۲۴۹ سال پیش تامس پین؛ نویسنده نامدار انگلیسی-آمریکایی و از طراحان استقلال آمریکا در کتاب تأثیرگذارش (Common Sense) که در ایران به «عقل سلیم» معروف شده، در دفاع از ضرورت استقلال آمریکا از بریتانیا نوشت: «فاصلهٔ [جغرافیایی] که خداوند قادر متعال بین آمریکا و انگلستان قرار داده، یک دلیل محکم و طبیعی است که تسلط یکی از آن دو بر دیگری، جزو مشیت خدا نبوده است».
ساعاتی قبل نیز دونالد ترامپ پس از سوگند ریاست جمهوری، به ترور ناکام چند ماه قبل خود اشاره کرده و گفت: «خداوند مرا نجات داد تا دوباره آمریکا را به عظمت برسانم». او خود را منجی برگزیدهٔ خدا برای افزایش قدرت آمریکا و آمریکاییها خواند.
اگرچه ایمان مسیحی در آمریکا روند نزولی دارد، اما ایمان جمهوریخواهان و اعتماد به نفس آنان روند صعودی داشته است. «خدا» و «قدرت» بیش از هر زمانی به مثابهٔ دالّ مرکزی گفتمان محافظهکاران آمریکایی خودنمایی میکند. @taqriraat
حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید حسن افتخارزاده سبزواری؛ رهبر انجمن حجتیه در سن ۸۸ سالگی درگذشت. او که از ۲۶ دی سال ۱۳۷۶ پس از درگذشت شیخ محمود حلبی؛ موسس انجمن حجتیه جانشین استادش شده بود، در حوزه شاگرد آیتالله وحید خراسانی و در دانشگاه تهران و انجمن حکمت و فلسفه شاگرد آیتالله مطهری، آیتالله دکتر مهدی حائری یزدی و دکتر سید حسین نصر بود.
افتخارزاده در دوران رهبری انجمن توانست جلسات و فعالیت این گروه را که پس از دوران تعطیلی و رکود دهه شصت در پی انتقادهای تند بنیانگذار جمهوری اسلامی و دیگر انقلابیون، کمرونق شده بود دوباره فعال کند. او همچنین آثاری درباره امامان و عقاید شیعه تالیف و ترجمه کرد. @taqriraat
"آخوندهای مصدقی" تیپ عجیبی از دینداران حوزوی بودند که در دورهای خاص از تاریخ معاصر ایران، ظهور کردند. حوزویانی که دغدغه آزادی و مبارزه با هر نوع استبداد را داشتند. در تداوم ارمانهای آزادیخواهانه مشروطه. و همزمان، مخالف استعماری که پشتیبان غالب قدرتهای استبدادی بود. تیپی محدود و اقلیت از حوزویان که برایش دنیا و ترقی و رفاه مردمان عین دین بود و محمد مصدق برایش نماد این آرمانها. تیپی که با انقلاب ایران به طور کلی محو شد.
در سوی دیگر زمین، در امریکای جنوبی هم عالمان مسیحی بودند که دین را نه ابزار سرکوب، که نردبان رهایی مردمان مستضف دیدند. در کنار مردمانشان و در برابر استبداد و حامیاش، استعمار ایستادند و برای رفاه مردمانشان هزینه دادند: الهیات رهاییبخش.
در زبان فارسی، هر دوی این دو نوع غریب از دینداران اقلیت را کمتر میشناسیم. من در این متن که به تازگی منتشر شد و از نتایج پژوهش پسادکتریام در دانشگاه زوریخ سوییس بود، تلاش کردهام تا تصویری دقیقتر از این دو، شباهتها و تفاوتهایشان و سرنوشت متفاوتشان ارائه دهم.
جیمی کارتر که از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۹ شمسی رییسجمهور آمریکا بود، در سن صد سالگی درگذشت. او اولین رییسجمهور آمریکا بود که صد سال عمر کرد.
ایرانیها او را به واسطه نقش مهمی که در سقوط پهلوی داشت به خاطر دارند. او با تشدید فشار بر محمدرضاشاه عامل آزادی صدها زندانی سیاسی و تغییر سیاست سرکوبگرانه شاه شد و با جلوگیری از کودتای ارتش شاهنشاهی، نقش مهمی در انتقال مسالمتآمیز قدرت در ایران ایفا کرد. همچنین با اخراج شاه بیمار از آمریکا سیاست خود در قبال سلطنتطلبان ایرانی را تکمیل کرد. اما انقلابیون ایران نیز به او بدبین بودند و سفارت آمریکا را در زمان او اشغال کردند تا روابط دو کشور از زمان او به یک تخاصم طولانی کشیده شود. ناتوانی در آزادی گروگانها منجر به شکست انتخاباتی او شد.
کارتر البته در خاورمیانه یک پیروزی بزرگ را به نام خود ثبت کرد. در سپتامبر ۱۹۷۸ او موفق شد برای اولین بار پیمان صلح بین اسرائیل و یک کشور مهم عربی یعنی مصر را که سالها سردمدار جهان عرب علیه اسرائیل بود منعقد کند. او بعدها نیز به دلیل مخالفت با سیاستهای جنگطلبانه بوش پسر، برنده جایزه صلح نوبل شد. @taqriraat
۲۷ آذر ۱۳۹۴ یادداشتی از من در سایت جماران منتشر شد که به مناسبت «روز وحدت حوزه و دانشگاه» به یک چالش مهم معاصر در روابط این دو نهاد آموزشی و پژوهشی اشاره کرده بودم (لینک همین نوشته در کانال سابقم). حالا که یکی از مدافعان «اسلامیسازی علوم» گفته که این دغدغه اساسا یک خطای معرفتی بوده، گفتم بد نیست آن یادداشت را اینجا هم منتشر کنم. هنوز هم فکر میکنم مسأله اصلی، انتخاب میان غرب پیشامدرن و غرب مدرن است.
📝مکتب «تفکیک»؛ در امتداد دغدغه «وحدت» ... چند سالی است مسأله اسلامی کردن علوم انسانی از سوی برخی منادیان وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شده و تا حدودی نیز عملیاتی شده است. البته اسلامی کردن علوم انسانی، پدیده و دغدغه تازهای نیست. از دوره پهلوی دوم نیز کموبیش شاهد طرح اسلامی کردن همه علوم، حتی فیزیک و شیمی و ... بودهایم. با این حال، دغدغه اسلامیسازی علوم انسانی را نمیتوان بیشباهت به دغدغه مکتب فکری موسوم به «مکتب تفکیک» دانست که سودای اسلامی کردن عقلانیت و استدلال را در سر داشتهاند. اگر علمای مکتب معارفی خراسان، که محمدرضا حکیمی آن را به نام مکتب تفکیک شهره کرد، دغدغه تفکیک میان تعقل اسلامی - شیعی با فلسفه یونانی را دارند، مدافعان اسلامی کردن علوم انسانی نیز دغدغهشان تفکیک میان مبادی و مبانی غربی و اسلامی علوم است. طرفه آنکه در صدر حامیان این تفکیک، کسانی ایستادهاند که مخالف آن یکی تفکیک بوده و هنوز در جدال با مخالفان فلسفه و عرفان اسلامی، مقاوم و قاطع ایستادهاند. این طیف معتقد است که در راستای یکی شدن حوزه و دانشگاه، باید مبانی فکری دانشگاهیان از مبانی غربی جدا شود تا دو نهاد حوزه و دانشگاه بتوانند با هم گفتگو کنند و پروژههای مشترکی انجام دهند. شاید همین نگاه به ظاهر دوگانه را بشود دستمایه منقح کردن دو بحث «وحدت حوزه و دانشگاه» و «اسلامیسازی علوم انسانی» کرد. پرسش اینجاست که آیا میشود این نگاه دوگانه را نوعی روش یک بام و دو هوا دانست؟ آیا میشود از یک سو سخن مخالفان تفکیکی فلسفه و عرفان اسلامی را غیرعقلی و غیر موجه دانست و از این سو، خواهان تفکیک میان علوم انسانی غربی و علوم انسانی اسلامی شد؟
این گروه شاید به این پرسش، اینگونه پاسخ دهند که بهره ما از فلسفه و عرفان غیراسلامی و دیالوگ ما با نظریات آنها بر مبنای تعالیم اسلامی و بر محوریت اصول اسلامی بوده است و بزرگان دین نیز با این برخورد گزینشی مشکلی نداشتهاند. در مقابل نیز میتوان از همین پاسخ آنها بهره گرفت و گفت که اولا آیا همه تعالیم فلسفی و عرفانی که ناسازگار با اسلام بودهاند، در فلسفه و عرفان اسلامی مردود و مطروح شدهاند؟ و ثانیا آیا همین برخورد گزینشی و دیالوگ علمی را نمیتوان در سایر رشتههای علوم انسانی انجام داد، بدون آنکه از حذف کامل علوم انسانی غربی سخن گفت؟ ایراد مهمی که تفکیکیها به جریان فلسفه و عرفان اسلامی میگیرند این است که مبادی و مبانی این دو دانش، نه تنها غیر اسلامی، بل ضد اسلامی است و ما نباید چنین دانشهایی را بزک کرده و اسلامی جلوه دهیم و آن را منبعی همطراز عقل دینی بدانیم. در مقابل به تفکیکیها این پاسخ داده شده که غیراسلامی بودن برخی مبادی و مبانی این دانشها به معنی ضد اسلامی بودن ذات این دانشها نیست و ذات آنها بر عقل و فطرت استوار شده که شرع هم مؤید آن است و ما نه به قصد بزک کردن، بلکه به قصد بومی کردن به سراغ آنها رفتهایم. حال آیا میتوان همین اشکال را متوجه مدافعان فلسفه اسلامی کرد که حامی اسلامیسازی علوم هستند و از آنان پرسید چرا دانشهای نوین غربی را که مخالفتی با عقل و فطرت ندارند و شرع نیز در مقابل آنها سکوت کرده، میخواهید اسلامی کنید و از اساس، زیر سؤال ببرید؟ البته طبیعی است که این پرسشها متوجه تفکیکیهایی که حامی اسلامیکردن علوم انسانی هستند نمیشود و آنها از مبنای واحدی در هر دو موضع برخوردارند. اما همانگونه که گفتیم، منادیان اصلی اسلامیسازی علوم انسانی، تفکیکی (معارفی) نیستند.
مسأله دیگری که میتوان حول همین موضوع مطرح کرد این است که نگاه اغلب حامیان اسلامیسازی علوم انسانی به غرب باستان مثبت بوده و با آنها دیالوگ کرده و یافتههای فلسفی آنان را مقبول دانستهاند و دستکم هیچ نگاه منفی به آنان نداشتهاند و در عوض، به غرب جدید نگاه منفی پیشینی و پسینی دارند و از موضع تقابل و عناد، وارد دیالوگ با یافتهها و دانش نوین آنان میشوند؛ حتی دانشهایی که نسبت به گزارههای دینی ما لابشرط هستند ... سایه این تنشهای سیاسی و دینی، هنوز هم بر روند تبادل علمی میان ما و غرب سنگینی میکند. این را هم باید بررسی کرد که آیا این تغییر نگرش، مختص فضای خاص ما در ایران است و یا دیگر جوامع اسلامی نیز از چنین مسألهای متأثر و برخوردار بودهاند. @taqriraat
✍🏻علیاشرف فتحی دو دهه از خلق دومین تصویر آیتالله جوادی آملی میگذرد. در جریان انتخابات دو مرحلهای ریاست جمهوری سال 1384 آیتالله به حمایت از هاشمی رفسنجانی برخاست و سردمدار روحانیونی شد که در برابر احمدینژاد قد علم کرده بودند. همان روزها تصویر متفاوتی از این استاد برجسته فلسفه اسلامی ساخته شد که گروهی از موافقان و مریدان و شاگردان آیتالله را به جرگه مخالفان و منتقدان او فرستاد. آیتالله در سوگ هاشمی پیام پرشوری صادر کرد و او را «استوانه انقلاب اسلامی»، «صحابی صالح، صابر و صادق امام» و «امین امت» خواند تا بر تصویر دوم خود تاکید کند. هر تصویری که یک شخصیت از خود میسازد یا دیگران برای او خلق میکنند، موافقان و مخالفان جدیدی میآفریند. تاریخ همواره صحنه جدال، اثرگذاری و رقابت همین تصویرسازیها بوده و سیاست امروز نیز از این قاعده مستثنا نیست. تصویر نخست آیتالله جوادی آملی که اثرگذاری متفاوتی عرضه میکرد، ربع قرن با او همراه بود و در بهار 1384 دستخوش تغییری بزرگ شد. آیتالله در تصویر اول نیز یک رجل سیاسی بود، اما تصویر دوم، او را بیش از پیش با مفهوم جدید «امر سیاسی» گره زد. در این مفهوم، امر سیاسی به تمایز مشخص و انضمامی میان «دوست» و «دشمن» میانجامد و این تمایز، تعینبخش وجودی اشخاص در سپهر سیاسی میشود. اگر کارل اشمیت متاثر از تحول بزرگی به نام «جنگ جهانی» به این مفهوم جدید دست یافت و به زعم خودش، از آسمان به زمین آمد و رقابت سیاسی را امری انضمامی، مشخص و واقعبینانه دانست، آیتالله نیز متاثر از تحولات و چالشهای ربع قرن نخست جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که باید «تکیه بر زمین واقعیات» را به یک معیار مهم در کنش سیاسی بدل کرد. در همین راستا بود که آیتالله نشان داد اراده و توانایی برساختن دوستان و دشمنان جدیدی برای خود دارد و به قول اشمیت، همین توانایی را باید حاکی از قدرت وجودی او در سپهر سیاسی دانست. کنش سیاسی آیتالله در قالب تصویر دوم طی دولتهای مختلفی که در این دو دهه روی کار آمدند و چالشها و مسالههای مختلفی را ساختند، ادامه یافت و حاکی از این بود که اراده و توانایی آیتالله در دفاع از «واقعیات» در برابر «رؤیاها» مستمر است. او در دیدار 9 آذر ماه 1403 با عراقچی وزیر خارجه از ضرورت «جهانی فکر کردن» و «جهانی عمل کردن» سخن گفت. این سخنان یادآور سخنان مرحوم آیتالله صافی گلپایگانی در پاییز 1400 یعنی اوایل کار دولت سیزدهم است که به مسؤولان وقت توصیه کرد با جهان قهر نباشید و برای حفظ منافع کشور با جهان در ارتباط باشید. این سخنان با موجی از حملات به مرجع تقلید کهنسال قم همراه شد و یک رسانه مهم نزدیک به دولت سیزدهم با انتشار یادداشتی به آیتالله صافی هشدار داد که مراقب باشد تا به سرنوشت آیتالله شریعتمداری و آیتالله منتظری دچار نشود. نکته دیگری که آیتالله جوادی در دیدار با وزیر خارجه دولت چهاردهم مورد تاکید قرار داده، اهمیت «مردم» است. از قضا در مفهوم مدرن امر سیاسی نیز مردم در کنار دولت حائز اهمیت هستند. بخش مهمی از واقعبینی و حرکت بر زمین واقعیات، توجه به «مردم» است. دولت در این گفتمان، برآمده از رأی مردم است و این واقعیت بر هر حقیقت دیگری در وادی عمل (و نه نظر و ایدئولوژی) تقدم دارد. اینکه در تصویر دوم آیتالله بر «مردم» تاکید بیشتری میشود و دولت ملزم به تکریم و تعظیم مردم نشان داده میشود، در توانایی برساختن دوست و دشمن نیز کارکرد فراوانی دارد. آنها که از نزاع مستمر و داغ دهه هفتاد بین حامیان مشروعیت و مقبولیت خبر دارند، اهمیت این تاکیدات آیتالله بر نقش مردم را بهتر درک میکنند. آن نزاع بیحاصل چون غیر انضمامی و کاملا مدرسهای بود، اکنون بر زمین واقعیت و با محوریت «مردم» به یک نزاع عملگرایانه بدل شده است. بنیانگذار جمهوری اسلامی در آخرین ماههای حیات خود، مسؤولان جمهوری اسلامی را از «بحثهاى طلبگى مدارس كه در چهارچوب تئوریهاست» و «نه تنها قابل حل نيست»، بلکه «ما را به بنبستهایی مىكشاند» بر حذر داشته بود (صحیفه امام، 21/218). این رویکرد در تصویر دوم آیتالله جوادی پررنگتر شده است. او نیز از توجه به «نگاه جهانی» و «تعهدات بینالمللی» سخن میگوید و «مردم» را مهم میداند. چنین فاکتورهایی، سازنده و مقوم «تصویر دوم آیتالله» در دو دهه اخیر بوده است.
وفاق ملی (National Accord) دارای پیشینههای مشخص در دههٔ اخیر و از قضا در مناطق مختلف جهان اسلام است. همهٔ این تجربهها در قالب یک پروژه آمرانه و بدون توجه به الزامات هر امر ملی و بیاعتنا به واقعیات و خلأهای موجود شکل گرفتند و پیش روی ما هستند. آیا امر ملی را میتوان آمرانه، استعلایی، رؤیایی و آرمانی محقق کرد؟ در وضعیت چندجامعهای و آرمانگرایی حداکثری، و فارغ از اصلاحات ساختاری و جراحیهای بنیادین، چگونه میتوان از یک توافق حداقلی ملی سخن گفت؟ بررسی تجربههای موجود موسوم به «وفاق ملی» میتواند بصیرت خوبی نسبت به شکلگیری یک تجربه جدید عرضه کند.
استاد بزرگوار جناب آقای دکتر محمدمهدی مجاهدی درگذشت دایی ارجمندتان را تسلیت عرض میکنم. برای این عزیز فقید آرزوی آرامش و آمرزش و برای شما و دیگر داغداران محترم، صبر و شکیبایی مسألت دارم. @taqriraat
مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی امام موسی صدر در بیروت به مناسبت چهل و ششمین سالروز ربایش امام موسی صدر، همایشی با عنوان «روایات ناپدیدشدگی اجباری» با حضور نمایندگانی از جامعه مدنی لبنان، سازمانهای بینالمللی، هنرمندان لبنانی و خانواده امام موسی صدر برگزار میکند. زبان کنفرانس، عربی و انگلیسی است و روز سهشنبه 27 شهریور مصادف با 17 سپتامبر از ساعت 9:30 تا 20:30 به وقت تهران برگزار خواهد شد.
ثبتنام برای حضور آنلاین از طریق لینک زوم (اینجا) انجام میشود.
پاسخ آقای علی اشرف فتحی، روزنامهنگار حوزه دین و مدیر مسئول مجله تقریرات در پاسخ به پرسش باشگاه روزنامهنگاران ایران درباره جلد تجارت فردا:
اگر قرار بود هیچ کنشگر یا متفکری بعد از مرگش مورد نقد قرار نگیرد با این استدلال که امکان دفاع از خود ندارد، رشد و تکامل تفکرات و کنشهای بشری هم متوقف میشد و درجا میزد و به اینجا نمیرسید.
به نظر میرسد این زشتپنداری نقد مردگان در فرهنگ ما متأثر از سخنی است که در برخی منابع حدیثی اهل سنت به پیامبر اسلام نسبت داده شده است. این سخن در قالب جملاتی مانند «اذکروا موتاکم بالخیر» و «اذکروا محاسن موتاکم و کفوا عن مساویهم» نقل شده و مؤمنان را اخلاقا ملزم میکند که از بدگویی درباره مردگان بپرهیزند و فقط خوبیهای آنها را یادآوری کنند.
اما بررسی اجمالی نشان میدهد که این مضمون فاقد سند معتبر است و نمیتواند یک محمل شرعی و اخلاقی محکم برای نقد نکردن متفکران و کنشگرانی باشد که از دنیا رفتهاند. نهایتا میتواند همان مصادیق غیبت زندگان را شامل شود و منحصر به حفظ حریم شخصی افراد باشد.
طبیعتا وظیفه دفاع از کنشگر یا اندیشمندی که از دنیا رفته، بر عهده میراثداران و شاگردان فکری و عملی اوست و این روال همیشه در تاریخ بشر ساری و جاری بوده است. بنابراین فکر نمیکنم نقد اندیشه و کنش شریعتی واجد قبح اخلاقی باشد. فقط چیزی که باید در نظر گرفت این است که خود را ملزم بدانیم که اقتضائات زمانه هر متفکر و کنشگر را در نظر بگیریم و از نقدهای تکراری پنجاه ساله در مورد شریعتی فراتر رویم تا نقد و تخطئه ما حمل به مچگیری و جر زنی بیحاصل نشود.
علی شریعتی بیتردید اثرگذارترین روشنفکر ایرانی است. از همین رو نقد او لازم و مفید است و تا جایی که میدانم هم خود او و هم فرزندان خونی و فکری او همواره به این امر مهم توجه داشتهاند. بدون نقد و عیبیابی گذشتگان نمیشود آینده کمخطاتر و کمخطرتری را رقم زد.
باید باور کنیم که بزرگترین تکریم یک متفکر، نقد اوست. فضای نقد باید بی هیچ استثنا در مورد همه متفکران و کنشگرانی که نتایج افکار و اعمال آنان بر زندگی مردم اثر میگذارد، فراهم شود تا خطاهای گذشته را تکرار نکنیم و از سیکل معیوب رها شویم.
▪️این جهان گذرنده را خلود نیست و همه بر کاروانگاهیم و پسِ یکدیگر میرویم و هیچکس را اینجا مقام نخواهد بود. چنان باید زیست که پس از مرگ دعای نیک کنند (تاریخ بیهقی).
درگذشت خانم سارا طاوسی مسرور؛ خبرنگار و فعال رسانهای و خواهر عزیز دوست گرامیمان آقای دکتر سعید طاوسی مسرور؛ استاد تاریخ دانشگاه علامه طباطبایی و از نویسندگان مجله تقریرات را به ایشان و همه بستگان و دوستان داغدار آن بانوی فقید تسلیت میگوییم. از خداوند متعال برای او آمرزش و آرامش و برای همه داغداران صبر و شکیبایی مسألت داریم. @taqriraat
به لطف دوستان عزیز برگزارکنندهٔ مدرسهٔ انعکاس، تعداد محدودی کد تخفیف ویژهٔ مخاطبان گرامی تقریرات برای تسهیل ثبتنام در چهارمین مدرسه تابستانی انعکاس در اختیار ما قرار گرفته است. در صورتی که قصد شرکت در این مدرسه را دارید، برای دریافت کد تخفیف به اینجا پیام دهید. @taqriraat
🟢محمد حقانی | تعامل قرآن با بینامتنهای بایبلی: دریافت قرآن از داستان تولد موسی (ارائه و ویدئو)
🟢آیدا گلاسر | تفسیر کتاب مقدس در زمینه اسلامی: تأملات روششناختی دربارهٔ تفاسیر پیدایش ۱-۱۱ و غلاطیان 🟢شری لوین| ا«وقالتِ اليهود يدُ اللَّه مَغلُوله»: پاسخ به مدراشی در پیوت ربّی العازار بن کلیر (ویدئو و معرفی مقاله)
🔵روز ۲
🟢احسان روحی | منابع الهام/اقتباس یهودی مسیحی در سیره نبوی: بررسی موردی داستان کشتار مسیحیان نجران و یهود بنی قریظه (معرفی مقالات: + و + و +)
درگذشت بانوی مهربان و نیکوکار حاجیه خانم سیده مهین هاشمی؛ همسر گرانقدر استاد و مرجع معظم حضرت آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی را به ایشان و همه فرزندان و داغداران محترم تسلیت عرض میکنم. برای آن بانوی بزرگوار از خداوند متعال آرامش و آمرزش در جوار اولیاء حق و برای فقیه معظم صبر و اجر و سلامتی مسألت دارم. غفر الله لها و لنا. این بانوی گرامی در خاطراتش از آخرین روزهای عمر پدر همسرش؛ مرحوم آیتاللهالعظمی سید احمد زنجانی(ره) به یاد میآورد که وقتی حال آن فقیه محقق را در آخرین روزها جویا شده بود، ایشان این بیت مولوی در مثنوی معنوی را در پاسخ احوالپرسی عروسش خوانده بود: پرّ کاهی گشتهام در دست باد میندانم در کجا خواهم فتاد