View in Telegram
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ در حصر ِتخت های دو نفره چه بویی می آید از رخوت چه نوایی می آید از شبح بر سه کنج ِ سکوت   رو به دیوار پشت به همه ی مرگ ها این تن ، وارونه خوابیده است تا گس ِ تلخ ِ  شنود را باور کند. واژه های برهنه ، بیزارند از پوشیدگی ِ و شب از استفراغ صبحگاهی   اما ، فاصله خارش  کفش ها یاد ِ شهرها می اندازد که خیابان چند بار مرا بلعید پاها، دست ها آنقدر در خطوط پایان قدم زدند که از یاد رفتند   در تن ِ من چیزی بود شبیه مرگ شبیه فقدان شبیه رفتن شبیه ِ فاصله   و فقط چرخهای ماشین می دانستند فاصله یعنی چه که فاصله گیر کردن در پس ماندهاست   فاصله شیهه ی اسبی ست که مستی ِ 51 درصد دارد و من پیراهنی از سنگ نپوشیده بودم که صبوری ِ فاصله را بنوشم .       گریزان باش از من تا به بی راهه تقویم مرگ ها بی نهایت ها که من حالم دگرگون است و سایه های بیزاری بسیار   گریزان باش شاخه های وصل مصدوم اند و  خاطرها نگران   در خم و اخم هوا پیچش ام  در شاهرگ ات   خطری ست نا محدود   گریزان   که دگرها ،  سپردم بر خاک به همان اندازه که شب بویی نبرد ست  از صبح   گریزان باش که تن ام خسته ی تلخی ست و این گناه سنگین تا ابد پایدار درهای سرگردان باز و بسته بودن را خمیازه می کشند اخمهایی که در حوالی ِ شهر بازی می کنند با پاهایی  از فرط ِ اسپاسم ،دیوانگی ِ خدایان را صدا می زنند. مادر ِ اسپارتی در برزخ ِ مادرانگی غرق شد . داغ ِ داغی زدند به دستان کوچکی که مرده بود وقتی درختان سعد آباد ورد آویختن می خواندند. و مرد درون شناسنامه فریاد ! او نمی داند  به مهدکودکهایی فکر می کنم که هنوز در آن ثبت نام نکرده ام . گاهی از زمان و مکان پرت می شوم بیرون گاهی لیس می زند سرم ، مغزش را چه هنگام صدایم زدی بانو؟ وقتی روی دستهایم می رقصیدم وقتی یاد گرفتم خیابان ولیعصر پر از همهمه ی تنهایی ست در انباشتگی ِ عقربه ها در بی سر و ته بودن ِ غسل جنابت راستی چه هنگام صدایم زدی بانو #افروز_کاظم_زاده #یک_زن_کمتر_یک_مرد_بیشتر @jamaat_e_taatil 🔶با ما در اینستاگرام همراه باشید ID Instagram: jamaatetaatil ⁦◀️⁩فایل صوتی با صدای شاعر در کانال موجود است
Telegram Center
Telegram Center
Channel