چشمها خسته ،چهرهها بیمار
حرف،خشکیده بر لبان خموش
قصهی ناتمام مرشد را
غرق حیرت همه، سراپا گوش:
"مرگ سهراب یل به دست پدر
رستم و ماتم و شکیبایی
قصهی وعدهی حکومت ری
دشت ،رنگین ز خون پاک امام
(وای از این جیفه مال دنیایی)
زال دستان و قصهی سیمرغ ،
شیخ صنعان و
عشق و رسوایی
قصهی هفت گنبد بهرام
هفت حوری در او ز هفت اقلیم
همه در حسن ،همچو ماه تمام
بهتر از ماه ،در دلارایی ....."
مشتری غرق نقل مرشد پیر
قهوهچی میرسد
"عمو چایی ..."
گاه آهی و گاه درددلی
گه سکوتی و خسخس نفسی
میکند پاره چرت لوطی را
جستن عنتر ، از نگاه کسی
گل مولا و مار و جعبهی او
چند برگ دعا: کلید نجات . ......
سرفههای مدام سینه خراش
نعرهی دسته جمعی "صلوات "
روی تخت شکستهای،پیری
خیره، بر عکس روی دیوار است :
در کنار شمایل حضرت ،
صحنهای از خروج مختار است
پرسهی بچه گربهای،هر سو
بندبازی عنکبوت به تاق ....
پچپچ از مرگ و میر بر سر آب
صحبت از جنگ و قیمت ارزاق
سر زا رفتن زن ارباب
سرفه و بحث و چرت و خمیازه
چای شیرین و دود تلخ چپق ...
روز فرتوت ، نیز مینوشد
چای در جام نقرهفام افق ....
#دیروز_خط_فاصله
#منوچهر_نیستانی
۴ مرداد ۱۳۱۵ کرمان
۲۷ اسفند ۱۳۶۰ تهران
#جماعت_تعطیل
@jamaat_e_taatil
🔴در اینستاگرام با ما باشید
Instagram: jamaatetaatil