#لیلا_درخشكوتاه بيا
سخت نگير
امان بده
گاهي!سرازير شانه ات شوم
تو عمامه پيچ بوسه هايم شو
من آرام تَر از دستار حسنك
اينبار مرتب
بپاشم بر تاريخ مردانه اي كه تورا به دار مي برد
تو نفسهاي آخرت را به كوهها بسپار
يابر پشته ي همين كولبران
من،اما
تنم را
ميان آخرين قطره ي قنات خشك شريعتي
هدر دهم
تو وضو با آب هاي جاري من بگير
قامت ببند
مكبران صدا مي زنند
زود باش
شايد امشب تو را دو ركعت خواندم
شايد !!!
شايد به پاي ايمانت ماندم
شايد!!!
اي ايمان بعد ازاين
تو رسالت ناتمام كدام پيامبري؟
من زخمهاي زير تحت الحنك توام
مرا روي شانه ات بريز
مسلمان باش ،بريز
تو ناخوانده ترين محمدي بر اين بشارت كه منم
بگذار شعر باشم در آخرين اعجازت
نبوتت را چتر كن بر شانه ام
رَگ بزن مرا رَگ
مي خواهم تمام أوراد جهان
بوي خون دهد
بوي خوني كه ميان رگهاي من سياه تَر از نفت خاورميانه است
ملي كن مرا
در آخرين روزهاي اسفند
به انحصار درآور
براي شبهاي بي شعر
من از فرداهاي مبادا مي ترسم
از خشكيدن نفتهاي درونم بيشتر
راستي اگرخشك شد؟
چگونه آتش كشم تورا
وقتي نشسته در تن مني؟
@adabiateaghaliat#صفحه_ی_شعر_فارسی