اندیشه در اکنون

#مولانا
Channel
Education
Religion and Spirituality
Humor and Entertainment
Persian
Logo of the Telegram channel اندیشه در اکنون
@Andisheh_AknunPromote
1.77K
subscribers
80
photos
20
videos
167
links
"بگذار اکنون بحث نکنیم که تو راست میگویی یا من بلکه دست در دست حقیقتی نهیم که قرار است در پایان گفتگو خود را به ما نشان دهد" افلاطون ارتباط با ادمین @Mmetaphysics
https://t.center/majidahsan62

ابن سینا و آتش زدن مخالفان

🔰در ایامی دور که دانشجوییِ فلسفه را تازه آغاز کرده بودم از استادی شنیدم که #فلاسفه_مسلمان هنگام ناکامی در برابر مخالفان، #خشونت علیه آنها را مجاز شمرده و مثلا آتش زدن آنها را توصیه میکنند.

🔰این امر برای من عجیب آمد و محل این سوال شد که چگونه ممکن است یک #فیلسوف به جای بحث علمی، توصیه به خشونت کند اما اعتماد به نقل استاد، پی جویی صحت و سقم مطلب را به تاخیر انداخت.

🔰این سخن در سالها بعد که در کسوت استادی قرار گرفتم بارها تکرار شد. از یک مرتبطِ با فلسفه اما ناآشنای با #فلسفه_اسلامی برایم نقل شد که با هُو کردن #ابن_سینا، مواجهه او با نقد را یک مواجهه صوری و منجر به رویکردی فاشیستی خوانده بود. این امر باز برای من عجیب آمد. البته وجه تعجب، دلیل دیگری داشت که خواهم گفت.

🔰اما به راستی داستان ابن سینا که محل این نقدها شده است چیست؟ در پاسخ باید بیان کنم وی در رابطه با کسی که بر موضع #سفسطه و انکار واقعیت تاکید می کند و واقعیتهای بدیهی همچون #امتناع_اجتماع_نقیضین را انکار می کند یکی از سه پیشنهاد را دارد:(#الهیات_شفا،ص۴۸)

1️⃣پاسخ مناسب به اشکالاتی داده شود که موجب چنین موضعی شده است.
2️⃣با بحث و استدلال، عقلانیت او تقویت گردد تا متوجه شود که هر استدلالی در تایید یا رد موضعش، خود مستلزم رد این موضع است.
3️⃣اگر احتمال داده شد که از روی لجاجت، با #حقیقت مخالفت می کند یا از روی انگیزه‌های غیر علمی به چنین موضعی روی آورده است راه حل پیشنهادی، #راه_حل_عملی است.

البته این راه به قول اهل اندیشه، #طریقیت دارد نه #موضوعیت یعنی راهکاری عملی است که نتیجه علمی و نظری دارد و می‌تواند زمینه ساز توجه شخص به لوازم باطل ادعایش شود؛ به بیان شیرین حضرت #مولانا:

☘️آن يكى بر رفت بالاى درخت/ میفشاند آن ميوه را دزدانه سخت‏/ صاحب باغ آمد و گفت اى دنى‏/ از خدا شرميت كو، چه میكنى‏/ گفت از باغ خدا بنده خدا/ گر خورد خرما كه حق كردش عطا/ پس ببستش سخت آن دم بر درخت‏/ میزد او بر پشت وساقش چوب سخت‏/ گفت آخر از خدا شرمى بدار/ میكشى اين بیگنه را زار زار/ گفت از چوب خدا اين بنده‏ اش‏/ میزند بر پشت ديگر بنده اش‏/ چوب حق و پشت و پهلو آن او/ من غلام و آلت و فرمان او/ گفت توبه كردم از جبر اى عيار/ اختيارست اختيارست اختيار☘️

نکته اینجاست که مواجهه با گروه سوم اساسا از حوزه فلسفه که ساحت بحث و گفتگوست خارج است. این عرصه، محل حضور #پزشک است بیش از اینکه نقطه ورود یک #فیلسوف باشد چه اینکه این گروه اساسا دچار اشکال علمی نیستند:

🍀أقول علاج هذا القسم ليس على الفيلسوف بل على الطبيب... لمرض طرأ على مزاجه(#ملاصدرا، اسفار، ج3،ص445)☘️

حال باید قضاوت کرد که آیا فلاسفه ای که سطوحی از مواجهه با مخالف را مدنظر داشته و کوشیده اند هر احتمالی در رابطه با ایشان را بررسی کنند شایسته تر به نقدند یا کسانی که بدون مراجعه به متن کلام این فلاسفه، به نقد ایشان دست می یازند؟
#شوق_وصال یا #مستی_وصل(بخش دوم)

🔼نتیجه تامل در چند بیت از اشعار #فروغ #فرخزاد طرح سوالی شد که آیا محصول تلاش مهمتر ‌است یا زحمتی که کشیده می شود؟

🔰جالب است که بدانیم در سنت فلسفی #پیشامدرن که حکمای مسلمان نیز به آن تعلق دارند با دو رویکرد در باب #فلسفه و #فلسفه_ورزی مواجهیم:(رک:مقدمه کتاب حکمه الاشراق از سهروردی)

1⃣دیدگاه #اشراقی که حکمت را دست یابی به حقیقت بر می شمارد و تنها واصلان کوی دوست را حکمای حقیقی می داند و دیگران را اگر که به حقیقت نرسیده اند صرفا #متفلسف می نامد.

2⃣در مقابل، رویکرد متفاوت #مشائی بر وفاداری به روش عقلانی تاکید می کند حتی اگر که منتهی به کشف حقیقت نشود.

🔸امری که در این بزنگاه اندیشه به ذهنم رسید این بود که اگر #رسیدن ارجمندتر از #رفتن باشد آنگاه راحت طلبانی که به بهانه های مختلف نخواسته اند رنج و محنت #حقیقت_جویی را به جان بخرند بر آنها که صادقانه کوشیده اند ولی نرسیده اند برتری خواهند یافت و این، لازمه ای است که نمی تواند مقبول واقع شود.

🔸علاوه بر اینکه ظرفیتها و امکانات یکسانی در اختیار پویندگان مسیر حقیقت نیست و سنجش عملکرد آنها بر اساس محصول تلاششان و نه کوششی که به کار گرفته اند جز خروج از #جاده_عدالت، اسمی ندارد.

آیا نمی توان گفت که اگر #حقیقت، ناتمام و #فلسفه، تلاشی برای رسیدن به آن است پس بهتر است که با ادعای وصول به حقیقت، راه را پایان یافته و تلاش خود را آخرین تلاش محسوب نکنیم؟

آیا خوشتر نیست که همچو #سقراط، متواضعانه #دوستداری_دانش و نه #دانشمند_بودن را فریاد بزنیم و به جای تاکید بر #محصول_تلاش بر #در_راه_بودگی تاکید کنیم؟

این خاطره از کلاسهای درس استاد عزیز و گرانقدرم دکتر #دینانی همیشه در ذهنم نقش بسته است که همواره و متعدد این ابیات #مولانا ورد زبانشان بود که:

در طلب زن دایما تو هر دو دست
که طلب در راه نیکو رهبرست

لنگ و لونگ و خُفته‌شکل و بی‌ادب
سوی او می‌غیژ و او را می‌طلب

دوست دارد دوست این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی

📖اینک در راستای بسته ندانستن پرونده #حقیقت دریغم می آید که شما را به خواندن کتابی که این روزها مشغول به مطالعه آن هستم توصیه نکنم؛

"گفتگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی"

اثر دکتر حمید #طالب_زاده که به نظرم کوششی از سنخ رفتن، و نمونه ای از در راه بودگی برای یافتن راههای نوین و روزآمد در عرصه اندیشه می باشد.

🖌دکتر مجید احسن(پژوهشگر حوزه فلسفه و دین)

@majidahsan62
#معنای زندگی(قسمت اول)

🔰چند روزیست کتاب #افسانه #سیزیف را میخوانم👨‍💻و همین باعث شده است که به نحو نظری با مسئله #زندگی کلنجار بروم. جالب آنکه دیروز دوستی از من پرسید که زندگی چیست و چه معنایی دارد؟ من که خود با مطالعه آن کتاب به اندازه کافی درگیر با مسئله بودم، با این سوالات بیش از پیش به فکر فرو رفتم🙇

🔷اما بیش از آنکه به پاسخی برسم بر تعداد سوالات خود افزودم:
آیا زندگی همان ز‌نده بودنست یا امری فراتر از آن است؟ زندگی خودش معناست یا درک معنا است و یا حتی جعل معنا؟ زندگی یک تکرار کسالت بار است یا جریانی نو شونده؟ اگر دومی است چرا گاه با حس پوچی همراه است؟! اگر اولی است دیگر چه معنایی دارد؟! آیا معنای زندگی همان هدف ما از زندگی است یا با آن تفاوت دارد؟!

🔶در همان حال که در اندیشه غوطه می خوردم، این نکته به ذهنم آمد که هرچند پرداختن به مباحث فلسفی جدیدی مثل «معنای زندگی» و «معنای انسان» محصول دوران جدید و روح #سوبژکتیو آن است که از مسئله ای همچون #غایت آفرینش به چنین مسائلی روی آورده است، اما برای برخی مثل من هم جذاب است و طبق قاعده #کلیت و #عمومیت من هم میتوانم و باید درباب آن تامل و اظهار نظر کنم.

🔹دوباره داشته های ذهنم را مرور کردم باشد که به نکته ای درخور دست یابم، اما نتیجه جز مشتی اصطلاحات فلسفی مانند «وجود» و «شدن» و «حرکت جوهری» و «اتحاد عالم و معلوم» نبود.

🔸گفتم به مسئله بی توجه باشم و آن را نادیده بگیرم. اما روح جستجوگری فلسفی که از دلمشغولی به همان اصطلاحات📚 برایم به ارث مانده مانع شد؟! پس دوباره به سوالات برگشتم و تلاش از سر گرفتم.

🔰راستش هرچه فکر کردم به این نتیجه رسیدم که فقط یک امر بی معنا وجود دارد و آن هم #نیستی است. هستی هست و زندگی هست و می توانیم از آنها سخن بگوییم. اما «نیستی» چه!؟ تنها امر بی معنا، نیستی است که نمیتوان آن را دریافت مگر اینکه نور هستی بر او بتابد. نیستی تا در ذهن وجود نیابد، جز نیستی چیزی نبوده و در بی معنایی خود باقی می ماند و خلاصه اینکه حتی نیستی نیز برای معنادار بودن طفیل هستی است و به تعبیر #مولانا:

هستی اثری ز نرگس مست تو بود
آب رخ نیستی هم از هست تو بود

🔰پس فکر کردم‌که اگر از معنا سخن می گوییم باید معنای چیزی باشد که هست. راحت بگویم: «معنا ملک طلق هستی است».

▪️دوباره پرسیدم پس چرا ما دچار پوچی می شویم و به بی معناییِ زندگی می رسیم؟!🤦‍♀🤦‍♂ پاسخم این بود که شاید وقتی نتوانیم میان خود و هستی نسبتی برقرار کنیم به بی معنایی می رسیم. امان از این #عدم که وقتی میان من و هستی رخنه میکند به طوریکه نسبت خود و هستی را درک نمی کنم، از #پوچی و بی معنایی حرف میزنم.

🔰پس راهی ندارم جز اینکه دوباره این نسبت را دریابم. فهم نسبت من و هستی است که روشن می کند که زنده بودن برای هستی است و چون هستی #نامتناهی بوده و بی وقفه نو می شود زندگی هم جریانی آن به آن نو شونده است. راستش خود زندگی است که هر لحظه نو به نو می شود و در تمام هستی جاری است و به آن معنا می دهد. و البته چون انسان برخلاف دیگر موجودات می تواند به چیستی معنا و وجود آن در جهان فکر کند و آن را بکاود و گاه آن را نیابد به بی معنایی جهان حکم می کند.

🖋دکتر مجید احسن(پژوهشگر حوزه فلسفه و دین)
@majidahsan62