ترجمه ادب و فرهنگ عربی مسعود باب الحوائجی

Channel
Logo of the Telegram channel ترجمه ادب و فرهنگ عربی مسعود باب الحوائجی
@translate52arabicPromote
4.85K
subscribers
به فُتوایِ این احقر المُحاط:رشاء دربطن حوت، احوط است. مسعود باب‌الحوائجی
ترجمه ادب و فرهنگ عربی مسعود باب الحوائجی
Photo
☝️
👇👇
وضعيت #فلسفه در جهان عرب:

به مناسبت نزدیکی #روز_جهانی_فلسفه:

این مطلب را به عنوان مقدمه می‌نویسم تا روزهای آینده از فعالیت‌های فلسفی در کشورهای عربی گزارش دهم.
جالب است بدانید همین الان که پادشاهی سعودی، به دلیل برگزاری جشنواره #موسم‌الریاض زیر هجمه‌ی انتقادات و حملات تند و همه‌جانبه است؛ اما هیچ کس به رویکردهای دیگر سعودی در حوزه‌های دیگر از جمله زمینه‌‌های همکاری فلسفی با فلاسفه‌ی طراز اول جهان و نشست‌های تخصصی فلسفه در این ایام، اندک اشارتی نمی‌کند، در حدی که می‌توان گفت: در بین شیخ‌نشینان خلیج تا دولت‌های مصر و مراکش و تونس، بیشترین همایش‌های فلسفی طی پنج سال اخیر در ریاض و سایر استان‌های سعودی برگزار شده است.تا جایی که طبق اعلام «صالح سالم»فلسفه‌پژوه دانشگاه ریاض در همین ایام ((۲۳ کنفرانس)) با موضوعات فلسفی در مناطق مختلف پادشاهی برای بزرگداشت #روز_جهانی_فلسفه، در حال برگزاری است که توسط انجمن وطنی فلسفه سازماندهی شده که تلاشی شگفت انگیز برای القای تفکر فلسفی در بین اقشار جامعه‌ی عرب است.
«فرج‌فوده» روشنفکر سکولار مصری که پیش‌تر درباره‌ی تکفیر وی توسط الازهر و نحوه‌ی قتل او توسط تندروهای اخوانی نوشته‌ام، جمله‌‌ای داشت که به قیاس وضعیت فکری دو کشور مصر و سعودی پرداخته بود.
آن. زمان که فرج‌ فوده این جمله را نوشت، عربستان کشوری از قوزک پا تا به گردن غرق وهابیت و شیوخ سلفیِ تکفیری خود بود و در برابرش مصر، نخستین گام‌های بلند و مؤثر خویش را در خطا و آزمون به سوی قانونی سکولار و آزادی‌های مدنی طی می‌کرد.
اما از قضا پیش‌گویی آن زمان فرج فوده در حال رخ دادن است که گفته بود:
((سوف يأتي وقت تتمصر السعودية وتتسعود مصر))
يعني:
ديری نپاید که سعودی، مصریزه شود، و مصر، سعودیزه!
عبارتی که بیانگر دیدگاه امثال او و انیس منصور نویسنده فقید مصری بود که از میزان نفوذ متقابل دو کشور در زمینه های مختلف حکایت داشت.
که هرگاه شاخص‌های فکری، فلسفی و هنری مانند تئاتر و رمان و محافل جمعی چون کنسرت‌ها و گردهمایی روشنفکران در این کشورها شاهد نشانه‌های رشد و نشاط خود بود و تجلیات و کارکردهای خود را بروز می‌داد، افراطیون و دیدگاههای تکفیرطلب در اقلیت به سر می‌بردند اما زمانی که این چرخه‌ی اجتماعی-فرهنگی معکوس می‌شد به اصطلاحِ «فرج‌ فوده» پروژه‌ی سعودیزه شدن شاخص‌های فکری و ایدئولوژیکی در جامعه‌ی مصر شدت می‌گرفت و تقویت می‌شد.

دو کشوری که هماره بر سر عنوان و بِرَندِ ((ام‌القرای)) جهان عرب با یکدیگر در رقابت بوده‌اند، امروز مصر به دلیل وضعیت سیاسی و اقتصادی در شاخص‌های رشد فرهنگی دوباره دچار پسرفت و ازخودبیگانگی فرهنگی شده و در عوض سعودی قصد دارد جایگاه نوین خود را در تعامل با قله‌های فکری فلسفی غرب از نو تعریف کند.
چنانکه سال گذشته در همین ایام مهمانان #کنفرانس_بین‌المللی_فلسفه ریاض، فیلسوفان سرشناسی نظیر:سیمون کریچلی بودند، فیلسوف انگلیسی که علایقش فلسفه قاره‌ای و اخلاق پسادینی است که درباره‌ی تصوف سخن گفت و همچنین روبرت برناسکونی که با خوانش معروفی از هایدگر و لویناس شناخته شده،آینده و جهش فلسفی را در عربستان امیدبخش خواند و ابراز امیدواری کرد که زبان و میراث بزرگ آن به کمک فلسفه‌ورزی مدرن بیاید.

•• باز از گذشته و آینده‌ی فلسفه در جهان عربی همچنین وضعیت فلسفه در مراکش و تونس خواهم نوشت.
وضعیت فلسفی جهان عرب
👇👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☝️
👇
این ملودی ساخته ریاض السنباطی را بشنوید.
مصر از«زمن‌الجمیل»آغشته و سیراب از موسیقی وترنم وترانه بود
اما سعودی به لطف اصلاحات،بتازگی به هنرمدرن و ارکسترال،اقبال نشان داده

مردم عربستان که از قرنها کوچ‌نشینی و بداوت صحرا وتنگنای معیشت‌،خسته شده و اندیشه و احساساتش،رنگ خشکی بخودگرفته،حالا با اصلاحاتی روبرو شده که می‌خواهد این خشکی و جفافِ نامنعطف روانش را با موسیقی وهنرنوین شستشو دهد،شاید وجدان بدوی برای دریافت روح مدنیت و الزامات مدرنیته انعطاف‌پذیرگردد

مردمانی که اقتدار وهابیتش،دین را به خدمت تجارت موهامات درآورد و از پول ونفت در گسترش افراطگرایی ونفرت وتروریسم بهره می‌بُرد ومنطقه را زیر آتش بربریت و ترور بُرده بود
حالا امروز همان ساختار به یُمن یک کودتای فرهنگی،تصمیم گرفته تا در زمینه‌های بهبود روابط و آشتی با بشریت و آموختن ارزش‌های تنوع و احترام به تفاوت وشهرنشینی وآزادی وزندگی مدنی سرمایه‌گذاری کند
آیا منطقه از افراط‌گریی آن دولت بیشتر منتفع می‌شد یا از اقبال او‌به شعر و هنر و ترانه این بانو که:
أطفئ لظى القلب بشهد الرضاب:
یعنی:
«آتش دل را با شهد انگبین دهانت فرو نشان!
که زمانه چون ابرها در گذر است»؟
ترجمه ادب و فرهنگ عربی مسعود باب الحوائجی
Photo
☝️
👇👇
سعودی و چالش‌های #موسم‌الریاض:

دیشب جشنواره مد و سرگرمی-تفریحی ریاض باز جنجال‌آفرین شد، به ویژه فشن‌شوی الی‌صعب که برند معروف لبنانی است با زرق و برقی که حضور خوانندگان آمریکایی و کانادایی و اروپایی مانند جنیفر لوپز و سلین دیون به آن بخشیدند، دوباره حملات گسترده‌ی تندروها و سلفی‌ها را در پی داشت.
این نوع جشنواره‌ها معمولاً در سایر کشورهای عربی هم مانند حوزه‌ی خلیج حتا در مصر و تونس نیز نظائری دارد اما از آنجا که عربستان پرچمدار بیرق اسلامی در منطقه است، انتظار اسلام‌گرایان همواره این بوده که از برگزاری چنین جشنواره‌هایی که خطوط قرمز شریعت را رد می‌کنند، پرهیز کند.
اما به نظر می‌رسد مشکل سعودی در دوگانگی گفتمانی است که دولت آن به کار می‌برد،دولتی که خاستگاه قوانین‌اش را منابع اسلامی کتاب و سنت معرفی می‌کند اما در عین حال مجوز فعالیت‌های سرگرمی- هنری و رقصیدن نیمه برهنه جنیفر لوپز و گردشگری در استخرهای شنا و جنبه‌هایی از مد که مختص کشورهای سکولار است را نیز صادر می‌کند.
اما اقتصاد سعودی که قصد دارد کشور خود را در نقشه جهانی اقتصاد و گردشگری قرار دهد و جدای از نفت منابع درآمد خود را متنوع و چندساحتی کند،با اصلاحات ولیعهد بن سلمان چندین سال است به صرافت افتاده تا ساختار و سرمایه گذاری و زمینه‌های مختلف بانک‌های ربوی، دیسکوها، بارها و مشروب فروشی‌ها، سینماها و تمام جنبه های زندگی مدرن را هم در کشورش فراهم کند که با روح قوانین شرعی او متعارض است.
ظاهراً راه حل دولت سعودی برای رفع و رجوع چنین تعارضاتی، وضع قوانین خاص برای شهرهای مقدس مکه و مدینه است که موقعیت استثنایی و مشابه واتیکان را برای این اماکن در نظر گیرد، و سیاست‌گذاری‌های توسعه‌ی مدرن و سکولار را در سایر نقاط کشورش تجلی بخشد.

استدلالی که پشت این تصمیم بوده به ظاهر از این قرار است که ایالت وسیع و گسترده‌ای که مساحت آن دست‌کم برابر با ده کشور بزرگ اروپایی است و مساحت آن دو شهر مقدس در آن صرفا یک‌درصد کل این سرزمین است، پذیرفته نیست که سیستم یک کشور غول پیکر با مساحت بیش از دو و نیم میلیون کیلومتر مربع را با قوانین منحصر به فرد آن دو شهر اداره کند.

استدلالی دیگر که از سوی مدیرانی چون شاهزاده بدر بن عبدالله بن فرحان، وزیر فرهنگ فعلی سعودی، و استاد حامد بن محمد فايز معاون وزیر فرهنگ در رسانه‌هایی چون الشرق الاوسط به گوش می‌رسد این است که حرمت شهرهای مقدس واجب است اما شهرهایی چون ریاض و جده و النماص و غیره در این کشور وسیع، تاریخا و شرعاً از هیچ نوع قداستی برخوردار نبوده و نیستند که با منع برنامه‌های جاه‌طلبانه اقتصادی و گردشگری و مقررات و قوانین خاصی روبرو باشند.
مدیران دولت سعودی از این استدلال تحت عنوان «چشم انداز روشن توسعه بدون مغایرت با ارزش های اسلامی» دفاع می‌کنند که جهت دستیابی به تعادل بین اصالت و مدرنیته باید بین دین و اهداف بلندپروازانه دولت مدرن تعادل برقرار شود.
بنابراین، طبیعی است که فعالیت‌های اقتصادی و گردشگری سازمان‌دهی شده با هدف ارتقای کیفیت زندگی و پیشبرد توسعه و در عین حال تنظیم کنترل‌هایی که به فرهنگ و سنت‌های جامعه احترام می‌گذارد، اجرای‌شان در تقابل و تعارض با منافع و مصالح سنت‌گرایان نیز قرار نمی‌گیرند. چرا که تمامت آنها به بخشی از یک چشم انداز گسترده تر که هدف آن تقویت اقتصاد ملی، ایجاد فرصت های شغلی و کاهش وابستگی به نفت است تفسیرپذیرند، چنانکه هیچ دولتی در سراسر جهان، ریختارِ تمام شهرها و استان‌های خود را به قالب و فرم شهرهای مذهبی طراحی نمی‌کند، اولویت شهرسازی در چشم‌انداز سعودی نیز به توسعه و نوسازی مناطق شهری در راستای منافع ملی قرار گرفته است.

این مجمل دیدگاه‌هایی است که دولتمردان متمایل به ارزش‌های عصر سکولارسعودی در پاسخ منتقدان سنتی خود و انتقاداتی که آنها به جشنواره‌هایی چون #موسم‌الریاض دارند، ابراز کرده‌ و ارائه می‌کنند.
درباره‌ی سیاست‌های سعودی در جشنواره
#موسم‌الریاض
👇👇
ترجمه ادب و فرهنگ عربی مسعود باب الحوائجی
Photo
☝️
👇👇
نگاهی از قرن چهارم به پدیده خودکشی:

در کتاب بالا که مربوط به قرن چهارم هجری است؛ یک گزارش از خودکشی یکی از دانشمندان آن عصر دیده شده که از متون میراثی نادر ماست.
کتاب «مقابسات» از «ابوحیان توحیدی» است که به تعبیر ابن‌جوزی اگر سه تن را در جهانِ اسلام زندیق بدانیم قطعا یکی از ایشان ابوحیان است.
گرچه دیگرانی که تعصبات مذهبی ابن‌جوزی را ندارند او را ادیب و فیلسوف آزاداندیشی توصیف کرده‌اند که مخصوصا در همین «المقابسات»خود به انعکاس دیدگاه‌های متفکران قرن چهارم در زمینه‌های سیاسی فلسفی ادبی و اجتماعی پرداخته است و با طرح یک موضوع، دیدگاه متفکران مختلفی چون“أبو سليمان المنطقي/ يحيى بن عدي/ أبو حسن العامري/ مسكويه” را پیرامون آن یادآور می‌شود.

در صفحه‌ی ۱۹۶ این کتاب موضوع خودکشی یکی از اندیشمندان آن زمان که در همان ایام رخ داده در یکی از جلسات این متفکران پیش کشیده می‌شود و طبعاً بحث آنها را به موضوع خودکشی سوق می‌دهد.
ابوحیان بحث را اینگونه گزارش می‌دهد که:
در این ایام شاهد بودیم یکی از اهل علم که از دیرباز در میانه‌ی دانشمندان رشد یافته بود، به دلیل وخامت احوالش، و تنگنای معیشت‌اش مردمان از او نفور گشته بودند و آشنایانش از او بیزار؛ و چون این وضعیت مدتی بر او تداوم یافت، روزی به منزل خویش وارد گشت و ریسمانی از سقف بیاویخت و خود را دار زد و متعاقب آن جان بداد.
ابوحیان که درباره‌ی این کتاب مقابسات‌اش در آغاز یکی از فصول آن نوشته:
این کتاب را در حالی می‌نوشتم که دنیا در چشمانم سیاه شده و درهای خیر بر من بسته شده بود، از بار روزی به تنگنا افتاده بودم....، از همین‌رو در گزارشی که از خودکشی آن اهل علم می‌دهد، نه تنها او را محکوم نمی‌کند بلکه بسیار همدلانه و همذات‌پندارانه از چنین رخدادی سخن می‌گوید.
گرچه اقوالی که از دیگران در این زمینه نقل می‌کند رنگ همدلی‌های او را ندارد. اما ابوحیان می‌نویسد:
ما وقتی بدین واقعه پی بُردیم بسی بی‌تاب گشتیم و دردمند شدیم و سخن‌اش را به گفتگوی محفل خویش کشاندیم.
بعد می‌گوید: در همان مجلس برخی از حاضران بودند که با دیده‌ی شُکوه بدان عمل وی نگریستندی، حتا یکی از ایشان گفت: خدایش خیر دهاد! که بر کنشی مردانه اقدام نمود، و اظهار داشت که:
آری آنچه که او بدان مبادرت کرد و برگزید بر تلخی روح و رنج روانش اشارت دارد و نیز به سترگی همت وی! که خویش را از شوربختی‌ای که دیری بر او گذشته بود رهایی بخشید. و خود را از وضعیتی که او را منفور ساخته بود نجات داد، حالتی که با تنگدستی سخت و مضیقه‌ای مداوم که در آن به سر می‌برد همگان ترک‌اش گفته بودند،به هر جا روی می‌نمود از او رویگردان می‌شدند، درِ هر خانه را که می‌کوفت به رویش بسته می‌شد، و هر خواهشی از دوستی داشت بهرش عذر می‌تراشیدند.

این عبارات متعلق به قرن چهارم نشان می‌دهد که نگاه متفکران قرن چهارمی به پدیده‌ی خودکشی چندان هم منفی نبوده و در آن رنگی از همدلی دیده می‌شود. گرچه سایر دیدگاه‌ها در دو صفحه‌ی بعد رنگ مذهبی و ملامت و عتاب به خود می‌گیرد.
همانطور که می‌دانیم ابوحیان با کثرت تصانیفی که داشت خود چنان مبتلای به افسردگی شده بود که بسیاری از آثارش را به دست خود طعمه‌ی آتش ساخت و جز نامی از فهرست آنها به ما نرسیده است‌، بنابراین طبعا وضعیت روانی او در دیدگاههای اخلاقی و ادبی‌اش هم بازتاب پیدا کرده است.
در حالی که در اعصار گذشته معروف بود وقتی فقیهی چون عیسی الغرافی متوفای ۶۰۶ه که فقیه شافعیان بود خودکشی کرد تمامی اعیان و علمای شهر از نماز گزاردن بر پیکر وی امتناع ورزیدند.

پیش‌تر درباره‌ی خودکشی در جهان عرب از زمان پیشااسلام تا عصر ما و رمان «لا سکاکین فی مطابخ هذه المدینه» خالد خلیفه در همین کانال نوشته بودم.
مطلب امشب تنها به خاطر قدمت قرن چهارمی این سند ثبت شد.
و حسرت و دریغا زان رفتگان بی‌برگشت...
متنی از قرن چهارم از ثبت یک مورد خودکشی
👇👇
☝️
👇👇
نمي‌دانم در کدام رمان عربی خوانده بودم که:

با نعره‌ای بلند بر چهره‌ی زندگی، نهیب زدند:
خواهانِ تنهایی هستید یا که مرگ؟

- و آنجا، مرگ بود که پیروز شد!
بی‌آنکه چُرتِ نگهبانانِ گورستان‌ها را بردَرَد و بیاشوبد؛

با مُنشیِ مرگ به مزاح برنمی‌خیزم
آن‌گاه که جام شوکرانش را تا لبان سقراط بالا برده است.

مرگ در ارکان زبانم سوت می‌کِشد
و عنکبوت‌هایش دیرزمانی است که بر دهان شاعران تار تنیده‌اند.
☝️
👇👇
«عبدالوهاب البیاتی» شاعر نوگرا، سوسیالیست و منتقد ادبی بسیار برجسته‌ای بود که نقدهای ادبی‌اش بر شاعران معاصر حتا بر اشعار آدونیس سخت زبانزد است، اشعار خودش هم بسیار پخته و سخته و نخبه‌پسند و فاخر بود.

می‌گویند روزی در هتل الرشید بغداد، دیداری داشت با «نزار قبانی» شاعر مشهور و مردمی و عامه پسند.
در دیدار این دو شاعر معروف، دختر خردسال «البیاتی» که از عمرش دوازده بهار بیشتر نگذشته بود هم حضور داشت.

«نزار قبانی» خواست با دختر کوچک شاعر بزرگِ عراق البیاتی، خوش‌وبشی بکند و ملاطفتی به او ورزد؛ برای همین به دخترک گفت:
شعرهای مرا دوست‌تر داری یا شعرهای پدرت را؟
دخترک هم به نزار قبانی گفته بود: البته که شعرهای شما رو دوست دارم.
نزار خندیده و رو به البیاتی گفته بود: شنیدی؟ حتا دخترت هم شعرهای مرا می‌پسندد نه اشعار تو را!
البیاتی هم در جوابش گفته بود:
مگر جز مُشتی جوانکِ تازه بالغ، کسی دیگر هم شیفته‌ی شعرهای تو می‌شود؟

••خلاصه و نتیجه‌ی اخلاقی و نظر اندکی تا بسی نامحبوب هم اینکه «عامه پسندانِگیِ شعر» را معیارِ شعر ناب و اصیل ندانید که به قول خواجه:
اعتبارِ سخنِ عام، چه خواهد بودن!؟
و‌کذلک ذوق عام!
ترجمه ادب و فرهنگ عربی مسعود باب الحوائجی
Photo
☝️
👇👇
11 نوفمبر ‎
#يوم_العزاب_العالمي
روز جهانی مجردی است؛
نگاهی به
#پدیده_مجردی در جهان عرب:

یکی از پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی که در جهان عرب دستخوش تغییر و ارزشگذاری شده قطعا مفهوم «تجرد» است؛
عرب‌های قدیم فوبیای شدیدی به موضوع تجرد داشتند، و باور راسخی که نه تنها ازدواجِ زودهنگام را فضیلت و مزیتی برای دختران می‌شمردند بلکه اشعار بسیاری داشتند و دارند که به مردانی که از ازدواج تن می‌زدند((اخوالکلب)) می‌گفتند مانند این دو بیت
ألم ترَ أن العزب يمضي حياته
وحيداً، ككلبٍ عافَهُ الناس أجربا.”
وقال آخر:
“إذا أنت قاربتَ الثلاثينَ أعزبا
فأنتَ وكلبٌ في الفِناءِ سَواءُ

یعنی اگر سن جوانی از سی می‌گذشت به او لقب ابوالکلب یا اخوالکلب می‌دادند به همین معنایی که ما از زندگیِ سگانه اراده می‌کنیم حتا گفته: کلب اجرب، یعنی سگی که مبتلا به گری است.

اما در دوران اخیر، نگاه جامعه‌ی عرب هم که پای‌اش به أشکالی از التزامات عصر مدرن باز شده نسبت به«تجرد» دستخوش تغییر جدی شده‌است.
جدای از موضوع تجرد، چارتِ بالای این فرسته نشان می‌دهد پدیده‌ی «طلاق» در کشورهای عربی به یک چالش جدی در حوزه ازدواج اشاره دارد.
تا جایی که مثلاً نسبت طلاق در کویت ۴۸٪ است و طبق مرکز آمار سعودی فقط در۲۰۱۶م، زنان کارمند نرخ طلاق کشور را به ۷۳هزارطلاق ارتقاء داده‌ بودند و طلاق زنان خانه‌دار در همان سال، رقمی بیش از ۱۴هزار طلاق را ثبت کرده‌ است.

محققان محافظه‌کاری چون دکتر احمدالزهرانی نویسنده روزنامه عکاظ، صعود نرخ طلاق را در این کشور به کسب امتیاز‌هایی که زنان عرب اخیرا به دست آورده‌اند نسبت می‌دهند.

این جنس از گزارش‌ها در تمام کشورهای عربی از پدیده‌ی تجرد، به دنبال پنهان کردن واقعیتی است که باید آنها را تابع پارامترهای جهانی دانست.
به نرخ آمارهای رسمی تجرد در کشورهای عربی که توجه می‌کنیم می‌بینیم:
لبنان با ۸۵٪ افراد مجرد حتا در صدر برخی از کشورهای اروپایی است،
عراقِ به ظاهر مذهبی با سوریه ۷۰٪
تونس،۶۲٪ و‌ الجزایر ۵۱٪ و سعودی و اردن۴۵٪، مصر و مراکش۴۰٪، کویت،قطر و لیبی۳۵٪، یمن۳۰٪ و بحرین ۲۵٪ نرخ رسمی تجرد آنهاست.


گرچه‌ «دکترطلال عطریسی»جامعه‌شناس ومدیرمؤسسه علوم اجتماعی دانشگاه لبنان، وخامت این دست از آمارها را ناشی از شرایط سخت و بحرانی اقتصادی معرفی می‌کند. اما با پذیرش این تک‌عامل جزیی، طیف محافظه‌کار جهان عرب باید اذعان کنند و بپذیرند که تجرد در جهان عرب هم مانند تمامی دنیا به یک سبک بدیل زندگی با مزیت‌های ویژه خودش تبدیل شده است.
مولفه‌هایی مانند امکان تحصیلات عالی برای دختران و کسب درآمد و امتیازات شغلی آنها اشاره‌ی صریحی به فروپاشی نظام کهن و سنتی و قبیله‌ای گذشته است که تعیین‌کننده معادلات تازه‌ای در صحنه‌ی اجتماعی کشورهای عربی در دوران ماست.
برای اینکه همه‌ی عوامل را به شرایط سخت اقتصادی فرونکاهیم باید به تجرد سلبریتی‌های مشهور عرب که با وجود برخورداری مالی و زیبایی ظاهری، «تجرد» را به هر نوع روابط همپایِ آن ترجیح داده‌اند اشاره کنیم:
ستارگانی چون«شجون الهاجری»از موفق‌ترین ستاره‌های خلیج، یا «یارا»مشهورترین سلبریتی مسارح لبنان یا «نسرین طافش» چهره‌ی مشهور دراماهای سوری، یا «می‌عزالدین» در مصر که با وجود شهرت و تمکن مالی تا کنون بر مجرد ماندن خود اصرار داشته و بر این سبک زیستی خود پای فشرده‌اند، طبعا الگوی بسیاری از هواداران خود هستند که طبعاً حامل این پیام برای جامعه‌ی هدف خود بوده‌اند که خوشبختی را لزوما با ازدواج سنتی گره نزده‌اند.

••بسیاری از ابیات و اشعار در زمینه تجرد و عزوبیت در آثار پیشینیان عرب و نیز شخصیت‌های تاریخی و فرهیختگان فرهنگی جهان عرب در ذهنم بود و هست که آنان نیز به انگیزه‌ و انگیخته‌های عصر خویش، تن به ازدواج نداده‌ بودند، اما و لیک به تعمد از آنان یاد نکردم چرا که پدیده‌ی «تجرد» به مفهومی که در بالا یاد شد، از موضوعات نوپدید در کشورهای عرب است که همبسته‌ی موج‌های مدرنیته و سکولاریزاسیونی است که این کشورها را چون سایر کشورهای در حال توسعه، زیر نفوذ و تأثیرپذیری خود قرار داده است. چندان که زبانزد بسیاری از نسل جدید و جوانان عرب این‌روزها چیزهایی از این قبیل است که می‌شنویم:
«الحیاة حلوة، بس انت متزوج»
و‌ نیز سبک‌هایی چون «المساکنة من دون إنجاب» حاکی از واقعیت‌های جدید جوامع معاصر عربی است، که ما هنوز آنها را فروغلتیده در سنن گذشتگان‌شان تصور می‌کنیم.
به مناسبت☝️ #روز_جهانی_مجردی
نگاهی بیندازیم به این مقوله در جهان عرب
👇👇👇
Telegram Center
Telegram Center
Channel