الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#گردان_زهیر
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
✔️🔸 #مقاومت_در_جاده_اهواز_خرمشهر
رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام
#عملیات_دفاع_سراسری
✍️✍️✍️ راوی: #علی_سلیمانی
معاون اطلاعات عملیات لشگر10
2️⃣ #قسمت_دوم

عراقی ها پشت دژ اول بودند که بعد از دژ اول دژ مرزی قرار داشت.
همان شب قرار شد نیروهای گردان را از جاده #شهید_شفیع_زاده که بالاتر از جاده شناسایی شده صبح بود و درایستگاه نود قرارداشت جلو ببریم و درگیر نماییم. به ما گفته بودند که فقط #گردان_حضرت_قاسم (ع) رو جلو میبرید که بعداً در وسط راه متوجه شدیم #گردان_زهیر هم که فرمانده آن #شهید_خلج بود اضافه شده.
بعلت طولانی بودن راه و پیاده رفتن و ناهماهنگی های که طبق معمول به وجود آمد و همیشه هم این ناهماهنگی ها و از این نوع مسائل بود، تقریباً وقتی به 400 متری دشمن رسیدیم آفتاب بالا آمد و نیروهای عراقی در روی دژ ایستاده بودند و جلو رفتن بچه ها را تماشا می کردند و یک قسمت منتهی به دژ را که خاک ریز هم اطراف جاده نبود را با قناسه و تیربار سنگین کاملاً پوشانده بودند، با برادر خلج فرمانده گردان حضرت زهیر (ع) و فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) داشتیم مشورت میکردیم که به دشمن حمله کنیم یانه که صدای انفجار اومد و یکی از رزمنده ها روی مین رفت. تازه متوجه شدیم که جلویمان میدان مین است و یک عده ای از بچه ها هم در داخل میدان نشسته اند.
بلافاصله بچه های تخریب که مامور به گردان ها بودند دست به کار شدند و معبری باز کردند .
با مشورتی که کردیم به این نتیجه رسیدیم چون دشمن روی بچه ها و جاده دید و تیر کامل داره و در این وقت روز اجازه رسیدن به دژ را نمی دهد و قرارشد عقببریم و تا تاریکی هوا صبر کنیم .
با احتیاط شروع کردیم به عقب کشیدن نیروها، هنوز 200 متری عقب نیامده بودیم که این عقب اومدن تبدیل به یک فرار شد و نظم و ترتیب ستون ها به هم خورد عده ای با عجله عقب میومدند و عده ای با صبرو حوصله.. انگار اکراه داشتند به دشمن پشت کنند.
دشمن روی منطقه اجرای آتش میکرد و در همین عقب اومدن 7 تا از بچه ها با آتش گلوله و ترکش به شهادت رسیدند.
با هر زحمتی بود به یک خاکریز رسیدیم و نیروها پشت خاکریز جانپناه گرفتند و یک خط پدافندی تشکیل دادند که اگر دشمن خواست پیشروی کند مقابلش بایستند.
هوا که تاریک شد همزمان با محورهای دیگر به دشمن حمله کردیم و با حداقل تلفات به دژ مرزی رسیدیم.دشمن باورش نمیشد که که در این محورکسانی باشند که جلویش را سد کنند.
دشمن بعثی طی دوسه روز هر چه توان زرهی و هوایی و آتش توپخانه و ادوات داشت به کار گرفت تا به نزدیکی اهواز و خرمشهر برسد که با مقابله رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام و سایر مدافعان محلی روبرو شد و به پشت مرزهایش برگشت.
و اینگونه حماسه ی دلیرمردان این مرز و بوم در جاده اهواز خرمشهر به ثبت رسید
🔺
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
@alvaresinchannel
🌷🌷🌷🌷🌷
🌷

🔴مرحله دوم عملیات کربلای 5
ماموریت #لشگر_10_سیدالشهداء_(ع)

با انتقال گردان زهیر به ضلع شمالی کانال ماهی ـ که از صبح روز دوم عملیات انجام شد ـ زمینه‌های ورود لشکر سیدالشهدا(ع) به منطقه جدید فراهم گردید. گردان‌های لشکر سیدالشهدا(ع) حدود ساعت 18 حرکت خود را آغاز کردند تا به نزدیک‌ترین نقطه برای رهاشدن برسند.
رزمندگان دو گردان زهیر و حضرت قاسم ساعت 21 به کانال ماهی رسیدند و با عبور از این کانال و استقرار در کانال نفررو دژ اول (غرب کانال ماهی)، تا ساعت 22:30 در این کانال منتظر دریافت دستور بودند. ساعت 22:50 رمز عملیات توسط سیدحسین میررضی (مسئول طرح و عملیات لشکر سیدالشهدا) قرائت شد و این دو گردان به‌سوی اهداف تعیین‌شده حرکت کردند.
گردان حضرت قاسم از امتداد کانال ماهی به‌سمت نوک این کانال حرکت کرد و 15 دقیقه بعد از حرکت به‌سمت نوک (جنوب) کانال ماهی، با نیروهای دشمن درگیر شد و درهمین‌حال حرکت خود را به‌سمت هدف (نوک کانال) نیز ادامه داد. این گردان حدود ساعت 2:30 بامداد به محل تعیین‌شده جهت الحاق با لشکر عاشورا؛ یعنی پیچ جاده آسفالت رسید، ولی چون نیروهای لشکر عاشورا موفق نشده بودند فاصله نوک کانال تا پیچ جاده آسفالت را بالا بیایند، فرمانده گروهان شهادت با یک دسته از نیروهای این گروهان تا نوک کانال ماهی پیشروی کرده و حدود یک ربع بعد، در این محل با تعدادی از نیروهای لشکر عاشورا الحاق کردند.
🔸ناکامی #گردان_زهیر
گردان زهیر نیز پس از اعلام رمز عملیات به‌سوی اهداف حرکت کرد. نیروهای این گردان باوجود پیشروی بیش از میزان تعیین‌شده، دومین دژ سراسری را که ـ به‌عنوان هدف در عمق تعیین شده بود - پیدا نکردند. این گردان به‌علت تطابق نداشتن عوارض روی زمین با عوارض ترسیم‌شده روی کالک و نقشه به هدف‌های موردنظر نرسید.

داود حیدری فرمانده گردان وضعیت خود را در منطقه چنین گزارش می‌کند: «به ما گفته بودند که در فاصله حدود 1600 متری کانال یک دژ سراسری است ما هرچه رفتیم به دژ نرسیدیم ولی فاصله‌ای که رفتیم خیلی بیشتر از مسافتی است که می‌بایست می‌رفتیم. دوباره برگشتیم عقب، ولی دژ را پیدا نکردیم. اطلاعات عملیات هم اطلاعات کافی از منطقه ندارد. وی پس از جست‌وجوی بسیار آثاری از یک دژ می‌یابد و در گزارش به مسئولان لشکر می‌گوید: «... من از روی دژ حرکت کردم، دژ در یک جا قطع شد، روی جاده آسفالت [دوم غرب کانال ماهی] هم رفتم دوباره به دژ برگشتم. دژ در یک جا قطع می‌شود.

گردان زهیر مجموعاً 3 بار در عمق به‌سمت جلو و عقب حرکت کرد، ولی موفق به پیداکردن دژ سراسری دشمن نشد و در بی‌سیم اعلام کرد در این منطقه دژ وجود خارجی ندارد.* از سوی دیگر ناهماهنگی بین فرمانده گردان زهیر با فرمانده گردان مالک اشتر لشکر حضرت رسول(ص) به‌عنوان گردان‌های هم‌جوار در منطقه و نبود هماهنگی از قبل و نداشتن اطلاعات کافی و صحیح از منطقه باعث شد که این دو گردان به نتیجه مشخصی برای الحاق نرسند.


👈🏿👈🏿✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 #یداله_ایزدی
راوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

🍃🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#گونی_استتار
با کلاه آهنی مخصوص
#گردان_زهیر
به فرماندهی
#شهید_داوود_حیدری

ماموریت #لشگر_10_سیدالشهداء(ع) این بود که حوالی ساعت 4 صبح ، بعد از گذشتن از خط #لشگر_ثارالله با دشمن درگیر بشه و زمین منطقه ماموریت ما #نخلستان_های_اطراف_شهر_ابوالخصیب بود .
#پتروشیمی_بصره و #نهر_ابوفلوس روبروی ما بود و قرار بود که #گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_داوود_حیدری وارد شهر ابوالخصیب شوند و برای این منظور هم روی کلاه آهنی گونی سبز رنگ کشیده بودند که هم دیگه رو توی درگیری پیدا کنند
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#روزی_که_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام_برای_مقابله_با_دشمن_رفت
روز #هشتم_اسفند_ماه_1362
جزیره مجنون جنوبی

✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
3️⃣قسمت سوم

زیر دید و تیر مستقیم دشمن از راه مال رو کنار #پد_شرقی از داخل جزیره راه افتادیم به عقب آمدن راه پر از شهید و زخمی هایی بود که روی برانکارد بودند و حمل کنندگان آنها شهید شده بودند.با یکی از دوستان یکی از برانکاردهایی را که مجروح روی آن بود برداشتیم هنوز پنجاه متر نیامده بودیم که گلوله توپی نزدیکمان خورد و نشستیم.. من برگشتم : گفتم به خیر گذشت که دیدم کس دیگری عقب برانکارد را گرفته و دیگر خبری از آن دوستمان که مفقود شد ندارم عده ای از نیروها برای در امان ماندن از آتش دشمن به سمت دیگر پد رفته بودند که چون مسیر برای حرکت مناسب نبود تجمعاتی شکل گرفته بود و چون دشمن پیشروی خود را از پد شرقی هم آغاز کرده بود آنجا گیر افتاده بودند.
تقریبا ۲ کیلومتری عقب آمدیم که تا ساعت ۱۱صبح طول کشید.
#گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_اسکندرلووارد باتلاق هور شد و به سمت پد وسط جزیره و تانکهای دشمن هجوم برد نمیدانم این تصمیم خود حاج حسین اسکندرلو بود یا فرمانده تیپ ، ولی آتش مستقیم به یکباره سبک شد که این درگیری تا ساعت دو بعد از ظهر که هوانیروز به کمک آمد طول کشید.
بسیاری از شهدا و مجروحین در منطقه تصرف شده دشمن و ما بین دو خط که حالا صد متر هم نمیشد مانده بودند. یک موتور تریل ۲۵۰ هم از راه رسید #حاج_احمد_غلامی که از ناحیه پا مجروح بود ترکش بود و به عقب انتقالش دادند .
یک تویوتا مینی کاتیوشا هم سر و کله پیدا شد و همه خوشحال شدیم ولی خوشحالیمان زیر آتش بی امان سبک و سنگین دشمن زیاد دوام نیاورد چون 12 تا گلوله بیشتر نداشت و گلوله خود را شلیک کرد و دیگر بی استفاده ماند .
هواپیماهای دشمن دائما بمباران میکردند و بچه ها با آرپی جی ۷ به سمت آنها شلیک میکردند که فایده نداشت. حاج داود فرخزاد یک موشک استینگر"که نمیدانم از کجا آورده بود"روی دوشش گذاشت که به سمت هواپیما های دشمن شلیک کند ولی موشک کلی بوق بوق کرد و شلیک نشد حالا دیگر خود استینگر هم شده بود دردسر.
غروب ساعت و انگشترم که ممکن بود برق بزند و یکدست لباس عراقی که بخاطر خیس شدن لباسها پوشیده بودم را داخل یک کیسه انفرادی عراقی گذاشتم و برای شناسایی رفتم جلو ، به هیچ عنوان نمی شد به مجروحین و شهدا نزدیک شد دو طر ف پد و روی پد عراقیها شیلیکا گذاشته بودند و بی امان شلیک می کردند و منورها پیاپی روشن بود، سمت چپ درگیری بسیار سنگین و با فاصله نزدیک ما در جریان بود که فشار برای عبور از موانع و کانال ۵۰ متری و تصرف خاکریز طلائیه بود ، هوا روشن شده بود که برگشتیم رفتم سراغ کیسه انفرادی ام داخل خانه خشتی که دیدم نیست ، داشتم میگشتم که دیدم داخل کیسه انفرادی آن ماست ریخته اند و برای درست کردن ماست چکیده جلوی خانه خشتی آویزان بود سوال کردم گفتند: که کار حاج داود فرخزاد است وقتی سراغ وسایلم را گرفتم گفت: که ما فکر کردیم وسایل عراقی هاست و بچه وسایلش را برداشته بودند که دیگر پیدا نشد.
هوا که روشن شد آتش دشمن بطورجهنمی زیاد شد دوباره رفتیم جلو ،یک تانک تی ۷۲ دشمن که جلوی آن تیغه بلدوزر بودند مسیر رو برای پیشروی دشمن روی پد پاک میکرد.. اون تانک با تیغه اش تانک منهدم شده رو کنار زد و پیشروی دشمن شروع شد اصلا امکان کنترل دشمن نبود.
بچه ها جانفشانی میکردند و دشمن ذره ذره جلو می آمد ساعت ۱ بعد از ظهر بود غلامزاده (شهید) از #بچه_های_اطلاعات_عملیات مشغول توجیه #ساربان_نژاد_فرمانده_گردان_حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بود که یک توپ جلوی پد اصابت کرد بعد از انفجار وقتی همه بلند شدند یک ترکش پر پری که سرعتش کمتر بود سر #شهید_ساربان_نژاد را جدا کرد ... محشر کبری بود با توجه به اتفاقی که روز اول افتاد و پد توسط موشها شکافته شد تصمیم گرفتند پد را منفجر کنند تا جلوی حرکت تانکها گرفته شود .
شب با #بچه_های_تخریب و #کوزه_های_انفجاری رفتیم جلو من دو شبانه روز بود که نخوابیده بودم.

ادامه دارد...
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#عملیاتی_که_فرمانده_لشگر_در_بیمارستان_بود
#عملیات_کربلای_2
10 شهریورماه 1365
#حاج_عمران
از اوائل اردیبهشت سال 1365 و بعد از خروج لشگر 10 از #شهر_فاو و دو ماه درگیری نفس گیر،ماموریت مقابله با دشمن در #دفاع_متحرک به لشگر 10 واگذار شد. دشمن در بهار سال 1365 به تلافی شکست و از دست دادن شهر فاو به تحرک افتاده بود و از #جزیره_مجنون و #فکه و #شرهانی و #مهران تا #پیرانشهر و #حاج_عمران به مواضع ما حمله نمود و در همه ی این ماموریت ها لشگر10 سیدالشهداء(ع) را به کارگرفتند و گردان ها بعد از ماموریت سخت #عملیات_کربلای_1 و بیش از یکماه درگیری نزدیک با دشمن در اوائل مردادماه اجازه مرخصی و تجدید قوا پیدا کردند.
تعدادی از فرماندهان گردان ها و واحدها توفیق تشرف به حج پیدا کردند و فرمانده لشگر هم از این فرصت برای ادامه درمان استفاده کرد و چشمانش را که در #عملیات_والفجر_8 بر اثر ترکش آسیب دیده بود به تیغ جراح سپرد.
هنوز چند روزی از حضور بچه های لشگر10 در تهران نگذشته بود که ابلاغ ماموریت جدید در منطقه عمومی پیرانشهر رسید.
و از حاج آقا فضلی خواسته بودند که با تمام توان در ماموریت جدید ظاهر شود
البته باید متذکر شد که از روحیه ولایت پذیری فرمانده لشگر10 نیروی زمینی سپاه در عملیاتها حسن استفاده(بخوانید سوء استفاده) زیاد نمود. و در این ماموریت هم لشگر10 فرماندهان قرارگاه را مایوس نکرد
با توجه به اینکه فرمانده لشگر زیر تیغ جراحی بود جانشین او هم #شهید_کلهر به علت مجروحیت شدید امکان حضور در منطقه را نداشت و #شهید_میر_رضی ، فرمانده عملیات ، که در این شرایط باید لشگر را اداره کند هم به زیارت خانه خدا مشرف شده بودند و قرعه فال به جانشین ایشان برادر تقی دلیلی افتاد و به عنوان سرپرست لشگر10 برای #عملیات_کربلای_2 معرفی شدند.
و لشگر10 سیدالشهدا(ع) با 3 گردان رزمی یعنی #گردان_علی_اصغر_علیه_السلام به فرماندهی مهدی قندیل و گردان #حضرت_قاسم_علیه_السلام به فرماندهی عباس قهرودی و #گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_داود_حیدری و به کارگیری واحدهای پشتیبانی رزم در #عملیات_کربلای_2 حضور پیدا کرد.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
✔️🔸 #مقاومت_در_جاده_اهواز_خرمشهر
رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام
#عملیات_دفاع_سراسری
✍️✍️✍️ راوی: #علی_سلیمانی
معاون اطلاعات عملیات لشگر10
2️⃣ #قسمت_دوم

عراقی ها پشت دژ اول بودند که بعد از دژ اول دژ مرزی قرار داشت.
همان شب قرار شد نیروهای گردان را از جاده #شهید_شفیع_زاده که بالاتر از جاده شناسایی شده صبح بود و درایستگاه نود قرارداشت جلو ببریم و درگیر نماییم. به ما گفته بودند که فقط #گردان_حضرت_قاسم (ع) رو جلو میبرید که بعداً در وسط راه متوجه شدیم #گردان_زهیر هم که فرمانده آن #شهید_خلج بود اضافه شده.
بعلت طولانی بودن راه و پیاده رفتن و ناهماهنگی های که طبق معمول به وجود آمد و همیشه هم این ناهماهنگی ها و از این نوع مسائل بود، تقریباً وقتی به 400 متری دشمن رسیدیم آفتاب بالا آمد و نیروهای عراقی در روی دژ ایستاده بودند و جلو رفتن بچه ها را تماشا می کردند و یک قسمت منتهی به دژ را که خاک ریز هم اطراف جاده نبود را با قناسه و تیربار سنگین کاملاً پوشانده بودند، با برادر خلج فرمانده گردان حضرت زهیر (ع) و فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) داشتیم مشورت میکردیم که به دشمن حمله کنیم یانه که صدای انفجار اومد و یکی از رزمنده ها روی مین رفت. تازه متوجه شدیم که جلویمان میدان مین است و یک عده ای از بچه ها هم در داخل میدان نشسته اند.
بلافاصله بچه های تخریب که مامور به گردان ها بودند دست به کار شدند و معبری باز کردند .
با مشورتی که کردیم به این نتیجه رسیدیم چون دشمن روی بچه ها و جاده دید و تیر کامل داره و در این وقت روز اجازه رسیدن به دژ را نمی دهد و قرارشد عقببریم و تا تاریکی هوا صبر کنیم .
با احتیاط شروع کردیم به عقب کشیدن نیروها، هنوز 200 متری عقب نیامده بودیم که این عقب اومدن تبدیل به یک فرار شد و نظم و ترتیب ستون ها به هم خورد عده ای با عجله عقب میومدند و عده ای با صبرو حوصله.. انگار اکراه داشتند به دشمن پشت کنند.
دشمن روی منطقه اجرای آتش میکرد و در همین عقب اومدن 7 تا از بچه ها با آتش گلوله و ترکش به شهادت رسیدند.
با هر زحمتی بود به یک خاکریز رسیدیم و نیروها پشت خاکریز جانپناه گرفتند و یک خط پدافندی تشکیل دادند که اگر دشمن خواست پیشروی کند مقابلش بایستند.
هوا که تاریک شد همزمان با محورهای دیگر به دشمن حمله کردیم و با حداقل تلفات به دژ مرزی رسیدیم.دشمن باورش نمیشد که که در این محورکسانی باشند که جلویش را سد کنند.
دشمن بعثی طی دوسه روز هر چه توان زرهی و هوایی و آتش توپخانه و ادوات داشت به کار گرفت تا به نزدیکی اهواز و خرمشهر برسد که با مقابله رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام و سایر مدافعان محلی روبرو شد و به پشت مرزهایش برگشت.
و اینگونه حماسه ی دلیرمردان این مرز و بوم در جاده اهواز خرمشهر به ثبت رسید
🔺
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
2️⃣✔️🔸 #مقاومت_در_جاده_اهواز_خرمشهر
رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام
#عملیات_دفاع_سراسری
✍️✍️✍️ راوی: #علی_سلیمانی
معاون اطلاعات عملیات لشگر10

همان شب قرار شد نیروهای گردان را از جاده #شهید_شفیع_زاده که بالاتر از جاده شناسایی شده صبح بود و درایستگاه نود قرارداشت جلو ببریم و درگیر نماییم. به ما گفته بودند که فقط #گردان_حضرت_قاسم (ع) رو جلو میبرید که بعداً در وسط راه متوجه شدیم #گردان_زهیر هم که فرمانده آن #شهید_خلج بود اضافه شده.
بعلت طولانی بودن راه و پیاده رفتن و ناهماهنگی های که طبق معمول به وجود آمد و همیشه هم این ناهماهنگی ها و از این نوع مسائل بود، تقریباً وقتی به 400 متری دشمن رسیدیم آفتاب بالا آمد و نیروهای عراقی در روی دژ ایستاده بودند و جلو رفتن بچه ها را تماشا می کردند و یک قسمت منتهی به دژ را که خاک ریز هم اطراف جاده نبود را با قناسه و تیربار سنگین کاملاً پوشانده بودند، با برادر خلج فرمانده گردان حضرت زهیر (ع) و فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) داشتیم مشورت میکردیم که به دشمن حمله کنیم یانه که صدای انفجار اومد و یکی از رزمنده ها روی مین رفت. تازه متوجه شدیم که جلویمان میدان مین است و یک عده ای از بچه ها هم در داخل میدان نشسته اند.
بلافاصله بچه های تخریب که مامور به گردان ها بودند دست به کار شدند و معبری باز کردند .
با مشورتی که کردیم به این نتیجه رسیدیم چون دشمن روی بچه ها و جاده دید و تیر کامل داره و در این وقت روز اجازه رسیدن به دژ را نمی دهد و قرارشد عقببریم و تا تاریکی هوا صبر کنیم .
با احتیاط شروع کردیم به عقب کشیدن نیروها، هنوز 200 متری عقب نیامده بودیم که این عقب اومدن تبدیل به یک فرار شد و نظم و ترتیب ستون ها به هم خورد عده ای با عجله عقب میومدند و عده ای با صبرو حوصله.. انگار اکراه داشتند به دشمن پشت کنند.
دشمن روی منطقه اجرای آتش میکرد و در همین عقب اومدن 7 تا از بچه ها با آتش گلوله و ترکش به شهادت رسیدند.
با هر زحمتی بود به یک خاکریز رسیدیم و نیروها پشت خاکریز جانپناه گرفتند و یک خط پدافندی تشکیل دادند که اگر دشمن خواست پیشروی کند مقابلش بایستند.
هوا که تاریک شد همزمان با محورهای دیگر به دشمن حمله کردیم و با حداقل تلفات به دژ مرزی رسیدیم.دشمن باورش نمیشد که که در این محورکسانی باشند که جلویش را سد کنند.
دشمن بعثی طی دوسه روز هر چه توان زرهی و هوایی و آتش توپخانه و ادوات داشت به کار گرفت تا به نزدیکی اهواز و خرمشهر برسد که با مقابله رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام و سایر مدافعان محلی روبرو شد و به پشت مرزهایش برگشت.
و اینگونه حماسه ی دلیرمردان این مرز و بوم در جاده اهواز خرمشهر به ثبت رسید
🔺
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹

#تخریبچی_گمنام
#شهید_مجتبی_دقیقی
شهادت: #عملیات_کربلای_8
18 فروردین 1366
#شلمچه_غرب_کانال_ماهی

✍️✍️✍️ راوی:#جعفر_طهماسبی

برادرش حاج حسین دقیقی فرمانده ستاد لشگر بود و پارتی مجتبی شد. او هنوز از #تخریب_لشگر_نجف تسویه نکرده بود که به جمع رزمندگان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) وارد شد.
چند روز به عید سال 66 مانده بود که #شهید_حاج_ناصر_اربابیان که اون موقع معاون #گردان_تخریب_لشگر_10بود یک رزمنده را به جمع گردان معرفی کرد.
در نگاه اول چهره اش خیلی دلنشین بود. او گفت من قبلا هم تخریب بودم. او به ما نگفت داغدار غم برادر شهیدش است که چند هفته ای از شهادتش میگذرد.
.هر چه دیدیم لبخند زیبا و ادب مثال زدنی مجتبی بود.
قبل از عید بچه ها از مرخصی اومدند و مجتبی به همراه تعدادی از بچه های تخریب به منطقه شلمچه برای شناسایی عملیات اعزام شدند.
شهید سید محمد زینال الحسینی فرمانده تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) می‌دونست خانواده دقیقی دو تا شهید داده. به خاطر این موضوع به بچه ها سفارش کرد که خیلی مواظب مجتبی باشند.
بچه ها برای شناسایی یک شب در میون جلو می‌رفتند.
منطقه عملیاتی غرب کانال ماهی خیلی محدود بود. فاصله خاکریز ما با دشمن 150 متر بیشتر نبود و مدام دشمن توی خط آتش می‌ریخت.
دشمن چون نگران بود که رزمنده ها عملیات کنند مقابل خط خودش رو #مین پاشیده بود. یعنی نقطه‌ای نبود که مین روی زمین نباشه و چون فاصله خط نزدیک بود ترددها را به شدت زیر نظر داشت. بچه ها برای شناسایی که می‌رفتند با خطر رفتن روی مین مواجه بودند و هم ممکن بود تیر و ترکش بخورن. چون خط آروم نبود.

با این وجود بعضی از تیم های شناسایی از خاکریز دشمن عبور می‌کردند و به پشت دشمن برای شناسایی می‌رفتند.
هر شب که بچه‌ها مهیای رفتن می‌شدند، مجتبی التماس عالم رو می‌کرد که من هم همراه تیم های شناسایی راهی شوم. اما فرمانده‌هان اجازه نمی‌دادند. کار مجتبی شده بود تنظیم گزارش تیم‌های شناسایی. چون باید هر شب گزارش تیم‌های شناسایی ثبت می‌شد و برای فرماندهی لشگر ارسال می‌شد.
روز 17 فروردین 66 بود که #بچه_های_تخریب_لشگر_10 به گردانها برای باز کردن معابر در میادین مین مامور شدند.
مجتبی هرچه التماس کرد نگذاشتند با بچه ها وارد میدون مین بشه.
مجتبی کاملا به منطقه توجیه بود و راه کارها و معابر و حتی آرایش موانع و میدون مین دشمن رو دقیق میشناخت و توقع داشت که از او استفاده کنند.اما دستور بود و باید اجرا میکرد...
بچه ها رفتند و مجتبی در سنگر تخریب که در کنار قرارگاه تاکتیکی لشگربود در انتظار نشست...
مجتبی اون شب دائم ذکر میگفت و برای سلامتی و موفقیت بچه ها دعا میکرد.
ساعت حدود یک یا دو نیمه شب بود که عملیات با رمز یا صاحب الزمان (ع) شروع شد.
به دلیل فشار دشمن روی یکی از معبرهای ما که به نام #فاطمه_زهرا(س) نام گذاری شده بود قرار شد #گردان_زهیر(ع) وارد عملیات بشه و این بار چون همه بچه‌ها درگیر عملیات بودند، مجتبی جلو دوید و گفت من راه رو بلدم و گردان رو از معبر عبور می‌دهم. اینجا دیگه دست فرمانده‌ها بسته شد و مجتبی هم سر از پا نمی‌شناخت
#شهید_مجتبی_دقیقی در این عملیات برای همیشه #جاوید_الاثر شد و از معبری که با نام فاطمه زهرا سلام الله علیها بود به دیدار بانوی بی نشان شتافت.
🍃🌱🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#روزی_که_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام_برای_مقابله_با_دشمن_رفت
روز #هشتم_اسفند_ماه_1362
جزیره مجنون جنوبی

✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
3️⃣قسمت سوم

زیر دید و تیر مستقیم دشمن از راه مال رو کنار #پد_شرقی از داخل جزیره راه افتادیم به عقب آمدن راه پر از شهید و زخمی هایی بود که روی برانکارد بودند و حمل کنندگان آنها شهید شده بودند.با یکی از دوستان یکی از برانکاردهایی را که مجروح روی آن بود برداشتیم هنوز پنجاه متر نیامده بودیم که گلوله توپی نزدیکمان خورد و نشستیم.. من برگشتم : گفتم به خیر گذشت که دیدم کس دیگری عقب برانکارد را گرفته و دیگر خبری از آن دوستمان که مفقود شد ندارم عده ای از نیروها برای در امان ماندن از آتش دشمن به سمت دیگر پد رفته بودند که چون مسیر برای حرکت مناسب نبود تجمعاتی شکل گرفته بود و چون دشمن پیشروی خود را از پد شرقی هم آغاز کرده بود آنجا گیر افتاده بودند.
تقریبا ۲ کیلومتری عقب آمدیم که تا ساعت ۱۱صبح طول کشید.
#گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_اسکندرلووارد باتلاق هور شد و به سمت پد وسط جزیره و تانکهای دشمن هجوم برد نمیدانم این تصمیم خود حاج حسین اسکندرلو بود یا فرمانده تیپ ، ولی آتش مستقیم به یکباره سبک شد که این درگیری تا ساعت دو بعد از ظهر که هوانیروز به کمک آمد طول کشید.
بسیاری از شهدا و مجروحین در منطقه تصرف شده دشمن و ما بین دو خط که حالا صد متر هم نمیشد مانده بودند. یک موتور تریل ۲۵۰ هم از راه رسید #حاج_احمد_غلامی که از ناحیه پا مجروح بود ترکش بود و به عقب انتقالش دادند .
یک تویوتا مینی کاتیوشا هم سر و کله پیدا شد و همه خوشحال شدیم ولی خوشحالیمان زیر آتش بی امان سبک و سنگین دشمن زیاد دوام نیاورد چون 12 تا گلوله بیشتر نداشت و گلوله خود را شلیک کرد و دیگر بی استفاده ماند .
هواپیماهای دشمن دائما بمباران میکردند و بچه ها با آرپی جی ۷ به سمت آنها شلیک میکردند که فایده نداشت. حاج داود فرخزاد یک موشک استینگر"که نمیدانم از کجا آورده بود"روی دوشش گذاشت که به سمت هواپیما های دشمن شلیک کند ولی موشک کلی بوق بوق کرد و شلیک نشد حالا دیگر خود استینگر هم شده بود دردسر.
غروب ساعت و انگشترم که ممکن بود برق بزند و یکدست لباس عراقی که بخاطر خیس شدن لباسها پوشیده بودم را داخل یک کیسه انفرادی عراقی گذاشتم و برای شناسایی رفتم جلو ، به هیچ عنوان نمی شد به مجروحین و شهدا نزدیک شد دو طر ف پد و روی پد عراقیها شیلیکا گذاشته بودند و بی امان شلیک می کردند و منورها پیاپی روشن بود، سمت چپ درگیری بسیار سنگین و با فاصله نزدیک ما در جریان بود که فشار برای عبور از موانع و کانال ۵۰ متری و تصرف خاکریز طلائیه بود ، هوا روشن شده بود که برگشتیم رفتم سراغ کیسه انفرادی ام داخل خانه خشتی که دیدم نیست ، داشتم میگشتم که دیدم داخل کیسه انفرادی آن ماست ریخته اند و برای درست کردن ماست چکیده جلوی خانه خشتی آویزان بود سوال کردم گفتند: که کار حاج داود فرخزاد است وقتی سراغ وسایلم را گرفتم گفت: که ما فکر کردیم وسایل عراقی هاست و بچه وسایلش را برداشته بودند که دیگر پیدا نشد.
هوا که روشن شد آتش دشمن بطورجهنمی زیاد شد دوباره رفتیم جلو ،یک تانک تی ۷۲ دشمن که جلوی آن تیغه بلدوزر بودند مسیر رو برای پیشروی دشمن روی پد پاک میکرد.. اون تانک با تیغه اش تانک منهدم شده رو کنار زد و پیشروی دشمن شروع شد اصلا امکان کنترل دشمن نبود.
بچه ها جانفشانی میکردند و دشمن ذره ذره جلو می آمد ساعت ۱ بعد از ظهر بود غلامزاده (شهید) از #بچه_های_اطلاعات_عملیات مشغول توجیه #ساربان_نژاد_فرمانده_گردان_حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بود که یک توپ جلوی پد اصابت کرد بعد از انفجار وقتی همه بلند شدند یک ترکش پر پری که سرعتش کمتر بود سر #شهید_ساربان_نژاد را جدا کرد ... محشر کبری بود با توجه به اتفاقی که روز اول افتاد و پد توسط موشها شکافته شد تصمیم گرفتند پد را منفجر کنند تا جلوی حرکت تانکها گرفته شود .
شب با #بچه_های_تخریب و #کوزه_های_انفجاری رفتیم جلو من دو شبانه روز بود که نخوابیده بودم.

ادامه دارد...
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
تصویر رزمندگان تخریبچی شرکت کننده در عملیات سیدالشهداء(ع)
حاج توکل با دایره قرمز مشخص است.
🌷🌷🌷🌷
🌷
🌷
حاج توکل بیات در #عملیات_سیدالشهدا_علیه_السلام که در اردیبهشت ماه سال 65 در منطقه عمومی فکه توسط رزمندگان لشگر10 انجام شد ، #تخریبچی مامور به #گردان زهیر به فرماندهی شهید داوود حیدری بود
حاجی بیات بعد از شهادت #تخریبچی_شهید_حمید_دهقان و #سعید_منتظری که هردوشان هنگام زدن معبر شهید شدند وارد معبر شد و ادامه معبر رو ایشون باز کرد و نیروها رو ازمیدان مین عبور داد.
حاج توکل از نزدیک شاهد شهادت #شهید_حسین_اسکندرلو فرمانده گردان علی اصغر علیه السلام بود
خودش میگفت که کمک کردم پیکر حاج حسین رو به نفربر زرهی انتقال دهند..
🌷
🌷
🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
✔️🔸 #مقاومت_در_جاده_اهواز_خرمشهر
رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام
#عملیات_دفاع_سراسری
✍️✍️✍️ راوی: #علی_سلیمانی
معاون اطلاعات عملیات لشگر10

روز سوم مرداد سال 67 صبح بعد از نماز حرکت کردیم و خودمان را با کلی دردسر به #قرارگاه_لشگر_10 رساندیم. جاده آسفالته اهواز- خرمشهر وضع عجیبی داشت. تانک های سوخته عراقی، جنازه های متجاوزین بعثی و تجمع نیروها و تانک های خودمان و خاک ریزی های جدیدی که در امتداد جاده به سمت خرمشهر زده بودند تا هم سدی در برابر حرکت تانک های عراقی باشد و هم اینکه قسمتهای بیشتری از ترکش در امان باشد و یا اگر احیاناً درگیری با دشمن به سمت جاده کشیده شد از آن بعنوان یک پناهگاه و یک سنگر استفاده کنند.
خاک ریز پشت جاده اهواز- خرمشهر خط اول ما شده بود و نیروها با سنگرسازی و استقرار در پشت خاک ریز آماده دفاع بودند. با دیدن این وضع که در طول یک شب بوجود آمده بود واقعاً لذت بردم و کیف کردم وآفرین گفتم بر همت این دلیرمردان بزرگوار و مقاوم و با اراده که این چنین آماده جنگیدن بودند.
به قرارگاه لشگر رسیدیم و از وضعیت جدید اطلاع پیدا کردیم و از همان لحظه هم کار را شروع کردیم و سعی می نمودیم تا هرچه از دستمان برمی آید کار کنیم تا شاید لطف خدا شامل حالمان شود و باز باب جهاد وشهادت برایمان تداوم یابد. کار خاصی نمی شد انجام داد که مثلاً این یک محور و یا دو محور مخصوص ما باشد و یا اینکه یک راه کار خاصی برای شناسایی و عملیات داشته باشیم. عراق تحرک کرده بود و بعد عقب کشیده بود و هر لحظه باز امکان تهاجمش بود و ما می بایست آماده و با انعطاف زیادی باشیم و عمل کنیم و هرکجا مأموریت داده شد سریع حرکت کرده و کارمان را انجام دهیم چه شناسایی در روز و یا شب باشد و یا ستون کشی وبردن گردان برای عملیات و یا اینکه بررسی وضعیت خط و بردن زرهی و شلوغ کردن خط پدافندی و دادن تحرک و مسائل دیگر درگیری باشد و در هرساعت که باشد می بایست این آمادگی و توان را در خود بوجود آوریم تا سریع اجرای مأموریت کنیم.
دشمن آماده بود و ما می بایست با تمام وجود آماده تر باشیم و کار کنیم.
مأموریت شناسایی و پیدا کردن موقعیت دشمن در جاده محور منتهی به پاسگاه زید به تیم ما محول شد. ساعت حدود 9 صبح با ماشین جلو رفتیم وبعد پیاده تا کانال شیردم خودمان را رساندیم. مقداری هم از کانال جلوتر رفتیم تا اینکه عراقی ها را دیدیم که روی خاک ریز ایستاده بودند و ما را تماشا می کردند و بیشتر از آن جلو نمی شد رفت.
قرار شد برگردیم و موقعیت دشمن را گزارش کنیم در مسیر برگشت دشمن ما رو دید و با کالیبر و آرپی جی شروع کردند به طرف ما شلیک کردن. به هر جان کندنی بود از چنگ دشمن فرار کردیم و خدمون رو به قرارگاه رسونده و موقعیت و وضع عراق و خط فعلی را گزارش کردیم.
بنا شد که شب از این محور نیرو ببریم و به خط عراق بزنیم.
عراقی ها پشت دژ اول بودند که بعد از دژ اول دژ مرزی قرار داشت.
همان شب قرار شد نیروهای گردان را از جاده #شهید_شفیع_زاده که بالاتر از جاده شناسایی شده صبح بود و درایستگاه نود قرارداشت جلو ببریم و درگیر نماییم. به ما گفته بودند که فقط #گردان_حضرت_قاسم (ع) رو جلو میبرید که بعداً در وسط راه متوجه شدیم #گردان_زهیر هم که فرمانده آن #شهید_خلج بود اضافه شده.
بعلت طولانی بودن راه و پیاده رفتن و ناهماهنگی های که طبق معمول به وجود آمد و همیشه هم این ناهماهنگی ها و از این نوع مسائل بود، تقریباً وقتی به 400 متری دشمن رسیدیم آفتاب بالا آمد و نیروهای عراقی در روی دژ ایستاده بودند و جلو رفتن بچه ها را تماشا می کردند و یک قسمت منتهی به دژ را که خاک ریز هم اطراف جاده نبود را با قناسه و تیربار سنگین کاملاً پوشانده بودند، با برادر خلج فرمانده گردان حضرت زهیر (ع) و فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) داشتیم مشورت میکردیم که به دشمن حمله کنیم یانه که صدای انفجار اومد و یکی از رزمنده ها روی مین رفت. تازه متوجه شدیم که جلویمان میدان مین است و یک عده ای از بچه ها هم در داخل میدان نشسته اند.
بلافاصله بچه های تخریب که مامور به گردان ها بودند دست به کار شدند و معبری باز کردند .
با مشورتی که کردیم به این نتیجه رسیدیم چون دشمن روی بچه ها و جاده دید و تیر کامل داره و در این وقت روز اجازه رسیدن به دژ را نمی دهد و قرارشد عقببریم و تا تاریکی هوا صبر کنیم .
با احتیاط شروع کردیم به عقب کشیدن نیروها، هنوز 200 متری عقب نیامده بودیم که این عقب اومدن تبدیل به یک فرار شد و نظم و ترتیب ستون ها به هم خورد عده ای با عجله عقب میومدند و عده ای با صبرو حوصله.. انگار اکراه داشتند به دشمن پشت کنند.
دشمن روی منطقه اجرای آتش میکرد و در همین عقب اومدن 7 تا از بچه ها با آتش گلوله و ترکش به شهادت رسیدند.
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀
🌹🥀🌹🥀
🌹🥀
🌹
#شهدایی_که_بر_زمین_ماندند
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
13 اردیبهشت 65 منطقه عمومی فکه
✍️✍️✍️ راوی : #قاسم_محمد_حسن

در تیمی بودیم که #اوس_اکبر(شهید اکبر عزیز زاده) دلاور فرمانده ما بود.
دونفر . دو نفر ما را برای هر گروهان تقسیم کرد.
ما در #گردان_زهیر بودیم ...
معبر قسمت #شهیدآقا_سید_مهدی_اعتصامی شد .
من و کاوه با هم بودیم
که از #معبر آنها عبور کردیم و رفتیم تا خاکیزی که آخرین نقطه بود....
ولی #شهید_اسکندر_لو و نیروهایش جلوتر هم رفته بودند تا دمار از دشمن دراورند....
به این علت در قسمتی که ما بودیم دیگر نباید کسی ارپی جی یا تیر بار می زد
چون امکان داشت بچه های خودمان را بزنیم....
#شهید اسکندرلو و #شهید حسین گرجی و...علمداران آن شب بودند که آسمانی شدند..
و بعد گفتند همه برگردند.
ما که باور برگشت نداشتیم..
پشت خاکریزی بودیم که از سه طرف می خوردیم
یک منور زدند......
دیدم کل دشت به عقب بر می گردند ... فهمیدم که ایضایی بوده و باید برگردیم.......
چیزی که از ۱۲اردیبهشت ۶۵ تا حالا مرا می رنجاند این است که #رزمنده_ای به پشت افتاده بود و زخمی شده بود و کمک می خواست که هیچ رقم نمی شد کاری کرد ....
او از درد فریاد می زد و کمک می خواست و #رزمندگان اگر خودشان را می توانستند نجات دهند کاری بزرگ می کردند......
هنوز صدای کمک خواستن (احتمالا آن شهید) در گوشم طنین انداز است....
خدا کند اقلا الان #راه_شهیدان را ادامه دهیم..
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#روزی_که_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام_برای_مقابله_با_دشمن_رفت
روز #هشتم_اسفند_ماه_1362
جزیره مجنون جنوبی

✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
3️⃣قسمت سوم

زیر دید و تیر مستقیم دشمن از راه مال رو کنار #پد_شرقی از داخل جزیره راه افتادیم به عقب آمدن راه پر از شهید و زخمی هایی بود که روی برانکارد بودند و حمل کنندگان آنها شهید شده بودند.با یکی از دوستان یکی از برانکاردهایی را که مجروح روی آن بود برداشتیم هنوز پنجاه متر نیامده بودیم که گلوله توپی نزدیکمان خورد و نشستیم.. من برگشتم : گفتم به خیر گذشت که دیدم کس دیگری عقب برانکارد را گرفته و دیگر خبری از آن دوستمان که مفقود شد ندارم عده ای از نیروها برای در امان ماندن از آتش دشمن به سمت دیگر پد رفته بودند که چون مسیر برای حرکت مناسب نبود تجمعاتی شکل گرفته بود و چون دشمن پیشروی خود را از پد شرقی هم آغاز کرده بود آنجا گیر افتاده بودند.
تقریبا ۲ کیلومتری عقب آمدیم که تا ساعت ۱۱صبح طول کشید.
#گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_اسکندرلووارد باتلاق هور شد و به سمت پد وسط جزیره و تانکهای دشمن هجوم برد نمیدانم این تصمیم خود حاج حسین اسکندرلو بود یا فرمانده تیپ ، ولی آتش مستقیم به یکباره سبک شد که این درگیری تا ساعت دو بعد از ظهر که هوانیروز به کمک آمد طول کشید.
بسیاری از شهدا و مجروحین در منطقه تصرف شده دشمن و ما بین دو خط که حالا صد متر هم نمیشد مانده بودند. یک موتور تریل ۲۵۰ هم از راه رسید #حاج_احمد_غلامی که از ناحیه پا مجروح بود ترکش بود و به عقب انتقالش دادند .
یک تویوتا مینی کاتیوشا هم سر و کله پیدا شد و همه خوشحال شدیم ولی خوشحالیمان زیر آتش بی امان سبک و سنگین دشمن زیاد دوام نیاورد چون 12 تا گلوله بیشتر نداشت و گلوله خود را شلیک کرد و دیگر بی استفاده ماند .
هواپیماهای دشمن دائما بمباران میکردند و بچه ها با آرپی جی ۷ به سمت آنها شلیک میکردند که فایده نداشت. حاج داود فرخزاد یک موشک استینگر"که نمیدانم از کجا آورده بود"روی دوشش گذاشت که به سمت هواپیما های دشمن شلیک کند ولی موشک کلی بوق بوق کرد و شلیک نشد حالا دیگر خود استینگر هم شده بود دردسر.
غروب ساعت و انگشترم که ممکن بود برق بزند و یکدست لباس عراقی که بخاطر خیس شدن لباسها پوشیده بودم را داخل یک کیسه انفرادی عراقی گذاشتم و برای شناسایی رفتم جلو ، به هیچ عنوان نمی شد به مجروحین و شهدا نزدیک شد دو طر ف پد و روی پد عراقیها شیلیکا گذاشته بودند و بی امان شلیک می کردند و منورها پیاپی روشن بود، سمت چپ درگیری بسیار سنگین و با فاصله نزدیک ما در جریان بود که فشار برای عبور از موانع و کانال ۵۰ متری و تصرف خاکریز طلائیه بود ، هوا روشن شده بود که برگشتیم رفتم سراغ کیسه انفرادی ام داخل خانه خشتی که دیدم نیست ، داشتم میگشتم که دیدم داخل کیسه انفرادی آن ماست ریخته اند و برای درست کردن ماست چکیده جلوی خانه خشتی آویزان بود سوال کردم گفتند: که کار حاج داود فرخزاد است وقتی سراغ وسایلم را گرفتم گفت: که ما فکر کردیم وسایل عراقی هاست و بچه وسایلش را برداشته بودند که دیگر پیدا نشد.
هوا که روشن شد آتش دشمن بطورجهنمی زیاد شد دوباره رفتیم جلو ،یک تانک تی ۷۲ دشمن که جلوی آن تیغه بلدوزر بودند مسیر رو برای پیشروی دشمن روی پد پاک میکرد.. اون تانک با تیغه اش تانک منهدم شده رو کنار زد و پیشروی دشمن شروع شد اصلا امکان کنترل دشمن نبود.
بچه ها جانفشانی میکردند و دشمن ذره ذره جلو می آمد ساعت ۱ بعد از ظهر بود غلامزاده (شهید) از #بچه_های_اطلاعات_عملیات مشغول توجیه #ساربان_نژاد_فرمانده_گردان_حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بود که یک توپ جلوی پد اصابت کرد بعد از انفجار وقتی همه بلند شدند یک ترکش پر پری که سرعتش کمتر بود سر #شهید_ساربان_نژاد را جدا کرد ... محشر کبری بود با توجه به اتفاقی که روز اول افتاد و پد توسط موشها شکافته شد تصمیم گرفتند پد را منفجر کنند تا جلوی حرکت تانکها گرفته شود .
شب با #بچه_های_تخریب و #کوزه_های_انفجاری رفتیم جلو من دو شبانه روز بود که نخوابیده بودم.

ادامه دارد...
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#روزی_که_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام_برای_مقابله_با_دشمن_رفت
روز #هشتم_اسفند_ماه_1362
جزیره مجنون جنوبی

✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
3️⃣قسمت سوم

زیر دید و تیر مستقیم دشمن از راه مال رو کنار #پد_شرقی از داخل جزیره راه افتادیم به عقب آمدن راه پر از شهید و زخمی هایی بود که روی برانکارد بودند و حمل کنندگان آنها شهید شده بودند.با یکی از دوستان یکی از برانکاردهایی را که مجروح روی آن بود برداشتیم هنوز پنجاه متر نیامده بودیم که گلوله توپی نزدیکمان خورد و نشستیم.. من برگشتم : گفتم به خیر گذشت که دیدم کس دیگری عقب برانکارد را گرفته و دیگر خبری از آن دوستمان که مفقود شد ندارم عده ای از نیروها برای در امان ماندن از آتش دشمن به سمت دیگر پد رفته بودند که چون مسیر برای حرکت مناسب نبود تجمعاتی شکل گرفته بود و چون دشمن پیشروی خود را از پد شرقی هم آغاز کرده بود آنجا گیر افتاده بودند.
تقریبا ۲ کیلومتری عقب آمدیم که تا ساعت ۱۱صبح طول کشید.
#گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_اسکندرلووارد باتلاق هور شد و به سمت پد وسط جزیره و تانکهای دشمن هجوم برد نمیدانم این تصمیم خود حاج حسین اسکندرلو بود یا فرمانده تیپ ، ولی آتش مستقیم به یکباره سبک شد که این درگیری تا ساعت دو بعد از ظهر که هوانیروز به کمک آمد طول کشید.
بسیاری از شهدا و مجروحین در منطقه تصرف شده دشمن و ما بین دو خط که حالا صد متر هم نمیشد مانده بودند. یک موتور تریل ۲۵۰ هم از راه رسید #حاج_احمد_غلامی که از ناحیه پا مجروح بود ترکش بود و به عقب انتقالش دادند .
یک تویوتا مینی کاتیوشا هم سر و کله پیدا شد و همه خوشحال شدیم ولی خوشحالیمان زیر آتش بی امان سبک و سنگین دشمن زیاد دوام نیاورد چون 12 تا گلوله بیشتر نداشت و گلوله خود را شلیک کرد و دیگر بی استفاده ماند .
هواپیماهای دشمن دائما بمباران میکردند و بچه ها با آرپی جی ۷ به سمت آنها شلیک میکردند که فایده نداشت. حاج داود فرخزاد یک موشک استینگر"که نمیدانم از کجا آورده بود"روی دوشش گذاشت که به سمت هواپیما های دشمن شلیک کند ولی موشک کلی بوق بوق کرد و شلیک نشد حالا دیگر خود استینگر هم شده بود دردسر.
غروب ساعت و انگشترم که ممکن بود برق بزند و یکدست لباس عراقی که بخاطر خیس شدن لباسها پوشیده بودم را داخل یک کیسه انفرادی عراقی گذاشتم و برای شناسایی رفتم جلو ، به هیچ عنوان نمی شد به مجروحین و شهدا نزدیک شد دو طر ف پد و روی پد عراقیها شیلیکا گذاشته بودند و بی امان شلیک می کردند و منورها پیاپی روشن بود، سمت چپ درگیری بسیار سنگین و با فاصله نزدیک ما در جریان بود که فشار برای عبور از موانع و کانال ۵۰ متری و تصرف خاکریز طلائیه بود ، هوا روشن شده بود که برگشتیم رفتم سراغ کیسه انفرادی ام داخل خانه خشتی که دیدم نیست ، داشتم میگشتم که دیدم داخل کیسه انفرادی آن ماست ریخته اند و برای درست کردن ماست چکیده جلوی خانه خشتی آویزان بود سوال کردم گفتند: که کار حاج داود فرخزاد است وقتی سراغ وسایلم را گرفتم گفت: که ما فکر کردیم وسایل عراقی هاست و بچه وسایلش را برداشته بودند که دیگر پیدا نشد.
هوا که روشن شد آتش دشمن بطورجهنمی زیاد شد دوباره رفتیم جلو ،یک تانک تی ۷۲ دشمن که جلوی آن تیغه بلدوزر بودند مسیر رو برای پیشروی دشمن روی پد پاک میکرد.. اون تانک با تیغه اش تانک منهدم شده رو کنار زد و پیشروی دشمن شروع شد اصلا امکان کنترل دشمن نبود.
بچه ها جانفشانی میکردند و دشمن ذره ذره جلو می آمد ساعت ۱ بعد از ظهر بود غلامزاده (شهید) از #بچه_های_اطلاعات_عملیات مشغول توجیه #ساربان_نژاد_فرمانده_گردان_حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بود که یک توپ جلوی پد اصابت کرد بعد از انفجار وقتی همه بلند شدند یک ترکش پر پری که سرعتش کمتر بود سر #شهید_ساربان_نژاد را جدا کرد ... محشر کبری بود با توجه به اتفاقی که روز اول افتاد و پد توسط موشها شکافته شد تصمیم گرفتند پد را منفجر کنند تا جلوی حرکت تانکها گرفته شود .
شب با #بچه_های_تخریب و #کوزه_های_انفجاری رفتیم جلو من دو شبانه روز بود که نخوابیده بودم.

ادامه دارد...
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
#ید_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
عکس یادگاری دو سردار
#سردار_شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
فرمانده #گردان_تخریب_لشگر_10
سردارجانباز حاج اکبر عاطفی
فرمانده #گردان_زهیر_لشگر_10
زمستان سال 64 خرمشهر
@alvaresinchannel
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀
🌹🥀🌹🥀
🌹🥀
🌹
#شهدایی_که_بر_زمین_ماندند
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
13 اردیبهشت 65 منطقه عمومی فکه
✍️✍️✍️ راوی : #قاسم_محمد_حسن

در تیمی بودیم که #اوس_اکبر(شهید اکبر عزیز زاده) دلاور فرمانده ما بود.
دونفر . دو نفر ما را برای هر گروهان تقسیم کرد.
ما در #گردان_زهیر بودیم ...
معبر قسمت #شهیدآقا_سید_مهدی_اعتصامی شد .
من و کاوه با هم بودیم
که از #معبر آنها عبور کردیم و رفتیم تا خاکیزی که آخرین نقطه بود....
ولی #شهید_اسکندر_لو و نیروهایش جلوتر هم رفته بودند تا دمار از دشمن دراورند....
به این علت در قسمتی که ما بودیم دیگر نباید کسی ارپی جی یا تیر بار می زد
چون امکان داشت بچه های خودمان را بزنیم....
#شهید اسکندرلو و #شهید حسین گرجی و...علمداران آن شب بودند که آسمانی شدند..
و بعد گفتند همه برگردند.
ما که باور برگشت نداشتیم..
پشت خاکریزی بودیم که از سه طرف می خوردیم
یک منور زدند......
دیدم کل دشت به عقب بر می گردند ... فهمیدم که ایضایی بوده و باید برگردیم.......
چیزی که از ۱۲اردیبهشت ۶۵ تا حالا مرا می رنجاند این است که #رزمنده_ای به پشت افتاده بود و زخمی شده بود و کمک می خواست که هیچ رقم نمی شد کاری کرد ....
او از درد فریاد می زد و کمک می خواست و #رزمندگان اگر خودشان را می توانستند نجات دهند کاری بزرگ می کردند......
هنوز صدای کمک خواستن (احتمالا آن شهید) در گوشم طنین انداز است....
خدا کند اقلا الان #راه_شهیدان را ادامه دهیم..
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀
#جانباز_70_درصد
#حاج_علی_کمیجانی
#عملیات_کربلای_5

حماسه عملیات #کربلای_5 از زبان حماسه سازان این عملیات شنیدن داره.
سلحشوران جوانی که خطر کردند و برگ های تاریخ این مرز و بوم را با عزت نوشتند بعضی از اونها به ملاقات حق رفتند و بعضی دیگر مثل #حاج_علی ، زمین گیر شدند و در انتظار ملحق شدن به یارانشون روزگار را میگذرانند. حاج علی از قدیمی های #تخریب_لشگر ده سیدالشهداء(ع) و از شاگردان سردار #شهید_حاج_عبدالله_نوریان است.
علی میگفت در #گردان_تخریب رسم بود که هرکس یک دعا کنه ..به من که رسید گفتم خدایا قبل از گرفتن جان ما اعضا و جوارح ما رو نگیر. #شهید_نوریان گفت دیگه این دعا رو نکن. گفتم : چشم ....
بعد از مدتی #شهید_نوریان من رو دید و گفت اون دعا دعای خوبی بود میکردی .. مثل اینکه حکایت رو خدمت مرحوم #حاج_آقا_حق_شناس گفته بود و ایشون گفته بود دعای خیلی خوبیه.
حاج علی شب #عملیات_والفجر_8 جزء #غواصانی بود که از اروند عبور کرد و معبر رو برای عبور سایر #غواصان_خط_شکن و رزمندگان گشودند.
حاج علی در فاو هم برای جلوگیری از پاتک های دشمن همراه #شهید_حاج_قاسم_اصغری خیلی تلاش کرد اونها با کار گذاشتن مین های ضد تانک در مسیر عبور تانک های دشمن و شکافتن دژها و جاده ها با مواد منفجره خیلی موثر بودند
حاج علی به علت قدرت بدنی بالایی که داشت همیشه از #تخریب_چی_های پیشرو در عملیات های لشگر سیدالشهداء (ع) بود.
اگر او رو عملیات نمی بردند زمین و زمان رو به هم میریخت .
بعد از#عملیات_کربلای _یک بود که به #گردان_زهیر رفت .
#شهید_حاج_داوود_حیدری در آن زمان فرماندهی گردان زهیر را به عهده داشت و حاج علی مسولیت یکی از دسته ها را قبول کرد. #عملیات_کربلای_4 قرار بود گردان داوود حیدری در #شهر_ابوالخصیب عراق عملیات انجام دهد که نشد. و گردان زهیر در #مرحله_دوم_عملیات_کربلای_5 وارد عملیات شد.
گردان زهیر وقتی به خط رسید که #دشت_شلمچه پر از #تانک بود و از زمین و آسمان گلوله میبارید.
#حاج_علی روز 21 دیماه 65 مقابل #دژ_کانال_ماهی و در #سه_راهی_شهادت به افتخار جانبازی نائل آمد. 31 سال است که ویلچر نشین است .
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
🌷🌷
🌷
🌷


🍃🌹🌹🌹🌹مرحله دوم عملیات کربلای 5

🌲🌲🌲🌲بامداد روز 65/10/21

ماموریت #لشگر_10_سیدالشهداء_(ع)

با انتقال گردان زهیر به ضلع شمالی کانال ماهی ـ که از صبح روز دوم عملیات انجام شد ـ زمینه‌های ورود لشکر سیدالشهدا(ع) به منطقه جدید فراهم گردید. گردان‌های لشکر سیدالشهدا(ع) حدود ساعت 18 حرکت خود را آغاز کردند تا به نزدیک‌ترین نقطه برای رهاشدن برسند.
رزمندگان دو گردان زهیر و حضرت قاسم ساعت 21 به کانال ماهی رسیدند و با عبور از این کانال و استقرار در کانال نفررو دژ اول (غرب کانال ماهی)، تا ساعت 22:30 در این کانال منتظر دریافت دستور بودند. ساعت 22:50 رمز عملیات توسط سیدحسین میررضی (مسئول طرح و عملیات لشکر سیدالشهدا) قرائت شد و این دو گردان به‌سوی اهداف تعیین‌شده حرکت کردند.

گردان حضرت قاسم از امتداد کانال ماهی به‌سمت نوک این کانال حرکت کرد و 15 دقیقه بعد از حرکت به‌سمت نوک (جنوب) کانال ماهی، با نیروهای دشمن درگیر شد و درهمین‌حال حرکت خود را به‌سمت هدف (نوک کانال) نیز ادامه داد. این گردان حدود ساعت 2:30 بامداد به محل تعیین‌شده جهت الحاق با لشکر عاشورا؛ یعنی پیچ جاده آسفالت رسید، ولی چون نیروهای لشکر عاشورا موفق نشده بودند فاصله نوک کانال تا پیچ جاده آسفالت را بالا بیایند، فرمانده گروهان شهادت با یک دسته از نیروهای این گروهان تا نوک کانال ماهی پیشروی کرده و حدود یک ربع بعد، در این محل با تعدادی از نیروهای لشکر عاشورا الحاق کردند.

ناکامی #گردان_زهیر

گردان زهیر نیز پس از اعلام رمز عملیات به‌سوی اهداف حرکت کرد. نیروهای این گردان باوجود پیشروی بیش از میزان تعیین‌شده، دومین دژ سراسری را که ـ به‌عنوان هدف در عمق تعیین شده بود - پیدا نکردند. این گردان به‌علت تطابق نداشتن عوارض روی زمین با عوارض ترسیم‌شده روی کالک و نقشه به هدف‌های موردنظر نرسید.

داود حیدری فرمانده گردان وضعیت خود را در منطقه چنین گزارش می‌کند: «به ما گفته بودند که در فاصله حدود 1600 متری کانال یک دژ سراسری است ما هرچه رفتیم به دژ نرسیدیم ولی فاصله‌ای که رفتیم خیلی بیشتر از مسافتی است که می‌بایست می‌رفتیم. دوباره برگشتیم عقب، ولی دژ را پیدا نکردیم. اطلاعات عملیات هم اطلاعات کافی از منطقه ندارد. وی پس از جست‌وجوی بسیار آثاری از یک دژ می‌یابد و در گزارش به مسئولان لشکر می‌گوید: «... من از روی دژ حرکت کردم، دژ در یک جا قطع شد، روی جاده آسفالت [دوم غرب کانال ماهی] هم رفتم دوباره به دژ برگشتم. دژ در یک جا قطع می‌شود.

گردان زهیر مجموعاً 3 بار در عمق به‌سمت جلو و عقب حرکت کرد، ولی موفق به پیداکردن دژ سراسری دشمن نشد و در بی‌سیم اعلام کرد در این منطقه دژ وجود خارجی ندارد.* از سوی دیگر ناهماهنگی بین فرمانده گردان زهیر با فرمانده گردان مالک اشتر لشکر حضرت رسول(ص) به‌عنوان گردان‌های هم‌جوار در منطقه و نبود هماهنگی از قبل و نداشتن اطلاعات کافی و صحیح از منطقه باعث شد که این دو گردان به نتیجه مشخصی برای الحاق نرسند.


👈🏿👈🏿✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 #یداله_ایزدی
راوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

🍃🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌻🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌻🌻🌻🌻
🌻🌹
#گونی_استتار
با کلاه آهنی مخصوص
#گردان_زهیر
به فرماندهی
#شهید_داوود_حیدری

ماموریت #لشگر_10_سیدالشهداء(ع) این بود که حوالی ساعت 4 صبح ، بعد از گذشتن از خط #لشگر_ثارالله با دشمن درگیر بشه و زمین منطقه ماموریت ما #نخلستان_های_اطراف_شهر_ابوالخصیب بود .
#پتروشیمی_بصره و #نهر_ابوفلوس روبروی ما بود و قرار بود که #گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_داوود_حیدری وارد شهر ابوالخصیب شوند و برای این منظور هم روی کلاه آهنی گونی سبز رنگ کشیده بودند که هم دیگه رو توی درگیری پیدا کنند
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#تصویر👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresinchannel
با فوروارد مطالب ، #کانال_الوارثین را به دیگران هدیه دهید
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃🌺
🍃🌺
🍃🌺روزی که #عبدالله پرکشید🌺🍃

#سردار_شهید_حاج_محمود_(عبدالله)_نوریان
#عملیات_والفجر_8
راوی : #جعفر_طهماسبی

دشمن صبح روز #دوم_اسفند ماه بار دیگر پاتک حود را برای باز پس گیری مواضع از دست رفته شروع کرد که بچه های #تخریب لشگرده سیدالشهداءعلیه السلام با #انفجار_جاده دسترسی دشمن عملا مسیر حرکت دشمن را از روی خشکی سد نموده ودشمن مجبورشد به کناره های جاده پناه ببرد که با فرو رفتن بعضی از #تانکها و #ادوات مهندسی شکار رزمندگان #گردان_قمربنی_هاشم_علیه_السلام شد و با دادن تلفات سنگین به مواضعش برگشت و مجدد پاتک نمود و تا ظهر اقدام به چندین پاتک نمود که با هوشیاری رزمندگان وبچه های تخریب ومهندسی رزمی ناکام ماند .اما این حماسه با #شهادت_فرمانده_گردان_تخریب_و_مهندسی_لشگر_سیدالشهداء_علیه_السلام_شهید_حاج_عبدالله_نوریان رقم خورد .بعد از دو روز #گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_داوود_حیدری خط را از گردان قمربنی هاشم تحویل گرفت و خط تثبیت شد و گردانهای لشگر درخطوط پدافندی مستقر شدند. و رزمندگان گردان تخریب باتحکیم مواضع وایجاد موانع مختلف ازجمله ایجاد #میادین_مین ضد تانک و ضد نفرو نصب سیم های خاردار و به کارگیری هشت پرهای دشمن برعلیه خودش خط پدافندی را تامین کردند.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃 @alvaresinchannel
More