جماعت تعطیل

Channel
Logo of the Telegram channel جماعت تعطیل
@jamaat_e_taatilPromote
231
subscribers
@Adosht
Audio
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
از ابر کرم خطه ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد

چه کج رفتاری ای چرخ
 چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
...

#درود_به_مردم_شریف_ایران ...
تصنیف: #خون_جوانان
#محمد_رضا_شجریان
#عارف_قزوینی
#هنر_اعتراض
#ادبیات_اعتراض
#جماعت_تعطیل
@jamaat_e_taatil
در سرزمین من،
روزنامه لال به دنیا می‌آید،
رادیو کر
و تلویزیون کور ...
و کسانی که طالبِ سالم زاده شدنِ این همه باشند را،
لال می‌کنند می‌کُشند،
کر می‌کنند می‌کُشند،
کور می‌کنند می‌کُشند ...
در سرزمین من !

آه! سرزمین من !



#شیرکو_بیکس
#شعر_اعتراض
#هنر__اعتراض

@jamaat_e_taatil
در آن دوره که ما از هرکسی حتا خدا خوردیم
پی اسطوره‌ای بودیم، که از جامش دوا خوردیم

کلاغی آمد و گفت از تبار تیز بالان است
و ما بیچارگان گول دروغ کهنه را خوردیم

برامان سیب آورد و خدا بود و من و حوا
حوا رفت، خدا و من به جای سیب جا خوردیم

گرفتیم دستمان را سویشان یعنی که ما هم نان!
برامان سنگ آوردند ، زدند آنقدر تا خوردیم

خلاصه مرد و ما نالان, از این خاک سیه پستان
از این نامردی دوران، دوباره پشت پا خوردیم

ولیکن یک نفر آمد؛ شتر هم پیش او گاو است
تمام آنچه را می خورد، می فرمود «ما خوردیم»

اگرچه قصه طولانی ست ولی این راز پنهانی‌ست
که ما در فکر آن هستیم :« چرا این سیب را خوردیم؟»



#سید_محمد_علوی_راد
زمستان ۱۳۷۵
#جماعت_تعطیل
#ادبیات_اعتراض
#هنر_اعتراض

@jamaat_e_taatil
شعر
آوای کبوتر است به وقت عشق
شعر
بال پروانه است به وقت باران
شعر
غبار ستاره‌ای‌ست
که بر دشت‌ها و دامنه‌ها می‌بارد
و شعر
سرانگشتان کودکان است
در دوزخ کردستان
و در گورهای بی نشان رواندا.



#شیرکوبیکس
#شعر_اعتراض
#کردستان
#زن_زندگی_آزادی
#جماعت_تعطیل
@jamaat_e_taatil
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬فیلم کوتاه: wind(2013)

کاری از: Robert löbel

📝خلاصه داستان:
زندگی مردمانی که در شرایط در سرزمینی بادخیز زندگی می‌کنند و یادگرفته‌اند خودشان را با شرایط سخت آن وفق دهند.

این فیلم کوتاه درباره انطباق‌پذیری مردم با شرایط سخت است به طوری که این شرایط پس از مدتی به روتین زندگی آنها تبدیل می‌شود با وضعیت نرمال برای آنها قابل درک نیست؛ غافل از اینکه این شرایط سخت شاید از طرف عده‌ای از خودشان بر آنها تحمیل شده باشد.
مردمی که با مشکلات تحمیل شده سازش می‌کنند از بردگی رها نمی‌شوند



#فیلم_کوتاه
#Robert_lôbel
#هنر_اعتراض
#جامعه_بردگان
#جماعت_تعطیل
@jamaat_e_taatil
آزادی؟
کدامین آزادی؟
آزادی، اسبی ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش می زنند

سرزمین؟
کدامین سرزمین؟
آن سرزمینی که هر روز به غارتش می برند؟
آن دشتی که برهوتش کرده اند
یا آن کوهستانی
که صخره اش، سنگِ مُرده شور خانه شد؟

کدامین است؟
آن سنگ و آن خاک و آن چشمه و ریگی
که بند و زندان زاییده است؟

نمی دانم میهن کدام است!
آزادی کدام است،
نمی دانم!

آن جویباری که در روز روشن
سرچشمه اش را غارت کردید؟
آن معشوقه ای که در خواب
چشم هایش را دزدیدید؟
آن ابری که پیش از باریدن
بارانش را به تاراج بردید؟
یا آن ماهی
که شبِ چهارده اش را ربودید؟

آزادی، اسبی ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش می زنند




#شیرکو_بیکس
#ادبیات_اعتراض
#شعر_امروز
#شعر_کردستان
#جماعت_تعطیل
@jamaat_e_taatil
تمام عمر مستم جز قدح نوشی نمی‌دانم
به هوشم نیست کاری غیر مدهوشی نمی‌دانم

پریشان نغمه‌ای هرلحظه می‌جوشد ز منقارم
بهاری عندلیبم علم خاموشی نمی‌دانم

نِیَم صحن حریم دیر كاطلس پوش بنشینم
زمین مسجدم جز بوریاپوشی نمی‌دانم

به سوی خویشتن از لطف گستاخانه کش دستم
که من بسیار محجوبم هم‌آغوشی نمی‌دانم

ندارم جز تو یاری تا توان در کنج تنهایی
فراموشم نکن، من خودفراموشی نمی‌دانم

به اندک لذت وصلی تسلی نیست امیدم
هم‌آغوشی پرستم قدر هم دوشی نمی‌دانم

به آواز بلند اظهار دردی میکنم طالب
چو آبروی بتان آداب سرگوشی نمی‌دانم



#طالب_آملی
#سبک_هندی
#اشعار_نغز
#جماعت_تعطیل
@jamaat_e_taatil
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امیر حمزه دلدار و گور دلگیر
۱۳۵۵
کاری از نورالدین زرین کلک
#انیمیشن

#جماعت_تعطیل
@jamaat_e_taatil
حافظه‌ی فقرا از حافظه‌ی ثروتمندان کم مایه‌تر است، در مکان مرجع‌های کم‌تری دارد، چون فقرا محل زندگی خود را کم‌تر ترک می‌کنند، در زمان هم با آن زندگی یکنواخت و تیره مرجع‌های کم‌تری دارد.

البته حافظه‌ای هم هست که در دل جای دارد و می‌گویند از همه مطمئن‌تر است اما دل را هم رنج و کار فرسوده می‌سازد و در زیر بار خستگی زودتر فراموش می‌کند.

برای فقرا فقط نشانه‌های مبهمی در راه مرگ به جای می‌گذارد. وانگهی برای آن که بتواند طاقت بیاورند نباید گذشته را زیاد به خاطر آورند، بلکه باید به همان چیزهای روزبه‌روز و ساعت‌به‌ساعت بچسبند. ص87

#آلبر_کامو
#آدم_اول
ترجمه #منوچهر_بدیعی
#انتشارات_نیلوفر
#جماعت_تعطیل
@jamaat_e_taatil
در میان همه آرمان‌های سیاسی، آن که ادعای خوشبخت کردن جامعه بشری را دارد، از همه خطرناک‌تر است. تلاش برای برپایی بهشت بر روی زمین، همیشه به جهنم راه برده‌است. کسانی که می‌پندارند، قادرند بشریت را سعادتمند کنند، انسان‌های خطرناکی هستند. اساساً رویای ساختن بهشت بر روی زمین، رویای خطرناکی است، چراکه پس از مدتی باور می‌کنند که حق دارند، تعداد بی‌شماری انسان شرور را از میان بردارند، تا دیگران را به اصطلاح سعادتمند کنند.



▪️#جامعه_باز_و_دشمنان_آن
▪️ #کارل_پوپر
▪️ #عزت_الله_فولادوند

#فلسفه_سیاسی
#نقد
#دیکتاتوری
#ایدئولوژی
#توتالیتاریسم
#سیاست
#جماعت_تعطیل
@jamaat_e_taatil
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زمستان
| شعر: #مهدی_اخوان_ثالث |
|خواننده و تنظیم: #سلمان_زنگانه |
|دکلمه: #محمد_میرزایی |
| استودیو: #رسیلارکورد |
|بازیگران : #اسماء_دهمرده * #سلمان_زنگانه |
|فیلمبرداری و تدوین: #احسان_منتظری |
|بازیگردان : #مهدی_زنگانه |
| انیمیشن:
#Serhii_Selin |
|دیوارنویسی «خط سماع» : #سید_محمد_علوی_راد |
| کارگردان : #کیوان_شورئی |
| با سپاس از #عادل_زنگانه * #علی_امیا * #مرکز_خرید_دیاکو |
| #کافه_لبخند |

#جماعت_تعطیل
@jamaat_e_taatil
أنا لم أغتصِبْ جمالَ الوردِ ولم أخُنْ عَبقَ البساتين؛ ولكنني سئمتُ من أرضٍ لا تجني إلا مشانقَ ورؤوسًا مقطّعة.


من به جمال گل سرخ تجاوز نکرده‌ام
و نه خیانت کرده‌ام به شمیم کشتزاران؛ اما خسته‌ام از سرزمینی که جز طناب‌های دار و سرهای بریده چیزی درو نمی‌کند.



بخشی از يك شعر
عبدالرحيم طرفی شاعر اهوازی

@jamaat_e_taatil
با ما در اینستا گرام همراه باشید
Jamaatetaatil
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ در حصر ِتخت های دو نفره
چه بویی می آید از رخوت
چه نوایی می آید از شبح
بر سه کنج ِ سکوت
 
رو به دیوار
پشت به همه ی مرگ ها
این تن ،
وارونه خوابیده است
تا گس ِ تلخ ِ  شنود را باور کند.
واژه های برهنه ،
بیزارند از پوشیدگی ِ
و شب از استفراغ صبحگاهی
 
اما ، فاصله
خارش  کفش ها
یاد ِ شهرها می اندازد
که خیابان چند بار مرا بلعید
پاها، دست ها
آنقدر در خطوط پایان قدم زدند که از یاد رفتند
 
در تن ِ من چیزی بود
شبیه مرگ
شبیه فقدان
شبیه رفتن
شبیه ِ فاصله  
و فقط چرخهای ماشین می دانستند
فاصله یعنی چه
که فاصله گیر کردن در پس ماندهاست  
فاصله شیهه ی اسبی ست که مستی ِ 51 درصد دارد
و من پیراهنی از سنگ نپوشیده بودم
که صبوری ِ فاصله را بنوشم .
 
 
 
گریزان باش از من تا به بی راهه
تقویم مرگ ها
بی نهایت ها
که من حالم دگرگون است و سایه های بیزاری بسیار  
گریزان باش
شاخه های وصل مصدوم اند
و  خاطرها نگران
 
در خم و اخم هوا
پیچش ام  در شاهرگ ات  
خطری ست نا محدود  
گریزان  
که دگرها ،  سپردم بر خاک
به همان اندازه که شب بویی نبرد ست  از صبح  
گریزان باش
که تن ام خسته ی تلخی ست
و این گناه سنگین تا ابد پایدار
درهای سرگردان
باز و بسته بودن را خمیازه می کشند
اخمهایی که در حوالی ِ شهر بازی می کنند
با پاهایی  از فرط ِ اسپاسم ،دیوانگی ِ خدایان را صدا می زنند.
مادر ِ اسپارتی
در برزخ ِ مادرانگی غرق شد .
داغ ِ داغی زدند به دستان کوچکی که مرده بود
وقتی درختان سعد آباد ورد آویختن می خواندند.
و مرد درون شناسنامه
فریاد !
او نمی داند
 به مهدکودکهایی فکر می کنم
که هنوز در آن ثبت نام نکرده ام .
گاهی از زمان و مکان پرت می شوم بیرون
گاهی لیس می زند سرم ، مغزش را
چه هنگام صدایم زدی بانو؟
وقتی روی دستهایم می رقصیدم
وقتی یاد گرفتم خیابان ولیعصر پر از همهمه ی تنهایی ست
در انباشتگی ِ عقربه ها
در بی سر و ته بودن ِ غسل جنابت
راستی چه هنگام صدایم زدی بانو





#افروز_کاظم_زاده
#یک_زن_کمتر_یک_مرد_بیشتر


@jamaat_e_taatil
🔶با ما در اینستاگرام همراه باشید
ID Instagram: jamaatetaatil

◀️⁩فایل صوتی با صدای شاعر در کانال موجود است
چشم‌ها خسته ،چهره‌ها بیمار
حرف،خشکیده بر لبان خموش
قصه‌ی ناتمام مرشد را
غرق حیرت همه، سراپا گوش:

"مرگ سهراب  یل به دست پدر
رستم  و ماتم و شکیبایی
قصه‌ی وعده‌ی حکومت ری
دشت ،رنگین  ز خون پاک امام
(وای از این جیفه مال دنیایی)
زال دستان و قصه‌ی سیمرغ ،
شیخ صنعان و
عشق و رسوایی
قصه‌ی هفت گنبد بهرام
هفت حوری در او ز هفت اقلیم
همه در حسن  ،همچو ماه تمام
بهتر از ماه ،در دلارایی ....."
مشتری غرق نقل مرشد پیر
قهوه‌چی می‌رسد
"عمو چایی ..."
گاه آهی  و گاه درددلی
گه سکوتی و خس‌خس نفسی
می‌کند پاره چرت لوطی را
جستن عنتر ، از نگاه کسی
گل مولا  و مار و جعبه‌ی او
چند برگ دعا: کلید نجات . ......
سرفه‌های مدام سینه خراش
نعره‌ی دسته جمعی "صلوات "


روی تخت شکسته‌ای،پیری
خیره، بر عکس روی دیوار است :
در کنار شمایل حضرت ،
صحنه‌ای از خروج مختار است


پرسه‌ی بچه گربه‌ای،هر سو
بندبازی عنکبوت به تاق ....
پچ‌پچ از مرگ و میر بر سر آب
صحبت از جنگ و قیمت ارزاق
سر زا رفتن زن ارباب
سرفه  و بحث و چرت و خمیازه
چای شیرین  و دود تلخ چپق ...
روز فرتوت ، نیز می‌نوشد
چای در جام نقره‌فام افق ....



#دیروز_خط_فاصله
#منوچهر_نیستانی

۴ مرداد ۱۳۱۵ کرمان
۲۷ اسفند ۱۳۶۰ تهران

#جماعت_تعطیل


@jamaat_e_taatil
🔴در اینستاگرام با ما باشید
Instagram: jamaatetaatil
Forwarded from اتچ بات
با شاخ های هم گره می‌خورند
به هم که می‌رسیم مثل دو ماموت تاریخ گذشته
خرده های نیم پزی می‌ریزد
سر که تکان می‌دهیم
دهیم
یازدهیم
دوازدهیم
تا بشویم از سر بگیریم شمردن مهره های سنگین گردن را
تا
شدی؟
نه
نشدم چیزی که شایسته باشی
نه
از زیر مهره های کمر
با دهانی باز
تا شد؟
نه
شدم
شدی
کی به برادران سوری رسیدی؟
دیوانه
میگم: «بیا بازم بذار رنگی بشه دنیام کنارت»
نه
تا نشی
بشی کل کله ی اردیبهشت را خورده‌اند از سر خرداد
این چندمین تاریخ گذشته است که از بهار خورده می‌شویم
شده ی خرده های ما
تا شانه می‌ریزند
تا پشت گردن
از سراغ اثری از کبودی دور گردن
تا چشم کار می‌کند
زبان‌های بیرون پریده گرفته‌اند به کار
و کاشته اند در انتهای فشرده‌ی پاره‌ی تارهای گلو
تا
نه از چشم
حتا از بلندی مشتهای بند بند در خانه ها
اگر خوب
خود نگاه را کرده باشی
خوب می‌داند از کدام بلندی گفته است
از کدام مرده ی مردم
که نه ایستاده‌اند
نه راه افتاده‌اند حتا در طرح گرافیکی آسفالت
تا شو دیگه!
زود باش که دارن آهنگای شورانگیز می‌زنن
می‌ریزم رو پشت بوم پهلویی روده تو
حالا بیا جمش کن با اون بند بند شده هات که آویزونن عین خون دماغ
میگن هسته ش خوشمزه تره
بیا دیگه تا بهارو نخوردن



#این_بار_که_رنج_می‌کشید
#وحیده_سیستانی
#جماعت_تعطیل

@jamaat_e_taatil
در اینستاگرام با ما باشید
Instagram: jamaatetaatil
عشق من
آنها در رژه اند
سرها به جلو،چشمها گشاده
شهر در لهیب ارغوانی آتش
مزرعه ها لگد کوب شده
جا پاها
تا بی انتها
و مردم چون درختان
چون گوشت بر چنگک قصابی
تکه تکه می شوند
اما
آسان تر
سریع تر .
در میان جا پاها ،سلاخی ها
گاه تو را،
نان را
و آزادی را گم کردم
اما ایمانم را از کف ندادم
ایمانم به روزهایی که
از میان تاریکی ها ،
ضجه ها و گرسنگی ها
حلقه بر در مان خواهد کوبید
با دستانی همه از آفتاب




#تو_را_دوست_دارم_چون_نان_و_نمک
#ناظم_حکمت
#احمد_پوری
#جماعت_تعطیل

@jamaat_e_taatil

🔴در اینستاگرام با ما باشید
Instagram: jamaatetaatil
Telegram Center
Telegram Center
Channel