مغلطهی «کمربند»- «مثل ماجرای «کمربند». مگه کمربند ایمنی ماشینا با زور و قانون جا نیفتاد؟»
بارها این جمله را از افرادی که مدافع استفاده از زور در حوزه فرهنگ هستند، شنیدهام. آنها که در مورد حجاب، از قانون و جریمه و حبس و تعزیر دفاع میکنند. این مثال پرکاربرد و محبوب، از منظر اجتماعی، نمونهی یک «مغلطه» است. من اسمش را «مغطلهی کمربند» میگذارم. اینجا توضیح میدهم که چرا این مثال، برای دفاع از اجبارهایی این چنین در حوزه فرهنگ نادرست است:
۱- موافق عرف، مخالف عرف: عرف پیش از اعمال قانون و جریمهی کمربند نبستن، پذیرفتهبود که «ایمنی» سرنشین خودرو، یک ارزش است. ارزشی که به سلامتی جسمی پیوند خورده. در این مثال، جریمه و قانون، نه در برابر عرف، که همسو با آن بود. مسأله در نبستنن کمربند ایمنی، بد دانستن سلامتی و ایمنی نبود. مسأله، عدم رعایت عملی چیزی بود که عرف، آن را به عنوان ارزش به رسمیت شناختهبود.
اما در مورد پوشش اختیاری، مسأله دقیقاً برعکس است: حتی نتایج پیمایشهای رسمی (مثل آخرین موج پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان) نشان میدهد که اکثریت کسانی که خود مقید به رعایت حجاب شرعیاند، مخالف اجبار حکومتی حجاباند.
مسأله در مورد کمربند، باور عمومی نبود. مسأله فاصلهی میان چیزی بود که «نگرش» نامیده میشود با چیزی که «گرایش» و سپس «کنش» میخوانیمش. فاصله ذهن و عمل. جریمه در مورد کمربند، تنها این فاصله را پر کرد: آدمها به کاری که خودشان درست میدانستند، عمل کردند. اما در مورد پوشش اختیاری، اقلیتی بهرهمند از قدرت، با جریمه و زور و بگیر و ببند میخواهد چیزی را که در نگرش جامعه، خلاف عرف است و درست نمیداند، به جامعه حقنه کند.
مقایسه میان این دو، مقایسه امر موافق عرف و امر مخالف عرف است.
۲- سادگی و پیچیدگی: بستن کمربند ایمنی، تقریباً برای همهی اقشار جامعه، تقریباً معنایی یکسان داشت. معناهای فرهنگی متعدد و فراوانی برای بستن یا نبستن کمربند ایمنی در کار نبود.
اما پوشش، تقریباً درغالب جوامع، یکی از پدیدههای پیچیدهی فرهنگی بودهاست. پیچیده و متأثر از جنسیت، قومیت، سن، مذهب، اقلیم، تاریخ، طبقه اقتصادی، منزلت اجتماعی، ذائقهی هنری، سبک زندگی و دهها متغیر پیچیدهی اجتماعی و فرهنگی. در ایران، این پیچیدگی ِ ماجرای پوشش، با دخالت مستقیم حکومتها، حداقل از پهلوی اول و سپس حاکمان پساانقلابی، پیچیدهتر هم شدهاست.
مقایسهی این دو، مقایسه امر بسیار ساده و امر بسیار پیچیده است.
۳- صاحبان خرد و استدلال: در مورد کمربند، نه تنها عرف، که خردمند و صاحب استدلالی در جامعه از مضرات بستن کمربند و حتی جریمه برای عدم اجرای آن دفاع نمیکرد. اما در مورد اجبار به پوشش، بسیاری عقلا و خردمندان از منظرهای مختلف اجتماعی،فرهنگی، دینی و سیاسی در مورد مضرات این اجبار و تحمیل سخن گفتهاند. کافی است به بیانیههای متعدد انجمنهای علمی و فرهنگی و هنری و اجتماعی در هفتههای اخیر در مخالفت با قانوننمای ضد انسانی جدید
مراجعه شود.
مقایسه این دو، مقایسه امر مورد اجماع نخبگان و امر مخالف تشخیص (حداقل) بخش قابل توجه یا اکثریت نخبگان یک جامعه است.
از این موارد برای نشان دادن نادرستی «مغلطهی کمربند» فراواناند. دوستانی که از این مثال برای دفاع از اجبار جامعه به آنچه نمیپسندد دفاع میکنند، بهتر است به دنبال مشروعیتبخشی ِ عقلانی به چنین اجبار و تحمیل غیرانسانی نباشند. مسأله به وضوح، اعمال زور اقلیت بر اکثریت است. به همین زشتی. اعمال زوری که بذر کینه میکارد.
راهیانه|
@raahiane|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه
#عرف|
#عرف_ستیزی|
#جامعه|
#از_رنجی_که_میبریم