☝️👇👇نگاهی از قرن چهارم به پدیده خودکشی:
در کتاب بالا که مربوط به قرن چهارم هجری است؛ یک گزارش از خودکشی یکی از دانشمندان آن عصر دیده شده که از متون میراثی نادر ماست.
کتاب «مقابسات» از «ابوحیان توحیدی» است که به تعبیر ابنجوزی اگر سه تن را در جهانِ اسلام زندیق بدانیم قطعا یکی از ایشان ابوحیان است.
گرچه دیگرانی که تعصبات مذهبی ابنجوزی را ندارند او را ادیب و فیلسوف آزاداندیشی توصیف کردهاند که مخصوصا در همین «المقابسات»خود به انعکاس دیدگاههای متفکران قرن چهارم در زمینههای سیاسی فلسفی ادبی و اجتماعی پرداخته است و با طرح یک موضوع، دیدگاه متفکران مختلفی چون“أبو سليمان المنطقي/ يحيى بن عدي/ أبو حسن العامري/ مسكويه” را پیرامون آن یادآور میشود.
در صفحهی ۱۹۶ این کتاب موضوع خودکشی یکی از اندیشمندان آن زمان که در همان ایام رخ داده در یکی از جلسات این متفکران پیش کشیده میشود و طبعاً بحث آنها را به موضوع خودکشی سوق میدهد.
ابوحیان بحث را اینگونه گزارش میدهد که:
در این ایام شاهد بودیم یکی از اهل علم که از دیرباز در میانهی دانشمندان رشد یافته بود، به دلیل وخامت احوالش، و تنگنای معیشتاش مردمان از او نفور گشته بودند و آشنایانش از او بیزار؛ و چون این وضعیت مدتی بر او تداوم یافت، روزی به منزل خویش وارد گشت و ریسمانی از سقف بیاویخت و خود را دار زد و متعاقب آن جان بداد.
ابوحیان که دربارهی این کتاب مقابساتاش در آغاز یکی از فصول آن نوشته:
این کتاب را در حالی مینوشتم که دنیا در چشمانم سیاه شده و درهای خیر بر من بسته شده بود، از بار روزی به تنگنا افتاده بودم....، از همینرو در گزارشی که از خودکشی آن اهل علم میدهد، نه تنها او را محکوم نمیکند بلکه بسیار همدلانه و همذاتپندارانه از چنین رخدادی سخن میگوید.
گرچه اقوالی که از دیگران در این زمینه نقل میکند رنگ همدلیهای او را ندارد. اما ابوحیان مینویسد:
ما وقتی بدین واقعه پی بُردیم بسی بیتاب گشتیم و دردمند شدیم و سخناش را به گفتگوی محفل خویش کشاندیم.
بعد میگوید: در همان مجلس برخی از حاضران بودند که با دیدهی شُکوه بدان عمل وی نگریستندی، حتا یکی از ایشان گفت: خدایش خیر دهاد! که بر کنشی مردانه اقدام نمود، و اظهار داشت که:
آری آنچه که او بدان مبادرت کرد و برگزید بر تلخی روح و رنج روانش اشارت دارد و نیز به سترگی همت وی! که خویش را از شوربختیای که دیری بر او گذشته بود رهایی بخشید. و خود را از وضعیتی که او را منفور ساخته بود نجات داد، حالتی که با تنگدستی سخت و مضیقهای مداوم که در آن به سر میبرد همگان ترکاش گفته بودند،به هر جا روی مینمود از او رویگردان میشدند، درِ هر خانه را که میکوفت به رویش بسته میشد، و هر خواهشی از دوستی داشت بهرش عذر میتراشیدند.
این عبارات متعلق به قرن چهارم نشان میدهد که نگاه متفکران قرن چهارمی به پدیدهی خودکشی چندان هم منفی نبوده و در آن رنگی از همدلی دیده میشود. گرچه سایر دیدگاهها در دو صفحهی بعد رنگ مذهبی و ملامت و عتاب به خود میگیرد.
همانطور که میدانیم ابوحیان با کثرت تصانیفی که داشت خود چنان مبتلای به افسردگی شده بود که بسیاری از آثارش را به دست خود طعمهی آتش ساخت و جز نامی از فهرست آنها به ما نرسیده است، بنابراین طبعا وضعیت روانی او در دیدگاههای اخلاقی و ادبیاش هم بازتاب پیدا کرده است.
در حالی که در اعصار گذشته معروف بود وقتی فقیهی چون عیسی الغرافی متوفای ۶۰۶ه که فقیه شافعیان بود خودکشی کرد تمامی اعیان و علمای شهر از نماز گزاردن بر پیکر وی امتناع ورزیدند.
پیشتر دربارهی خودکشی در جهان عرب از زمان پیشااسلام تا عصر ما و رمان «لا سکاکین فی مطابخ هذه المدینه» خالد خلیفه در همین کانال نوشته بودم.
مطلب امشب تنها به خاطر قدمت قرن چهارمی این سند ثبت شد.
و حسرت و دریغا زان رفتگان بیبرگشت...