📽 دورهی شش جلسهای تحلیل کارگاهی دو فیلم
پدرخوانده (۱۹۷۲)،
پدرخوانده ـ قسمت دوم (۱۹۷۴) را تمام کردیم.
این شاید دهمین بار بود که دورهای چندجلسهای برای تحلیل این دو فیلم طراحی میکردم. اولین نوبتش حدود ۳۰ سال قبل بود در یک هنرستان سینمایی، بعداً در چند دانشگاه، فرهنگسرا یا مراکز آموزشی آزاد، هر دفعه با تغییراتی در سرفصلها برای متناسب کردنش با هدف آموزشی شرکتکنندهها.
این بار اما تغییراتی که انجام دادم مبنایی بود؛ با ایدههای تازهای رفتم سراغ تماشای دوبارهی فیلمها، شروع کردن به نوشتن و سر و سامان دادن فکرهای پراکنده، الگوها را جلسه به جلسه گسترش دادم تا بشود رابطهی پیچیدهی میان این دو فیلم را یکپارچهتر شرح داد.
همزمان با آماده کردن اسلایدهای هر جلسه، نکات تازهای را که میدیدم یادداشت میکردم، حالا که دوره تمام شده میبینم بیش از ۵۰ هزار کلمه نوشتهام. اگر دستی به این یادداشتها بکشم شاید بشود به کتاب کوچکی تبدیلشان کرد.
برایم هیجانانگیز بود که بعد از همهی سر و کلهزدنهای گذشته، جزئیات تازهای در این دو فیلم پیدا میکنم. نفرتم از «تکرار» گرچه درمجموع برایم دردسرساز بوده ولی این فایده را هم دارد که در تماشای دوبارهی فیلمهایی که بارها دیدهام ناگهان در تازهای پیدا میکنم که قبلاً امتحانش نکردهام، به خودم میگویم بد نیست از اینجا وارد شوی تا ببینی چه چیزهایی آن پشت پنهان شده.
@hoseinmoazezinia