#گزیدۀ_مقاله 🔹از مطالعهٔ اسلام به مشاهدهٔ مسلمانان
(مروری بر کتاب «اسلامِ پُرابهام: بیانِ بازنمایی انسانشناسانه» اثر دنیل وریسکو)
✍️ #فاطمه_مصلحزاده🔻کتاب وریسکو بررسی دقیق و منتقدانهای از برخی متون تأثیرگذار در انسانشناسی اسلام در نیمهٔ دوم قرن بیستم بهدست میدهد. وریسکو برای خوانندهاش آشکار میکند که چگونه خوانشهای شرقشناسانه بهنام بررسیهای دقیق علمی و بیطرفانه حتی به آثار بسیار پرنفوذ و دیدهشده در انسانشناسی اسلام راه پیدا کردهاند. از این زاویه، بررسی انتقادی این آثار میتواند دریچهٔ تازهای به درک تصویر ترسیمشده از جامعهٔ اسلامی برای غیرمسلمانان بگشاید.
🔻وریسکو به دیدگاهی «غربی» از اسلام اشاره میکند که آن را به دینی تقلیل میدهد که اغلب با تأکید بر عمل و عبادت تعریف میشود تا اعتقادات مشترک. او میگوید تصویری کژتاب از اسلام در غرب ارائه شده که آن را دینی پدیدآمده در دل صحرایی برهوت توصیف میکند و انسانشناسان نیز در این موضوع مقصر بودهاند چراکه بسیاری از تحقیقات مردمنگاری در جهان اسلام در ارتباط مستقیم با مردمان صحرانشین بودهاند.
🔻در کتاب «اسلامِ عیانِ» گیرتز هیچکجا نقلقولی از مسلمانی که گیرتز با او حرف زده باشد نمیبینیم، حتی به شکل غیرمستقیم و از طریق بازنمایی گیرتز. این موضوعِ «فقدان منبع» در نقد وریسکو بر کتاب گیرتز نقشی محوری دارد و آن را در بخشی مجزا از کتاب خود تشریح میکند. او دیدگاه گیرتز را از این زاویه نقد میکند که از موضوع دور ایستاده و از موضعی بالادستی به آن مینگرد، درحالیکه انتظار میرود مطالعات مردمنگاری دیدگاهی از پایین به بالا عرضه کند.
🔻نقد وریسکو بر کتاب گلنر بر دو موضوع متمرکز است: نخست دیدگاه شرقشناسانهٔ گلنر در این کتاب و دیگر کمرنگبودن دادههای مردمنگارانه. از نظر او، این کتاب نیز همچون اثر گیرتز مراکشیهای واقعی را نادیده گرفته است. نقد نخست او دربارهٔ نگاه شرقشناسانه از آنجا آغاز میشود که گلنر شخصیت ابنخلدون را بیش از حد آرمانی میکند. وریسکو معتقد است این آرمانیسازی از سوی گلنر و دیگر محققان نتیجهٔ دیدگاهی اروپامحور و شرقشناسانه است. این محققان ابنخلدون را بهعنوان تنها متفکر شرقی و مسلمان در «کلوپ روشنفکران» راه میدهند تا بر تفاوت او با دیگر عربها و مسلمانان تأکید کنند.
🔻از نظر وریسکو، گلنر اسلام را به شکل مفهومی تکوجهی و بدون تنوع درونی میبیند و نگاهی ذاتگرایانه به آن دارد. اشکال کتاب گلنر این است که خوانندهاش هرگز نمیفهمد اسلام در عمل به چه معناست. حتی وقتی به مسلمانان واقعی اشاره میکند، آنها نه حرف میزنند و نه فکر میکنند، بلکه فقط بازیگرانیاند که متن نمایشنامهای ازپیشنوشته را اجرا میکنند.
🔻یکی از اساسیترین نقدهای وریسکو بر کتاب «فراتر از حجابِ» مرنیسی این است که او نگاهی تعینگرا به جنسیت زنانه دارد که آن را بر همهٔ زنان مسلمان، جدا از بافت فرهنگیشان، قالب میکند. او با اشاره به تفسیر مرنیسی از واژهٔ «فتنه» و ارتباط آن با زنانگی در فرهنگ «اسلامی» از او انتقاد میکند که ادعایش دربارهٔ کاربرد این مفهوم را، که به دیدگاههای محلی مراکشی از اسلام یا جنسیت زنانه مرتبط است، به تصویری تعمیمیافته از جامعهٔ اسلامی یا حتی اسلام بدل کرده است.
🔻آخرین کتابی که وریسکو بررسی میکند «کشفکردن اسلام» نوشتهٔ اکبر احمد است که به دنبال رویکردی متفاوت است: انسانشناسیِ اسلامی بهجای انسانشناسی اسلام. وریسکو توضیح میدهد که این رویکرد احمد در بافتی شکل گرفته که ایدهٔ توسعهٔ علومانسانیِ اسلامی رایج بوده است. او پس از توضیح ایدهٔ کلی احمد دربارهٔ اینکه چهطور باید انسانشناسی اسلامی را تعریف کرد و شکل داد، مخالفت خود را با این ایده ابراز میکند. وریسکو معتقد است اگر عقیدهٔ جزمی مذهبی بر یافتههای تأییدشدهٔ تحقیقات علمی تأثیر بگذارد، انسانشناسی در خدمت کلام و الهیات درخواهد آمد. او میگوید انسانشناسی اسلامی نمیتواند غربمحوری انسانشناسی غربی را اصلاح کند چون خودش هم حاوی نوعی قوممحوری است و این رویکرد تنها تعصبات را دوام خواهد بخشید.
✔️ برای دریافت نسخه کامل مقاله کلیک کنید:
نسخۀ متنی |
نسخۀ صوتی
@doornamaa