رمان
#دلواپس_توام #قسمت_چهاردهمهر بني بشري برام تو اولويته نسبت به اين پيرپسر ماماني و لوس...املت درست نکن
سرجدت...زنگ ميزنيم غذا بيارن،بسکه اين هفته تخم مرغ خوردم صدام تُناژ غدغد گرفته...
محدثه-اگه مهمون تويي ام باشه
-خيله خب بابا آويزون...بذار بيام سفارش ميديم
از گرسنگي دوش هول هولکي اي گرفتم و اومدم بيرون.
موهامو حوله پيچ کردمو يه شلوار گشادخمره اي با تيشرت آستين بلند تنم کردمورفتم سراغ تلفن.
همينکه اومدم شماره بگيرم برقا رفت.
محدثه-باز فيوزپريد...کي درست ميکنن اين فيوزتونو...تو اين هفته 1 بار پريده
-چميدونم...يه شمع بردار بيار بتونم جلو پامو ببينم برم پايين بزنم دکمه اشو
به زور شمعي پيداکرد و روشن کرد.
گرفت سمتم.اومدم بگيرم که زودتر ول کرد فکر کرد گرفتم.شمع يه راست افتاد رو فرش و به آني
شعله ي بزرگي بلند شد.
هردو جيغ زنون سعي کرديم خاموشش کنيم.
هرلحظه بدتر ميشد.
محدثه زنگ بزن اتش نشانی...۱۵۲ بود نهههههه۱۲۵ چندددد بود اه یادم نیس
آتيش گرفت به مبل .منو محدثه ام با جيغ و دادهر کاري کرديم بدتر شد که بهتر نشد.تا به
خودمون اومديم ديديم کل خونه داره جزغاله ميشه.
بالاخره به آتش نشاني زنگ زديموبا کلي جيغ گفتم آتيش آتيش و آدرس هول هولکي اي دادم
فقط فرصت اينو کرديم کيفو مانتو برداريم واز خونه زديم بيرون.
بعد ۵_۶ دقيقه آتش نشاني اومدوهمزمانم صداي بووووم از خونه بلند شد
بعد يه ربع از پنجره ساختمون آتيشو خاموش کردن.
خونه پکيده بود.منو محدثه ام حسابي ترسيده بوديم و قيافه امون ام که گفتن نداره.
حالا تو اون هيرو بيري چشم چشم ميکردم بين آتيش نشانا
محدثه که از وول خوردناوگردن دراز کردناي من کلافه شده بود گفت:چه مرگتههههه؟
-دارم دنبال يه خوشکلش ميگردم
باچشماي گردش گفت:خوشکلش؟
اره بابا..تو يه کتاب خونده بودم دختره عاشق آتش نشاني که نجاتش داده و دست بر قضا خیلیم جیگر بودهه
محدثه-بيشعور نفهم خونه ترکيده تو دنبال شوهري؟
-إه؟خب چيکار کنم؟خونه زندگي و همه دارو ندارم سوخت...باس شوهر کنم بي خانمان نشم يا
نه؟
نگاهي به کله ي حوله پيچم کردوگفت:حقا که يه کودن تمام عياري
-محدثه اون قد بلندرو نگا...اگه اون خال گوشتي رو چونه اشو در نظر نگيريم تيکه است ها
پقي زد زير خنده.
-کوفت...من مصمم هستم امشب زن يکي از اينابشم...حق نداري آينده امو تباه کني دختره ي
زشت ايکبيري.
اومد جواب بده که يه آتش نشان مسن اومد نزديکمون.يه نگا به محدثه يه نگاه به من کردو
گفت:دليل آتش سوزي چي بود خانوم؟
_شمع افتاده رو فرش
سري تکون دادوگفت:به هر حال بر اثر ترکيدگي گاز وانفجار واحدکاملا سوخته و درب و داغون ...
به بستگانتون زنگ بزنيد اطلاع بدين
-يعني همه اش سوخت؟نميشه بريم تو ببينيم چي سالمه؟
ادامه دارد