مبارزهی ناتمام و پایکوبی حاکمان بر پیکر کُشتگاننویسنده: کارگاه دیالکتیک
پنج آذر ۱۴۰۱
تصاویر جشن دستوریِ نیروهای
سرکوب در میادین و خیابان
های شهرها - به بهانهی پیروزی تیم فوتبال ایران - بهراستی هم موحش بودند و هم سورئال. همه میدانستند که تبلیغ فوتبال از سوی حاکمان در میانهی خیزش انقلابی چه دلالتهایی دارد؛ و دمیدن رقتانگیز مزدوران رسانهایِ دولت بر شیپور تیم «ملی»، معطوف به چه اهدافیست. و کاملا قابل پیشبینی بود که هر پیروزی احتمالیِ تیم «ملی» در این «جام جهانی دولتها»، یک جشن فرمایشیِ دولتی در پی خواهد داشت. روشن بود که دولت بار دیگر، با کاربست مُسکِنِ ملیگرایی (بر زخم تحقیر سالیان)، وقیحانه خواهد کوشید فضای ملتهب موجود را نرمالیزه کند تا شکاف عمیق و خونین میان خود و ملت را پنهان سازد. اما کمتر کسی این حد از رذالت و بیشرمی را در شکل پیادهسازی این راهکار کهنه تصور میکرد. اینکه این جشن فرمایشی توسط همان نیروهای مسلح و با همان ادوات
سرکوب و یونیفورمهایی انجام گیرد که رد خون کشتگان روزها و هفته
های گذشته هنوز از روی آنها پاک نشده است؛ اینکه نیروهای ضدشورش این جشن فرمایشی را همچون سکانسی از وظایف
سرکوبگریشان اجرا کنند و داغداران و ابژه
های بالقوهی
سرکوب را به تماشا فرا خوانند.
بر این اساس، این تصاویر سورئال بیگمان همچون یکی دیگر از خودویژگی
های بینظیر دولت جمهوری اسلامی در فهرست مستندات تاریخ سیاسی جهان ثبت خواهند شد. اگر این رویداد را برخلاف بازنمایی مورد نظر دستگاه تبلیغاتی دولت، نه همچون ظفرمندی دولت، بلکه همچون حرکتی اجباری در پهنهی شطرنج رویارویی آنتاگونیستی دولت و ستمدیدگان ببینیم، بیگمان مازادهایی ناخواسته و افشاگرانه هم دارد. ازجمله اینکه این رویداد بر نحوهی خویشفهمیِ حاکمان (نحوهی درکشان از جایگاه کنونیشان) و نیز درک آنان از چگونگی موازنهی قوا در رویارویی با خیزش ستمدیدگان روشنایی میاندازد. در پرتو این روشنایی، همچنین میتوان به فهم انضمامیتری از استراتژی کنونیِ دولتِ اسلامی ایران برای رویارویی با مردمان شورشی رسید. در این یادداشت، بیآنکه داعیهی پردازش تحلیلی این بحث را داشته باشیم، صرفاً چند نکتهی مرتبط را برمیشماریم:
یک.
دولت بهرغم آگاهی از رسوابودن این حرکت و آگاهی از تاثیرات دفعیِ آن، عامدانه این شکل معین از جشن فرمایشی پیروزی فوتبال را تدارک دید. طراحان دولتی بهخوبی واقف بودند که این نمایش ویژهی ظفرمندی، واکنش
های منفیِ زیادی را برخواهد انگیخت. اما اهمیت هدفی که دولت در این نمایش تعقیب میکند، فراتر از این هزینههاست؛ هدفی که حتی فراتر از ایجاد یا ترمیم یک همبستگی کاذبِ ملیست.
دو.
دولت نهفقط به شکاف عظیم میان خود و جامعه واقف است، بلکه برخلاف تصورات و اِنذارهای ناصحان ابدی، برای بازسازی این رابطه و حتی بازیابی مشروعیت بر باد رفتهاش تره هم خُرد نمیکند. دولت ایران، بهعنوان یک پیکرهی سیاسی-اجرایی تماما سازمانیافته و خودآگاه، سالهاست که بهخوبی میداند، این شکاف (بهدلیل شالوده
های کارکردی دولت و تاریخچه و پیامدهای بحرانیاش) ترمیمشدنی نیست. بههمینخاطر است که حاکمان در همهی این مدت هرچه بیشتر به تجهیز و فربهسازی دستگاه
سرکوب برای مهار و مدیریت این شکاف پرداختهاند. دولت بهواقع سالهاست که در برابر ستمدیدگان، در وضعیتِ آمادهباش جنگی بهسر میبرد.
سه.
مسلماً دولت میتوانست این جشن نمایشی را با بخش
های دیگری از وابستگان و مزدورانش و بهنحو دیگری به اجرا بگذارد. اما اجرای عامدانهی آن توسط نیروهای
سرکوب، و خصوصا در همان شمایل انجام وظایف شغلی (
سرکوب)، اساسا معطوف به ارسال پیامی «مقتدرانه» به معترضان (بالفعل و بالقوه) و مخالفان بوده است: اینکه «شما باختهاید» و «ما باکی نداریم که از هماینک پیروزی بر خیزش تودهایِ شما را با پایکوبی بر خیابانهایی جشن بگیریم که هنوز از خون
های یاران و همراهانتان تَر است». رقص جلادان تبر بهدست بر صحنهی جنایت حامل این ییغام برای ستمدیدگانِ شورشیست که «شما نهفقط شانسی برای پیروزی ندارید، بلکه اجازهی سوگواری هم به شما نمیدهیم».
----------
نسخهی کامل این متن:
http://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155b_Feast_of_Oppressors_and_unfinished_Struggle.pdfنسخهی ورد-----------
#خیزش_انقلابی_ژینا#ژن_ژیان_ئازادی#زن_زندگی_آزادی#شیوههای_سرکوب#تداوم_خیزش_انقلابی#همبستگی_ستمدیدگان#فوتبال_از_پایین#ملتسازی_دولتی#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی#ناسیونالیسم_دولتمحور---------
کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic