Oppressors_and_unfinished_Struggle.pdf

نسخه‌ی ورد

-----------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#شیوه‌های_سرکوب
#تداوم_خیزش_انقلابی
#همبستگی_ستمدیدگان
#فوتبال_از_پایین
#ملت‌سازی_دولتی
#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی
#ناسیونالیسم_دولت‌محور

---------
کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
مبارزه‌ی ناتمام و پای‌کوبی حاکمان بر پیکر کُشتگان


نویسنده: کارگاه دیالکتیک
پنج آذر ۱۴۰۱


تصاویر جشن دستوریِ نیروهای سرکوب در میادین و خیابان‌های شهرها - به‌ بهانه‌ی پیروزی تیم فوتبال ایران - به‌راستی هم موحش بودند و هم سورئال. همه می‌دانستند که تبلیغ فوتبال از سوی حاکمان در میانه‌ی خیزش انقلابی چه دلالت‌هایی دارد؛ و دمیدن رقت‌انگیز مزدوران رسانه‌ایِ دولت بر شیپور تیم «ملی»، معطوف به چه اهدافی‌ست. و کاملا قابل پیش‌بینی بود که هر پیروزی احتمالیِ تیم «ملی» در این «جام جهانی دولت‌ها»، یک جشن فرمایشیِ دولتی در پی خواهد داشت. روشن بود که دولت بار دیگر، با کاربست مُسکِنِ ملی‌گرایی (بر زخم تحقیر سالیان)، وقیحانه خواهد کوشید فضای ملتهب موجود را نرمالیزه کند تا شکاف عمیق و خونین میان خود و ملت را پنهان سازد‌. اما کمتر کسی این حد از رذالت و بی‌شرمی را در شکل پیاده‌سازی این راهکار کهنه تصور می‌کرد. اینکه این جشن فرمایشی توسط همان نیروهای مسلح و با همان ادوات سرکوب و یونیفورم‌هایی انجام گیرد که رد خون کشتگان روزها و هفته‌های گذشته هنوز از روی آنها پاک نشده است؛ اینکه نیروهای ضدشورش این جشن فرمایشی را همچون سکانسی از وظایف سرکوب‌گری‌شان اجرا کنند و داغداران و ابژه‌های بالقوه‌ی سرکوب را به تماشا فرا خوانند.
بر این اساس، این تصاویر سورئال بی‌گمان همچون یکی دیگر از خودویژگی‌های بی‌نظیر دولت جمهوری اسلامی در فهرست مستندات تاریخ سیاسی جهان ثبت خواهند شد. اگر این رویداد را برخلاف بازنمایی مورد نظر دستگاه تبلیغاتی دولت، نه همچون ظفرمندی دولت، بلکه همچون حرکتی اجباری در پهنه‌ی شطرنج رویارویی آنتاگونیستی دولت و ستمدیدگان ببینیم، بی‌گمان مازادهایی ناخواسته و افشاگرانه هم دارد. ازجمله اینکه این رویداد بر نحوه‌ی خویش‌فهمیِ حاکمان (نحوه‌ی درک‌شان از جایگاه کنونی‌شان) و نیز درک آنان از چگونگی موازنه‌ی قوا در رویارویی با خیزش ستمدیدگان روشنایی می‌اندازد. در پرتو این روشنایی، همچنین می‌توان به فهم انضمامی‌تری از استراتژی کنونیِ دولتِ اسلامی ایران برای رویارویی با مردمان شورشی رسید. در این یادداشت، بی‌آنکه داعیه‌ی پردازش تحلیلی این بحث را داشته باشیم، صرفاً چند نکته‌ی مرتبط را برمی‌شماریم:

یک.
دولت به‌رغم آگاهی از رسوابودن این حرکت و آگاهی از تاثیرات دفعیِ آن، عامدانه این شکل معین از جشن فرمایشی پیروزی فوتبال را تدارک دید. طراحان دولتی به‌خوبی واقف بودند که این نمایش ویژه‌ی ظفرمندی، واکنش‌های منفیِ زیادی را برخواهد انگیخت. اما اهمیت هدفی که دولت در این نمایش تعقیب می‌کند، فراتر از این هزینه‌هاست؛ هدفی که حتی فراتر از ایجاد یا ترمیم یک همبستگی کاذبِ ملی‌ست.

دو.
دولت نه‌فقط به شکاف عظیم میان خود و جامعه واقف است، بلکه برخلاف تصورات و اِنذارهای ناصحان ابدی، برای بازسازی این رابطه و حتی بازیابی مشروعیت بر باد رفته‌اش تره هم خُرد نمی‌کند. دولت ایران، به‌عنوان یک پیکره‌ی سیاسی-اجرایی تماما سازمان‌یافته و خودآگاه، سال‌هاست که به‌خوبی می‌داند، این شکاف (به‌دلیل شالوده‌های کارکردی دولت و تاریخچه‌‌ و پیامدهای بحرانی‌اش) ترمیم‌شدنی نیست. به‌همین‌خاطر است که حاکمان در همه‌ی این مدت هرچه بیشتر به تجهیز و فربه‌سازی دستگاه سرکوب برای مهار و مدیریت این شکاف پرداخته‌اند. دولت به‌واقع سال‌هاست که در برابر ستمدیدگان، در وضعیتِ آماده‌باش جنگی به‌سر می‌برد.

سه.
مسلماً دولت می‌توانست این جشن نمایشی را با بخش‌های دیگری از وابستگان و مزدورانش و به‌نحو دیگری به اجرا بگذارد. اما اجرای عامدانه‌ی آن توسط نیروهای سرکوب، و خصوصا در همان شمایل انجام‌ وظایف شغلی (سرکوب)، اساسا معطوف به ارسال پیامی «مقتدرانه» به معترضان (بالفعل و بالقوه) و مخالفان بوده است: اینکه «شما باخته‌اید» و «ما باکی نداریم که از هم‌اینک پیروزی بر خیزش توده‌ایِ شما را با پای‌کوبی بر خیابان‌هایی جشن بگیریم که هنوز از خون‌های‌ یاران و همراهان‌تان تَر است». رقص جلادان تبر به‌دست بر صحنه‌ی جنایت حامل این ییغام برای ستمدیدگانِ شورشی‌ست که «شما نه‌فقط شانسی برای پیروزی ندارید، بلکه اجازه‌ی سوگواری هم به شما نمی‌دهیم».


----------

نسخه‌ی کامل این متن:

http://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155b_Feast_of_Oppressors_and_unfinished_Struggle.pdf

نسخه‌ی ورد

-----------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#شیوه‌های_سرکوب
#تداوم_خیزش_انقلابی
#همبستگی_ستمدیدگان
#فوتبال_از_پایین
#ملت‌سازی_دولتی
#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی
#ناسیونالیسم_دولت‌محور

---------
کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
Forwarded from نقد
▫️ قدرت سیاسی، قدرت انقلابی

نوشته‌ی: کمال خسروی

20 نوامبر 2022

🔸 هدف جستار پیشِ رو معرفی و ارزیابی مقوله‌ی تازه‌ی «قدرت انقلابی»، نقش و جایگاه آن در جنبش اجتماعی و تمایزش با «قدرت سیاسی» است. در پرتو این مقوله می‌توان تصویر دقیق‌تری از کارکرد نیروهای دخیل در فرآیند انقلابی، پیش و پس از انقلاب، به‌دست داد. هم‌چنین می‌توان به یاری مقوله‌ی «قدرت انقلابی» با ابزار مفهومی مناسب‌تر و دقیق‌تری به ارزیابی توانایی‌ها و امکانات نیروی انقلابیِ رهایی‌بخشی پرداخت که هدفش، با پرچم و شعار چپ، از میانْ برداشتن روابط اجتماعی استوار بر سلطه، ستم و استثمار است. بی‌گمان اصطلاح «قدرت انقلابی» به‌عنوان توصیفی ادبی، تعبیری تازه نیست. اما هدف ما در این‌جا آشنایی‌زدایی از این اصطلاح و معرفی آن به‌عنوان ابزار مفهومی و نظری تازه‌ای است.

🔸 سنجه‌ی پیشروی در فرآیند انقلاب، نیرویی زنده و جاری و شکلی وجودی از امر واقع است، که می‌توان آن‌را «قدرت انقلابی» نامید. قدرت انقلابی، هنوز قدرت سیاسی نیست، در حقیقت قدرت سیاسیِ بالقوه‌ است که آماج مبارزه‌ی آن قدرت سیاسی موجود و فراهم‌آوردنِ شرایط پیدایش قدرت سیاسی جدید است. قدرت انقلابی می‌تواند در مرتبه‌ی معینی از مبارزه‌ی طبقاتی به موقعیتی دست یابد که آن ‌را «قدرت دوگانه» می‌نامند. قدرت انقلابی، نیروسنج فرآیند انقلاب بر بستر مبارزه‌ی طبقاتی است. آن‌گاه که در تظاهراتی خیابانی، محله یا خیابانی از سوی انقلابیون فتح می‌شود و نیروهای سرکوب را تار و مار می‌کند، حتی زمانی‌ که این خیابان یا محله چند صباحی بعد دوباره به دست سرکوب‌گران بیفتد؛ آن‌گاه که کارگران اعتصابی با استقامت خود کارفرمایی را ناگزیر می‌کنند، کارگری اخراجی را به کار بازگرداند یا دستگاه سرکوب را مجبور به آزادی کارگری زندانی می‌کنند، حتی اگر این پیروزی موقت و گذرا باشد؛ یا آن‌گاه که دانشجویان رزمنده همه‌ی دار و دسته‌ی سرکوب‌گران را (از بسیج و اوباش و حراست) از محیط دانشگاه بیرون می‌ریزند (مانند دانشجویان دانشگاه سنندج در 25 آبان امسال)، حتی زمانی‌که این شرایط پایدار نماند، همه‌ی این موارد، لحظه‌هایی از بروز و درخشش قدرت انقلابی‌اند. این قدرت، در پرتو این کامیابی‌ها و دست‌آوردهای گذرا، هم‌چون عروج یا طغیان مبارزه به مرتبه‌‌ی شاخصه‌ای تازه است که توان و ظرفیت‌های انقلاب را به نمایش می‌گذارد.

🔸 نیروهایی که نمی‌خواهند پس از فروپاشی رژیم کنونی و قدرت سیاسی آن، قدرت سیاسی نوین را به نهادهای حاضر و آماده‌ی امروز یا نهادهای «غاصب» فردا واگذار کنند، آن‌ها که نمی‌خواهند پس از انقلابی پیروزمند، از «سرقت» و «غصب» و «مصادره»ی انقلاب از سوی نهادهای سارق و غاصب گلایه کنند، باید از همین امروز و به میانجی قدرت انقلابی، نهادها و شبکه‌هایی کارا بسازند که توانایی در اختیار گرفتن قدرت سیاسی نوین را، و هنجار و رفتار با آن‌را داشته باشند. این‌که امروز بدیل‌های موجود و آشنای قدرت سیاسی، نیروها و نهادهایی ارتجاعی‌اند، این‌که یا امتحان خود را در قالب شکل‌های پوسیده و فرسوده و ستم‌گرانه‌ی سلطنت داده‌اند یا رویای برقراری جمهوری اسلامی دیگری را دارند، یا دخیل‌شان به ضریح امام‌زاده‌ی قدرت‌های غربی بند است، و هیچ‌یک بخت و امکانی عینی در «سرقت» و «غصب» قدرت سیاسی را ندارند، به هیچ‌روی به معنای آن نیست که نتوانند در خلائی سیاسی، و در قالب ترکیب‌هایی تازه، بساط ستم و استثمار را برای دورانی کوتاه یا بلند برقرار نگاه دارند. آن‌ها که چنین شرایطی را کاملاً ناممکن می‌دانند، از قدرت موذیانه‌ی «ایدئولوژی طبقه‌ی متوسط» بی‌خبرند. باید از همین امروز در راه غلبه‌یافتن آرمان دگرگونی بنیادین و ریشه‌ای بر جسم و روح مبارزه کوشید، از همین امروز باید راه بازگشت به بدیل‌های ارتجاعی را بست، از همین امروز باید فریب‌کارانه‌بودنِ رویاهای «ایدئولوژی طبقه‌ی متوسط» را چنان آشکار ساخت که دست به ریشه بردن و دگرگونی‌های بنیادین، خود را هم‌چون ضرورتی آشکار نمودار کنند، از همین امروز باید شبکه‌هایی (چه در غالب نهادهای تجربه‌شده و آزموده‌ی تاریخی و چه در غالب نهادهای نوپدید) ساخت که پیوند درونی‌شان، قابلیت بسیج و اِعمال قدرت‌شان، توانایی کسب قدرت سیاسی نوین و تدوام قدرت انقلابی را داشته باشند. امروز هنوز دیر نیست، اما فردا خیلی دیر است...


🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3gL

#کمال_خسروی
#زن_زندگی_آزادی
#خیزش_انقلابی
#قدرت_انقلابی #قدرت_سیاسی
#نقد_ایدئولوژی

👇🏼

🖋@naghd_com
فوتبال ملی:
محملی سُست برای احیای ناسیونالیسم 
شیعی-فارسی


ادامه

یکی، بدل‌شدن رویارویی تیم‌های ملی فوتبال به رویارویی رقابتیِ «دولت‌ملت‌ها» در بافتار جهانی که تاروپود آن بر پایه‌ی منطق رقابت کاپیتالیستی (انباشت سرمایه) و منطق رقابت ناسیونالیستی (دولت‌ملت) شکل یافته است. لذا رقابت‌ها و ستیزهای مستمرِ دولت‌ها، به زمین فوتبال فرافکنی شد، تا فوتبال نیز به سازوکاری برای تقویت و‌ تداوم «هویت ملی» بدل گردد؛ هویتی که عمدتا هویتی مرکزگرا و یک‌دست‌انگار و همگن‌ساز است.
و دیگری، اهمیتی که صنعت سرگرمی به‌عنوان پرکننده‌ی خلاء سیاست مردمی در عصر سیاست‌زُدوده‌ی نولیبرالی پیدا کرد. و در همین راستا، جایگاهی که ستاره‌های فوتبال به‌عنوان سلبریتی‌های عصر فردگرایی فزآینده در جهان برساخته‌ی رسانه‌های دیجیتالی یافته‌اند. همچون عناصری برای راهبری سیاسیِ افکار عمومی. هرچه جوامع اتمیزه‌تر و سیاست‌زِدوده‌تر شدند، چهره‌های محبوب خواسته یا ناخواسته کارکردها و تاثیرات سیاسی بیشتری یافتند.

با این اوصاف، و در موقعیت کنونی، درآویختن دولت اسلامی ایران به جام جهانی فوتبال چه معنایی دارد و چه هدفی را از دل پتانسیل‌های سیاسیِ فوتبال دنبال می‌کند؟ با نظر به آنچه گفته شد، نخست باید خاطرنشان کرد که ورزش مهیج و مردمی فوتبال فی‌نفسه هیچ نسبتی با حربه‌ی ناسیونالیستی‌ و بیگانه‌سازی که دولت‌ها از آن ساخته‌اند ندارد. بلکه دولت و نهادهایی که پیکریابی قدرت و سازوکارهای سرمایه‌داری‌اند می‌کوشند هرآنچه‌ مردمی‌ست را مصادره کنند و علیه منافع واقعی مردم به‌کار گیرند. از این‌ منظر، مانور تبلیغاتی کنونیِ دولت ایران حول «تیم ملی» و‌ جام جهانی فوتبال، از یک‌سو تلاشی‌ست رسوا برای عادی‌نمایی وضعیت داخلی ایران در نظر ایرانیان و جهانیان؛ و از سوی دیگر،  تلاشی‌ست عاجزانه برای ترمیم شکاف‌هایی که خیزش انقلابی ژینا در عمارتِ دولتی ناسیونالیسم مرکزگرای شیعی-فارسی ایجاد کرده است؛ تلاشی دولتی برای خلق ملتی کاذب (ملتی از آنِ دولت و ادغام‌شده در دولت)، بر علیه پیوندهای همبستگی مشهودی که فرآیند قیام ژینا در میان ستمدیدگان جغرافیای ایران خلق کرده است. با احیای این ناسیونالیسم است که کشتار وحشیانه‌ی دولت در مهاباد، مریوان، دیوان‌دره، جوانرود، ایذه، دهلران، خاش، زاهدان، پیرانشهر، لاکان، کرج، سنندج، اهواز،‌ تبریز و دیگر شهرها و روستاهای «حاشیه» و دور از مرکز، قابل اغماض می‌گردند؛ چرا که با منطق ناسیونالیسم مرکزگرا به‌راحتی می‌توان کُشتگان را در زمره‌ی نیروهای «تجزیه‌طلب» و «تروریست‌» و به‌طور خلاصه «نا-شهروندانی» در خدمت اغراض «دشمنان بیگانه» قلمداد کرد.

بر این اساس، می‌باید تا اطلاع ثانوی فتیله‌ی نیم‌سوز و متعفن حضور «تیم‌ ملی» فوتبال در «جام جهانی دولت‌‌ها*» را پایین کشید و پرچم پرافتخار «ژن، ژیان، ئازادی» که‌ معرف خیزش ستمدیدگان برای آزادی و برابری و عدالت اجتماعی‌ست را به اهتزاز درآورد. بگذاریم دولت و‌ مزدورانش به‌تنهایی در دل وضعیتی که هرچیزی هست جز «وضعیت عادی»، برای تیم «ملی» محبوب‌شان «بوق» بزنند. چون - به‌قول والتر بنیامین - تراژدیِ واقعی جایی آغاز می‌شود که اکثریت مردمانْ وضعیتی بحرانی و غیرانسانی را عادی فرض کنند. پس، درحالی که کاروان انقلاب همه‌ی ستمدیدگان را به‌ همراهی فرامی‌خواند، نگذاریم عادت‌واره‌های قدیمْ ما را به توهم «وضعیت عادی» بازگردانند. بی‌گمان نخستین گام‌های این همراهی، با مقاومت‌های روزمره آغاز می‌گردند؛ و نافرمانی از قدرت مسلط نیز، با نه‌گفتن به تلاش حاکمان در «نرمالیزه‌‌»کردنِ وضعیتی که به‌صدها دلیل، بحرانی و تراژیک است. نباید تردید کرد که ستمدیدگان نیز قادرند به شیوه‌ی دیگری فوتبال را سیاسی کنند! تحریم فوتبال دولتی و ناسیونالیستی، هیچ‌گاه مانند امروز نمی‌توانست مایه‌ی همبستگی ستمدیدگان باشد. پس، سلاح سیاسی فوتبال را به‌سمت حاکمان برگردانیم!

کارگاه دیالکتیک - ۳۰ آبان ۱۴۰۱

*پی‌نوشت:
همه می‌دانند که دولت قطر به قیمت خون هزاران کارگر «خارجی»، تجملات میزبانی جام جهانی فوتبال را مهیا کرد. اینکه به‌رغم افشاگری‌های متمادی علیه این جنایت آشکار دولتی، جام‌جهانی فوتبال هم‌اینک به‌سیاقِ معمول «business as usual» در قطر برگزار می‌شود، به‌تنهایی نشان‌دهنده‌ی قدرت اقتصادی‌-سیاسی عظیم «صنعت فوتبال» است. پس، نام واقعی مناسک گلادیاتوربازیِ جاری در استادیوم‌های خون‌آلود قطر، «جام‌ جهانی دولت‌ها» است، نه جام جهانی ملت‌ها.

-----

نسخه‌ی کامل متن:

https://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155a_Worldcup_Nationalism_and_Oppression_in_Iran.pdf

نسخه‌ی ورد

-----

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#تاکتیک‌های_مبارزه
#تداوم_خیزش_انقلابی
#همبستگی_ستمدیدگان
#فوتبال_از_پایین
#ملت‌سازی_دولتی
#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی
#ناسیونالیسم_دولت‌محور

-----
کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
فوتبال ملی:
محملی سُست برای احیای ناسیونالیسم 
شیعی-فارسی



نویسنده: کارگاه دیالکتیک
۳۰ آبان ۱۴۰۱


دستگاه تبلیغاتی دولت با جدیتی رقت‌انگیز در حال تقویت پارازیت جام‌ جهانی فوتبال بر امواج بلند خیزش انقلابی ژیناست؛ جدیتی ماشین‌وار، همان‌گونه که ماشین از درک پیچیدگی جهان انسانی عاجز است. تورم پروپاگاندای دولتی حول «فوتبال ملی» بی‌گمان با هدفِ انحراف توجهات داخلی و جهانی از تداوم اعتراضات مردمی و نرمالیزه‌سازیِ سرکوب خونین معترضان از سوی دولت انجام می‌گیرد. اما با درنظرگرفتنِ زمینه‌های ساختاری و تاریخی، ابعاد موضوع قدری فراتر از این تصویر بی‌واسطه می‌رود. برای فهم خاستگاه‌ها و دلالت‌های وسیع‌تر این پروپاگاندای دولتی، بیایید در ابتدا (دست‌کم) تصویر زیر را در کنار تصویر فوق قرار دهیم، تا منظر نگاه‌مان را قدری وسعت ببخشیم:

هر قدر ناکامی و استیصال دولت ایران در مهار اعتراضات ستمدیدگان بیشتر می‌شود، دستگاه تبلیغاتی عریض‌طویل دولت (با همراهی زائده‌های چپ‌نمای بیرونی‌اش) با شدت و حدت بیشتری معترضان را به وابستگی به «بیگانگان» و «دشمنان» خارجی متهم می‌کند. معترضان خیابان و همراهان قیام ژینا که در ابتدا «اغتشاش‌گران» و/یا «(نو)جوانانی» خام و ناآگاه و صرفاً عاصی قلمداد می‌شدند، با گسترش دامنه‌ی خیزش، به‌زودی در ردیف دشمنان «منافع ملی» قرار گرفتند. اما مساله به همین‌جا ختم نشد: وقتی توسل فزآینده‌ی دولت به کشتار معترضان، خشم اخلاقی عمومی را در داخل و خارج کشور برانگیخت، لازم آمد که از معترضان و کُشتگان (و نیز جان‌باختگان آتی)، با برچسب  «تروریست و داعشی»، انسان‌زُدایی شود تا در انظار عمومی از هولناک‌بودن قتل دولتیِ آنها  کاسته شود: تو‌گویی یک «دولت قانونی» در برابر «تهاجم تروریست‌ها» از «نظم قانونی» و «امنیت عمومی» پاسداری می‌کند (بدین‌طریق، همچنین کشتن آنها برای نیروهای سرکوب‌گر تسهیل شده و عمل کشتار برای طیف خودی، موجه‌نمایی می‌گردد). اصرار دولتیان بر تروریست‌خواندن معترضان، اگرچه متکی بر کاربرد حربه‌ی گوبلزی «دروغ هرچه بزرگ‌تر، موثرتر!» در میدان «جنگ‌ اطلاعاتی1» است، ولی بنیان‌ نیرومندتری در ریشه‌های ناسیونالیستیِ دولت-ملتِ مدرن دارد. چون بار منفی واژه‌ی «تروریست» صرفا وابسته به تداعی معنای خشونت کور در ذهن‌ مخاطبان نیست. بلکه بار منفی آن، همچنین در پیوند فرضی بین تروریسم با تهاجم «دشمن خارجی» نهفته است؛ تهاجمی که عمدتا در قالبی مسلحانه تجلی می‌یابد. در بافتار تاریخیِ فراگیربودن منطق ناسیونالیسم، انسان‌زُدایی از کُشتگان و مجروحان اعتراضات در اثر خشونت‌ کور دولتیْ زمانی کامل می‌شود که با برچسب «تروریست» بتوان آنها را بیرون از دایره‌ی شهروندان، و بیگانه با سرزمینِ ملی قلمداد کرد و به قلمرو «دشمن خارجی» متصل ساخت. حربه‌ی دولتی انسان‌زُدایی از مخالفان و معترضانْ تنها با برانگیختن هراس از «دشمن خارجی» تکمیل می‌شود (گرچه، بسته به شرایط، تکفیر مذهبی و فساد اخلاقی هم مکمل‌های رایجی هستند).

حال برگردیم به فوتبال:
فوتبال یکی از محبوب‌ترین بازی‌های ورزشیِ جهان مدرن است و به‌همین دلیل، توامان یکی از سیاسی‌ترین و اقتصادی‌ترین عرصه‌های ورزشی هم هست. وجه اقتصادی فوتبال نیازی به شرح و بسط ندارد (دست‌کم در این یادداشت کوتاه): همان‌گونه‌ که محبوبیت عمومی سینما، سویه‌ی هنری فیلم را خیلی زود به انقیاد «صنعت سینما» درآورد، محبوبیت عمومی/جهانی بازی فوتبال هم خیلی زود ورزش فوتبال را به انقیاد «صنعت فوتبال» درآورد. در همین راستا، هر دوی این صنعت‌های پول‌ساز، در فرآیندهای مشابهی به‌طور ژرفی در ساختار صنعت جهانی سرگرمی گنجانده شده‌اند. با نظر به محبوبیت فزآینده‌ی فوتبال و زمینه‌های مادی-اقتصادیِ گسترش جهانی این محبوبیت، سویه‌ی سیاسیِ فوتبال دست‌کم با درنظرگرفتن دو عامل زیر قابل‌ بیان است:


----------

نسخه‌ی کامل این متن:

https://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155a_Worldcup_Nationalism_and_Oppression_in_Iran.pdf

نسخه‌ی ورد

-----------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#تاکتیک‌های_مبارزه
#تداوم_خیزش_انقلابی
#همبستگی_ستمدیدگان
#فوتبال_از_پایین
#ملت‌سازی_دولتی
#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی
#ناسیونالیسم_دولت‌محور

---------
کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
قیام سودان: سقوط یک دیکتاتور

{درس‌های انقلاب سودان - متن سوم}


نویسندگان: مای حسن، احمد کُدودا

اکتبر ۲۰۱۹ (آبان ۱۳۹۸)

ترجمه: کارگاه دیالکتیک | آبان ۱۴۰۱

نسخه‌ی کامل مقاله

متن اول | متن دوم

---

درآمدی بر متن سوم:‌ متن حاضر روایت انقلاب سودان را از جایی پی می‌گیرد که در مسیر اوج‌گیری خیزش انقلابی، عمر البشیر با پیش‌دستی دستگاه نظامی–امنیتی از قدرت ساقط شده و نخبگان نظامی–امنیتی می‌کوشند خیز انقلاب را به یک گذار سیاسی آمرانه تنزل دهند. مقاله‌ی حاضر در کنار بررسی فشرده‌ی فراز و فرودهای روند انقلاب (و ابتکارات و چالش‌های انقلابیون)، می‌کوشد دلایل سقوط دیکتاتور سودان و نیز علل همراهی دستگاه نظامی–امنیتی‌ دست‌پرورده‌‌ی او در سقوط نهایی‌اش را واکاوی کند. در این راستا، مولفانْ ساختار پیچیده‌ی قدرت سیاسی در سودان و سازوکارهای استحکام دولت استبدادیِ آن را تشریح می‌کنند. از این نظر، متن حاضر – پیش از هر چیز – مصالح مفیدی برای بازخوانی مساله‌ی دولت و ساختار دیکتاتوری در جغرافیای سیاسی ایران عرضه می‌کند. آشنایی با جایگاه دستگاه نظامی–امنیتی در ساختار دولت و تحولات سیاسی سودان، بی‌گمان بر جایگاه دستگاه سرکوب در ساختار دولت اسلامی ایران و کارکردهای ضد–انقلابیِ امروز و فردای آن روشنی می‌اندازد. در عین حال، این متن از خلال تحلیل شالوده‌ی نظامی–امنیتیِ قدرت سیاسی در سودان، خواه ناخواه شکوه عزم مردم انقلابی را عیان می‌سازد؛ شکوهی که یکی دیگر از اشتراکات انقلاب سودان با خیزش انقلابی ژیناست.

* * *

فرازی از متن:

ارزیابی چشم‌انداز دموکراتیزه‌شدن سودان مستلزم بررسی چشم‌انداز سیاسیِ به‌جا مانده در پی سرنگونیِ بشیر است، و درک اینکه چگونه عناصری از رژیم فردمحور او از سقوط خود او جان سالم به در بردند. بشیر در مواجهه با یک بحران اقتصادی که توانایی او را برای سامان‌دادن اوضاع محدود می‌کرد، خرید وفاداری دستگاه امنیتی را بر حمایت از حزب حاکم و جمعیت شهری اولویت داد. در همین راستا، او برای حفظ رژیم خود، دسترسی نیروهای امنیتی به جریان‌های مستقلِ سودآوری را تضمین کرد. با این حال، تحت فشار فزآینده‌ی ترکیبی از فشارهای اقتصادی و ناآرامی‌های اجتماعی، ارگان‌های امنیتی سودان تصمیم گرفتند برای حفظ و تداوم این جریان‌های سودآوری، علیه خود بشیر اقدام کنند.

نظام‌های دیکتاتوری‌ در سرتاسر جهان هرچه بیشتر به‌سمت شخصی‌سازیِ قدرت گرایش یافته‌اند. رهبران از منابع دولتی برای خرید وفاداری استفاده می‌کنند. از این‌طریق، قدرت سیاسی خود را افزایش داده و امکانات نظارت بر قدرت خویش را تضعیف می‌کنند. اما کودتای سودان و پیامدهایش نشان می‌دهند که رژیم‌های شخص‌گرا ممکن است تحت فشار شرایط، به‌سرعت به‌گونه‌ای تکامل پیدا کنند که مراکز قدرت جایگزین تقویت و پدیدار گردند. این امر تا حدی بدین دلیل است که روش‌های مختلف حمایت از بازیگران سیاسی تأثیرات متفاوتی بر نهادینه‌سازی آن بازیگران دارد. عواقب شخصی‌سازی قدرت، مبهم‌تر از آن چیزی است که معمولاً تصور می‌شود.

بشیر که خود با کمک ارتش به قدرت رسیده بود، به خطراتی که دستگاه امنیتی می‌توانست برای او ایجاد کند واقف بود. او دو راهبرد اصلی را برای کاهش این تهدید دنبال کرد، تا ضمن تضعیف استقلال ارگان‌های امنیتی، سرنوشت آنها را به سرنوشت خویش گره بزند. او شاخه‌های مختلف دستگاه امنیتی سودان را به‌لحاظ منافع اقتصادی به‌خوبی تأمین کرد. و‌همزمان، تلاش کرد با تکه‌تکه‌سازیِ دستگاه‌های امنیت داخلی، رژیم خود را علیه کوتاهایِ محتمل مقاوم‌سازی کند؛ راهبردی که مستلزم ایجاد ارگان‌های امنیتی مختلف به‌عنوان وزنه‌های تعادل در برابر یکدیگر، دادن مسئولیت‌های هم‌پوشان به آن‌ها، و کاهش خطوط ارتباطی و هماهنگی میان آن‌ها بود. هدف اصلی آن بود که سازمان‌دهی کودتا را برای هر یک از شاخه‌های دستگاه امنیتی دشوارتر سازد. 

رژیم سودان برای ایجاد یک دستگاه دولتی که پشتیبانِ استقرار نظام اسلامی باشد، سیاستی را به اجرا گذاشت که به آن «تمکین» می‌گویند. «تمکین» شامل پاک‌سازی موسساتی مانند قوه‌ی قضائیه، ادارات دولتی و دانشگاه‌ها از بوروکرات‌های حرفه‌ای و جایگزین‌کردن آنها با اسلام‌گرایان معتقد بود. بعدها در ادامه‌ی زمام‌داری بشیر، تعهد به آرمان اسلام‌گرایی برای تضمین یک شغل دولتی کافی نبود (چون بسیاری از افراد، فرصت‌طلبانه به جنبش‌اسلام‌گرا پیوسته بودند). فرد داوطلب همچنین نیازمند «ارتباط» با یکی از اعضای ارشد نخبگان حاکم بود؛ کسانی که خود جایگاه‌شان را مدیون ارتباط با بشیر بودند.

----

لینک دسترسی:

https://kaargaah.net/?p=1304

نسخه‌ی ورد

----

#درس‌های_انقلاب_سودان
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#المرأة_الحیاة_الحریة
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_انترناسیونالیستی_ستمدیدگان
#الشعب_یرید_اسقاط_النظام

---

@kdialectic
کارگاه دیالکتیک
🚩 کامران متین دربارۀ «تلاش‌ رژیم برای میلیتاریزه کردن #انقلاب» توئیت خوان 🔻در روزهای اخیر میزان خشونت و آمار جانباختگان در کردستان (و خوزستان) به شکل کاملا محسوسی بالا رفته است. نیروهای سرکوبگر رژیم سریعتر و وسیعتر از مهمات جنگی علیه معترضین استفاده میکنند…
ادامه:
درباره‌ی تله‌ی دولتی میلیتاریزه‌سازی خیزش انقلابی
(در امتداد هشدار کامران متین)


چهار.
بنا به آنچه‌ گفته شد، تبدیل فرآیند نوپای انقلابی به رویارویی مسلحانه، تنها راه نجات حاکمیت از سقوط نهایی‌ست. درست به‌همین دلیل، از همان سرآغاز گسترش‌یابی این خیزش، از یک‌سو دستگاه تبلیغاتی و لشکر مزدوران رسانه‌ای دولت کوشیده‌اند معترضان را «تروریست»، «داعشی»، «تجزیه‌طلب»، و وابسته یا آلت‌دست سرویس‌های جاسوسی خارجی بخوانند. و از سوی دیگر، تاکنون سناریوهای وحشیانه‌ای (گیریم رسوا) از سوی دولت اجرا شده است: دو‌ مرحله کشتار ظاهرا بی‌دلیل در بلوچستان (زاهدان و خاش)؛ اصرار بر تیراندازی مستقیم به شهروندان‌ معترض در شهرها و روستاهای کوردستان؛ بمباران و گلوله‌باران مقر احزاب کورد در اقلیم (ازجمله، کشتار غیرنظامیان)؛ و نمایش دولتی ضدانسانی و مرگ‌بار «حمله‌ی داعش» به شاه‌چراغ شیراز. دسته‌ی دوم این‌ ترفندها، با هدف برانگیختن زودرس فاز مسلحانه در خیزش، و راست‌نمایی داعیه‌ی حضور مسلحانه‌ی نیروهای شر در مبارزات خیابانی انجام گرفته‌اند، تا زمینه‌ی مادی برای راهکار نهایی سرکوب نظامی خیزش فراهم‌ گردد.
دسته‌ی نخست ترفندها، ازطریق تحریف مستمر ماهیت خیزش در فضای رسانه‌ای (در ساحت‌های داخلی و خارجی)، می‌کوشد از خیزش مشروعیت‌زدایی کرده و زمینه‌ی ذهنی و سیاسی لازم برای تحقق اهداف فوق را فراهم سازد. در جریان همین تبلیغات هدف‌مند، مدام از خطر جنگ داخلی و «سوریه‌‌‌ای‌شدن» ایران سخن رفته است، که توامان هم‌ تمهیدی‌ست برای ارعاب معترضان بالقوه، و هم زمینه‌سازی برای توسل دولت به راهکار نهایی‌اش، تا بتواند زمین مبارزه را به‌ پهنه‌ای که کاربست «نقطه‌ی قوت» دولت امکان‌پذیر است، جابجا کند. از این‌ منظر، دولت - درصورت امکان - برای بقای خویش، ابایی از «سوریه‌ای‌سازی» ایران ندارد؛ مساله این است که او به‌تنهایی قادر نیست زمین مبارزه را تعیین‌ کند؛ بلکه نوع استراتژی مبارزاتی معترضان نیز نقش تعیین‌کننده‌ای در تکوین مسیر آتی این مصاف سرنوشت‌ساز دارد.

پنج.
جان کلام آنکه خیزش انقلابی ژینا با یک خطر عمده روبروست، که‌ همانا تحمیل بیرونی گسست و انقطاع بر روند گسترش و رشد درونی آن است؛ روندی که امکان شکل‌گیری سوژه‌های جمعی و سازمان‌یافته را فراهم می‌سازد تا نه‌فقط بر ماشین دولت و ادوات سرکوب آن فایق آیند، بلکه قادر باشند افق انقلابی خیزش را در نظم اجتماعی-سیاسی بعدی تحقق بخشند. خطر تحمیل گسست بر خیزش به دو طریق ممکن است به واقعیت بپیوندد: یکی «پیروزی زودرس»، که به‌معنای سرنگونی ظاهری رژیم درعین حفظ شالوده‌های آن است. این امکان، معمولا با پروژه‌های امپریالیستی «گذار سیاسی از بالا» هم‌بسته است. دیگری، خطر «شکست زودرس»، پیش از آنکه‌ خیزش انقلابی قابلیت‌های درونی‌اش را شکوفا سازد و‌ توان‌ هماوردی با قدرت دولت و درهم‌شکستن واقعی آن را در خویش بپروراند. از این منظر، توسل زودهنگام به فاز دفاع مسلحانه، به‌رغم‌ مشروعیت اخلاقی‌اش، از آن رو خطایی استراتژیک است که امکان و احتمال شکست زودرس خیزش را تقویت‌ می‌کند و بدین‌لحاظ بازی در زمین‌ مطلوب‌ جمهوری اسلامی‌ست.

آبان ۱۴۰۱

پی‌نوشت:
در متن سوم‌ از پرونده‌ی «درس‌های انقلاب سودان» (پست بعدی: «قیام سودان: سقوط یک دیکتاتور») بخشا به استراتژی هوشمندانه‌ای اشاره می‌شود که معترضان سودانی و احزاب سیاسی مخالف (مسلح یا مدنی)، برای رویارویی با دیکتاتوری سراپا نظامی-امنیتی عمرالبشیر اتخاذ کردند و بدان پای‌بند ماندند.

-----------------------------------------

دسترسی به نسخه‌ی کامل این متن:

https://pdf.kaargaah.net/TeleKar-154f_Falle_der_Militarisierung_des_Aufstands.pdf

نسخه‌ی ورد

-----------------------------------------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#استراتژی_مبارزه
#تداوم_خیزش_انقلابی
#تله‌ی_فاز_مسلحانه
#کامران_متین

-----------------------------------------

کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
کارگاه دیالکتیک
🚩 کامران متین دربارۀ «تلاش‌ رژیم برای میلیتاریزه کردن #انقلاب» توئیت خوان 🔻در روزهای اخیر میزان خشونت و آمار جانباختگان در کردستان (و خوزستان) به شکل کاملا محسوسی بالا رفته است. نیروهای سرکوبگر رژیم سریعتر و وسیعتر از مهمات جنگی علیه معترضین استفاده میکنند…
درباره‌ی تله‌ی دولتی میلیتاریزه‌سازی خیزش انقلابی
(در امتداد هشدار کامران متین)

توضیح کارگاه:
کامران‌ متین در یک پست کوتاه توئیتری هشدار داده است که میلیتاریزه‌سازی خیزش انقلابی ژینا، راهکار مطلوب حاکمان برای به‌انحراف کشاندن و سرکوب نهایی آن است؛ اینکه در این‌صورت، دولت اسلامی ایران قادر خواهد بود بار دیگر داعیه‌های سابق‌اش مبنی بر تجزیه‌طلب‌بودن مخالفان و‌ غیره را برجسته سازد و بدین‌طریق می‌تواند در صفوف معترضان شکاف ایجاد کند‌ و همزمان در صفوف رو به تزلزل نیروهای سرکوب و هوادارانش تکانه‌ی وحدت‌بخشی تزریق کند تا ناکامی‌ آشکارش در مهار خیزش انقلابی را جبران نماید.
از همین زاویه، متین به درستی تاکید می‌کند که « اگرچه دفاع مسلحانه از معترضان و شهروندان غیرنظامی [خصوصا در مناطق «حاشیه‌ای»، که دولت عامدانه دست به کشتار معترضین زده است] به‌لحاظ اخلاقی و حقوقی مشروع است، ولی به‌لحاظ سیاسی خطایی استراتژیک است». خطاب او خصوصا به احزاب کوردستان است که بنا بر جایگاه سیاسی‌شان، شرایط حساسی بر آنان تحمیل شده است (هم کشتار وحشیانه‌ی رژیم در کوردستان، و هم بمباران مستمر مقر احزاب کورد در اقلیم).


در امتداد نقطه‌نظر متین مایلیم نکاتی را به این بحث مهم استراتژیک اضافه کنیم:

-----------------------------------------

یک.
میلیتاریزه‌شدن فضای اعتراضات به دولت امکان اعلام «وضعیت اضطراری» می‌دهد. تحت این شرایط، دولت امکانات توجیهی و تبلیغاتی بیشتری می‌یابد تا هرگونه مقاومت فردی و‌ جمعی را با شدت و‌ قاطعیت مضاعفی سرکوب نماید و دامنه‌ی ارعاب عمومی (تروریزه‌سازی فضا) را از آنچه هست فراتر ببرد. بدین‌ترتیب، هزینه‌ی پیوستن به مبارزات بالاتر می‌رود و دامنه‌ی اجتماعی مشارکت در آن محدود می‌شود. حال آنکه گسترش دامنه‌ی اجتماعی اعتراضات، توان ماشین سرکوب را کاهش می‌دهد؛ هزینه‌ی فردی پیوستن به اعتراضات را کاهش می‌دهد، و اشکال و ابتکارات اعتراضی را وسعت می‌بخشد و بدین‌ترتیب، کیفیت جنبش اعتراضی را ارتقا می‌دهد.

دو.
همه می‌دانند که پاشنه‌ی آشیل این خیزش برای انکشاف افق انقلابی‌اش، فقدان سازمان‌یابی‌ یا اشکال سازمان‌یافته‌ برای پیشبرد موثرتر مبارزه است، که خود پیامدی‌ست از استیلای چهل و اندی‌ ساله‌ی خفقان سیاسی و سرکوب. از سوی دیگر، تداوم اعتراضات بی‌گمان امکانات بالقوه‌ی سازمان‌یابی را از دل پتانسیل‌های درونی خیزش فعلیت خواهد بخشید. به‌بیان دیگر، تداوم پویای خیزش انقلابی - دیر یا زود - ملزومات دسترسی به افق‌های سیاسی‌اش را به‌‌لحاظ کمی و کیفی فراهم می‌آورد. ازجمله زمینه‌های تدارک اعتصابات سراسری سازمان‌یافته را خلق می‌کند (همان‌طور که در چند روز گذشته شاهد گامی به پیش در اقبال عمومی به راهکار اعتصاب بودیم). رژیم با آگاهی از این مساله، عامدانه می‌کوشد این فرآیند جوشش و زایش درونی را منقطع سازد.


سه.
شالوده‌ی قدرت دولت اسلامی ایران بر زیرساخت‌های نظامی‌-امنیتی و دستگاه سرکوب گسترده‌ی آن استوار است. به‌همین اعتبار، «نقطه‌ی قوت» (دلیل استمرار) این دولت استبدادی نیز در کاربست عریان زور مستقیم نهفته است، که همواره مترصد شرایطی‌ برای موجه‌نمایی آن است. خطر «دشمن خارجی» و به اتکای آن، «گفتار امنیت ملی» همواره محمل‌هایی برای کاربست سازوکارهای عریان قهر و سرکوب علیه مخالفان داخلی بوده‌اند. بنابراین، در مصاف بزرگ و سرنوشت‌سازی که به میانجی خیزش ژینا بین دولت اسلامی و انبوه ستمدیدگان معترض برپاشده، نباید در میدان حریف بازی کرد: جایی که او توان به‌کارگرفتن نقطه‌ی قوت خود را دارد. در عوض، باید با رویکردی استراتژیک، مسیر مبارزه را به زمینی هدایت کرد که نقطه‌ی قوت ستمدیدگان در آن جای دارد: نقطه‌ی قوت ما آن است که «ما بسیاریم»؛ و لذا سازمان‌دهی هوشیارانه و صبورانه‌ی مبارزه «از پایین»، بی‌گمان حریف جان‌سخت را از پا می‌اندازد.

-----------------------------------------

دسترسی به نسخه‌ی کامل این متن:

https://pdf.kaargaah.net/TeleKar-154f_Falle_der_Militarisierung_des_Aufstands.pdf

نسخه‌ی ورد

-----------------------------------------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#استراتژی_مبارزه
#تداوم_خیزش_انقلابی
#تله‌ی_فاز_مسلحانه
#کامران_متین

-----------------------------------------

کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
خیزش سودان: این یک انقلاب مردمی‌ست!


نویسنده: محمد النعیم

فوریه ۲۰۱۹ (بهمن ۱۳۹۷)

{درس‌های انقلاب سودان - متن دوم}

ترجمه: کارگاه دیالکتیک

آبان ۱۴۰۱


------------

توضیحی بر متن دوم:‌ برای گشودن این پرونده از زمانی شروع می‌کنیم که خیزش اعتراضیِ توده‌ای در حال اوج‌گیری‌ست و افق‌ انقلابی‌اش هر دم نمایان‌تر می‌شود؛ اما هنوز نخستین ثمره‌ی سیاسی آن، یعنی سرنگونی شخص دیکتاتور، عمر البشیر،‌ محقق نشده است (گزارش حاضر در فوریه‌ی ۲۰۱۹ منتشر گردید،‌ و بشیر در آوریل از قدرت ساقط شد). شباهت‌ها با موقعیت ایران خیره‌کننده‌اند: خواه مضمون تضادهای اجتماعی و ستم‌های انباشته؛خواه مسیر تکوین خیزش توده‌ای؛ و خواه شیوه‌های حکمرانی و کارکرد مهیب دستگاه سرکوب. ... باشد که خیزش انقلابی ژینا را در پرتو بازخوانی تجربه‌ی انقلاب سودان غنی‌تر کنیم.)

* * *

فرازی از متن:

اگر بیمارستان مأمن مجروحان نیست، پس چیست؟ دو بار تلاش برای کسب اطمینان از مرگ یک معترض، بر چه نفرتی دلالت دارد و چه نوع شرارتی را ارضا می‌کند؟ در ۹ ژانویه‌ی ۲۰۱۹، طی بزرگ‌ترین تظاهرات ضددولتی که تا آن روز - در سودان - رخ داده بود، پلیس ضدشورش، نیروهای لباس‌شخصی وفادارِ عمر البشیر، و نیروهای امنیتی به بیمارستان آموزشی اُمدورمان، که معترضان زخمی به آنجا منتقل شده بودند، گاز اشک‌آور و گلوله‌های واقعی شلیک کردند. از آنجایی که ابرهای مواد شیمیایی می‌توانست باعث خفگی مجروحان گردد، کارکنان بیمارستان مجبور شدند در ابتکاری فی‌البداهه مخازن اکسیژن را در اتاق‌ها خالی کنند تا اثر گاز سولفیدکربن را از بین ببرند. این تصویری نمونه‌وار از واقعیتی‌ست که مردم سودان پس از یک ماه اعتراض برای برکناری البشیر با آن روبرو هستند.

نکته‌ی قابل توجه این است که این اعتراضات پیش از آنکه در پایتخت زبانه بکشند، از مناطق پیرامونی کشور آغاز شدند - زیرا وقتی مردم پایتخت با فشار معیشتی مواجه گردند، مردمانی که در مناطق «حاشیه‌»ای زیست می‌کنند، با بحران غذایی مواجه می‌شوند. شبکه‌های هشدار زودهنگام قحطی پیش‌بینی کرده‌اند که قیمت مواد غذایی که تاکنون بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ درصد نسبت به سطح میانگین افزایش داشته، به‌زودی افزایشی بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ درصد خواهد داشت. به‌گفته‌ی متخصصان، در سال ۲۰۱۹ ناامنی غذایی در اکثر شهرهای حاشیه‌ای سودان وضعیتی بحرانی خواهد یافت. سوء‌مدیریت و فسادْ بیداد می‌کند. بخش بزرگی از بودجه‌ی سالانه‌ی کشور سودان صرف تدارک سبک زندگی بسیار مجلل برای نخبگان رژیم می‌گردد.

با این‌که وضعیت کنونی برای مردم سودان لحظه‌ای از یک تراژدی‌ست، همزمان لحظه‌ی پیروزی هم هست. از زمان شروع اعتراضات، روزی نبوده که در برخی از نقاط کشور تظاهراتی برگزار نشود. سندیکای پزشکان سودان وارد یک اعتصاب نامحدود شده؛ استاتید و کارکنان دانشگاه‌های سودان در کنار معترضان قرار گرفته‌اند؛ هواداران تیم فوتبال محبوب «هلال» (Hilal) پل‌ها را مسدود کرده‌اند؛ و مردم عادی خود را در حال انجام کارهایی می‌بینند که پیش‌تر برای‌شان غیرقابل تصور بود: فلج‌کردن سیستمی که تقریباً سی سال پایدار بوده و سرسختانه دوام آورده است.

دولت سودان همچنین از دکترین «پیمان شر» پیروی می‌کند: در ازای تأمین منافع برای برخی افراد یا برخی کشورها و مؤسسات قدرتمند، به‌دنبال کسب حمایت و مشروعیت [از جانب آنان] است. اصلاحات نئولیبرالی برای جلب رضایت صندوق بین‌المللی پول؛ تجملات و امتیازات ویژه برای طبقه‌ی سرمایه‌دار محلی؛ عرضه‌ی زمین با نرخ توافقی برای کشورهایی مثل ترکیه، کویت و قطر؛ ارسال سرباز برای ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی در یمن؛ و پیشنهادات نویدبخش برای روسیه. دولت همه‌ی این کارها را به این امید انجام می‌دهد که این قدرت‌ها نیز به‌نوبه‌ی خود به مفاد معامله‌ عمل کنند و از دولت در برابر ناآرامی‌ها و خیزش‌های مردمی محافظت نمایند. ما تاکنون بارها دیده‌ایم که چگونه این سازوکار نتیجه داده است. ...

با این‌که رژیم سودان دارای تسلیحات، حمایت «جامعه‌ی بین‌المللی» و نیروهای مسلح است، مردم سودان ثابت‌قدم مانده‌اند. تحلیل‌گرانْ مدتی مدید متحیر بودند که چگونه رژیم تا این حد سرسختانه دوام آورده است. هرچند ممکن است چنین به‌نظر برسد، اما مردمان سودان نشان داده‌اند که استحکام رژیم تنها نمایی ظاهری‌ست که کارکردش وابسته به آن است که مردم تا چه حد به آن باور دارند.

----------------

دسترسی به متن در فرمت پی. دی. اف.:

https://pdf.kaargaah.net/TeleKar-154d_Experiences_from_Sudans_Revolution_Text2_Elnaiem.pdf

نسخه‌ی ورد

-------------

#انقلاب_سودان
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#المرأة_الحیاة_الحریة
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_انترناسیونالیستی_ستمدیدگان
#درس‌های_انقلاب_سودان

--------

کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
More