مرکز نزدیکی به خدا

#داستانک
Channel
Logo of the Telegram channel مرکز نزدیکی به خدا
@tobe94Promote
2.67K
subscribers
10.8K
photos
2.35K
videos
2.88K
links
✨با مـا یه پاکی دلچسب رو تجربه کن🕊 به سایتمون هم سر بزن👇 www.tobe94.com لیست پاکی/مسابقه/ارسال تجربه @Listpaki_mosabeghat تبادل و تبلیغ👇 @tabadol_tobe94 آیدی اینستاگرام👇 @tobe94com آیدی سروش و ایتا👇 @tobe94 رادیو توبه👇 @tobe94radio
چند وقتی میشد که با همدیگه ارتباط داشتن!
منم متوجه شده بودم.
سعید هم میدونست که من فهمیدم.
خیلی وقت بود سعید رو میشناختم. پسر خوب و با معرفتی بود.

🕌 یه شب دیدمش اومده بود مسجد. یه گوشه نشسته بود، خیلی دمغ و درهم.
رفتم کنارش گفتم چی شده سعید؟!
اولش حرفی نمیزد...
گفت هیچی، دلم گرفته😔
گفتم چی شده که دلت گرفته؟ هر چیزی هست بهم بگو. حداقل سبک میشی.


چند لحظه بازم ساکت بود. انگار مردد بود بخواد حرفی بزنه
یه مرتبه یک کلمه از دهنش بیرون اومد👈 زهرا
و با همون کلمه بغضش ترکید
شروع کرد هق هق گریه کردن😭

دستی روی شونه‌ش گذاشتم.
گفتم آروم باش پسر. بگو ببینم چی شده که اینقدر حالت پریشونه؟

گفت حاج آقا میدونم اگه ازش حرف بزنم سرزنشم میکنین. ولی من خیلی برام سخته اینطور ببینمش🥺

گفتم چطور؟

گفت زهرا افتاده گوشه بیمارستان
فهمیدن سرطان خون داره

و باز زد زیر گریه...


گفتم آروم باش سعید جان. پاشو چند قدم راه بریم حالت بهتر بشه.
در همین بین بیشتر از وضعیت زهرا خانم ازش پرسیدم. معلوم بود اطلاع کاملی نداره و زهرا خانم سعی کرده ازش مخفی کنه که نگران نشه.
قرار شد با خانواده‌شون تماس بگیرم تا احوالشون رو بیشتر جویا بشم.


موقع رفتن که سعید هم آروم‌تر شده بود،
بهش گفتم سعید!
تو واقعا دوسش داری؟؟

خیلی محکم گفت معلومه حاج آقا😟

گفتم واقعا واقعا اذیت میشی وقتی بفهمی اینطوری مریض احواله؟

گفت یعنی از این حال و روزم معلوم نیست؟

گفتم آخه میخوام ببینم واقعا خودش برات مهمه یا به فکر دل خودتی؟

گفت نه به خدا برام مهمه.

گفتم قسم لازم نیست. حرفت قبول.
ولی سعید جان اگه اینقدر برات اهمیت داره و نمیتونی ناراحتیشو ببینی، پس چرا داری راهی رو میری که آخرتش رو با سختی و ناراحتی همراه کنی؟

تا اینو گفتم سرشو انداخت پایین😔


🌷گفتم ببین سعید محبت واقعی اونه که آدم بدِ محبوبش رو نخواد. قرآن از اینجور ارتباطهای پنهانی که مفسده داره نهی کرده. این مسیر تهش زندگی ابدی شما دوتا رو با سختی همراه میکنه.
و شاید همین زندگی دنیا رو هم❗️
اگر قراره فقط چهار روز با هم خوش باشین، بیخودی اون دختر رو به خودت وابسته نکن. و اگر هم واقعا قصد ازدواج داری پس بسم الله. همین الآن برو جلو تا تکلیف معلوم بشه...

دیگه حرف خاصی نزد
و من نمیدونستم قراره چه تصمیمی بگیره
اما وقتی میرفت، معلوم بود ذهنش حسابی درگیر آنالیز این داده‌ها شده...

#داستانک
#ترک_گناه
#خادم_نویس
#ارتباط_با_جنس_مخالف
🆔 @tobe94
💥👀 نمی توانم نگاهم راکنترل کنم!

یک جوان ازعالمی پرسید:
من جوان هستم و نمی توانم نگاه خودرا از نامحرم منع کنم...
چاره ام چیست

👈 عالم نیز کوزه ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کرد که کوزه را سالم به جایی ببرد و هیچ چیز از کوزه بیرون نریزد واز شخصی درخواست کرداو را همراهی کند و اگر شیر را ریخت؛ جلوی همه مردم او را کتک بزند! 😰

جوان کوزه راسالم به مقصد رساند و چیزی بیرون نریخت...

عالم از او پرسید: چنددختر سر راه خود دیدی؟؟

🔸جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا جلوی مردم کتک بخورم و خار و خفیف بشوم...

👌 عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خدا را ناظر
برکارهایش می بیند...
واز روز قیامت وحساب و کتابش که مبادا درنظر مردم خار و خفیف شود بیم دارد 😱

💠 آیاانسان نمی داندکه خدا او‌‌ را
می بیند؟! سوره علق(آیه ۱۴)

#داستانک
#کنترل_نگاه
@tobe94
مرکز نزدیکی به خدا
💠زباله های ذهنی (قسمت 1) #ترک_گناه #کلیپ یادته قبلا گفتم ذهنتو فیلتر کن؟ حالا میخوام چیزای جدید نشونت بدم خیلی از ماها شاید فیلم و سریال ببینیم یا تو تیک تاک باشیم یا توی اینستاگرام کلیپ ببینیم که البته بیشترش هم عصاره فرهنگ غربه میخوام توی چند تا کلیپ…
آقاااای دکتر آقاااای دکترررر

چیشده؟!!! چرا قیافت اینطور شده؟!

دکتررر دارم می‌میرممم. دلم... دلم درد میکنه...آی‍‌‍ـــــــ...

برو روی تخت دراز بکش. چیز بدی خوردی؟؟

آره دکتر. با دوستام رفته بودیم تفریح. مسابقه گذاشتیم هرکی تونست تعداد کیک بیشتر بخوره. من به دوستم باختم...
خواستم کم نیارم، گفتم هرکی تونست یه استکان از فاضلاب اینجا بخوره...
آیـــــ...

خب!!!

خب خیلی حال داد دکتر... من بردم✌️🥳
آیـــــ... دلمم... دکترررر!!! آخخخ مُردم🥴

ها😳😳😳


پ.ن
حواسمون هست با دیدن یا خوندن یه سری چیزا، چه فاضلاب‌هایی رو وارد روح و ذهنمون می‌کنیم؟!
اینها قراره چه اثراتی روی ما بذاره؟؟🤔

#داستانک
#حواست_باشه
@tobe94
بوالهوسی را همسری دادند از نیکوترین دختران شهر، که آفتاب رنگ رخسارش را ندیده و جمالش زبانزد مخدرات شهر بود...
به این امید که چشمش پر گشته و از چشم‌چرانی به نوامیس مردمان در شهر دست بردارد...

فردای دامادی‌اش، بوالهوس را دیدند که سر در اندرونی خانه‌ها میکند و به جستجو مشغول است...
یکی فریاد برآورد که ای بوالهوس! این چه بی‌حیایی است که میکنی؟!
بوالهوس گفتا: آخر تا دیروز که سرگرم دختران کوچه و بازار بودم، هیچ گمان نمی‌بردم که چنین دختران نیکوجمالی در سراپرده‌ها مخفی مانده باشند. می‌جویم تا دختری همچون آنکه دیروز مرا نصیب شد، بیابم.
🙄🙄😑😑😑
#طنز 😂
#داستانک #زنگ_تفکر
#خادم_نویس
@tobe94
#داستانک

چه پاییزی بود!🍁
دل رباتر از همیشه .دیوار های شهر جای خالی تکیه گاه رهگذران را پُر کرده بودند انگار .و کوچه ها لبریز شده بود از برگهای زردی که صورتشان از خجالت سرخ شده بود💮🌺 .روشنک عاشق این فصل بود و هر سال وجب به وجب این کوچه ها را از بَر بود از بس رفته بود و آمده بود.🌼🍁
امسال اما کمی قصه فرق میکرد.با خودش هم در جنگ بود ،از خودش دیوی ساخته بود که از کودکی از آن می ترسید.بیقراری مثل خوره جانش را داشت میخورد و او خوشبختی را نمی خواست پشت در بگذارد و برود .ناامید شده بود .🤕
کاغذها را تند تند مچاله میکرد و در سطل مینداخت اینجور وقت ها نوشتن آرامش میکرد اما حالا چند وقت بود سری به دفترش هم نزده بود.بغض داشت امانش را میبرید. سرش را چرخاند سمت پنجره و به ماه خیره شد که " روشنکِ۲" صدایش میکرد ،لبخند نیلوفری تحویلش داد😍💙
.به ناگاه حس کرد صورتش را نم گرفته،دستش را به گونه اش کشید و دلش برای خودش و تنهاییش سوخت .دفترش را از نو باز کرد و قلمش را مصمم کشید بروی برگ دفترش .
مشق کرد: 🌾💓
خدا جاااان، گذشته رو بیخیال
امروزمو نیگاه . بغض چند ماهه اش ترکید ..💦🥺💌

صدایی از درون اونو آروم کرد : خوش اومدی / منتظرت بودم .
#تو_میتونی،من پشتتم روشنک ِ من.👌🎀

خدا داشت لبخند میزد : این گذشته چیه که ازش میترسی و بخاطرش ازم رو میگیری __
نبینم دیگه خم ب ابرو بیاری.
حالام اون اشکاتو پاک کن ..🍃🌻




#توبه
#تو_میتونی
#خدا 💐
#پاکی

@tobe94
Audio
#داستانک
قاضی و ملق بازی🤹🏻‍♂

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
Audio
#داستانک
زنگ انشا؛ پول حلال🔔

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
Audio
#داستانک
می‌خواهم معجزه بخرم💰

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
Audio
#داستانک
رد پای دزد دهکده👣

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
Audio
#داستانک
علت اعتقاد به خدا🦋

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
▪️ایام اربعین بود...
توی کاظمین زیر سایبون‌های روبروی حرم ایستاده بودم کنار جایگاه شارژ، تا گوشیم شارژ بشه.
خیلی از مردم هم دور و بر نشسته بودن.
از حدود دو متر اون طرف‌تر، خانمی صدام زد: حاج آقا! یه سوالی دارم!
گفتم بفرمایید.

حاج آقا مگه پوشوندن پا برای خانمها واجب نیست؟
چرا هست.
حاج آقا مگه اینجور نیست که پیاده‌روی اربعین مستحبه، و نباید کار واجب رو بخاطر کار مستحب ترک کرد؟

🔸اومدم جواب بدم که دیدم خانمی که کنارش نشسته بود شروع کرد به صحبت🗣
آخه من دارم میگم پام اذیته، نمی‌تونم جوراب بپوشم.
خب من الآن برای همین از حاج آقا سوال کردم. چون شما گفتی لازم نیست.

دوباره رو کرد به من و گفت: حاج آقا وقتی جوراب پوشیدن واجبه، میشه گفت بخاطر پیاده‌روی نمی‌پوشم؟!

تازه فهمیدم ماجرا چیه🤦‍♂
گفتم خب حالا شاید ایشون مرجع تقلیدشون اجازه داده. چون مثلا از بین مراجع، آیةالله مکارم واجب نمیدونن.

🧏‍♂این بار همون خانم دومی که صداش رو هم بالاتر برده بود، شروع کرد به صحبت🗣
آخه حاج آقا من دارم میگم پام مشکل داره، اگه جوراب بپوشم، خیلی توی پیاده‌روی اذیت میشم.

خانم اولی همچنان به آرومی جواب داد:
خب واجب نیست که پیاده برید تا کربلا. منم میگم وقتی اینطوریه پیاده نرید، چون پیاده‌روی مستحبه.

طرف مقابل که فقط ناراحت شده بود و جواب درستی نداشت، گفت:
خانم اصلا شما چه کار به من داری که میگی پیاده نرو...

🤷🏻‍♂دیدم توی این وضعیت حرفی نزنم و ادامه داده نشه بهتره. مردم هم دور و بر نظاره‌گر بودن. که خدا رو شکر خیلی زود هم خودشون صحبت رو تمام کردن.

💠 پ.ن
1⃣سعی کنیم به دین خدا مقید باشیم و فضای عزاداری رو با گناه همراه نکنیم. همه جوره تسلیم احکام الهی باشیم.
2⃣سعی کنیم طوری نهی از منکر کنیم که تاثیر مثبت داشته باشه، نه بالعکس.
3⃣توی جمع هر حرفی رو نزنیم. حفظ آبرو و حرمت افراد، از بسیاری احکام و امور دیگه مهمتره.
4⃣فتوای آیةالله مکارم مربوط به زمان گذشته است، اما نظر جدید ایشون اینه که محدوده‌ی مچ پا به پایین، به احتیاط واجب لازمه پوشیده بشه.

#داستانک #احکام
◾️ @tobe94 ◾️
🔹از دور خودمو رسوندم بهشون. گفتم چی شده این همه بحثتون بالا گرفته؟!
محمد با جدیت تمام شروع کرد به صحبت و گفت: این سجاد میگه امسال نباید کسی هیئت بره. خودش که نمیره، میخواد من و بقیه رو هم منصرف کنه😒

سجاد هم نذاشت محمد حرفش رو ادامه بده و بلافاصله گفت: آخه پای جون آدما وسطه. نمی‌بینی این همه آدم دارن می‌میرن؟؟؟

اینقدر بحثشون جدی بود که نمیذاشتن منم یه حرفی بزنم...😬

🤔گفتم آقا اصلا یه چیزی شما هر دوتون اهل مسجدید. اگه نظر مراجع رو براتون بگم قبول دارید؟!
محمد خیلی محکم گفت آره.
گفتم سجاد تو چی؟
به آرومی گفت: منم قبول دارم.

🔸گوشیمو از جیبم درآوردم و در حینی که داشتم دنبال مطلب مورد نظرم میگشتم، گفتم: بیایید اتفاقا تازگی خبرگزاری رسا که مال حوزه است، نظر مراجع رو خیلی قشنگ و یکجا نوشته.
نشونشون دادم و گفتم👈 ببینید! تمام مراجع میگن مجالس عزاداری برپا بشه اما با رعایت نکات بهداشتی.

🚨توی همین حین یکمرتبه یادم به چیزی افتاد و گفتم: محمد! تو مگه همین پریروز نگفتی کرونا گرفتم؟!😱

مثل آدمی که زبونش بند اومده باشه نگاهم کرد. کمی ماسکش رو برد بالاتر، دقیقا تا زیر چشمش😷
اومد حرفی بزنه، گفتم نمیخواد!🤦🏻‍♂ توضیحی لازم نیست... شماها چرا اینجوری هستید؟! اونی که مریضه و باید بمونه توی خونه، میگه میخوام بیام هیئت؛ اون وقت اونی که سالمه، میگه کلا هیچکی نره و مراسمی نباشه😑
اصلا شما اینقدر اینجا ایستادین به حرف زدن، خطرش از همه چیز بیشتره... نخود نخود هرکه رود خانه‌ی خود🚶‍♂🚶‍♂


🌙دیشب دیدم سجاد با تجهیزات کامل اومده هیئت.
آروم کنار گوشش گفتم حالا که اومدی چندتا عکس از این فضا بگیر بفرست واسه محمد، که اونم دلش وصل بشه به هیئت. دوست خوب برای این موقعهاست دیگه😉

#داستانک #احکام
#احکام_عزاداری
◾️ @tobe94 ◾️
Audio
📖 #داستانک
رفیق🤝

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
Audio
📖 #داستانک
لقمه حلال💰

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
Audio
📖 #داستانک
به چه قیمتی بالا آمدی؟🧗🏻‍♂

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
Audio
📖 #داستانک
از شیطان بدتر🤐

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
Audio
📖 #داستانک
سخت‌ترین زمستان❄️

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
Audio
📖 #داستانک
زندگی یعنی اُمید🦋

🎧 با هندزفری گوش کنید🍃
@tobe94
More