کارگاه دیالکتیک

#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی
Канал
Образование
Блоги
Психология
Политика
Персидский
Логотип телеграм канала کارگاه دیالکتیک
@kdialecticПродвигать
1,2 тыс.
подписчиков
516
фото
98
видео
574
ссылки
در این کانال عمدتا مطالب انتشار یافته در تارنمای «کارگاه دیالکتیک» باز نشر می شود. درباره ی ما: https://kaargaah.net/?page_id=2 نشانی تماس کارگاه: [email protected] ارتباط با ادمین: @Nimmous
مبارزه‌ی ناتمام و پای‌کوبی حاکمان بر پیکر کُشتگان
(ادامه)

چهار.
دولت با تدارک قبلی، پیروزی تیم «ملیِ» فوتبال را به اعلام پیروزی زودهنگامِ خویش بر مخالفان و معترضان بدل کرده است و همزمان چشمی هم بر بازنمایی‌های خارجیِ آن دارد. این حربهْ توامان هم متضمن نمایش اقتدار و در راستای مرعوب‌سازی‌ست، و هم بیان‌گر ترس و تزلزل. چون دولت پیروزمند و واقعا مقتدر نیازی به نمایش اقتدار دارد (همچنان که به کشتار معترضان - ازجمله کودک‌کشی-، دزدیدن پیکر کشتگان، تهدید خانواده‌های داغدار، دستگیری مجروحان و غیره هم نیازی ندارد).
پس، دولت با این شیوه‌ی موحشِ اعلامِ پیروزی زودهنگام‌اش، به‌واقع ترس‌اش از ادامه‌ی «بازی» و نتیجه‌ی نهایی آن را آشکار می‌سازد؛ ولی همچنان امید دارد که با نمایشی از سرمستی مقتدرانه در جشن «پیروزی»، دست‌کم بخشی از مخالفان را مرعوب و مجاب سازد که «بازیِ» خیزش پایان یافته و امیدی به پیروزیِ ستمدیدگان نیست.

پنج.
حاکمان خود بیش از همگان واقف‌اند که «بازیِ» خیزش نه‌فقط به‌پایان نرسیده، بلکه تازه آغاز شده است. از همین‌روست که - برای مثال - همزمان با نمایش دستوریِ جشن پیروزی توسط بخشی از نیروهای سرکوب‌گر، دولت بخش دیگری از نیروهای سرکوب (از نیروی زمینی سپاه پاسدارن) را راهی مناطق کوردنشین کرده است؛ و باز در همان روزِ اجرای آن نمایش کذاییِ اقتدار و پیروزمندی، برای چندمین بار پهنه‌ی اعتراضات بلوچستان (دست‌کم‌ در زاهدان و خاش) را به خون کشید. در سوی دیگر، در همین روزها و شب‌های گذشته هم معترضان در بسیاری از شهرها خیابان‌ها را تسخیر کردند و نیز شاهد اشکال مختلفی از بیان همبستگی با مردم کوردستان و اعلام خشم نسبت به تهاجم نظامی به کوردستان بوده‌ایم.

شش.
امید دولت برای تاثیرگذاری این سناریوی موحش و رسوا البته تاحدی از پایه‌های علمی و مادی برخوردار است. چون بنا به تجارب متعدد تاریخی، ازجمله در تاریخچه‌ی ننگین دولت اسلامی ایران، توسل به پروپاگاندای گوبلزی کارکردهای ملموسی در روان جامعه دارد. این نوع پروپاگاندا، یعنی دروغ‌گوییِ حداکثری از موضع اقتدار و مطلق‌نمایی، بیش از آنکه بخواهد در باورهای مخاطبان/مخالفان شک و تردید ایجاد کند، تخریب نیروی روانی آنها را هدف قرار می‌دهد. بدین‌معنا که عامدانه از روال معمول انتقال پیام بر معنای فاکت‌ها و استدلال‌ها فاصله می‌گیرد و خود پیام را به عرصه‌ی تجلی و نمایش زور عریان بدل می‌سازد. بدین ترتیب، مرجع خبر/پیام، خود را به‌منزله‌ی یگانه معیار و سنجه‌ی حقیقت برمی‌نشاند.

هفت.
با این همه، آنتاگونیسمی که میان دولت و انبوه ستمدیدگان جغرافیای ایران شکل گرفته، این رویاروییِ سرنوشت‌ساز را همچنان به پیش خواهد راند. دولت در جایگاهی نیست که زمان پایانِ این «بازی» را اعلام کند؛ و اگر هم چنین چیزی قابل‌تصور باشد، تنها با اعلام فروپاشی نهایی و تسلیم نهاییِ دولت شدنی‌ست، نه با اعلام یک‌جانبه‌ی پیروزی. بی‌گمان ستمدیدگان هم‌ روزی جشنِ پیروزی خواهند گرفت؛ اما جشنی واقعی، که نوید و نوای آزادی و رهایی خواهد داد. تا آن روز، همان‌طور که رفیقی به‌زیبایی بیان کرده: «هیچ سرود مشترکی وجود ندارد که ستم‌بَران را با ستم‌گران هم‌آوا سازد».

هشت.
برخلاف سراسیمگی هراس‌آمیز حاکمان برای اعلام پایان بازی، ستمدیدگان صبورانه مسیر انقلاب را نقب می‌زنند. چون آنان در پروسه‌ی مبارزه، هرچه بیشتر به ریشه‌های ژرف و دیرینه‌ی ستم آگاه شده‌اند و می‌شوند. آن‌ها خودشان را برای پیروزی واقعی (نه پیروزی جعلی و زودهنگام) مهیا می‌سازند و واقفند که سرنوشت نهاییِ این هماوردی در خیابان‌ها رقم خواهد خورد؛ در کارخانه‌ها و محیط‌های کار؛ در دانشگاه‌ها و مدارس؛ در محلات و دیگر عرصه‌های زیست عمومی؛ در مقاومت‌‌های روزمره و پیکارهایی که رو به سازمان‌یابی می‌روند و ... در همه‌ی ابتکارات مبارزاتیِ ستمدیدگان برای پیروزی و رهایی.

ما بسیاریم!

پنج آذر ۱۴۰۱

----------

نسخه‌ی کامل این متن:

http://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155b_Feast_of_Oppressors_and_unfinished_Struggle.pdf

نسخه‌ی ورد

-----------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#شیوه‌های_سرکوب
#تداوم_خیزش_انقلابی
#همبستگی_ستمدیدگان
#فوتبال_از_پایین
#ملت‌سازی_دولتی
#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی
#ناسیونالیسم_دولت‌محور

---------
کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
مبارزه‌ی ناتمام و پای‌کوبی حاکمان بر پیکر کُشتگان


نویسنده: کارگاه دیالکتیک
پنج آذر ۱۴۰۱


تصاویر جشن دستوریِ نیروهای سرکوب در میادین و خیابان‌های شهرها - به‌ بهانه‌ی پیروزی تیم فوتبال ایران - به‌راستی هم موحش بودند و هم سورئال. همه می‌دانستند که تبلیغ فوتبال از سوی حاکمان در میانه‌ی خیزش انقلابی چه دلالت‌هایی دارد؛ و دمیدن رقت‌انگیز مزدوران رسانه‌ایِ دولت بر شیپور تیم «ملی»، معطوف به چه اهدافی‌ست. و کاملا قابل پیش‌بینی بود که هر پیروزی احتمالیِ تیم «ملی» در این «جام جهانی دولت‌ها»، یک جشن فرمایشیِ دولتی در پی خواهد داشت. روشن بود که دولت بار دیگر، با کاربست مُسکِنِ ملی‌گرایی (بر زخم تحقیر سالیان)، وقیحانه خواهد کوشید فضای ملتهب موجود را نرمالیزه کند تا شکاف عمیق و خونین میان خود و ملت را پنهان سازد‌. اما کمتر کسی این حد از رذالت و بی‌شرمی را در شکل پیاده‌سازی این راهکار کهنه تصور می‌کرد. اینکه این جشن فرمایشی توسط همان نیروهای مسلح و با همان ادوات سرکوب و یونیفورم‌هایی انجام گیرد که رد خون کشتگان روزها و هفته‌های گذشته هنوز از روی آنها پاک نشده است؛ اینکه نیروهای ضدشورش این جشن فرمایشی را همچون سکانسی از وظایف سرکوب‌گری‌شان اجرا کنند و داغداران و ابژه‌های بالقوه‌ی سرکوب را به تماشا فرا خوانند.
بر این اساس، این تصاویر سورئال بی‌گمان همچون یکی دیگر از خودویژگی‌های بی‌نظیر دولت جمهوری اسلامی در فهرست مستندات تاریخ سیاسی جهان ثبت خواهند شد. اگر این رویداد را برخلاف بازنمایی مورد نظر دستگاه تبلیغاتی دولت، نه همچون ظفرمندی دولت، بلکه همچون حرکتی اجباری در پهنه‌ی شطرنج رویارویی آنتاگونیستی دولت و ستمدیدگان ببینیم، بی‌گمان مازادهایی ناخواسته و افشاگرانه هم دارد. ازجمله اینکه این رویداد بر نحوه‌ی خویش‌فهمیِ حاکمان (نحوه‌ی درک‌شان از جایگاه کنونی‌شان) و نیز درک آنان از چگونگی موازنه‌ی قوا در رویارویی با خیزش ستمدیدگان روشنایی می‌اندازد. در پرتو این روشنایی، همچنین می‌توان به فهم انضمامی‌تری از استراتژی کنونیِ دولتِ اسلامی ایران برای رویارویی با مردمان شورشی رسید. در این یادداشت، بی‌آنکه داعیه‌ی پردازش تحلیلی این بحث را داشته باشیم، صرفاً چند نکته‌ی مرتبط را برمی‌شماریم:

یک.
دولت به‌رغم آگاهی از رسوابودن این حرکت و آگاهی از تاثیرات دفعیِ آن، عامدانه این شکل معین از جشن فرمایشی پیروزی فوتبال را تدارک دید. طراحان دولتی به‌خوبی واقف بودند که این نمایش ویژه‌ی ظفرمندی، واکنش‌های منفیِ زیادی را برخواهد انگیخت. اما اهمیت هدفی که دولت در این نمایش تعقیب می‌کند، فراتر از این هزینه‌هاست؛ هدفی که حتی فراتر از ایجاد یا ترمیم یک همبستگی کاذبِ ملی‌ست.

دو.
دولت نه‌فقط به شکاف عظیم میان خود و جامعه واقف است، بلکه برخلاف تصورات و اِنذارهای ناصحان ابدی، برای بازسازی این رابطه و حتی بازیابی مشروعیت بر باد رفته‌اش تره هم خُرد نمی‌کند. دولت ایران، به‌عنوان یک پیکره‌ی سیاسی-اجرایی تماما سازمان‌یافته و خودآگاه، سال‌هاست که به‌خوبی می‌داند، این شکاف (به‌دلیل شالوده‌های کارکردی دولت و تاریخچه‌‌ و پیامدهای بحرانی‌اش) ترمیم‌شدنی نیست. به‌همین‌خاطر است که حاکمان در همه‌ی این مدت هرچه بیشتر به تجهیز و فربه‌سازی دستگاه سرکوب برای مهار و مدیریت این شکاف پرداخته‌اند. دولت به‌واقع سال‌هاست که در برابر ستمدیدگان، در وضعیتِ آماده‌باش جنگی به‌سر می‌برد.

سه.
مسلماً دولت می‌توانست این جشن نمایشی را با بخش‌های دیگری از وابستگان و مزدورانش و به‌نحو دیگری به اجرا بگذارد. اما اجرای عامدانه‌ی آن توسط نیروهای سرکوب، و خصوصا در همان شمایل انجام‌ وظایف شغلی (سرکوب)، اساسا معطوف به ارسال پیامی «مقتدرانه» به معترضان (بالفعل و بالقوه) و مخالفان بوده است: اینکه «شما باخته‌اید» و «ما باکی نداریم که از هم‌اینک پیروزی بر خیزش توده‌ایِ شما را با پای‌کوبی بر خیابان‌هایی جشن بگیریم که هنوز از خون‌های‌ یاران و همراهان‌تان تَر است». رقص جلادان تبر به‌دست بر صحنه‌ی جنایت حامل این ییغام برای ستمدیدگانِ شورشی‌ست که «شما نه‌فقط شانسی برای پیروزی ندارید، بلکه اجازه‌ی سوگواری هم به شما نمی‌دهیم».


----------

نسخه‌ی کامل این متن:

http://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155b_Feast_of_Oppressors_and_unfinished_Struggle.pdf

نسخه‌ی ورد

-----------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#شیوه‌های_سرکوب
#تداوم_خیزش_انقلابی
#همبستگی_ستمدیدگان
#فوتبال_از_پایین
#ملت‌سازی_دولتی
#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی
#ناسیونالیسم_دولت‌محور

---------
کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
فوتبال ملی:
محملی سُست برای احیای 
ناسیونالیسم 
شیعی-فارسی

ادامه

یکی، بدل‌شدن رویارویی تیم‌های ملی فوتبال به رویارویی رقابتیِ «دولت‌ملت‌ها» در بافتار جهانی که تاروپود آن بر پایه‌ی منطق رقابت کاپیتالیستی (انباشت سرمایه) و منطق رقابت ناسیونالیستی (دولت‌ملت) شکل یافته است. لذا رقابت‌ها و ستیزهای مستمرِ دولت‌ها، به زمین فوتبال فرافکنی شد، تا فوتبال نیز به سازوکاری برای تقویت و‌ تداوم «هویت ملی» بدل گردد؛ هویتی که عمدتا هویتی مرکزگرا و یک‌دست‌انگار و همگن‌ساز است.
و دیگری، اهمیتی که صنعت سرگرمی به‌عنوان پرکننده‌ی خلاء سیاست مردمی در عصر سیاست‌زُدوده‌ی نولیبرالی پیدا کرد. و در همین راستا، جایگاهی که ستاره‌های فوتبال به‌عنوان سلبریتی‌های عصر فردگرایی فزآینده در جهان برساخته‌ی رسانه‌های دیجیتالی یافته‌اند. همچون عناصری برای راهبری سیاسیِ افکار عمومی. هرچه جوامع اتمیزه‌تر و سیاست‌زِدوده‌تر شدند، چهره‌های محبوب خواسته یا ناخواسته کارکردها و تاثیرات سیاسی بیشتری یافتند.

با این اوصاف، و در موقعیت کنونی، درآویختن دولت اسلامی ایران به جام جهانی فوتبال چه معنایی دارد و چه هدفی را از دل پتانسیل‌های سیاسیِ فوتبال دنبال می‌کند؟ با نظر به آنچه گفته شد، نخست باید خاطرنشان کرد که ورزش مهیج و مردمی فوتبال فی‌نفسه هیچ نسبتی با حربه‌ی ناسیونالیستی‌ و بیگانه‌سازی که دولت‌ها از آن ساخته‌اند ندارد. بلکه دولت و نهادهایی که پیکریابی قدرت و سازوکارهای سرمایه‌داری‌اند می‌کوشند هرآنچه‌ مردمی‌ست را مصادره کنند و علیه منافع واقعی مردم به‌کار گیرند. از این‌ منظر، مانور تبلیغاتی کنونیِ دولت ایران حول «تیم ملی» و‌ جام جهانی فوتبال، از یک‌سو تلاشی‌ست رسوا برای عادی‌نمایی وضعیت داخلی ایران در نظر ایرانیان و جهانیان؛ و از سوی دیگر،  تلاشی‌ست عاجزانه برای ترمیم شکاف‌هایی که خیزش انقلابی ژینا در عمارتِ دولتی ناسیونالیسم مرکزگرای شیعی-فارسی ایجاد کرده است؛ تلاشی دولتی برای خلق ملتی کاذب (ملتی از آنِ دولت و ادغام‌شده در دولت)، بر علیه پیوندهای همبستگی مشهودی که فرآیند قیام ژینا در میان ستمدیدگان جغرافیای ایران خلق کرده است. با احیای این ناسیونالیسم است که کشتار وحشیانه‌ی دولت در مهاباد، مریوان، دیوان‌دره، جوانرود، ایذه، دهلران، خاش، زاهدان، پیرانشهر، لاکان، کرج، سنندج، اهواز،‌ تبریز و دیگر شهرها و روستاهای «حاشیه» و دور از مرکز، قابل اغماض می‌گردند؛ چرا که با منطق ناسیونالیسم مرکزگرا به‌راحتی می‌توان کُشتگان را در زمره‌ی نیروهای «تجزیه‌طلب» و «تروریست‌» و به‌طور خلاصه «نا-شهروندانی» در خدمت اغراض «دشمنان بیگانه» قلمداد کرد.

بر این اساس، می‌باید تا اطلاع ثانوی فتیله‌ی نیم‌سوز و متعفن حضور «تیم‌ ملی» فوتبال در «جام جهانی دولت‌‌ها*» را پایین کشید و پرچم پرافتخار «ژن، ژیان، ئازادی» که‌ معرف خیزش ستمدیدگان برای آزادی و برابری و عدالت اجتماعی‌ست را به اهتزاز درآورد. بگذاریم دولت و‌ مزدورانش به‌تنهایی در دل وضعیتی که هرچیزی هست جز «وضعیت عادی»، برای تیم «ملی» محبوب‌شان «بوق» بزنند. چون - به‌قول والتر بنیامین - تراژدیِ واقعی جایی آغاز می‌شود که اکثریت مردمانْ وضعیتی بحرانی و غیرانسانی را عادی فرض کنند. پس، درحالی که کاروان انقلاب همه‌ی ستمدیدگان را به‌ همراهی فرامی‌خواند، نگذاریم عادت‌واره‌های قدیمْ ما را به توهم «وضعیت عادی» بازگردانند. بی‌گمان نخستین گام‌های این همراهی، با مقاومت‌های روزمره آغاز می‌گردند؛ و نافرمانی از قدرت مسلط نیز، با نه‌گفتن به تلاش حاکمان در «نرمالیزه‌‌»کردنِ وضعیتی که به‌صدها دلیل، بحرانی و تراژیک است. نباید تردید کرد که ستمدیدگان نیز قادرند به شیوه‌ی دیگری فوتبال را سیاسی کنند! تحریم فوتبال دولتی و ناسیونالیستی، هیچ‌گاه مانند امروز نمی‌توانست مایه‌ی همبستگی ستمدیدگان باشد. پس، سلاح سیاسی فوتبال را به‌سمت حاکمان برگردانیم!

کارگاه دیالکتیک - ۳۰ آبان ۱۴۰۱

*پی‌نوشت:
همه می‌دانند که دولت قطر به قیمت خون هزاران کارگر «خارجی»، تجملات میزبانی جام جهانی فوتبال را مهیا کرد. اینکه به‌رغم افشاگری‌های متمادی علیه این جنایت آشکار دولتی، جام‌جهانی فوتبال هم‌اینک به‌سیاقِ معمول «business as usual» در قطر برگزار می‌شود، به‌تنهایی نشان‌دهنده‌ی قدرت اقتصادی‌-سیاسی عظیم «صنعت فوتبال» است. پس، نام واقعی مناسک گلادیاتوربازیِ جاری در استادیوم‌های خون‌آلود قطر، «جام‌ جهانی دولت‌ها» است، نه جام جهانی ملت‌ها.

-----

نسخه‌ی کامل متن:

https://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155a_Worldcup_Nationalism_and_Oppression_in_Iran.pdf

نسخه‌ی ورد

-----

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#تاکتیک‌های_مبارزه
#تداوم_خیزش_انقلابی
#همبستگی_ستمدیدگان
#فوتبال_از_پایین
#ملت‌سازی_دولتی
#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی
#ناسیونالیسم_دولت‌محور

-----
کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
فوتبال ملی:
محملی سُست برای احیای 
ناسیونالیسم 
شیعی-فارسی


نویسنده: کارگاه دیالکتیک
۳۰ آبان ۱۴۰۱


دستگاه تبلیغاتی دولت با جدیتی رقت‌انگیز در حال تقویت پارازیت جام‌ جهانی فوتبال بر امواج بلند خیزش انقلابی ژیناست؛ جدیتی ماشین‌وار، همان‌گونه که ماشین از درک پیچیدگی جهان انسانی عاجز است. تورم پروپاگاندای دولتی حول «فوتبال ملی» بی‌گمان با هدفِ انحراف توجهات داخلی و جهانی از تداوم اعتراضات مردمی و نرمالیزه‌سازیِ سرکوب خونین معترضان از سوی دولت انجام می‌گیرد. اما با درنظرگرفتنِ زمینه‌های ساختاری و تاریخی، ابعاد موضوع قدری فراتر از این تصویر بی‌واسطه می‌رود. برای فهم خاستگاه‌ها و دلالت‌های وسیع‌تر این پروپاگاندای دولتی، بیایید در ابتدا (دست‌کم) تصویر زیر را در کنار تصویر فوق قرار دهیم، تا منظر نگاه‌مان را قدری وسعت ببخشیم:

هر قدر ناکامی و استیصال دولت ایران در مهار اعتراضات ستمدیدگان بیشتر می‌شود، دستگاه تبلیغاتی عریض‌طویل دولت (با همراهی زائده‌های چپ‌نمای بیرونی‌اش) با شدت و حدت بیشتری معترضان را به وابستگی به «بیگانگان» و «دشمنان» خارجی متهم می‌کند. معترضان خیابان و همراهان قیام ژینا که در ابتدا «اغتشاش‌گران» و/یا «(نو)جوانانی» خام و ناآگاه و صرفاً عاصی قلمداد می‌شدند، با گسترش دامنه‌ی خیزش، به‌زودی در ردیف دشمنان «منافع ملی» قرار گرفتند. اما مساله به همین‌جا ختم نشد: وقتی توسل فزآینده‌ی دولت به کشتار معترضان، خشم اخلاقی عمومی را در داخل و خارج کشور برانگیخت، لازم آمد که از معترضان و کُشتگان (و نیز جان‌باختگان آتی)، با برچسب  «تروریست و داعشی»، انسان‌زُدایی شود تا در انظار عمومی از هولناک‌بودن قتل دولتیِ آنها  کاسته شود: تو‌گویی یک «دولت قانونی» در برابر «تهاجم تروریست‌ها» از «نظم قانونی» و «امنیت عمومی» پاسداری می‌کند (بدین‌طریق، همچنین کشتن آنها برای نیروهای سرکوب‌گر تسهیل شده و عمل کشتار برای طیف خودی، موجه‌نمایی می‌گردد). اصرار دولتیان بر تروریست‌خواندن معترضان، اگرچه متکی بر کاربرد حربه‌ی گوبلزی «دروغ هرچه بزرگ‌تر، موثرتر!» در میدان «جنگ‌ اطلاعاتی1» است، ولی بنیان‌ نیرومندتری در ریشه‌های ناسیونالیستیِ دولت-ملتِ مدرن دارد. چون بار منفی واژه‌ی «تروریست» صرفا وابسته به تداعی معنای خشونت کور در ذهن‌ مخاطبان نیست. بلکه بار منفی آن، همچنین در پیوند فرضی بین تروریسم با تهاجم «دشمن خارجی» نهفته است؛ تهاجمی که عمدتا در قالبی مسلحانه تجلی می‌یابد. در بافتار تاریخیِ فراگیربودن منطق ناسیونالیسم، انسان‌زُدایی از کُشتگان و مجروحان اعتراضات در اثر خشونت‌ کور دولتیْ زمانی کامل می‌شود که با برچسب «تروریست» بتوان آنها را بیرون از دایره‌ی شهروندان، و بیگانه با سرزمینِ ملی قلمداد کرد و به قلمرو «دشمن خارجی» متصل ساخت. حربه‌ی دولتی انسان‌زُدایی از مخالفان و معترضانْ تنها با برانگیختن هراس از «دشمن خارجی» تکمیل می‌شود (گرچه، بسته به شرایط، تکفیر مذهبی و فساد اخلاقی هم مکمل‌های رایجی هستند).

حال برگردیم به فوتبال:
فوتبال یکی از محبوب‌ترین بازی‌های ورزشیِ جهان مدرن است و به‌همین دلیل، توامان یکی از سیاسی‌ترین و اقتصادی‌ترین عرصه‌های ورزشی هم هست. وجه اقتصادی فوتبال نیازی به شرح و بسط ندارد (دست‌کم در این یادداشت کوتاه): همان‌گونه‌ که محبوبیت عمومی سینما، سویه‌ی هنری فیلم را خیلی زود به انقیاد «صنعت سینما» درآورد، محبوبیت عمومی/جهانی بازی فوتبال هم خیلی زود ورزش فوتبال را به انقیاد «صنعت فوتبال» درآورد. در همین راستا، هر دوی این صنعت‌های پول‌ساز، در فرآیندهای مشابهی به‌طور ژرفی در ساختار صنعت جهانی سرگرمی گنجانده شده‌اند. با نظر به محبوبیت فزآینده‌ی فوتبال و زمینه‌های مادی-اقتصادیِ گسترش جهانی این محبوبیت، سویه‌ی سیاسیِ فوتبال دست‌کم با درنظرگرفتن دو عامل زیر قابل‌ بیان است:


----------

نسخه‌ی کامل این متن:

https://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155a_Worldcup_Nationalism_and_Oppression_in_Iran.pdf

نسخه‌ی ورد

-----------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#تاکتیک‌های_مبارزه
#تداوم_خیزش_انقلابی
#همبستگی_ستمدیدگان
#فوتبال_از_پایین
#ملت‌سازی_دولتی
#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی
#ناسیونالیسم_دولت‌محور

---------
کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic