الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#محسن_رضایی
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🍂🍃🌷🍂🍃🌷🍂🍃🌷🍂🍃🌷
🌹🍂
روایت #محسن_رضایی از پذیرش #قطعنامه_598
قطع‌نامه ۵۹۸ در پی پیروزی‌های رزمندگان اسلام و آزادسازی بخش‌هایی از خاک عراق صادر شد. پس از مدتی دشمن بعثی با حمایت‌های گسترده قدرت‌های بزرگ، سرزمین‌های آزادشده را باز پس گرفت و به مرزهای بین‌المللی رسید.
در چنین شرایطی حضرت امام(ره) قطع‌نامه را پذیرفتند لکن صدام از پذیرش آن سر باز زد و ارتش بعثی با هجوم به مناطق غرب و جنوب، خرمشهر را محاصره کرد و به ۳۰ کیلومتری کرمانشاه رسید.
رزمندگان اسلام به حول و قوه الهی طی چند روز درگیری سخت در دو عملیات "سرنوشت" و "مرصاد"، دشمن را تا مرزها عقب راندند و قصد ورود به خاک عراق را داشتند که با فرمان حضرت امام(ره) متوقف شدند. در چنین شرایطی صدام قطع نامه را پذیرفت و جنگ به پایان رسید
🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مباحثه سرداران #رحیم_صفوی و #محسن_رضایی، امیر سپهبد #علی_صیاد_شیرازی و شهید #حسن_باقری با فرماندهان دیگر در اتاق جنگ، در آستانه مرحله دوم عملیات #آزادسازی_خرمشهر

سوم خرداد سالروز #آزادسازی_خرمشهر گرامی باد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#روزی_که_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام_برای_مقابله_با_دشمن_رفت
روز #هشتم_اسفند_ماه_1362
جزیره مجنون جنوبی

✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
3️⃣قسمت سوم

زیر دید و تیر مستقیم دشمن از راه مال رو کنار #پد_شرقی از داخل جزیره راه افتادیم به عقب آمدن راه پر از شهید و زخمی هایی بود که روی برانکارد بودند و حمل کنندگان آنها شهید شده بودند.با یکی از دوستان یکی از برانکاردهایی را که مجروح روی آن بود برداشتیم هنوز پنجاه متر نیامده بودیم که گلوله توپی نزدیکمان خورد و نشستیم.. من برگشتم : گفتم به خیر گذشت که دیدم کس دیگری عقب برانکارد را گرفته و دیگر خبری از آن دوستمان که مفقود شد ندارم عده ای از نیروها برای در امان ماندن از آتش دشمن به سمت دیگر پد رفته بودند که چون مسیر برای حرکت مناسب نبود تجمعاتی شکل گرفته بود و چون دشمن پیشروی خود را از پد شرقی هم آغاز کرده بود آنجا گیر افتاده بودند.
تقریبا ۲ کیلومتری عقب آمدیم که تا ساعت ۱۱صبح طول کشید.
#گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_اسکندرلووارد باتلاق هور شد و به سمت پد وسط جزیره و تانکهای دشمن هجوم برد نمیدانم این تصمیم خود حاج حسین اسکندرلو بود یا فرمانده تیپ ، ولی آتش مستقیم به یکباره سبک شد که این درگیری تا ساعت دو بعد از ظهر که هوانیروز به کمک آمد طول کشید.
بسیاری از شهدا و مجروحین در منطقه تصرف شده دشمن و ما بین دو خط که حالا صد متر هم نمیشد مانده بودند. یک موتور تریل ۲۵۰ هم از راه رسید #حاج_احمد_غلامی که از ناحیه پا مجروح بود ترکش بود و به عقب انتقالش دادند .
یک تویوتا مینی کاتیوشا هم سر و کله پیدا شد و همه خوشحال شدیم ولی خوشحالیمان زیر آتش بی امان سبک و سنگین دشمن زیاد دوام نیاورد چون 12 تا گلوله بیشتر نداشت و گلوله خود را شلیک کرد و دیگر بی استفاده ماند .
هواپیماهای دشمن دائما بمباران میکردند و بچه ها با آرپی جی ۷ به سمت آنها شلیک میکردند که فایده نداشت. حاج داود فرخزاد یک موشک استینگر"که نمیدانم از کجا آورده بود"روی دوشش گذاشت که به سمت هواپیما های دشمن شلیک کند ولی موشک کلی بوق بوق کرد و شلیک نشد حالا دیگر خود استینگر هم شده بود دردسر.
غروب ساعت و انگشترم که ممکن بود برق بزند و یکدست لباس عراقی که بخاطر خیس شدن لباسها پوشیده بودم را داخل یک کیسه انفرادی عراقی گذاشتم و برای شناسایی رفتم جلو ، به هیچ عنوان نمی شد به مجروحین و شهدا نزدیک شد دو طر ف پد و روی پد عراقیها شیلیکا گذاشته بودند و بی امان شلیک می کردند و منورها پیاپی روشن بود، سمت چپ درگیری بسیار سنگین و با فاصله نزدیک ما در جریان بود که فشار برای عبور از موانع و کانال ۵۰ متری و تصرف خاکریز طلائیه بود ، هوا روشن شده بود که برگشتیم رفتم سراغ کیسه انفرادی ام داخل خانه خشتی که دیدم نیست ، داشتم میگشتم که دیدم داخل کیسه انفرادی آن ماست ریخته اند و برای درست کردن ماست چکیده جلوی خانه خشتی آویزان بود سوال کردم گفتند: که کار حاج داود فرخزاد است وقتی سراغ وسایلم را گرفتم گفت: که ما فکر کردیم وسایل عراقی هاست و بچه وسایلش را برداشته بودند که دیگر پیدا نشد.
هوا که روشن شد آتش دشمن بطورجهنمی زیاد شد دوباره رفتیم جلو ،یک تانک تی ۷۲ دشمن که جلوی آن تیغه بلدوزر بودند مسیر رو برای پیشروی دشمن روی پد پاک میکرد.. اون تانک با تیغه اش تانک منهدم شده رو کنار زد و پیشروی دشمن شروع شد اصلا امکان کنترل دشمن نبود.
بچه ها جانفشانی میکردند و دشمن ذره ذره جلو می آمد ساعت ۱ بعد از ظهر بود غلامزاده (شهید) از #بچه_های_اطلاعات_عملیات مشغول توجیه #ساربان_نژاد_فرمانده_گردان_حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بود که یک توپ جلوی پد اصابت کرد بعد از انفجار وقتی همه بلند شدند یک ترکش پر پری که سرعتش کمتر بود سر #شهید_ساربان_نژاد را جدا کرد ... محشر کبری بود با توجه به اتفاقی که روز اول افتاد و پد توسط موشها شکافته شد تصمیم گرفتند پد را منفجر کنند تا جلوی حرکت تانکها گرفته شود .
شب با #بچه_های_تخریب و #کوزه_های_انفجاری رفتیم جلو من دو شبانه روز بود که نخوابیده بودم.

ادامه دارد...
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مباحثه سرداران #رحیم_صفوی و #محسن_رضایی، امیر سپهبد #علی_صیاد_شیرازی و شهید #حسن_باقری با فرماندهان دیگر در اتاق جنگ، در آستانه مرحله دوم عملیات #آزادسازی_خرمشهر

سوم خرداد سالروز #آزادسازی_خرمشهر گرامی باد.
🍂🍃🌷🍂🍃🌷🍂🍃🌷🍂🍃🌷
🌹🍂
روایت #محسن_رضایی از پذیرش #قطعنامه_598
قطع‌نامه ۵۹۸ در پی پیروزی‌های رزمندگان اسلام و آزادسازی بخش‌هایی از خاک عراق صادر شد. پس از مدتی دشمن بعثی با حمایت‌های گسترده قدرت‌های بزرگ، سرزمین‌های آزادشده را باز پس گرفت و به مرزهای بین‌المللی رسید.
در چنین شرایطی حضرت امام(ره) قطع‌نامه را پذیرفتند لکن صدام از پذیرش آن سر باز زد و ارتش بعثی با هجوم به مناطق غرب و جنوب، خرمشهر را محاصره کرد و به ۳۰ کیلومتری کرمانشاه رسید.
رزمندگان اسلام به حول و قوه الهی طی چند روز درگیری سخت در دو عملیات "سرنوشت" و "مرصاد"، دشمن را تا مرزها عقب راندند و قصد ورود به خاک عراق را داشتند که با فرمان حضرت امام(ره) متوقف شدند. در چنین شرایطی صدام قطع نامه را پذیرفت و جنگ به پایان رسید
🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#روزی_که_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام_برای_مقابله_با_دشمن_رفت
روز #هشتم_اسفند_ماه_1362
جزیره مجنون جنوبی

✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
3️⃣قسمت سوم

زیر دید و تیر مستقیم دشمن از راه مال رو کنار #پد_شرقی از داخل جزیره راه افتادیم به عقب آمدن راه پر از شهید و زخمی هایی بود که روی برانکارد بودند و حمل کنندگان آنها شهید شده بودند.با یکی از دوستان یکی از برانکاردهایی را که مجروح روی آن بود برداشتیم هنوز پنجاه متر نیامده بودیم که گلوله توپی نزدیکمان خورد و نشستیم.. من برگشتم : گفتم به خیر گذشت که دیدم کس دیگری عقب برانکارد را گرفته و دیگر خبری از آن دوستمان که مفقود شد ندارم عده ای از نیروها برای در امان ماندن از آتش دشمن به سمت دیگر پد رفته بودند که چون مسیر برای حرکت مناسب نبود تجمعاتی شکل گرفته بود و چون دشمن پیشروی خود را از پد شرقی هم آغاز کرده بود آنجا گیر افتاده بودند.
تقریبا ۲ کیلومتری عقب آمدیم که تا ساعت ۱۱صبح طول کشید.
#گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_اسکندرلووارد باتلاق هور شد و به سمت پد وسط جزیره و تانکهای دشمن هجوم برد نمیدانم این تصمیم خود حاج حسین اسکندرلو بود یا فرمانده تیپ ، ولی آتش مستقیم به یکباره سبک شد که این درگیری تا ساعت دو بعد از ظهر که هوانیروز به کمک آمد طول کشید.
بسیاری از شهدا و مجروحین در منطقه تصرف شده دشمن و ما بین دو خط که حالا صد متر هم نمیشد مانده بودند. یک موتور تریل ۲۵۰ هم از راه رسید #حاج_احمد_غلامی که از ناحیه پا مجروح بود ترکش بود و به عقب انتقالش دادند .
یک تویوتا مینی کاتیوشا هم سر و کله پیدا شد و همه خوشحال شدیم ولی خوشحالیمان زیر آتش بی امان سبک و سنگین دشمن زیاد دوام نیاورد چون 12 تا گلوله بیشتر نداشت و گلوله خود را شلیک کرد و دیگر بی استفاده ماند .
هواپیماهای دشمن دائما بمباران میکردند و بچه ها با آرپی جی ۷ به سمت آنها شلیک میکردند که فایده نداشت. حاج داود فرخزاد یک موشک استینگر"که نمیدانم از کجا آورده بود"روی دوشش گذاشت که به سمت هواپیما های دشمن شلیک کند ولی موشک کلی بوق بوق کرد و شلیک نشد حالا دیگر خود استینگر هم شده بود دردسر.
غروب ساعت و انگشترم که ممکن بود برق بزند و یکدست لباس عراقی که بخاطر خیس شدن لباسها پوشیده بودم را داخل یک کیسه انفرادی عراقی گذاشتم و برای شناسایی رفتم جلو ، به هیچ عنوان نمی شد به مجروحین و شهدا نزدیک شد دو طر ف پد و روی پد عراقیها شیلیکا گذاشته بودند و بی امان شلیک می کردند و منورها پیاپی روشن بود، سمت چپ درگیری بسیار سنگین و با فاصله نزدیک ما در جریان بود که فشار برای عبور از موانع و کانال ۵۰ متری و تصرف خاکریز طلائیه بود ، هوا روشن شده بود که برگشتیم رفتم سراغ کیسه انفرادی ام داخل خانه خشتی که دیدم نیست ، داشتم میگشتم که دیدم داخل کیسه انفرادی آن ماست ریخته اند و برای درست کردن ماست چکیده جلوی خانه خشتی آویزان بود سوال کردم گفتند: که کار حاج داود فرخزاد است وقتی سراغ وسایلم را گرفتم گفت: که ما فکر کردیم وسایل عراقی هاست و بچه وسایلش را برداشته بودند که دیگر پیدا نشد.
هوا که روشن شد آتش دشمن بطورجهنمی زیاد شد دوباره رفتیم جلو ،یک تانک تی ۷۲ دشمن که جلوی آن تیغه بلدوزر بودند مسیر رو برای پیشروی دشمن روی پد پاک میکرد.. اون تانک با تیغه اش تانک منهدم شده رو کنار زد و پیشروی دشمن شروع شد اصلا امکان کنترل دشمن نبود.
بچه ها جانفشانی میکردند و دشمن ذره ذره جلو می آمد ساعت ۱ بعد از ظهر بود غلامزاده (شهید) از #بچه_های_اطلاعات_عملیات مشغول توجیه #ساربان_نژاد_فرمانده_گردان_حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بود که یک توپ جلوی پد اصابت کرد بعد از انفجار وقتی همه بلند شدند یک ترکش پر پری که سرعتش کمتر بود سر #شهید_ساربان_نژاد را جدا کرد ... محشر کبری بود با توجه به اتفاقی که روز اول افتاد و پد توسط موشها شکافته شد تصمیم گرفتند پد را منفجر کنند تا جلوی حرکت تانکها گرفته شود .
شب با #بچه_های_تخریب و #کوزه_های_انفجاری رفتیم جلو من دو شبانه روز بود که نخوابیده بودم.

ادامه دارد...
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#تیپ_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
#جزیره_مجنون_جنوبی
✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
2️⃣قسمت دوم

غروب همه گردان های عمل کننده #تیپ_سیدالشهداء(ع) نزدیک خط آمدند و منتظر حرکت برای عملیات شدند. من برای پر کردن قمقمه از آب هور لب آب رفتم یک جعبه مهمات کنار در شانه های پد داخل آب بود. برای فرو نرفتن در گل بروی آن رفتم غافل از اینک جعبه چوبی مهمات روی آب است و به داخل افتادم و به خاطر عمیق بودن هور که حدود ۴ متر بود حسابی خیس شدم و چون لباس اضافه نداشتیم و هوا هم سرد بود مجبور شدم یکدست لباس عراقی بپوشم و لباسهای خیس خودم را روی آن بپوشم.
نیروها به ستون کنار هم روی پد آماده دستور حرکت بودند هوا داشت روشن میشد و هنوز دستوری نیامده بود. چیزی که من شنیدم این بود که نیروهای #لشگر_عاشورا بطور کامل به جزیره منتقل نشدند به همین خاطر عملیات به تعویق افتاد.
بعد از نماز صبح از سرما و برای استراحت به داخل خانه خشتی رفتم و چون جا نبود نشسته خوابیدم، آقایان حاج کاظم رستگار ، احمد غلامی ، تقی محقق ، بهمن نجفی ، سلمان طرقی ، داود فرخزاد ، نظری و رحمت اله کرد و تعداد زیادی دیگر از بچه های #طرح_و_عملیات داخل خونه خشتی بودند ، هنوزچشمهایم گرم نشده بود که آتش خمپاره و توپخانه دشمن شروع شد فکر می کنم حاج تقی محقق بود که داخل آمد و بلند به شهید رستگار فرمانده تیپ گفت: نیروهای #لشگر_17_علی_این_ابیطالب(ع) برای چی به عقب می روند..
ازشون سووال کردم آنها می گویند تعویض شدیم !
رستگار به بیسم چی گفت که با قرارگاه تماس بگیرد و جویای موضوع بشود ،که قرارگاه گفت هیچ یگانی تعویض نشده ، شدت آتش دشمن زیادتر شد. متوجه شدیم تعداد زیادی تانک از پد وسط جزیره از ما عبور کردند و کل یگانهای مستقر در #پد_جنوبی درمحاصره قرار گرفتند به خاطر تیر مستقیم تانکها همه نیروها از روی پد به شیب کنار پدها به صورت خوابیده جان پناه گرفتند .
من داخل خانه خشتی آمدم #شهید_رحمت_اله_کرد به من و محرابی و جواد ربیعی و صفری که از #اطلاعات_عملیات بودیم گفت که بلند شویم کمک کنیم گردانها را به عقب ببریم .
از خانه خشتی بیرون رفتیم تا ماموریت محوله رو انجام دهیم که با منظره دلخراشی روبرو شدم تعداد زیادی شهید و مجروح درکنار پد خوابونده بودن برای عقب بردن.
باید گردان ها رو عقب میاوردیم که به بچه ها آسیبی نرسد. مسیر عقب رفتن یه جاده مالرو در سراشیبی پد بود که اگر احتیاط نمیکردی و یه مقدار بالاتنه در دید دشمن قرار میگرفت با انواع سلاح و توپ و خمپاره میزدند .
جاده مالرو زیر دید تانکها بود و آتش پرحجم روی جاده ما رو نگران کرد که مبادا در محاصره قرار گرفتیم. دوباره به داخل خانه خشتی اومدم ، شهید کرد با تعجب پرسید.. پس چی شد گفتم نمیشه عقب رفت تو محاصره ایم ، راه زیر تیر مستقیم کالیبر و توب و تانکه ! شهید کرد زیر لب یه چیز هایی گفت که من نشنیدم و نگاه تلخی بهم کرد که باعث شد آخرین دیدارمان این وداع تلخ باشه بعد گفت چی شد حالا آتیش سنگینه؟؟؟؟؟ اینه! من باورم نمیشد که کرد اینجوری حرف بزنه یه جورایی خجالت کشیدم بیرون آمدم و با گردانها حرکت کردیم جهنم آتش بود .

ادامه دارد..............
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#تیپ_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
#جزیره_مجنون_شمالی
✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
1️⃣قسمت اول

توی #جزیره_مجنون_شمالی از هلی کوپتر که پیاده شدیم .
با جواد ربیعی و محرابی راه افتادیم سمت #جزیره_جنوبی.
توی راه عراقی هایی که توی نیزارهای هور مخفی شده بودند #دخیل_الخمینی میگفتن و میامدن بیرون ما هم میگفتیم دستاشون رو بگذارن رو سرشون و جاده رو ادامه بدن تا برسند به #پد هلی_کوپترها ، اوفتادیم توی جاده شرقی جزیره جنوبی، چند تا کمپرسی 1921 بنز روشن رها شده بود ، با فاصله هر یک کیلومتر عراقی ها کنار جاده کانال نگهبانی به عمق یک متر و بیست و عرض هفتاد سانت و طول بیست متر کنده بودند که کنارش کلبه های خشتی ۶ متر مربعی برای استراحت ساخته بودند ، تا آخر جاده شرقی جزیره جنوبی رفتیم هنوز عراقی ها به خودشون نیومده بودند.
سمت چپ جاده بچه های لشگر ۲۷؛۱۴امام حسین(ع) و 8 نجف قسمتی از خاکریز #طلائیه رو گرفته بودند و شدیدا آتیش دشمن روی اونها اجرا میشد.
از اینطرف هم توی جزیره پشت دشمن بودیم و انگار عراقی ها هنوز متوجه از دست دادن جزایر نشده بودند سریع یه یک کیلومتری اومدیم عقب.
#رحمت_اله_کرد مسئول اطلاعات تیپ، #رستگار فرمانده تیپ سیدالشهدا ع ، #حاج_احمد_غلامی و چند تا از بچه های طرح و علیات توی خونه خشتی آخری رسیده بودند.
گزارش دادیم . #شهید_رستگار فرمانده تیپ گفت:که شب با ۴ گردان تیپ و لشگر ۱۷ به سمت خاکریز و #پل_طلائیه از پشت حمله میکنیم و لشگر عاشورا هم از #پد_غربی به سمت #پل_طلائیه عملیات میکنه
نزدیکی های ظهر بود که #شهید_کرد طرح مانور و ماموریت ما که قرار شد با #گردان_حضرت_زهیر و #حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بریم را گفت.
چقدر اروم و با وقار بود شاید میدونست فردا صبح زمان شهادتش هستش ، کنارش همه ی #بچه_های_اطلاعات و 3فرماندهان_تیپ احساس اطمینان می کردند ، مطمئن بودم موفقیم چون هیچ مانعی جلومون نبود و از پشت به دشمن حمله میکردیم.
ادامه دارد.....
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍂🍃🌷🍂🍃🌷🍂🍃🌷🍂🍃🌷
🌹🍂
روایت #محسن_رضایی از پذیرش #قطعنامه_598
قطع‌نامه ۵۹۸ در پی پیروزی‌های رزمندگان اسلام و آزادسازی بخش‌هایی از خاک عراق صادر شد. پس از مدتی دشمن بعثی با حمایت‌های گسترده قدرت‌های بزرگ، سرزمین‌های آزادشده را باز پس گرفت و به مرزهای بین‌المللی رسید.
در چنین شرایطی حضرت امام(ره) قطع‌نامه را پذیرفتند لکن صدام از پذیرش آن سر باز زد و ارتش بعثی با هجوم به مناطق غرب و جنوب، خرمشهر را محاصره کرد و به ۳۰ کیلومتری کرمانشاه رسید.
رزمندگان اسلام به حول و قوه الهی طی چند روز درگیری سخت در دو عملیات "سرنوشت" و "مرصاد"، دشمن را تا مرزها عقب راندند و قصد ورود به خاک عراق را داشتند که با فرمان حضرت امام(ره) متوقف شدند. در چنین شرایطی صدام قطع نامه را پذیرفت و جنگ به پایان رسید
🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مباحثه سرداران #رحیم_صفوی و #محسن_رضایی، امیر سپهبد #علی_صیاد_شیرازی و شهید #حسن_باقری با فرماندهان دیگر در اتاق جنگ، در آستانه مرحله دوم عملیات #آزادسازی_خرمشهر

سوم خرداد سالروز #آزادسازی_خرمشهر گرامی باد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#حماسه_دلاورمردان_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام
جزیره مجنون جنوبی

✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
4️⃣قسمت چهارم

شلیک گلوله های شیلیکا(نوعی تیر بار سنگین)و تیربارهای عراقی روی پد بی امان ادامه داشت در بین هر چند گلوله که شلیک میشد یک #گلوله_رسام هم بود که مسیر گلوله های دشمن را نشان می داد و تا حدی با نور خود مسیر را هم روشن می کرد و همچنین منورهای دشمن پیاپی منطقه را روشن می کردند و عملا" ما محکوم به دفاع از خطی باعرض ده متر بودیم و دشمن نیز برای حمله بایستی ازهمین عرض پد پیشروی می کرد .
# بچه_های_تخریب برای کار گذاشتن #کوزه_های_انفجاری روی پد رفتند من از شدت آتش به زمین چسبیده بودم جسارت و شهامت #تخریب_چی ها وصف نشدنی بود آنها ابتدا رو به دشمن کار میکردند ولی بخاطر اینکه #تیرهای_رسام حواسشان را پرت میکرد پشت به دشمن به عملیاتشان ادامه دادند .
با صدای انفجار از خواب پریدم، راه باریکی از آب به سمت داخل #جزیره_جنوبی باز شده بود که با فشار آب باز تر می شد .
با طلوع آفتاب ، پاتک دشمن ادامه پیدا کرد ، داخل کانال بچه ها با آرپی جی ۷ و تیربار و اسلحه سبک به سمت دشمن شلیک می کردند و عراقی ها هم با تیر مستقیم تانک و خمپاره و سلاحهای کالیبر بزرگ پاسخ میدادند ، کاتیوشاها و توپخانه دشمن نیز عقبه و قرارگاه تاکتیکی را زیر آتش گرفته بودند چیزی که برای من جالب بود مقاومت در #پد_غربی توسط رزمندگان #لشکر_عاشورا بود که ظاهرا عراقی ها را خیلی آزار میداد چون آتشبارهای کاتیوشا از هر چهل گلوله ده پانزده تای آن را به سمت پد شرقی و ما بقی را به سمت پد غربی شلیک میکردند .
حرکت تانکهای دشمن تا محل بریدگی پد که بر اثر انفجار ایجاد شده بود ادامه پیدا کرد و متوقف شد . نیروهای کانال دفاعی دائما شهید و مجروح مبشدندو نیروهای جدید جاشون رو پر میکرد. حالا عمق کانال دیگر از یک مترو بیست به نیم متر رسیده بود و ارتفاع کانال با شهدا و خاک هایی که بر اثر انفجار گلوله ها به داخل کانال می ریخت کم شده بود .
دشمن بعد از کمی وقفه یک لودر برای پر کردن بریدگی پد آورد که با آتش نیروهای خودی راننده آن به هلاکت رسید ، آنها با جایگزینی راننده و با پشتیبانی آتش و تامین، سعی در ترمیم پد برای عبور تانکها داشتند . ستونی از تانک تا جایی که چشم کار میکرد پشت لودر و بریدگی پد آماده عبور بودند ، ولی جانفشانی نیروها مانع انجام خواسته آنها می شد ، شب #نیروهای_تخریب چند نقطه دیگر از پد را منفجر کردند ، از روز سوم #عملیات_خیبر تا دو هفته ای که #تیپ_سید الشهداء_علیه_السلام در این منطقه بود هر شب یک یا دو گردان برای جلوگیری از پیشروی دشمن به خط میرفت و دیگر بر نمی گشت .
ادامه دارد.....................
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#روزی_که_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام_برای_مقابله_با_دشمن_رفت
روز #هشتم_اسفند_ماه_1362
جزیره مجنون جنوبی

✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
3️⃣قسمت سوم

زیر دید و تیر مستقیم دشمن از راه مال رو کنار #پد_شرقی از داخل جزیره راه افتادیم به عقب آمدن راه پر از شهید و زخمی هایی بود که روی برانکارد بودند و حمل کنندگان آنها شهید شده بودند.با یکی از دوستان یکی از برانکاردهایی را که مجروح روی آن بود برداشتیم هنوز پنجاه متر نیامده بودیم که گلوله توپی نزدیکمان خورد و نشستیم.. من برگشتم : گفتم به خیر گذشت که دیدم کس دیگری عقب برانکارد را گرفته و دیگر خبری از آن دوستمان که مفقود شد ندارم عده ای از نیروها برای در امان ماندن از آتش دشمن به سمت دیگر پد رفته بودند که چون مسیر برای حرکت مناسب نبود تجمعاتی شکل گرفته بود و چون دشمن پیشروی خود را از پد شرقی هم آغاز کرده بود آنجا گیر افتاده بودند.
تقریبا ۲ کیلومتری عقب آمدیم که تا ساعت ۱۱صبح طول کشید.
#گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_اسکندرلووارد باتلاق هور شد و به سمت پد وسط جزیره و تانکهای دشمن هجوم برد نمیدانم این تصمیم خود حاج حسین اسکندرلو بود یا فرمانده تیپ ، ولی آتش مستقیم به یکباره سبک شد که این درگیری تا ساعت دو بعد از ظهر که هوانیروز به کمک آمد طول کشید.
بسیاری از شهدا و مجروحین در منطقه تصرف شده دشمن و ما بین دو خط که حالا صد متر هم نمیشد مانده بودند. یک موتور تریل ۲۵۰ هم از راه رسید #حاج_احمد_غلامی که از ناحیه پا مجروح بود ترکش بود و به عقب انتقالش دادند .
یک تویوتا مینی کاتیوشا هم سر و کله پیدا شد و همه خوشحال شدیم ولی خوشحالیمان زیر آتش بی امان سبک و سنگین دشمن زیاد دوام نیاورد چون 12 تا گلوله بیشتر نداشت و گلوله خود را شلیک کرد و دیگر بی استفاده ماند .
هواپیماهای دشمن دائما بمباران میکردند و بچه ها با آرپی جی ۷ به سمت آنها شلیک میکردند که فایده نداشت. حاج داود فرخزاد یک موشک استینگر"که نمیدانم از کجا آورده بود"روی دوشش گذاشت که به سمت هواپیما های دشمن شلیک کند ولی موشک کلی بوق بوق کرد و شلیک نشد حالا دیگر خود استینگر هم شده بود دردسر.
غروب ساعت و انگشترم که ممکن بود برق بزند و یکدست لباس عراقی که بخاطر خیس شدن لباسها پوشیده بودم را داخل یک کیسه انفرادی عراقی گذاشتم و برای شناسایی رفتم جلو ، به هیچ عنوان نمی شد به مجروحین و شهدا نزدیک شد دو طر ف پد و روی پد عراقیها شیلیکا گذاشته بودند و بی امان شلیک می کردند و منورها پیاپی روشن بود، سمت چپ درگیری بسیار سنگین و با فاصله نزدیک ما در جریان بود که فشار برای عبور از موانع و کانال ۵۰ متری و تصرف خاکریز طلائیه بود ، هوا روشن شده بود که برگشتیم رفتم سراغ کیسه انفرادی ام داخل خانه خشتی که دیدم نیست ، داشتم میگشتم که دیدم داخل کیسه انفرادی آن ماست ریخته اند و برای درست کردن ماست چکیده جلوی خانه خشتی آویزان بود سوال کردم گفتند: که کار حاج داود فرخزاد است وقتی سراغ وسایلم را گرفتم گفت: که ما فکر کردیم وسایل عراقی هاست و بچه وسایلش را برداشته بودند که دیگر پیدا نشد.
هوا که روشن شد آتش دشمن بطورجهنمی زیاد شد دوباره رفتیم جلو ،یک تانک تی ۷۲ دشمن که جلوی آن تیغه بلدوزر بودند مسیر رو برای پیشروی دشمن روی پد پاک میکرد.. اون تانک با تیغه اش تانک منهدم شده رو کنار زد و پیشروی دشمن شروع شد اصلا امکان کنترل دشمن نبود.
بچه ها جانفشانی میکردند و دشمن ذره ذره جلو می آمد ساعت ۱ بعد از ظهر بود غلامزاده (شهید) از #بچه_های_اطلاعات_عملیات مشغول توجیه #ساربان_نژاد_فرمانده_گردان_حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بود که یک توپ جلوی پد اصابت کرد بعد از انفجار وقتی همه بلند شدند یک ترکش پر پری که سرعتش کمتر بود سر #شهید_ساربان_نژاد را جدا کرد ... محشر کبری بود با توجه به اتفاقی که روز اول افتاد و پد توسط موشها شکافته شد تصمیم گرفتند پد را منفجر کنند تا جلوی حرکت تانکها گرفته شود .
شب با #بچه_های_تخریب و #کوزه_های_انفجاری رفتیم جلو من دو شبانه روز بود که نخوابیده بودم.

ادامه دارد...
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#روزی_که_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام_برای_مقابله_با_دشمن_رفت
روز #هشتم_اسفند_ماه_1362
جزیره مجنون جنوبی

✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
3️⃣قسمت سوم

زیر دید و تیر مستقیم دشمن از راه مال رو کنار #پد_شرقی از داخل جزیره راه افتادیم به عقب آمدن راه پر از شهید و زخمی هایی بود که روی برانکارد بودند و حمل کنندگان آنها شهید شده بودند.با یکی از دوستان یکی از برانکاردهایی را که مجروح روی آن بود برداشتیم هنوز پنجاه متر نیامده بودیم که گلوله توپی نزدیکمان خورد و نشستیم.. من برگشتم : گفتم به خیر گذشت که دیدم کس دیگری عقب برانکارد را گرفته و دیگر خبری از آن دوستمان که مفقود شد ندارم عده ای از نیروها برای در امان ماندن از آتش دشمن به سمت دیگر پد رفته بودند که چون مسیر برای حرکت مناسب نبود تجمعاتی شکل گرفته بود و چون دشمن پیشروی خود را از پد شرقی هم آغاز کرده بود آنجا گیر افتاده بودند.
تقریبا ۲ کیلومتری عقب آمدیم که تا ساعت ۱۱صبح طول کشید.
#گردان_زهیر به فرماندهی #شهید_اسکندرلووارد باتلاق هور شد و به سمت پد وسط جزیره و تانکهای دشمن هجوم برد نمیدانم این تصمیم خود حاج حسین اسکندرلو بود یا فرمانده تیپ ، ولی آتش مستقیم به یکباره سبک شد که این درگیری تا ساعت دو بعد از ظهر که هوانیروز به کمک آمد طول کشید.
بسیاری از شهدا و مجروحین در منطقه تصرف شده دشمن و ما بین دو خط که حالا صد متر هم نمیشد مانده بودند. یک موتور تریل ۲۵۰ هم از راه رسید #حاج_احمد_غلامی که از ناحیه پا مجروح بود ترکش بود و به عقب انتقالش دادند .
یک تویوتا مینی کاتیوشا هم سر و کله پیدا شد و همه خوشحال شدیم ولی خوشحالیمان زیر آتش بی امان سبک و سنگین دشمن زیاد دوام نیاورد چون 12 تا گلوله بیشتر نداشت و گلوله خود را شلیک کرد و دیگر بی استفاده ماند .
هواپیماهای دشمن دائما بمباران میکردند و بچه ها با آرپی جی ۷ به سمت آنها شلیک میکردند که فایده نداشت. حاج داود فرخزاد یک موشک استینگر"که نمیدانم از کجا آورده بود"روی دوشش گذاشت که به سمت هواپیما های دشمن شلیک کند ولی موشک کلی بوق بوق کرد و شلیک نشد حالا دیگر خود استینگر هم شده بود دردسر.
غروب ساعت و انگشترم که ممکن بود برق بزند و یکدست لباس عراقی که بخاطر خیس شدن لباسها پوشیده بودم را داخل یک کیسه انفرادی عراقی گذاشتم و برای شناسایی رفتم جلو ، به هیچ عنوان نمی شد به مجروحین و شهدا نزدیک شد دو طر ف پد و روی پد عراقیها شیلیکا گذاشته بودند و بی امان شلیک می کردند و منورها پیاپی روشن بود، سمت چپ درگیری بسیار سنگین و با فاصله نزدیک ما در جریان بود که فشار برای عبور از موانع و کانال ۵۰ متری و تصرف خاکریز طلائیه بود ، هوا روشن شده بود که برگشتیم رفتم سراغ کیسه انفرادی ام داخل خانه خشتی که دیدم نیست ، داشتم میگشتم که دیدم داخل کیسه انفرادی آن ماست ریخته اند و برای درست کردن ماست چکیده جلوی خانه خشتی آویزان بود سوال کردم گفتند: که کار حاج داود فرخزاد است وقتی سراغ وسایلم را گرفتم گفت: که ما فکر کردیم وسایل عراقی هاست و بچه وسایلش را برداشته بودند که دیگر پیدا نشد.
هوا که روشن شد آتش دشمن بطورجهنمی زیاد شد دوباره رفتیم جلو ،یک تانک تی ۷۲ دشمن که جلوی آن تیغه بلدوزر بودند مسیر رو برای پیشروی دشمن روی پد پاک میکرد.. اون تانک با تیغه اش تانک منهدم شده رو کنار زد و پیشروی دشمن شروع شد اصلا امکان کنترل دشمن نبود.
بچه ها جانفشانی میکردند و دشمن ذره ذره جلو می آمد ساعت ۱ بعد از ظهر بود غلامزاده (شهید) از #بچه_های_اطلاعات_عملیات مشغول توجیه #ساربان_نژاد_فرمانده_گردان_حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بود که یک توپ جلوی پد اصابت کرد بعد از انفجار وقتی همه بلند شدند یک ترکش پر پری که سرعتش کمتر بود سر #شهید_ساربان_نژاد را جدا کرد ... محشر کبری بود با توجه به اتفاقی که روز اول افتاد و پد توسط موشها شکافته شد تصمیم گرفتند پد را منفجر کنند تا جلوی حرکت تانکها گرفته شود .
شب با #بچه_های_تخریب و #کوزه_های_انفجاری رفتیم جلو من دو شبانه روز بود که نخوابیده بودم.

ادامه دارد...
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#تیپ_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
#جزیره_مجنون_جنوبی
✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
2️⃣قسمت دوم

غروب همه گردان های عمل کننده #تیپ_سیدالشهداء(ع) نزدیک خط آمدند و منتظر حرکت برای عملیات شدند. من برای پر کردن قمقمه از آب هور لب آب رفتم یک جعبه مهمات کنار در شانه های پد داخل آب بود. برای فرو نرفتن در گل بروی آن رفتم غافل از اینک جعبه چوبی مهمات روی آب است و به داخل افتادم و به خاطر عمیق بودن هور که حدود ۴ متر بود حسابی خیس شدم و چون لباس اضافه نداشتیم و هوا هم سرد بود مجبور شدم یکدست لباس عراقی بپوشم و لباسهای خیس خودم را روی آن بپوشم.
نیروها به ستون کنار هم روی پد آماده دستور حرکت بودند هوا داشت روشن میشد و هنوز دستوری نیامده بود. چیزی که من شنیدم این بود که نیروهای #لشگر_عاشورا بطور کامل به جزیره منتقل نشدند به همین خاطر عملیات به تعویق افتاد.
بعد از نماز صبح از سرما و برای استراحت به داخل خانه خشتی رفتم و چون جا نبود نشسته خوابیدم، آقایان حاج کاظم رستگار ، احمد غلامی ، تقی محقق ، بهمن نجفی ، سلمان طرقی ، داود فرخزاد ، نظری و رحمت اله کرد و تعداد زیادی دیگر از بچه های #طرح_و_عملیات داخل خونه خشتی بودند ، هنوزچشمهایم گرم نشده بود که آتش خمپاره و توپخانه دشمن شروع شد فکر می کنم حاج تقی محقق بود که داخل آمد و بلند به شهید رستگار فرمانده تیپ گفت: نیروهای #لشگر_17_علی_این_ابیطالب(ع) برای چی به عقب می روند..
ازشون سووال کردم آنها می گویند تعویض شدیم !
رستگار به بیسم چی گفت که با قرارگاه تماس بگیرد و جویای موضوع بشود ،که قرارگاه گفت هیچ یگانی تعویض نشده ، شدت آتش دشمن زیادتر شد. متوجه شدیم تعداد زیادی تانک از پد وسط جزیره از ما عبور کردند و کل یگانهای مستقر در #پد_جنوبی درمحاصره قرار گرفتند به خاطر تیر مستقیم تانکها همه نیروها از روی پد به شیب کنار پدها به صورت خوابیده جان پناه گرفتند .
من داخل خانه خشتی آمدم #شهید_رحمت_اله_کرد به من و محرابی و جواد ربیعی و صفری که از #اطلاعات_عملیات بودیم گفت که بلند شویم کمک کنیم گردانها را به عقب ببریم .
از خانه خشتی بیرون رفتیم تا ماموریت محوله رو انجام دهیم که با منظره دلخراشی روبرو شدم تعداد زیادی شهید و مجروح درکنار پد خوابونده بودن برای عقب بردن.
باید گردان ها رو عقب میاوردیم که به بچه ها آسیبی نرسد. مسیر عقب رفتن یه جاده مالرو در سراشیبی پد بود که اگر احتیاط نمیکردی و یه مقدار بالاتنه در دید دشمن قرار میگرفت با انواع سلاح و توپ و خمپاره میزدند .
جاده مالرو زیر دید تانکها بود و آتش پرحجم روی جاده ما رو نگران کرد که مبادا در محاصره قرار گرفتیم. دوباره به داخل خانه خشتی اومدم ، شهید کرد با تعجب پرسید.. پس چی شد گفتم نمیشه عقب رفت تو محاصره ایم ، راه زیر تیر مستقیم کالیبر و توب و تانکه ! شهید کرد زیر لب یه چیز هایی گفت که من نشنیدم و نگاه تلخی بهم کرد که باعث شد آخرین دیدارمان این وداع تلخ باشه بعد گفت چی شد حالا آتیش سنگینه؟؟؟؟؟ اینه! من باورم نمیشد که کرد اینجوری حرف بزنه یه جورایی خجالت کشیدم بیرون آمدم و با گردانها حرکت کردیم جهنم آتش بود .

ادامه دارد..............
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#تیپ_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
#جزیره_مجنون_شمالی
✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
1️⃣قسمت اول

توی #جزیره_مجنون_شمالی از هلی کوپتر که پیاده شدیم .
با جواد ربیعی و محرابی راه افتادیم سمت #جزیره_جنوبی.
توی راه عراقی هایی که توی نیزارهای هور مخفی شده بودند #دخیل_الخمینی میگفتن و میامدن بیرون ما هم میگفتیم دستاشون رو بگذارن رو سرشون و جاده رو ادامه بدن تا برسند به #پد هلی_کوپترها ، اوفتادیم توی جاده شرقی جزیره جنوبی، چند تا کمپرسی 1921 بنز روشن رها شده بود ، با فاصله هر یک کیلومتر عراقی ها کنار جاده کانال نگهبانی به عمق یک متر و بیست و عرض هفتاد سانت و طول بیست متر کنده بودند که کنارش کلبه های خشتی ۶ متر مربعی برای استراحت ساخته بودند ، تا آخر جاده شرقی جزیره جنوبی رفتیم هنوز عراقی ها به خودشون نیومده بودند.
سمت چپ جاده بچه های لشگر ۲۷؛۱۴امام حسین(ع) و 8 نجف قسمتی از خاکریز #طلائیه رو گرفته بودند و شدیدا آتیش دشمن روی اونها اجرا میشد.
از اینطرف هم توی جزیره پشت دشمن بودیم و انگار عراقی ها هنوز متوجه از دست دادن جزایر نشده بودند سریع یه یک کیلومتری اومدیم عقب.
#رحمت_اله_کرد مسئول اطلاعات تیپ، #رستگار فرمانده تیپ سیدالشهدا ع ، #حاج_احمد_غلامی و چند تا از بچه های طرح و علیات توی خونه خشتی آخری رسیده بودند.
گزارش دادیم . #شهید_رستگار فرمانده تیپ گفت:که شب با ۴ گردان تیپ و لشگر ۱۷ به سمت خاکریز و #پل_طلائیه از پشت حمله میکنیم و لشگر عاشورا هم از #پد_غربی به سمت #پل_طلائیه عملیات میکنه
نزدیکی های ظهر بود که #شهید_کرد طرح مانور و ماموریت ما که قرار شد با #گردان_حضرت_زهیر و #حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بریم را گفت.
چقدر اروم و با وقار بود شاید میدونست فردا صبح زمان شهادتش هستش ، کنارش همه ی #بچه_های_اطلاعات و 3فرماندهان_تیپ احساس اطمینان می کردند ، مطمئن بودم موفقیم چون هیچ مانعی جلومون نبود و از پشت به دشمن حمله میکردیم.
ادامه دارد.....
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#تیپ_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
#جزیره_مجنون_شمالی
✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
1️⃣قسمت اول

توی #جزیره_مجنون_شمالی از هلی کوپتر که پیاده شدیم .
با جواد ربیعی و محرابی راه افتادیم سمت #جزیره_جنوبی.
توی راه عراقی هایی که توی نیزارهای هور مخفی شده بودند #دخیل_الخمینی میگفتن و میامدن بیرون ما هم میگفتیم دستاشون رو بگذارن رو سرشون و جاده رو ادامه بدن تا برسند به #پد هلی_کوپترها ، اوفتادیم توی جاده شرقی جزیره جنوبی، چند تا کمپرسی 1921 بنز روشن رها شده بود ، با فاصله هر یک کیلومتر عراقی ها کنار جاده کانال نگهبانی به عمق یک متر و بیست و عرض هفتاد سانت و طول بیست متر کنده بودند که کنارش کلبه های خشتی ۶ متر مربعی برای استراحت ساخته بودند ، تا آخر جاده شرقی جزیره جنوبی رفتیم هنوز عراقی ها به خودشون نیومده بودند.
سمت چپ جاده بچه های لشگر ۲۷؛۱۴امام حسین(ع) و 8 نجف قسمتی از خاکریز #طلائیه رو گرفته بودند و شدیدا آتیش دشمن روی اونها اجرا میشد.
از اینطرف هم توی جزیره پشت دشمن بودیم و انگار عراقی ها هنوز متوجه از دست دادن جزایر نشده بودند سریع یه یک کیلومتری اومدیم عقب.
#رحمت_اله_کرد مسئول اطلاعات تیپ، #رستگار فرمانده تیپ سیدالشهدا ع ، #حاج_احمد_غلامی و چند تا از بچه های طرح و علیات توی خونه خشتی آخری رسیده بودند.
گزارش دادیم . #شهید_رستگار فرمانده تیپ گفت:که شب با ۴ گردان تیپ و لشگر ۱۷ به سمت خاکریز و #پل_طلائیه از پشت حمله میکنیم و لشگر عاشورا هم از #پد_غربی به سمت #پل_طلائیه عملیات میکنه
نزدیکی های ظهر بود که #شهید_کرد طرح مانور و ماموریت ما که قرار شد با #گردان_حضرت_زهیر و #حضرت_قمر_بنی_هاشم(ع) بریم را گفت.
چقدر اروم و با وقار بود شاید میدونست فردا صبح زمان شهادتش هستش ، کنارش همه ی #بچه_های_اطلاعات و 3فرماندهان_تیپ احساس اطمینان می کردند ، مطمئن بودم موفقیم چون هیچ مانعی جلومون نبود و از پشت به دشمن حمله میکردیم.
ادامه دارد.....
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
سردار مجاهد #محسن_رضایی باید جوابگوی چه چیزی باشد.
مگر کسی از مجاهدان این سرزمین طلبی دارد که مواخذه میکند
مگر نه اینکه این کشور هر چه دارد بدهکار شهدا و ایثارگران است
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🌴
روایت #محسن_رضایی از پذیرش #قطعنامه_598
قطع‌نامه ۵۹۸ در پی پیروزی‌های رزمندگان اسلام و آزادسازی بخش‌هایی از خاک عراق صادر شد. پس از مدتی دشمن بعثی با حمایت‌های گسترده قدرت‌های بزرگ، سرزمین‌های آزادشده را باز پس گرفت و به مرزهای بین‌المللی رسید.
در چنین شرایطی حضرت امام(ره) قطع‌نامه را پذیرفتند لکن صدام از پذیرش آن سر باز زد و ارتش بعثی با هجوم به مناطق غرب و جنوب، خرمشهر را محاصره کرد و به ۳۰ کیلومتری کرمانشاه رسید.
رزمندگان اسلام به حول و قوه الهی طی چند روز درگیری سخت در دو عملیات "سرنوشت" و "مرصاد"، دشمن را تا مرزها عقب راندند و قصد ورود به خاک عراق را داشتند که با فرمان حضرت امام(ره) متوقف شدند. در چنین شرایطی صدام قطع نامه را پذیرفت و جنگ به پایان رسید
🌴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@alvaresinchannel
Ещё