فوتبال ملی:
محملی سُست برای احیای ناسیونالیسم
شیعی-فارسیادامهیکی، بدلشدن رویارویی تیمهای ملی فوتبال به رویارویی رقابتیِ «دولتملتها» در بافتار جهانی که تاروپود آن بر پایهی منطق رقابت کاپیتالیستی (انباشت سرمایه) و منطق رقابت ناسیونالیستی (دولتملت) شکل یافته است. لذا رقابتها و ستیزهای مستمرِ دولتها، به زمین فوتبال فرافکنی شد، تا فوتبال نیز به سازوکاری برای تقویت و تداوم «هویت ملی» بدل گردد؛ هویتی که عمدتا هویتی مرکزگرا و یکدستانگار و همگنساز است.
و دیگری، اهمیتی که صنعت سرگرمی بهعنوان پرکنندهی خلاء سیاست مردمی در عصر سیاستزُدودهی نولیبرالی پیدا کرد. و در همین راستا، جایگاهی که ستارههای فوتبال بهعنوان سلبریتیهای عصر فردگرایی فزآینده در جهان برساختهی رسانههای دیجیتالی یافتهاند. همچون عناصری برای راهبری سیاسیِ افکار عمومی. هرچه جوامع اتمیزهتر و سیاستزِدودهتر شدند، چهرههای محبوب خواسته یا ناخواسته کارکردها و تاثیرات سیاسی بیشتری یافتند.
با این اوصاف، و در موقعیت کنونی، درآویختن دولت اسلامی ایران به جام جهانی فوتبال چه معنایی دارد و چه هدفی را از دل پتانسیلهای سیاسیِ فوتبال دنبال میکند؟ با نظر به آنچه گفته شد، نخست باید خاطرنشان کرد که ورزش مهیج و مردمی فوتبال فینفسه هیچ نسبتی با حربهی ناسیونالیستی و بیگانهسازی که دولتها از آن ساختهاند ندارد. بلکه دولت و نهادهایی که پیکریابی قدرت و سازوکارهای سرمایهداریاند میکوشند هرآنچه مردمیست را مصادره کنند و علیه منافع واقعی مردم بهکار گیرند. از این منظر، مانور تبلیغاتی کنونیِ دولت ایران حول «تیم ملی» و جام جهانی فوتبال، از یکسو تلاشیست رسوا برای عادینمایی وضعیت داخلی ایران در نظر ایرانیان و جهانیان؛ و از سوی دیگر، تلاشیست عاجزانه برای ترمیم شکافهایی که خیزش انقلابی ژینا در عمارتِ دولتی
ناسیونالیسم مرکزگرای
شیعی-
فارسی ایجاد کرده است؛ تلاشی دولتی برای خلق ملتی کاذب (ملتی از آنِ دولت و ادغامشده در دولت)، بر علیه پیوندهای همبستگی مشهودی که فرآیند قیام ژینا در میان ستمدیدگان جغرافیای ایران خلق کرده است. با احیای این
ناسیونالیسم است که کشتار وحشیانهی دولت در مهاباد، مریوان، دیواندره، جوانرود، ایذه، دهلران، خاش، زاهدان، پیرانشهر، لاکان، کرج، سنندج، اهواز، تبریز و دیگر شهرها و روستاهای «حاشیه» و دور از مرکز، قابل اغماض میگردند؛ چرا که با منطق
ناسیونالیسم مرکزگرا بهراحتی میتوان کُشتگان را در زمرهی نیروهای «تجزیهطلب» و «تروریست» و بهطور خلاصه «نا-شهروندانی» در خدمت اغراض «دشمنان بیگانه» قلمداد کرد.
بر این اساس، میباید تا اطلاع ثانوی فتیلهی نیمسوز و متعفن حضور «تیم ملی» فوتبال در «جام جهانی دولتها*» را پایین کشید و پرچم پرافتخار «ژن، ژیان، ئازادی» که معرف خیزش ستمدیدگان برای آزادی و برابری و عدالت اجتماعیست را به اهتزاز درآورد. بگذاریم دولت و مزدورانش بهتنهایی در دل وضعیتی که هرچیزی هست جز «وضعیت عادی»، برای تیم «ملی» محبوبشان «بوق» بزنند. چون - بهقول والتر بنیامین - تراژدیِ واقعی جایی آغاز میشود که اکثریت مردمانْ وضعیتی بحرانی و غیرانسانی را عادی فرض کنند. پس، درحالی که کاروان انقلاب همهی ستمدیدگان را به همراهی فرامیخواند، نگذاریم عادتوارههای قدیمْ ما را به توهم «وضعیت عادی» بازگردانند. بیگمان نخستین گامهای این همراهی، با مقاومتهای روزمره آغاز میگردند؛ و نافرمانی از قدرت مسلط نیز، با نهگفتن به تلاش حاکمان در «نرمالیزه»کردنِ وضعیتی که بهصدها دلیل، بحرانی و تراژیک است. نباید تردید کرد که ستمدیدگان نیز قادرند به شیوهی دیگری فوتبال را سیاسی کنند! تحریم فوتبال دولتی و ناسیونالیستی، هیچگاه مانند امروز نمیتوانست مایهی همبستگی ستمدیدگان باشد. پس، سلاح سیاسی فوتبال را بهسمت حاکمان برگردانیم!
کارگاه دیالکتیک - ۳۰ آبان ۱۴۰۱
*
پینوشت:
همه میدانند که دولت قطر به قیمت خون هزاران کارگر «خارجی»، تجملات میزبانی جام جهانی فوتبال را مهیا کرد. اینکه بهرغم افشاگریهای متمادی علیه این جنایت آشکار دولتی، جامجهانی فوتبال هماینک بهسیاقِ معمول «business as usual» در قطر برگزار میشود، بهتنهایی نشاندهندهی قدرت اقتصادی-سیاسی عظیم «صنعت فوتبال» است. پس، نام واقعی مناسک گلادیاتوربازیِ جاری در استادیومهای خونآلود قطر، «جام جهانی دولتها» است، نه جام جهانی ملتها.
-----
نسخهی کامل متن:
https://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155a_Worldcup_Nationalism_and_Oppression_in_Iran.pdfنسخهی ورد-----
#خیزش_انقلابی_ژینا#ژن_ژیان_ئازادی#زن_زندگی_آزادی#تاکتیکهای_مبارزه#تداوم_خیزش_انقلابی#همبستگی_ستمدیدگان#فوتبال_از_پایین#ملتسازی_دولتی#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی#ناسیونالیسم_دولتمحور-----
کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic