☝️👇👇
«عبدالوهاب البیاتی» شاعر نوگرا، سوسیالیست و منتقد ادبی بسیار برجستهای بود که نقدهای ادبیاش بر شاعران معاصر حتا بر اشعار آدونیس سخت زبانزد است، اشعار خودش هم بسیار پخته و سخته و نخبهپسند و فاخر بود.
میگویند روزی در هتل الرشید بغداد، دیداری داشت با «نزار قبانی» شاعر مشهور و مردمی و عامه پسند.
در دیدار این دو شاعر معروف، دختر خردسال «البیاتی» که از عمرش دوازده بهار بیشتر نگذشته بود هم حضور داشت.
«نزار قبانی» خواست با دختر کوچک شاعر بزرگِ عراق البیاتی، خوشوبشی بکند و ملاطفتی به او ورزد؛ برای همین به دخترک گفت:
شعرهای مرا دوستتر داری یا شعرهای پدرت را؟
دخترک هم به نزار قبانی گفته بود: البته که شعرهای شما رو دوست دارم.
نزار خندیده و رو به البیاتی گفته بود: شنیدی؟ حتا دخترت هم شعرهای مرا میپسندد نه اشعار تو را!
البیاتی هم در جوابش گفته بود:
مگر جز مُشتی جوانکِ تازه بالغ، کسی دیگر هم شیفتهی شعرهای تو میشود؟
••خلاصه و نتیجهی اخلاقی و نظر اندکی تا بسی نامحبوب هم اینکه «عامه پسندانِگیِ شعر» را معیارِ شعر ناب و اصیل ندانید که به قول خواجه:
اعتبارِ سخنِ عام، چه خواهد بودن!؟وکذلک ذوق عام!