یادش بهخیر همیشه وقتی صبح از خواب بر میخاستم، متوجه میشدم که زندهیاد استاد
#یحیاجواهری در ساعت ۲ بامداد برای من شعرهای تازه و نثرهای تازهاش را فرستاده است.
روزی از او پرسیدم: استاد گرامی شما در این سن و سال که باید خدای خستهگی باشید، خواب ندارید که ۲ بامداد بیدارید؟
میگفت: به خدا که ذرهیی خواب ندارم!
آنزمان بود که درک میکردم او خدای خستهگی است؛ ولی خستهگی روحانی؛ نه جسمانی.
میگفتم: استاد قرص خواب؟
میگفت: با قرص خواب هم خواب ندارم.
میگفتم: پس شبها یک فایل هیپنوتیزم آرامش را بشنوید!
میگفت: ۲ نیم شب که بیدار میشوم چنان کلافه هستم که هیچ چیز جواب نمیدهد.
من باور نمیکردم و بیشتر تعجب میکردم.
اکنون بیش از یک ماه است که هر ساعتی از شب بخوابم، باز هم راس ساعت ۲ شب بیدار میشوم.
گویا خدا مرا کوک کرده است که مثل مردهگانی که ناگاه زنده میشوند چشمم به سقف باز میشود.
بیدار میشوم با درد تن، درد معده، درد پا، درد سر و نگرانی و تشویش.
آنقدر کلافه هستم که دلم میخواهد یک نفر در حقم جوانی کند چند مشت به سرم بزند، یا آنقدر مرا زده و زخمی بسازد که از شدت درد جسمی خواب به چشمم بیاید.
همین ۲ بامداد که بیدار شدم آنقدر کلاف بودم که گفتم: خدایا این دیگر ناجوانی است که من ساعت ۱ شب بخوابم و ساعت ۲ بامداد بیدار شوم.
این نهایت ظلم است که تا ۱ شب بیدار بمانم تا بتوانم تا هفت صبح بخوابم؛ ولی نتوانم، هرچند که در طول روز دویده باشم، چای و قهوه نخورده باشم و تا پاسی از شب هم کتاب خوانده باشم و کار فیزیکی انجام داده باشم.
داکتر گفته: در بدنم کمبود آهن، کلسیم و ویتامین D بیداد میکند و همین است که نه خواب دارم و نه تنی بیدرد.
داکتر گفته: تمام ذخایر ویتامین مرا نوزادی که در من نفس میکشد به یغما برده است و من همین که سر پا هستم باید خدایم را شکر کنم.
اینجاست که میدانم اگر در بدن من فقدان ویتامینها بیداد میکند، در روح و روان استاد یحیاجواهری فقدان برخی لبخندها و شادمانیها و حاکمیت حسرتها و خاکستر روزهای خوب، بیداد میکرده است.
در یک کلام سودای آن مرد مظلوم خراب بوده که خواب نداشته.
کمی که فکر میکنم میبینم: بلی سودای من هم خراب است و آدم سودایی را چه به سود بردن از خواب؟
که به قول
#نادرنادرپور: سودا و سود از دو نژادند.
میبینم که ربطی به سن و سال ندارد بد سودایی بد رقم به خواب من ضربه زده، اعصابم را متلاشی کرده و از عصب به معدهام زده و از معده به سر و از سر به پا.
میبینم که اگر نتوانم سودای خود را از بین ببرم با هیچ قرص خوابی نخواهم خوابید.
اما این سودا از بین نمیرود.
آنگاه که کسی از
#هملت پرسید: حالت چطور است؟
او سه بار گفت: خوب، خوب، خوب!
اما آن خوب سومی را بسیار آهسته و خفه ادا کرد.
دانشمندان و منتقدان غول ادبیات انگلیس یعنی
#شکسپیر پس از بررسی این دیالوگ هملت گفتند:
سه بار گفتن خوب یعنی: کیسهی صفرا و بلغم این شخصیت یعنی هملت خوب است اما آن خوب سومی که به آهستهگی ادا شده سودای هملت است که خراب است و خوب نیست.
هملتی که مثل من و مثل استاد یحیا جواهری و هزاران سودازدهی دیگر در این کشور سودای خراب دارد و خواب ندارد.
تمنا توانگر ـ ساعت: ۳:۶ دقیقه بامداد
کانال شعرها و نوشتههای
#تمناتوانگر 👇👇💕🌸💕🍃❤️👉 https://t.center/tamannatawangar 👈 🍃