فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

Channel
Logo of the Telegram channel فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا
@hoseinmoazeziniaPromote
8.3K
subscribers
اینجا یادداشت‌هایم درباره‌ فیلم‌ها و سریال‌ها منتشر می‌شود، و خبر و اطلاعات درباره‌‌ی کلاس‌های سینمایی‌ که برگزار می‌کنم. moazezinia.com facebook.com/hoseinmoazezinia instagram.com/hossein_moazezinia hossein.moazezinia@gmail.com
🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

یک فیلم سرحالِ خوش‌ذوقِ دل‌انگیز با کلی شوخی‌های بامزه که باعث شد بعد از مدت‌ها حسابی بخندم.
کاراکتر روباه (فینک) عالی است و ظرافت لحن پدرو پاسکال در دیالوگ‌های رفت‌و‌برگشتی با لوپیتا نیونگو (راز) یکی از برجسته‌ترین صداپیشگی‌های انیمیشن‌های سال‌های اخیر را شکل داده.
موسیقی فیلم و ترانه‌ی «به آسمان بوسه بزن» به‌یادماندنی است.

ارجاع‌هایی به شازده کوچولو (اگزوپری) و شوخی‌ با علمی‌خیالی‌های ترسناک مثل موجود (جان کارپنتر ـ ۱۹۸۲) و غارتگر (جان مک‌‌تی‌یرنان ـ ۱۹۸۷) هم لایه‌های دیگری به فیلم اضافه کرده.

اگر بچه دارید، یک جور دیگر با این فیلم درگیر می‌شوید.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۴

@hoseinmoazezinia
در فیلم کنت مونت کریستو که چند روز پیش دیدم یک دیالوگ وجود داشت که هنوز دارم به آن فکر می‌کنم: «مسافر یا در جست‌وجوی چیزی است یا از چیزی فرار می‌کند.»

@hoseinmoazezinia
🔘 از سینمای ایران

درباره‌ی پایان‌بندی کیک محبوب من (مریم مقدم، بهتاش صناعی‌ها) مختصری نوشته‌ام.

📌 توضیح: این مطلب برای انتشار در وب‌سایت وقت تماشا نوشته شده، انتشار دوباره‌اش در هر رسانه‌ی دیگری (روزنامه، خبرگزاری، کانال تلگرامی یا صفحه‌ای در اینستاگرام) ممنوع است.

@hoseinmoazezinia
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

چند ماه قبل درباره‌ی اقتباسی تازه از سه تفنگدار نوشته بودم: یک فیلم سینمایی دو قسمتی به‌کارگردانی مارتین بوربالان که بر مبنای رمان مشهور دوما ساخته شده.

حالا دو فیلمنامه‌نویس (و تهیه‌کننده‌ی) همان فیلم، اقتباس تازه‌ای از رمانی دیگر از الکساندر دوما انجام داده‌اند: کنت مونت کریستو. این بار علاوه بر نوشتن فیلمنامه، خودشان کارگردانی‌ هم کرده‌اند و نتیجه‌، بسیار دیدنی است.
امیدوارم این تبدیل به پروژه‌ای دنباله‌دار شود برای تولید یک مجموعه‌، در سال‌های بعد چند اقتباس دیگر از ادبیات کلاسیک فرانسه را با همین سر و شکل تماشا کنیم.

ممکن است در این فکر باشید این داستان‌ها که بارها به فیلم و سریال تبدیل شده‌اند و از همه‌ی جزئیات‌شان باخبریم، پس چه کاری است وقت و هزینه‌ی دوباره صرف تولیدشان شود.
در چند دهه‌ی ابتدایی تاریخ سینما میل گسترده‌ای به اقتباس از رمان‌های کلاسیک شکل گرفت، انواع اقتباس‌های هالیوودی از رمان‌های اروپایی ساخته شد (با انتخاب بازیگران انگلیسی‌زبان برای همه‌ی نقش‌ها)، بعد از شکل‌گیری تلویزیون، سریال‌هایی هم بر اساس این رمان‌ها تولید شد. اما با رسیدن به دوران مدرن کم‌‌کم ذائقه‌ها تغییر کرد، سینماگران ترجیح دادند سراغ جنس دیگری از ادبیات بروند یا اقتباس‌هایی دگرگون‌شده و مینی‌مالیستی از رمان‌های کلاسیک عرضه کنند.

به نظر می‌رسد الکساندر دلاپتویه و مارتین دلاپورت (نویسنده و کارگردان‌های این فیلم) با خودشان حساب کرده‌اند چطور است بعد از همه‌ی تحولات دهه‌های گذشته، حالا یک‌بار دیگر مستقیم به منبع اصلی رجوع کنیم و تلاش کنیم اصل داستان را با حضور بازیگران فرانسوی و در لوکیشن‌هایی منطبق بر توصیف نویسنده، با همان اتمسفر اصیل روایت کنیم، از امکانات تکنولوژیک سینمای روز هم استفاده کنیم تا کمبودهای اقتباس‌های دهه‌های ابتدایی تاریخ سینما برطرف شود.

جسارتی که در اقتباس‌های این گروه بسیار تحسین‌برانگیز است بی‌اعتنایی به ‌پیروی از منطق رئالیستی امروزی در وقت تلف کردن بابت متقاعدکننده درآوردن همه‌ی جزئیات است: بدیهی است که این‌ها قصه است. مجبور نیستیم همه چیز را بر تعریف امروزی‌مان از واقع‌گرایی تطبیق دهیم. می‌توانیم بی‌محابا غوطه‌ور شویم در همان حال‌و‌هوای رؤیاگون کتاب.

کنت مونت کریستوی تازه را در یک نشست و با لذت تماشا کردم، یادم آمد چقدر دلم برای قصه‌گویی رها از هر شرط و قاعده تنگ شده بود. حس سال‌های نوجوانی سراغم آمد که چند روز خودمان را در دنیای این قصه‌ها گم می‌کردیم، منطق دنیای واقعی را از پنجره پرت می‌کردیم بیرون.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳ و نیم

@hoseinmoazezinia
🔘 آتشی که «هشت‌و‌نیم» شعله‌ور می‌کند

شبکه‌ی اچ‌.بی‌.‌او دو ماه پیش یک مستند دوقسمتی منتشر کرد که در اغلب دقایقش، عالی‌جناب دیوید چِیس نشسته توی اتاقی با طراحی صحنه‌ی اتاق روانکاو سریال خانواده‌ی سوپرانو (خانم دکتر مِلفی) تا به سؤال‌های کسی که مقابلش نشسته جواب دهد.
سوال‌ها درباره‌ی جزئیات تولید شش فصل از سریالی است که تاریخ سریال‌سازی را به قبل و بعد خودش تقسیم کرد.

چرا از میان همه‌ی لوکیشن‌های متنوع آن سریال، این یکی انتخاب شده؟ چون این مستند دوقسمتی می‌خواهد رابطه‌ی میان ناخودآگاه خالق سریال با کاراکترها و رخدادها را فاش کند. چون قرار است بفهمیم آقای دیوید چِیس نه تنها تجربه‌ی مستقیم تمام سال‌های زندگی در نیوجرسی را وارد سریال کرده بلکه تعدادی از کاراکترها نمونه‌های واقعی در زندگی شخصی‌اش را نمایندگی می‌کنند، خصوصاً مادر تونی که جزء به جزء بر مبنای مادر چِیس شکل گرفته، و حتی خود تونی که خیلی وقت‌ها نماینده‌ی تاریکی‌های درونی تجسم‌نیافته‌ی خالق سریال است.

دیوید چِیس در رفت‌‌وآمد میان دنیای شخصی‌اش با دنیای سوپرانوز، دیگران را هم مبتلا کرده، از مدیران اچ.بی.او تا همکارانش در نوشتن فیلمنامه و هم‌چنین بازیگران سریال، خصوصاً جیمز گاندولفینی.
با تماشای این مستند می‌فهمیم مرگ ناگهانی گاندولفینی آن‌قدرها برای چیس غیرمنتظره نبوده چون بازی در این نقش خودتخریبی‌های گاندولفینی را تشدید می‌کرده، بالاگرفتن اضطراب‌هایش باعث شده اعتیادش به الکل وخیم‌تر شود و ذره ذره ویرانش کند.

ایده‌ی ظریف شکل‌دهنده به این مستند همین رفت‌وآمد میان دنیای شخصی سازندگان سریال با دنیایی است که مقابل دوربین برپا شده. این ظرافت در انتخاب اسم فیلم هم وجود دارد: وایزگای هم می‌تواند لقب تونی سوپرانو باشد هم لقب دیوید چیس. همان‌طور که این مستند دوقسمتی همان‌قدر که درباره‌ی ریزه‌کاری‌های مراحل تولید سوپرانوز است رازهای زندگی شخصی دیوید چیس را برملا می‌کند.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۴

🗣️ پی‌نوشت: دیوید چیس می‌گوید وقتی در جوانی هشت‌و‌نیم (فلینی) را دیده مبهوت شده، با وجود این‌که هنوز نمی‌دانسته کارگردانی دقیقاً یعنی چه بعد از دیدن این فیلم نتوانسته بر اشتیاقش برای فیلم‌سازی غلبه کند. خب، از کسی که بعد از دیدن هشت‌و‌نیم فهمیده لازم است آدم عمرش را صرف فیلم ساختن کند باید هم انتظار داشت چنین سریالی بسازد.

🗣️ پی‌نوشت دوم: نویسندگان سریال تعریف می‌کنند زیاد پیش می‌آمده که برای کامل‌کردن یک اپیزود حسابی گیر بیفتند و به نتیجه نرسند، آن‌وقت موقعی که همه مشغول زدن توی سرو‌کله‌ی هم می‌شدند تا راهی پیدا کنند، دیوید چیس از اتاق بیرون می‌رفته، چند ساعت با چشم‌های بسته روی یک مبل می‌نشسته، بعد می‌آمده یک ماژیک برمی‌داشته و سراسر سه وایت‌برد غول‌پیکر را از بالا تا پایین پر می‌کرده، یک داستان کامل می‌نوشته. دیگران به تخته نگاه می‌کردند، می‌گفتند عالی است، پیشنهادهایی می‌دادند، داستان کامل می‌شد و می‌گفتند حالا برویم ناهار. وقتی برمی‌گشتند چیس نگاهی به تخته می‌انداخته، می‌گفته آشغال است، همه‌اش را پاک می‌کرده و می‌گفته دوباره از اول شروع کنیم! کات به خود چیس که می‌گوید اول هر فصل به نویسنده‌ها می‌گفتم یادتان باشد پنج ایده‌ی اول‌مان آشغال است! بریزیم دور و از ایده‌ی ششم شروع کنیم، شاید به درد بخورد شاید هم نه.

@hoseinmoazezinia
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📽 دوره‌ی شش جلسه‌ای تحلیل کارگاهی دو فیلم پدرخوانده (۱۹۷۲)، پدرخوانده ـ قسمت دوم (۱۹۷۴) را تمام کردیم.

این شاید دهمین بار بود که دوره‌ای چندجلسه‌ای برای تحلیل این دو فیلم طراحی می‌کردم. اولین نوبتش حدود ۳۰ سال قبل بود در یک هنرستان سینمایی، بعداً در چند دانشگاه‌، فرهنگسرا یا مراکز آموزشی آزاد، هر دفعه با تغییراتی در سرفصل‌ها برای متناسب کردنش با هدف آموزشی شرکت‌کنند‌ه‌ها.

این بار اما تغییراتی که انجام دادم مبنایی بود؛ با ایده‌های تازه‌ای رفتم سراغ تماشای دوباره‌ی فیلم‌ها، شروع کردن به نوشتن و سر و سامان دادن‌ فکرهای پراکنده، الگوها را جلسه به جلسه گسترش‌ دادم تا بشود رابطه‌ی پیچیده‌ی میان این دو فیلم را یکپارچه‌تر شرح داد.
همزمان با آماده کردن اسلایدهای هر جلسه، نکات تازه‌ای را که می‌دیدم یادداشت می‌کردم، حالا که دوره تمام شده می‌بینم بیش از ۵۰ هزار کلمه نوشته‌ام. اگر دستی به این یادداشت‌ها بکشم شاید بشود به کتاب کوچکی تبدیل‌شان کرد.

برایم هیجان‌انگیز بود که بعد از همه‌ی سر و کله‌زدن‌های گذشته، جزئیات تازه‌ای در این دو فیلم پیدا می‌کنم. نفرتم از «تکرار» گرچه درمجموع برایم دردسرساز بوده ولی این فایده را هم دارد که در تماشای دوباره‌ی فیلم‌هایی که بارها دیده‌ام ناگهان در تازه‌ای پیدا می‌کنم که قبلاً امتحانش نکرده‌ام، به خودم می‌گویم بد نیست از این‌جا وارد شوی تا ببینی چه چیزهایی آن پشت پنهان شده.

@hoseinmoazezinia
☑️ سایه‌ی شوم سرنوشت

مینی‌سریال آلفونسو کوارون را تا این‌جا که دیده‌ام (چهار قسمت از هفت قسمت) دوست دارم. یک تریلر اروتیک است که با حرکت میان زیرژانرهای متفاوت، پیش‌فرض‌ها و توقعات ما را به بازی می‌گیرد. در سکانس‌هایی یک ملودرام خانوادگی به نظر می‌رسد که می‌خواهد با دست‌مایه‌ی خیانت و وفاداری کار کند، گاهی وعده‌ی یک تریلر جنایی پلیسی را می‌دهد، و گاهی درامی روان‌شناسانه به نظر می‌رسد که بر وسواس‌های درونی و سرکوب‌های ذهنی کاراکتر اصلی تکیه کرده.

یک مرگ، یک جابه‌جایی و یک آشنایی تصادفی آغازگر رخدادها به نظر می‌رسد، پرسش اصلی این است که شخصیت‌ها بازیچه‌ی سرنوشتی شوم شده‌اند یا خودشان در آن‌چه بر سرشان آمده نقش داشته‌اند.

شیوه‌ی روایت سریال متکی به نبرد روایت‌های ذهنی است؛ چند روایت از یک واقعه به‌طور موازی ارا‌ئه می‌شود، هر کدام تعدادی از سکانس‌ها را پی‌ریزی می‌کند و تا این‌جای کار هنوز معلوم نشده هر روایت تا چه اندازه معتبر است.

حضور ساشا بارون کوهن در نقشی غیرمنتظره از غافلگیری‌های سریال است، همکاری امانوئل لوبسکی و کوارون مثل همیشه دلپذیر است و زمینه‌‌ساز خلق موتیف‌های تاثیرگذار بصری.

مشتاقم ببینم سه قسمت باقی‌مانده به چه ترتیب ما را برای قضاوت درباره‌ی کاراکتر اصلی (کیت بلانشت در نقش کاترین) بازی خواهد داد.

@hoseinmoazezinia
🎞 عشق یک‌طرفه

مستندی یک‌ساعته دیدم درباره‌ی اریک رومر به نام رومر در پاریس.

سازنده‌ی فیلم که اهل انگلستان است و نامش ریچارد میزاک، از شیفتگان رومر است و عمری صرف جست‌وجو در فیلم‌هایش کرده.
از وقتی تصادفی (موقع گذشتن از پشت صحنه‌ی یکی از فیلم‌های رومر) با او آشنا شده، آثارش را با دقت مرور کرده، خودش را در جایگاه یک سینه‌فیل قرار داده که دلبسته‌ی فیلم‌های یک سینه‌فیل دیگر است.

میزاک در اواخر این فیلم، توصیف عجیبی درباره‌ی عشق فیلم‌هایی شبیه خودش بر زبان می‌آورد که برایم تازگی داشت. می‌گوید یک سینه‌فیل همیشه در تاریکی است. همیشه ناشناس باقی می‌ماند. در طول سالیان، بارها و بارها آثار فیلمساز محبوبش را تماشا می‌کند، با لحظه به لحظه‌ی فیلم‌های او زندگی می‌کند، می‌خندد و اشک می‌ریزد، اما سازنده‌ی فیلم هرگز از وجود چنین کسی باخبر نمی‌شود. فیلمساز با فیلمش روی پرده است و در روشنایی، تماشاگر در تاریکی نشسته و پنهان از چشم دیگران. ساعت‌ها از عمرش را صرف نگاه به پرده می‌کند ولی نگاهش پاسخ داده نمی‌شود.
سینه‌فیل بودن عشقی یک‌سویه است و شاید به همین دلیل عشقی است خالص و بدون چشم‌داشت.

@hoseinmoazezinia
🔖کارنامه‌ی یک کارگردان: میشائیل هانکه

از چند روز دیگر مرور کارنامه‌ی میشائیل هانکه، سینماگر معتبر و بسیار ستایش‌شده (برنده‌ی جایزه‌ی اسکار بابت فیلم عشق، دو نخل طلا برای فیلم‌های روبان سفید و عشق، جایزه‌ی بزرگ جشنواره‌ی کن برای معلم پیانو و بهترین کارگردانی بابت پنهان) را در ۶ جلسه آغاز می‌کنیم.

فیلم‌هایی که خواهیم دید به ترتیب عبارتند از:

▪️هفتمین قاره (۱۹۸۹)
▪️بازی‌های مفرح (۱۹۹۷)
▪️کد نامعلوم (۲۰۰۰)
▪️پنهان (۲۰۰۵)
▪️روبان سفید (۲۰۰۹)
▪️عشق (۲۰۱۲)

به دو فیلم ویدئوی بنی (۱۹۹۲) و معلم پیانو (۲۰۰۱) هم اشاره‌هایی خواهیم کرد.

🔼این دوره سه نوبت در هفته برگزار می‌شود: سه‌شنبه‌ها (۸ شب)، چهارشنبه‌ها (۲ عصر) و یکشنبه‌ها (۷ شب).
ساعت‌های اعلام‌شده‌ی بالا به‌وقت منطقه‌ی شرق آمریکای شمالی (تورنتو ـ نیویورک) است.
ساکنان شهرهای مختلف دنیا می‌توانند متناسب با ساعت منطقه‌ی زندگی‌شان یکی از این روزها را انتخاب کنند.

🔼 اولین جلسه در روز سه‌شنبه ۲۹ اکتبر برگزار خواهد شد.

🔼برای ثبت نام لطفاً از این لینک استفاده کنید:
https://moazezinia.com/michael-haneke

@hoseinmoazezinia
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔘 از سینمای ایران

رکسانا هشتمین فیلم پرویز شهبازی است که یک بار دیگر دست‌مایه‌ها و شگردهای استفاده‌شده در نفس عمیق را به یاد می‌آورد.
شهبازی با مسافر جنوب (۱۳۷۵) و نجوا (۱۳۷۸) شروع کرد که به سینمای کانونی و آن نوع واقع‌گرایی نزدیکی‌هایی داشتند ولی بعد از موفقیت و محبوبیت نفس عمیق (۱۳۸۱) مسیر دیگری پی گرفت؛ سرنوشت جوان‌هایی که از قواعد «شهر بی‌رحم» به تنگ آمده‌اند، بی‌هدف پرسه می‌زنند، دنبال فرصتی می‌گردند پولی به جیب بزنند تا دست جلوی پدر و مادر یا صاحب‌کار، صاحب‌خانه و طلبکار قلدر دراز نکنند، هر کس که اطراف‌شان می‌پلکد یا ظالم است یا زخم‌خورده‌ای که ممکن است غرامت بلایی را که سرش آمده از این جوان‌ها بگیرد.

رکسانا در همین دنیا شکل گرفته و بیش از دربند (۱۳۹۱) و مالاریا (۱۳۹۴) به حال‌و‌هوای نفس عمیق نزدیک شده. کاراکتر اصلی که اسمش فرد است و یسنا میرطهماسب بازی‌اش می‌کند ول می‌گردد تا روزش را شب کند و شبش را روز، دلبسته‌ی دختری شده به نام رکسانا که عکاس و فیلمبردار عروسی است.

فیلم چند صحنه‌ی تأثیرگذار دارد با امضای شهبازی، از همان موقعیت‌های جفنگ طنزآمیز که همزمان تلخ‌اند چون در‌به‌دری و پریشان‌حالی نسل امروز را جلوی چشم‌مان می‌گذارد، اما ساختار پرسه‌زن فیلم موفق نمی‌شود به انسجام برسد و رها کردن بعضی شخصیت‌ها و خرده‌قصه‌ها توجیه‌پذیر نیست.

مشکل اصلی‌تر بلاتکلیفی کاراکتر رکساناست که پیش از آن‌که سردربیاوریم چه می‌کند و چه می‌خواهد به سرانجامی قابل پیش‌‌بینی می‌رسد. طراحی شخصیت بلاتکلیف با بلاتکلیفی در شخصیت‌پردازی تفاوت دارد و این دختر که اسمش را به فیلم داده وضوح دراماتیک پیدا نمی‌کند، بازی بازیگرش هم کمک نکرده تا حفره‌های فیلمنامه به چشم نیاید. کاراکتر و بازی مریم پالیزبان در نفس عمیق نمونه‌ی خوبی برای مقایسه است تا یادمان بیاید رکسانا چه کم دارد.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۲ و نیم

@hoseinmoazezinia
🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

برایم بسیار غافلگیرکننده بود که درست چند روز بعد از اشاره‌ام به غم‌انگیز بودن تماشای پیرشدن ستاره‌های سینما (در پایان یادداشتی درباره‌ی فیلم تازه تیم برتون) به فیلمی برخوردم که درباره‌ی غم‌انگیز بودن پیرشدن ستاره‌های سینماست!

دومین فیلم بلند خانم کورالی فارژا از طرفی یک فیلم علمی ـ خیالی ترسناک است بر مبنای پیکار ذهن و بدن که به متلاشی‌شدن جسم و اضمحلال روان می‌انجامد، از سوی دیگر فیلمی است درباره‌ی سینما؛ سینما در جایگاه یک رسانه، و رابطه‌ای که میان تصویری مجازی از یک انسان (ستاره) و شیفتگانش می‌سازد. رابطه‌ای که اوج و فرودش وابسته به طراوت جسم است اما پایگاهش درون ذهن برپا می‌شود با میل مخاطب به جاودانگی ستاره‌ها.

این فیلم هم درباره‌ی ذات سینما و تصویر سینمایی است، هم درباره‌ی تاریخ سینما و فیلم‌های بزرگی که بر همین جنبه از سینما خصوصاً قدرت افسون‌گر زنانگی و ستاره‌های زن متمرکز بوده‌اند.

اگر مشغله‌ها اجازه دهد دوست دارم در یک ویدئو به چند نکته درباره‌ی رابطه‌ی این فیلم با تاریخ سینما اشاره کنم.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳ و نیم

@hoseinmoazezinia
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 سرک کشیدن به دنیای میشائیل هانکه

@hoseinmoazezinia
🔘 مینی سریال هفت قسمتی آلفونسو کوارون

دو اپیزود اول سریالی که آلفونسو کوارون برای اپل‌تی‌وی‌پلاس کارگردانی کرده منتشر شده. نقش اصلی را کیت بلانشت بازی می‌کند.
هر اپیزود ۴۵ دقیقه است و فعلاً می‌شود دو قسمت اول را یک‌جا تماشا کرد.

@hoseinmoazezinia
🔘 سینماگران: اسکورسیزی

مستندسازی به نام لویی دوبرویل در سال‌های اخیر مشغول تولید مجموعه‌ای است با عنوان سینماگران که تا به‌حال سه تایش ساخته شده: ابتدا استیون اسپیلبرگ، بعد کوئنتین تارانتینو و پارسال مارتین اسکورسیزی.
دیشب مشغول تماشای همین آخری بودم که یک مرور ۴۵ دقیقه‌ای است بر کارنامه‌ی آقای اسکورسیزی همراه قطعه‌هایی از مصاحبه‌های خودش در دهه‌های مختلف.
در یکی از این تکه‌مصاحبه‌ها توصیف درجه یکی از تفاوت فیلم‌های گنگستری خودش (پایین شهر، رفقای خوب و...) با نمونه‌های کلاسیک ژانر و حتی فیلمی مثل پدرخوانده دارد. می‌گوید ضرورت ساختن این چند فیلم‌ برایم در این بود که نشان دهم زندگی روزمره‌ی این آدم‌ها چه شکلی است، و چطور تصمیم می‌گیرند برای رسیدن به هدف‌شان توی صف نایستند. این‌ها مثل کسی که دوست ندارد موقع خرید یا کار اداری توی صف بایستد، تصمیم می‌گیرند برای رسیدن به موفقیت در زندگی توی صف نایستند؛ خب ناچارند بهایش را هم بدهند. فیلم‌های گنگستری من درباره‌ی بهایی است که این‌ها باید بپردازند.

@hoseinmoazezinia
🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

بیتل‌جوس بیتل‌جوس (تیم برتون ـ ۲۰۲۴) برای هر نسل از تماشاگران یک جور جلوه می‌کند؛ کمتر از بیست‌ساله‌ها از ارجاع‌های فیلم به ترانه‌ها، چهره‌ها و برندهای امروزی لذت می‌برند و اگر قسمت اول فیلم را دیده باشند شاید به‌نظرشان این قسمت جدید «به‌روز» کردن فیلم قبلی است.
برای تماشاگران زیر چهل سال می‌تواند فیلم سرگرم‌کننده‌ی بامزه‌ای باشد که برای یک بار دیدن کنار رفقا مفرح است.
برای تماشاگری که موقع اکران قسمت اول (۱۹۸۸) کمتر از بیست سال داشته و فیلم را همان سال دیده، این فیلم تازه یک جور بزرگداشت و مرور خاطرات به نظر می‌رسد. بازگشتی به همان دنیا نه لزوماً با ایده‌های تازه بلکه با تکرار لحظات خاطره‌انگیز در اجرایی امروزی‌تر.

دست‌مایه‌ی اصلی فیلم اول تقابل میان لیدیا (وینونا رایدر) بود با پدر و مادرش و بقیه‌ی آدم‌هایی که به وجود روح باور نداشتند. لیدیای سیاهپوش چنان با دنیای ارواح دم‌خور بود که بیتل‌جوس اسمش را گذاشته بود «دختر ادگار آلن‌پو»، ولی پدر و مادرش تا وقتی با حقه‌ی صاحب‌خانه‌های مرده‌ به آن رقص مضحک واداشته نشدند باور نمی‌کردند از مرده‌ها کاری برمی‌آید.
حالا در فیلم دوم ناباوری نصیب دختر لیدیا (استرید) شده. دختری که جنا اورتگایی نقشش را بازی می‌کند که از همان اولین قسمت سریال ونزدی می‌شد او را دختر لیدیا تصور کرد. این دختر به‌عنوان نماینده‌ی نسل امروز قرار است پرتاب شود درون دنیای فیلم اول و درگیر تمام موقعیت‌هایی شود که مادرش تجربه کرده.
همین ترفند است که تماشاگر امروزی را جذب فیلم کرده اما برای نسل من که با تیم برتون فیلم به فیلم و دهه به دهه پیش آمده، در این نسخه‌ی تازه نشانه‌ای از دنیای به‌شدت اریژینال بیتل‌جوس پیدا نمی‌شود. چند صحنه، جزء به جزء دوباره اجرا شده‌ اما از طراوت اجرای قبلی خبری نیست. ارجاع به پودر آن سرخ‌پوست مرموز که هر کس را توی صف برزخ نمی‌ایستاد تنبیه می‌کرد تا کله‌‌اش قد یک نخود شود در کاراکتر باب دیده می‌شود ولی آن ایده در همان مینی‌مال بودنش جذابیت داشت.

ساخته‌شدن بیتل‌جوس بیتل‌جوس بهتر از ساخته‌نشدنش است اما نمی‌دانم چرا هرچه کردم نتوانستم ردی از طنز گزنده‌ و نیش‌دار فیلم اول را در این یکی پیدا کنم، شاید از بس حواسم به درهم‌ریختگی صورت وینونا رایدر و کاترین اوهارا بود؛ پیرشدن ستاره‌های سینما غم‌انگیز است.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۲ و نیم

@hoseinmoazezinia
🔼 در ویدئویی که چند روز پیش منتشر کردم با مرور تعدادی از فیلم‌های دوره‌ی اخیر جشنواره‌ی تورنتو به این اشاره کردم که فعلاً سخت است حدس بزنیم فیلم پرجایزه‌ی امسال آنورا (شان بیکر) خواهد بود که نخل طلا را به دست آورد، دیگر رقیب‌هایی که در جشنواره‌ی ونیز جلب توجه کرده‌اند یا فیلمی مثل زندگی چاک (مایک فلانگان) که برنده‌ی جایزه‌ی اول جشنواره‌ی تورنتو شد.

اما علاوه بر همه‌‌ی این‌ها باید احتمال موفقیت دومین قسمت Dune در اسکار امسال را هم در نظر بگیریم، هم‌چنین فیلم‌هایی که برای حضور در هیچ‌کدام از جشنواره‌های امسال آماده نشده بودند و در انتهای سال اکران خواهند شد، و شاید مهم‌ترین‌شان فیلم تازه‌ی بونگ جون هو باشد. فیلمسازی که بعد از موفقیت حیرت‌انگیز انگل (۲۰۱۹) پنج سال علاقه‌مندانش را منتظر نگه داشته، حالا با آماده‌شدن میکی ۱۷ این تعلیق طولانی را به پایان خواهد رساند.

هیچ بعید نیست میکی ۱۷ با این اکران دیرهنگام تبدیل به پدیده‌‌ی سال شود.

@hoseinmoazezinia
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🎬 جشنواره‌ی تورنتو چند روز پیش به پایان رسید و برگزیده‌هایش را معرفی کرد

در یک ویدئو به چند رویداد مهم این دوره از جشنواره اشاره کرده‌ام و درباره‌ی این چند فیلم نکاتی گفته‌ام:

همه‌ی آن‌چه نور می‌پنداریم (پایال کاپادیا)
دختری با میل بافتنی (مگنوس فون هورن)
آنورا (شان بیکر)
آواز بوقلمون (متیو رنکین)
اتاق مجاور (پدرو آلمودووار)
بیبی‌گرل (هالینا رژین)
دانه‌ی انجیر معابد (محمد رسول‌اف)

🎥 لینک ویدئو: https://www.youtube.com/watch?v=tbLtP0qmE8Y

@hoseinmoazezinia
👽 بیتل‌جوس بیتل‌جوس

تصور می‌کردم بیتل‌جوس (۱۹۸۸) فیلم نسل ما بوده و ساختن قسمت دومش بعد از چند دهه، مخاطره‌آمیز است و نمی‌تواند مخاطب وسیع پیدا کند، ولی فروش ۱۵۰ میلیون دلاری در هفته‌ی اول نشان می‌دهد فیلم دیوانه‌وار آقای تیم برتون به یک کلاسیک تبدیل شده.

زودتر باید ببینیمش.

@hoseinmoazezinia
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔖 به مناسبت پنجاه‌سالگی نمایش یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما؛ پدرخوانده ـ قسمت دوم (۱۹۷۴) دوره‌ی ۶ جلسه‌ای تحلیل قسمت اول و دوم این سه‌گانه را برگزار خواهیم کرد.

با توجه به زمان طولانی دو فیلم و اهمیت جنبه‌های مختلف‌شان، ۶ جلسه مهلت اندکی است اما تا جایی که ممکن است به لایه‌های متعدد ساختار و دست‌مایه‌های هر فیلم توجه می‌کنیم تا تمرینی باشد برای دقیق‌تر دیدن دیگر فیلم‌های معتبر.

در هر جلسه به زمینه‌های شکل‌گیری هر دو فیلم می‌پردازیم، به جزئیات سکانس‌های مختلف، رابطه‌شان با ژانر، شیوه‌ی کارگردانی و...

این دوره سه نوبت در هفته برگزار می‌شود: یکشنبه‌ها (۷ شب)، سه‌شنبه‌ها (۸ شب) و چهارشنبه‌ها (۲ عصر). ساعت‌های اعلام‌شده به‌وقت منطقه‌ی شرق آمریکای شمالی (تورنتو ـ نیویورک) است.

اولین جلسه در روز سه‌شنبه ۱۷ سپتامبر برگزار خواهد شد.
برای ثبت نام لطفاً از این لینک استفاده کنید.

@hoseinmoazezinia
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

فیلم تازه‌ی یورگس لانتیموس از جهاتی می‌تواند نسخه‌ای دیگر از طفلکی‌ها (۲۰۲۳) به حساب آید: ویلم دافو که در آن‌جا دانشمند ـ خالق ـ پدر بود در انواع مهربانی (۲۰۲۴) ارباب ـ پدر ـ‌ رهبر است، اما استون که در آن‌جا کودک ـ زنی بود در جست‌وجوی هویت، در این‌جا زنی است درگیر مرگ و زندگی، و فرزندی که گاهی دارد و گاهی از دست می‌دهد.
مرد اصلی در انواع مهربانی مثل مردهای طفلکی‌ها توانایی انجام وظایفش را ندارد، به‌تدریج مقابل اراده‌ی زن تسلیم می‌شود، رابطه‌ی زن با حیوانات و به‌طور مشخص سگ‌ها هم یادآور فیلم قبلی است.

اما تفاوت در این است که این یکی فیلم سرراستی نیست و به‌سادگی نمی‌شود «پیام» را تویش پیدا کرد تا تحسین یا تقبیحش کرد؛ فیلم پیچیده و چندلایه‌ای است که با یک بار تماشا نمی‌شود بر جزئیاتش مسلط شد.

در یک ویدئوی بلند سعی کردم ساختار روایی فیلم را برای کسانی که تماشایش کرده‌اند تشریح کنم، تعداد زیادی از فریم‌های فیلم جدا شده و توضیحاتی پای هر کدام نوشته‌ام، امیدوارم به کار بیاید.

@hoseinmoazezinia
Telegram Center
Telegram Center
Channel