🔻چطور میشود خدا از همه چیز خبر داشته باشد، بداند که ما در آینده چکار میکنیم، چه باوری داریم، چه چیزهایی داریم و چه چیزهایی نداریم، و بعد ما اختیار هم داشته باشیم؟ خیام میگوید:
مِی خوردن من حق ز ازل میدانست
گر مِی نخورم علم خدا جهل بود
آیا واقعا اینطور است؟ اگر خدا از ازل بداند که من مِی خواهم خورد، قدرت این را دارم که نخورم؟ اگر نخورم پس علم خدا چه میشود؟ و اگر مجبور باشم که بخورم، تکلیف اختیار چیست؟
🔻این سوال برای همه ما آشناست. شاید برای خودمان هم مسئله باشد، کما اینکه ذهن فیلسوفان را هم به خود مشغول کرده و بعضا مباحث پیچیدهای چون بحث زمان را درگیر این پرسش کرده است.
اما
در ادبیات فلسفه دین و کلام خداوند با سه صفت اصلی شناخته میشود: قادر مطلق، عالم مطلق، و خیرخواه محض.
درباره محدوده قدرت مطلق خداوند، برخی گفتهاند که خداوند صرفا هرآنچه را منطقا شدنی باشد، میتواند انجام دهد. سوال معروفی است که آیا خداوند میتواند سنگی بیافریند که خودش نتواند آن را تکان دهد؟ چه پاسخ بلی بدهید، چه پاسخ خیر، عجز را وارد کردهاید. یا خداوند میتواند کره زمین را در تخم مرغی جای دهد، بدون آنکه زمین کوچکتر شود و تخم مرغ بزرگتر؟
میبینیم که پرسش شامل محالی منطقی است، یعنی منطقا محال است که کره زمین در تخم مرغی جای شود، و این خدشهای بر قدرت خداوند نیست، چون موضوعا از بحث قدرت خارج است.
درباره علم خداوند هم برخی همین راه را رفتهاند، یعنی علم خداوند به چیزهایی تعلق میگیرد که منطقا متعلق علم باشند. اگر اختیار واقعی باشد، یعنی الف واقعا مختار باشد که بین a و b انتخاب کند پس محال است که علم پیشین به آن تعلق گیرد. بنا بر این خداوند نمیتواند به آینده افعال یا باورهای موجودات واقعا مختار علم داشته باشد.
چنانکه میبینید درباره قدرت خداوند و علم خداوند از روشی یکسان استفاده شده است، اما ظاهراً پذیرش قدرت محدود به امکان منطقی آسانتر است تا پذیرفتن علم محدود به امکان منطقی، چرا؟ چرا ما به راحتی میپذیریم که خداوند نمیتواند زمین به اندازه واقعی را داخل تخم مرغ به اندازه واقعی جای دهد، ولی دشوار است که بپذیریم خداوند نمیتواند به آینده موجودات واقعا مختار علم قطعی داشته باشد؟.
🔻به نظرم پاسخ را باید در مؤونه سنگین این پذیرش جست، یعنی مواجه شدن با تبعات سنگینی که این پذیرش دارد. اما چرا تبعات سنگین؟
در متون مقدس دینی، تأکیدم بر اسلام است، فراوان آیه و روایت داریم که از علم خداوند نسبت به آینده خبر میدهد، از داستانهای پیامبران بگیرید که خداوند به پیامبری خبر از آینده او میدهد، تا فراوان روایت که از آینده یک شخص یا نوع انسان خبر میدهد.
اگر کسی علم محدود به امکان منطقی خداوند را بپذیرد و بخواهد همچنان مؤمن و دیندار باقی بماند، با این آیات و روایات چه باید بکند؟ یک یا دو مورد نیست که بگوییم میشود تاویل کرد. اگر بخواهد تمام این شواهد درون متنی را تاویل کند، در بنیانهای اعتقادیاش لرزههای بزرگ اتفاق میافتد و ترکهای عمیق برمیدارد، تا آنجا که احتمالا باید طرحی نو در اندازد.
همین مؤونه سنگین، مانع روانی مهمی در پذیرش باور جدید است، یعنی تا جایی که بشود یا بتواند سعی میکند باور پیشین خود را با هم سازگار نماید بدون آنکه دست به بنیانهای اعتقادی خود بزند.
🔻حرف من این نیست که نظریه مذکور درباره علم خداوند درست است یا غلط، این نوشته ناظر به این بود که چرا پذیرفتن قدرت مقید به محالات منطقی خداوند نسبت به پذیرش علم محدود به امکان منطقی خداوند آسانتر است. پاسخ را باید در تبعات سنگین باور به هرکدام از آنها جست.
@soofar_channel